صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

یکی از وظایف کلیدی رهبر سازمان، پاسخ به این سوال است که چرا دیگران باید به دیدگاه ما اهمیت دهند. ما باید به کارکنان خود نشان دهیم که چرا آن‌ها باید با کمال میل استعدادها، خلاقیت، آگاهی و تجربیات خود را به هدف مشترکی که ما داریم، پیوند بزنند.
تاریخ انتشار: ۱۵:۴۳ - ۱۸ شهريور ۱۴۰۲

وقتی کارکنان فقط بر وظایف روزانه خود تمرکز می‌کنند و در روزمرگی‌های زندگی غرق می‌شوند، این احتمال وجود دارد که تصویر بزرگ‌تر و معنای انجام کار خود را از دست بدهند. علاوه بر این، هنگامی که کارکنان با کاری که انجام می‌دهند کمتر هماهنگ و همسو هستند، میزان رضایت و مشارکت آن‌ها از آن کار به طرز چشمگیری کاهش می‌یابد. عدم‌توجه به این موضوع در کوتاه‌مدت می‌تواند تاثیر منفی بر کیفیت کار داشته باشد.

به گزارش دنیای اقتصاد، اما در دراز‌مدت، بهره وری نیروی کار شما را کاهش داده و موفقیت کسب‌و‌کار شما را زیر سوال خواهد برد. فرسودگی شغلی، موج استعفا‌های بزرگ و عدم‌تمایل به مشارکت در فعالیت‌های سازمان، نشانه‌هایی است که این روز‌ها در محیط‌های کاری شاهد آن هستیم. شاید خودآگاهی و یافتن معنای زندگی شخصی و حرفه‌ای به بالا بردن بهره وری کمک کند.

اینکه چگونه به دنبال معنا و هدف در زندگی شخصی و شغلی خود باشیم، می‌تواند به احساس رضایت در سفر حرفه‌ای به ما کمک کند. نکته مهم این است که هیچ پاسخ آسانی برای این سوال وجود ندارد. در نهایت کشف معنای زندگی، یک سفر است و از نظر عملی، شامل انجام یک ارزیابی صادقانه از حوزه‌های مختلف زندگی ما به طور مداوم است. شروع این فرآیند می‌تواند با نگاه کردن به همه چیز‌هایی که به ما کمک نمی‌کنند و به ما احساس رضایت یا مفید بودن نمی‌دهند، باشد.

ما می‌توانیم با کار روی جنبه‌هایی از زندگی خود شروع کنیم که با آنچه هستیم و زندگی‌ای که برای خود تصور می‌کنیم همخوانی ندارد. در طول این فرآیند کشف، ابزار کوچینگ و بهره گرفتن از حمایت‌های کوچ‌های زندگی یا کسب‌و‌کار می‌تواند کمک‌کننده باشد. اما اگر رهبر یک سازمان هستید، چه نقشی در این مسیر دارید و چگونه می‌توانید مطمئن باشید که کاری که کارکنانتان انجام می‌دهند برایشان معنادار است؟

چند اقدام ساده وجود دارد که مدیران و رهبران کسب‌وکار می‌توانند برای حمایت از کارکنان خود انجام دهند.

ایجاد ارزش‌های اصلی. ایجاد ارزش‌های اصلی مشترک و حصول اطمینان از همسویی کارکنان با آن یک الزام برای هر سازمان است که منجر به دریافت معنی و رضایت برای کارکنان شما در محل کار می‌شود و یک «چرای» مشترک برای وظایف روزانه که همه در تیم نیاز به دستیابی به آن دارند، فراهم می‌کند. کارکنان در این شرایط احساس قدرت می‌کنند و تصمیماتی می‌گیرند که از چشم انداز شرکت حمایت می‌کنند.

همه وظایف روزانه کارکنان پر زرق و برق (جذاب) نیستند؛ به‌ویژه در یک استارت‌آپ. اما اگر شما در مورد «چرایی» پشت وظایف شفاف باشید و ارزشی را که افراد در خلق این چرایی ایجاد می‌کنند به آن‌ها نشان دهید، توان تحمل تکرار‌ها و روزمرگی‌ها بیشتر شده و میزان رضایت افزایش می‌یابد.

درک چگونگی تاثیر مشارکت فردی. مدیران باید اثری را که فعالیت‌های هر فرد بر سازمان و در نهایت در جامعه می‌گذارد برای او شفاف کنند. اینکه برای افراد فرصتی ایجاد کنند تا بتوانند بخشی از اهداف فردی خود در زندگی را از طریق کار محقق کنند و درک کنند کاری که انجام می‌دهند ارزشمند است. هیچ چیز رضایت بخش‌تر از این نیست که مدیران ببینند کارمندان به ثمره کار خود لبخند می‌زنند!

تعیین اهداف و مسیر شغلی با هم. هنگام شروع به کار کارکنان جدید، با آن‌ها در مورد اهداف خود صحبت کنید و سپس یک مسیر شغلی را با هم ترسیم کنید. به نیاز‌ها و ارزش‌های آن‌ها گوش دهید تا تعیین کنید چه چیزی برای آن‌ها مهم است. دوست دارند تا کجا رشد کنند؟ دوست دارند چه تجربیاتی داشته باشند؟ کار آن‌ها را با چشم انداز هماهنگ کنید و از پتانسیل فردی افراد استفاده کنید. به طور مرتب بر پیشرفت کارکنان نظارت داشته باشید و بازخورد دو‌طرفه در این مسیر را فراموش نکنید. کاری کنید که همکاران شما احساس کنند بخشی از کل کسب‌وکار هستند.

ایجاد ساختار‌هایی مبتنی‌بر پرورش احترام. مدیران می‌توانند به کارکنان کمک کنند تا با حفظ ساختار‌های رهبری که پرورش دهنده احترام متقابل است، معنای حضور خود را پیدا کنند. این ساختار‌ها منجر به ترویج محیطی می‌شود که در آن کارکنان احساس آزادی می‌کنند تا تجربیات مثبت و منفی خود را به اشتراک بگذارند. فعالیت‌ها و رویداد‌های جمعی و تقویت روحیه، یک عنصر کلیدی برای حفظ این محیط‌های حمایتی و معنادار کردن فعالیت‌های حرفه‌ای است.

قدردانی. مدیران افرادی هستند که کارکنان را هدایت می‌کنند و قدردانی از کارکنان یکی از وظایف مدیران است. ابعاد و اندازه کار مهم نیست، مدیران همیشه باید سعی کنند قدردان فعالیت‌های کوچکی که کارکنان در راستای اهداف شرکت انجام می‌دهند باشند و به آن‌ها حس دیده شدن و شنیده شدن بدهند. تشویق و ترغیب کارکنان، یکی از باید‌های رهبری در دنیای امروز است.

ایجاد فضا برای استراحت و بازبینی مسیر. کارکنان و تیم‌ها را تشویق کنید زمان‌هایی را در کار برای تامل و تفکر در مورد مسیر شغلی خود در نظر بگیرند. هنگامی که کارکنان به طور مداوم از جلسه‌ای به جلسه دیگر می‌روند، هیچ فضایی برای درک کامل ارزش یا هدف کار خود ندارند.

ایجاد تغییر و تشویق به خلاقیت و نوآوری. مدیران باید راهی برای تغییر اوضاع از احساس تکرار روزانه به احساس رضایت برای کارکنان پیدا کنند. در نقش یک مدیر، ارتباط بیشتر با کارکنان گاهی اوقات می‌تواند نگرش افراد را تغییر دهد. این ارتباط می‌تواند از طریق گوش دادن به دغدغه‌های آنها، درخواست ارائه راهکار‌های خلاقانه و نوآورانه و حتی همراهی با تیم در یک برنامه مفرح ماهانه باشد.

تشویق به یادگیری مهارت‌های جدید. ارائه فرصت به اعضای تیم برای یادگیری مهارت‌های جدید که آن‌ها را برای سازمان ارزشمندتر می‌کند و در نتیجه سقف درآمد آن‌ها را افزایش می‌دهد، ثابت کرده است که آن‌ها برای طولانی‌مدت در سازمان می‌مانند.

شفافیت. با فرض اینکه افراد مناسبی در قطار سازمان شما برای رسیدن به مقصد سوار هستند، برای حفظ انگیزه کارکنان، رهبران باید چهار جنبه شفافیت را در لکوموتیو این قطار تعریف کنند: شفافیت هدف، شفافیت برنامه، شفافیت مسوولیت و شفافیت اختیارات.

این سطح از شفافیت به افراد کمک می‌کند به کار خود معنا دهند. وظیفه یک رهبر سازمانی موفق، حصول اطمینان از خوشحال بودن کارکنان نیست، بلکه حصول اطمینان از این است که کارکنان در کاری که انجام می‌دهند، احساس کار معنادار داشته باشند.

یکی از وظایف کلیدی رهبر سازمان، پاسخ به این سوال است که چرا دیگران باید به دیدگاه ما اهمیت دهند. ما باید به کارکنان خود نشان دهیم که چرا آن‌ها باید با کمال میل استعدادها، خلاقیت، آگاهی و تجربیات خود را به هدف مشترکی که ما داریم، پیوند بزنند.

مترجمان: سیدمحمداعظمی‌نژاد، مریم میرصادقی

ارسال نظرات