صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

نیمه اول این فیلم چیزی شبیه به «دنیای ژوراسیک» است و نیمه دوم ترکیب دنیای ژوراسیک و پارک ژوراسیک با اثری چون «آرواره‌ها» که هر دو از سینمای استیون اسپیلبرگ بیرون آمده‌اند. بنابراین، از یک طرف ما مگالودون‌های عنوان فیلم را داریم که تشنه خون انسان هستند، و از طرفی دیگر ما یک نخ انسانی را در فیلم مشاهده می‌کنیم.
تاریخ انتشار: ۲۳:۲۸ - ۰۶ شهريور ۱۴۰۲

۱۰۰ دقیقه سرگرمی با هیولاهای غول پیکر، ماجراجویی، اکشن و یک جیسون استاتهام همیشه جذاب در «مگ ۲: گودال»؛ این فیلم واکسنی علیه بی‌حالی است که در آن گروهی از انسان‌ها رفتن به سمت غیرممکن‌ها را به سطح دیگری از نهایت تصور و تخیل می‌برند. اما آیا چیزی که ما در این فیلم مشاهده می‌کنیم سینما است؟! برای رسیدن به پاسخ در ادامه با نقد فیلم Meg 2: The Trench همراه ویجیاتو باشید.

خلاصه داستان فیلم: جوناس تیلور (جیسون استاتهام) یک تیم تحقیقاتی را در یک ماجرای اکتشافی به عمیق ترین نقاط اقیانوس هدایت می‌کند. اما زمانی که یک عملیات بدخواهانه در گودال مخوف کف اقیانوس ماموریت آنها را تهدید می‌کند، آنها مجبور می‌شوند برای زنده ماندن در مقابل هیولاهای ماقبل تاریخ به نبردی پرمخاطره برای بقا دست بزنند. آنها که در برابر کوسه‌های غول پیکر، ماقبل تاریخ و غارتگران بی امان محیط زیست قرار دارند، باید از شکارچیان بی رحم خود سبقت گرفته و از آنها پیشی بگیرند.

در تابستانی که مخاطبان توجه خود را به پدیده «باربنهایمر» داده‌اند و فیلم‌های بلاک‌باستر نیز در این فضا یکی پس از دیگری شکست می‌خورند، دنباله یک فیلم هیولایی با محوریت کوسه‌های عظیم الجثه ماقبل تاریخ، حکم یک نسیم خنک را دارد. ممکن است فیلم «مگ ۲: گودال» اثری مضحک به نظر برسد، اما این دقیقاً همان چیزی است که مخاطب عام و خسته در این ایام خواستار آن بود؛ منظور من چیزی شبیه به واکسن کسالت است.

فراموش نکنید پنج سال پیش، یک فیلم اکشن بسیار احمقانه به نام «Meg» ثابت کرد جیسون استاتهام بامزه‌ترین قهرمان اکشن هالیوود است. و اکنون دنباله آن اثر، بازهم این حقیقت را به من مخاطب یادآوری می‌کند. در ۲۵ سال گذشته، جیسون استاتهام بریتانیایی به عنوان یک سر تراشیده مورد علاقه همه، خود را به عنوان پادشاه جدید ژانر اکشن یا همان قهرمان یک‌نفره نسل جدید هالیوود معرفی کرده است. قسمت اول مگ به این بازیگر در شخصیت جوناس تیلور فرصت داد تا یک کوسه عظیم تشنه به خون را که از یک دنیای ناشناخته در زیر گودال ماریانا بیرون آمده بود، شکار کند.

اما پس از پنج سال شخصیت جوناس تیلور این فرصت را دارد که به جای یک کوسه، با سه کوسه عظیم الجثه مبارزه کند. آیا این اتفاق بدی است؟ بدون شک نه! فیلم «مگ ۲: گودال» به کارگردانی بن ویتلی تمام چیزهایی را که یک فیلم پاپ‌کورنی در این ژانر می‌خواهد دارد: روابط کارتونی بین شخصیت‌های مقوا، طنز بی تکلف و مهمتر از همه، کوسه‌های بیشتر! در دورانی که ما فیلم‌های جدی و قابل تامل خوبی را در سینمای جهان داریم، داشتن یک فیلم اکشن احمقانه و خنده‌دار که تسکین دهنده است، بسیار خوب است.

اما به نظر من تعریف و تمجید از این فیلم تنها در راستای ژانری که از آن شکل گرفته کار راحتی است؛ اما چرا؟ چون این فیلم خودش و مخاطب را جدی نمی‌گیرد و این یعنی فیلمساز می‌داند که اثر او یک فیلم مضحک است. با تماشای فیلم جدید بن ویتلی، می‌توان این تصور را به دست آورد که در واقع با دو محصول متفاوت روبرو هستیم که هر از گاهی به آرامی در هم تنیده می‌شوند و در پایان برای آخرین بار همدیگر را ملاقات می‌کنند، که باز هم با فضایی نه چندان متفاوت، توانایی ایجاد غافلگیری را ندارد.

نیمه اول این فیلم چیزی شبیه به «دنیای ژوراسیک» است و نیمه دوم ترکیب دنیای ژوراسیک و پارک ژوراسیک با اثری چون «آرواره‌ها» که هر دو از سینمای استیون اسپیلبرگ بیرون آمده‌اند. بنابراین، از یک طرف ما مگالودون‌های عنوان فیلم را داریم که تشنه خون انسان هستند، و از طرفی دیگر ما یک نخ انسانی را در فیلم مشاهده می‌کنیم. در این بین بعضی از آدم‌های بد در ته اقیانوس کار بدی انجام می‌دهند (این اوج داستان است)، و استاتهام و تیمش نیز باید در کنار شکار هیولاهای ماقبل تاریخ، این گروه را هم نابود کنند.

کل طرح داستان فیلم همین سه خط است، روایتی قابل پیش بینی و به سادگی کلیشه‌ای. در این بین نه شخصیت شرور ماجرا هویتی دارد که برای من جذاب باشد و نه قهرمان داستان چیز جدید از خود نشان می‌دهد، در واقع معمولاً در این فیلم هیچ کس با کسی شیمی خاصی ندارد. حتی هیچ کدام از شخصیت‌ها پیشینه روایی محکمی ندارند که بیننده را به او علاقه مند کند. و متاسفانه این داستان بیشتر در مورد همین شخصیت‌هاست تا کوسه‌ها. کوسه‌ها فقط هر چند وقت یک بار برای خوردن کسی ظاهر می‌شوند و می‌روند.

حتی قهرمان فیلم با بازی جیسون استاتهام نوعی زیست‌شناس دریایی است که توانایی جیمز باند را دارد؛ این یعنی مشخص نیست دقیقاً شغل او به جز مبارزه با کوسه‌های ماقبل تاریخ چیست. پس اکنون زمان مناسبی است که به سوال مطرح شده در ابتدای نقد بپردازیم: آیا چیزی که ما در این فیلم مشاهده می‌کنیم سینما است؟! جواب روشن است، اینجا سینمایی وجود ندارد.

آنچه در مورد این فیلم جذاب‌تر است، خود فیلم نیست، بلکه توسعه آن است. این یک سرمایه گذاری مشترک بین شرکت‌های تولیدی آمریکایی و چینی است، اما به گونه‌ای طراحی شده است که بیش از هر کشور دیگری به گیشه چین چشم دارد. این امر در کل اثر آشکار است، زیرا بیشتر فیلم در چین و اطراف آن اتفاق می‌افتد، شخصیت‌ها اغلب به زبان چینی صحبت می‌کنند، و نقش اول در کنار استاتهام یک شخصیت جدید (جیومینگ) است که توسط وو جینگ، یک ستاره سینمای بسیار مشهور در چین اجرا می‌شود. حتی یک آهنگ پاپ چینی در تیتراژ پایانی پخش می‌شود.

من هیچ مشکلی با دخالت چین در این فیلم ندارم، اما چیزی که با آن مشکل دارم این است که چقدر واضح است که برادران وارنر فیلم را صرفا برای کسب درآمد در یک بازار طراحی کرده است. این تعریف مناسبی برای کسب یک پول نقد است.

اینجاست که می‌گویم «مگ ۲: گودال» هیچ علاقه و تلاشی به عنوان یک اثر سینمایی در پشت خود ندارد. اینجا مطلقاً هیچ روحی وجود ندارد زیرا فیلم فقط مجموعه‌ای از رویدادهایی است که توسط دوربین ضبط شده تا از جمعیت فراوان چین درآمد کسب کند. پس این یک فیلم سینمایی نیست، این یک محصول است. این اثر به معنای تجربه یک احساس ناب نیست؛ بلکه این به معنای مصرف کالایی است که می‌خواهد پول مخاطب را صاحب شود.

البته من گفتم که کل این فیلم یک محصول شرکتی است، اما حالا، فیلم همه چیزش بد نیست. بیست دقیقه پایانی در واقع بسیار سرگرم‌کننده است و آنچه را که مخاطب از فیلمی مانند این می‌خواهد ارائه می‌دهد. برای مثال سکانس‌های اکشن بسیار هوشمندانه و خوبی وجود دارد، اگرچه بیش از حد به CGI وابسته است. همچنین باید قدردانی کرد که فیلم زمان اجرای معقولی در حدود دو ساعت داشت.

پس در پایان باید گفت: فیلم Meg 2: The Trench یک محصول ژانری است که نمی‌توان آن را سینما خطاب کرد؛ ولی اگر فیلم مضحک با سناریو احمقانه و یک اکشن کارتونی دوست دارید، این اصل جنس است. «مگ ۲: گودال» یک سرگرمی پاپ‌کورنی است، اگر بتوانید بخشی از مغز خود که با منطق سروکار دارد برای مدت زمان تماشای این فیلم ببندید، بدون شک از دیدن این ژوراسیک شارک سرگرم می‌شوید.

ارسال نظرات