صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۶۵۸۹۴۲
۳ پرده از چالش آفرینی نسل Z
برخی تحلیلگران به این نکته اشاره می کنند که اساسا نسل Z آمریکایی را نباید به دلیل آنچه درک نمی کنند، سرزنش کرد. به بیان ساده تر، وقتی این نسل واقعیتِ بسیاری از سیاست های مخرب دولت آمریکا را درک نمی کنند، اینکه از آن توقع داشته باشیم صرفا به یک دنباله رو تبدیل شود، چندان واقع بینانه نیست.
تاریخ انتشار: ۰۰:۲۶ - ۳۱ مرداد ۱۴۰۲

فرارو- در ماه‌ها و سال‌های اخیر و در بحبوحه وقوع تحولات و اعتراضات سیاسی و اجتماعی در کشور‌های مختلف جهان، نامِ نسل Z و کنشگری محوری آن‌ها، به یکی از مهمترین بخش‌های تحلیل و تفسیر‌های ناظران و تحلیلگران مختلف در حوزه‌های علوم سیاسی و جامعه شناسی تبدیل شده است. نسل Z، نسلی هستند که از زمان متولد شدن خود، با نمود‌های عینی و ابزار‌های جهان دیجیتال در ارتباط بوده‌اند و اساسا در فضای فکری و گفتمانی متفاوتی زندگی کرده و می‌کنند.

به گزارش فرارو؛ از جمله ویژگی‌های این نسل که جامعه شناسان و روانشناسان زیادی نیز بر آن‌ها تاکید دارند، رُک و صریح بودن و البته برونگرایی قابل توجه در رفتار و شیوه تفکر است. البته که این نسل به تابوشکنی نیز گرایش دارند و به بیان ساده تر، سعی در ایجاد سازوکار‌های جدید دو کنار گذاشتن سازوکار‌های گذشته و قدیمی را دارند. در عین حال، نسل Z به راحتی هر مساله‌ای را نمی‌پذیرند و نزدیکی زیادی با شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی دارند. در این راستا، شاید یکی از عینی‌ترین نمود‌های اوج گیری قابل توجه نسل Z را بتوان در ایالات متحده آمریکا مشاهده کرد.

مساله‌ای که در نوع خود، چالش‌های جدی را نیز برای نظام حکمرانی آمریکایی و چشم انداز‌های مطرح و ادعایی از سوی آن هم ایجاد کرده است. چشم انداز‌هایی که بعضا در قالب "رویای آمریکایی" و ارائه طرحی از مدینه‌فاضله آمریکایی به افکار عمومی آمریکا ارائه می‌شوند. در این زمینه به طور خاص می‌توان به ۳ پرده مهم و اساسی اشاره کرد.

۱: تضعیف تعلق خاطر نسل Z آمریکایی به کشورشان

"اینگرید ژاک"، نویسنده و تحلیلگر نشریه "یو اس‌ای تودی" به تازگی در مقاله‌ای، به این نکته اشاره کرده که نسل‌های جدید و جوان آمریکایی، به هیچ عنوان همچون نسل‌های پیشین خود، به کشورشان تعلق خاطر ندارند. موضوعی که از یک چالش بزرگ برای آمریکا خبر می‌دهد. جالب اینکه موسسه نظرسنجی گالوپ نیز به تازگی در نظرسنجی از شهروندان آمریکایی که در میان آن‌ها شمار قابل ملاحظه‌ای از نسل‌های جدید این کشور نیز حضور داشتند، به این جمع بندی رسیده که ۶۰ درصد از آمریکایی‌ها در بحبوحه اوج گیری پرونده قضایی دونالد ترامپ، اساسا اعتمادی به دادگاه عالی کشورشان ندارند.

پیش از این نیز، پایگاه خبری گلوبال تایمز با اشاره به یافته‌های جدید‌ترین داده‌های نظرسنجی‌ها در آمریکا، به این نکته اشاره کرده که بیش از ۷۰ درصد از جوانان و نسل‌های جدید آمریکایی اساسا علاقه و اعتمادی به ارتش کشور خود ندارند. مساله‌ای که سبب شده تا ارتش آمریکا با یک چالش اساسی در بحث نیروگیری خود رو به رو شود و اکنون می‌بینیم که پنتاگون تا حد زیادی فیلتر‌های ورودی نیرو‌های داوطلب استخدام در ارتش آمریکا را کاهش داده و منعطف‌تر کرده است. همین امر از تغییری بزرگ در آمریکا خبر می‌دهد.

جامعه شناسان و کارشناسان حوزه علوم سیاسی بر این باورند که ریشه اصلی این مساله در این است که نسل‌های جدید آمریکا و یا به بیان ساده تر، نسلِ Z این کشور، عملا تناقض میان سیاست‌های اعلامی و اعمالی سیاستمداران و دولت آمریکا را مشاهده می‌کنند و البته که استفاده فزاینده آن‌ها از شبکه‌های اجتماعی و راه‌های متنوع‌تر کسب و فهم واقعیت‌ها و حقایق برای آن ها، موجب شده تا آن‌ها به نوعی از شعار‌های ادعایی دولت و سیاستمداران آمریکایی فاصله بگیرند و در نتیجه بسیاری از حوزه‌های سنتی که برای جوانان آمریکایی جذاب بودند، نظیر پیوستن به ارتش این کشور، جذابیت خود را از دست داده‌اند و سیاستمداران و دولتمردان آمریکایی به همین منوال، با واقعیت‌های تازه‌ای در عرصه حکمرانی رو به رو شده اند.

البته باید توجه داشته باشیم وقتی از عدم تعلق خاطر نسل Z آمریکایی به کشورشان سخن می‌گوییم، این گزاره به صورت مطلق مطرح نمی‌شود و در عمل، بر وقوع تغییرات بزرگ در این حوزه در قیاس با گذشته حکایت دارد.

۲: کنشگری گسترده نسل Z در بستر قطبی‌گرایی سیاسی-اجتماعی در آمریکا

یکی از ویژگی‌های عمده و محوری سیاست آمریکایی در سال‌های اخیر، اوج گیری قطبی گرایی‌های سیاسی و اجتماعی در این کشور بوده است. مساله‌ای که به طور خاص پس از روی کار آمدن دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور آمریکا در سال ۲۰۱۶، ابعاد و جلوه‌های عینی تری را به خود گرفته است. موضوعی که البته هنوز هم ادامه دارد و سبب شده تا مخصوصا از منظر حزبی و حامیان دو حزب اصلی آمریکا (دموکرات‌ها و جمهوریخواهان)، شاهد آشکار شدن شکاف‌های جدی در معادلات سیاسی و اجتماعی باشیم. در این فضا، نسل Z با برونگرایی فزاینده شخصیتی خود و تا حدی گرایششان به ایجاد تغییرات ناگهانی و گسترده، عملا بستر مناسبی را برای کنشگری پیدا کرده اند.

البته که سیاستمدارانی نظیر دونالد ترامپ نیز به خوبی می‌دانند، چگونه از این شرایط در راستای منافع خود بهره‌برداری لازم را انجام دهند و حتی موضع گیری‌های خود در مورد موضوعات مختلف را نیز با در نظر گرفتن همین واقعیت و جذب حداکثری طیف‌هایی نظیر نسل Z به سمت خودشان اتخاذ می‌کنند. شاید به همین دلیل هم باشد که مثلا در جریان تنش‌های اخیر در جامعه آمریکا با محوریت مسائل سیاسی، شاهد بازیگری قابل توجه نسل Z بوده ایم و به طور خاص شخص ترامپ سعی داشت از میان این طیف، سربازان و نیرو‌های وفاداری را برای خود بسازد.

اهمیت این مساله زمانی مشخص می‌شود که بدانیم نسل Z از بستر‌های مناسبی برای نشان دادن خشونت و رفتار‌های رادیکال گونه برخودار است و همین مساله می‌تواند آن‌ها را به اهرم‌های مناسبی در دستان افرادی نظیر ترامپ تبدیل کند.

۳: مطالبه گری فزاینده نسل Z

در نهایت باید گفت که روحیه مطالبه گری نسل Z نیز خود یکی از چالش‌های عمده و محوری است که نظام حکمرانی آمریکایی با آن رو به رو شده است. در واقع، روحیه نسل Z جهت از بین بردن ساختار‌های منسوخ و قدیمی و البته گفتمان‌های رایج و در عین حال حمله به سازوکار‌های مستقر و تثبیت شده، فضای سیاست و حکمرانی آمریکایی را با واقعیت‌های تازه‌ای رو به رو کرده است. از این رو، شاهدیم که مثلا در مدت اخیر در مورد مساله دخالت آمریکا در قالب جنگ اوکراین، نقد‌های جدی از سوی نسل‌های جدیدتر آمریکایی مطرح می‌شود.

برخی تحلیلگران به این نکته اشاره می‌کنند که اساسا نسل Z آمریکایی را نباید به دلیل آنچه درک نمی‌کند، سرزنش کرد. به بیان ساده تر، وقتی این نسل واقعیتِ بسیاری از سیاست‌های مخرب دولت آمریکا را درک نمی‌کنند، اینکه از آن توقع داشته باشیم صرفا به یک دنباله رو تبدیل شود، چندان واقع بینانه نیست. در شرایط کنونی، عرصه سیاست داخلی و سیاست خارجی آمریکا، مملو از سوژه‌هایی است که علامت سوال‌های زیادی را مخصوصا برای نسل Z آمریکایی ایجاد می‌کنند.

مثلا این سوال برای آن‌ها مطرح می‌شود که چرا ۸۵ درصد از رسانه‌های جریان اصلی این کشور از وزارت دفاع آمریکا کمک مالی می‌گیرند؟ چرا ۱۰ اندیشکده برتر آمریکا در حوزه سیاست خارجی نیز کمک‌های مالی قابل توجهی را از وزارت دفاع این کشور دریافت می‌کنند؟ چرا میانگین دستمزد کارگران در آمریکا در طی ۵۰ سال گذشته، تا حد زیادی به اذعان اقتصاددان‌های آمریکایی راکد بوده است؟

علت برخورد تبعیض آمیز نیرو‌ها و دستگاه‌های امنیتی آمریکا با طیف‌های مختلف قومی چیست؟ سوال‌هایی که البته نمونه‌های شبیه به آن بسیارند و نسل Z آمریکایی هم با آن‌ها بسیار در ارتباط هستند و البته که به تحلیل و گزارش‌های مختلفی که به نوعی به پاسخ این سوال‌ها اشاره دارند نیز دسترسی بیشتری دارند. مسائلی که همه و همه چشم انداز‌های آتی جریان حکمرانی و قدرت در آمریکا را با، اما و اگر‌ها و ابهامات جدی رو به رو کرده اند. شاید اساسا به همین دلیل هم باشد که برخی تحلیلگران از شانس بالای وقوع جنگ داخلی در آمریکا تا پایان سال ۲۰۳۰ خبر می‌دهند.

ارسال نظرات