صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۶۵۷۹۹۸
کارشناسان از مشکلات میراث ثبت ملی شده ایران و راهکار‌های حفظ این آثار می‌گویند
این ثبت کردن تنها خشت اول کار بوده و رسیدگی‌ها و نگهداری بعد از ثبت اثر کار مهم‌تری بود که مغفول ماند. متاسفانه ما هیچ فکر دیگری در این زمینه نکردیم. درآن دهه آثار شاخص زیادی به ثبت رسیدند و در این بین از دهه ۷۰ آثار زیاد دیگری که بنا به عقیده برخی کارشناسان فاقد ارزش بودند هم ثبت ملی شدند. او معتقد است وزارت میراث فرهنگی باید یک برنامه‌ریزی برای آثار ثبت ملی داشته باشد از تهیه فرم و شنیدن درخواست مالکین این آثار تا بازدید‌های دوره‌ای برای دیدن آخرین تحولات این آثار که می‌تواند به نگهداری آن‌ها کمک کند.
تاریخ انتشار: ۰۸:۴۵ - ۲۴ مرداد ۱۴۰۲

اعتماد نوشت: خانه هم خانه‌های قدیم؛ آینه‌کاری و سرستون‌های بلند گچکاری و حیاطی بزرگ و پر درخت که قدم زدن در آن مانند راه رفتن وسط یک نقاشی قدیمی است. خانه‌هایی که حتما تجربه دیدن آن‌ها را داشته‌اید در کاشان، اصفهان یا همین تهران که خانه‌های ثبت شده ملی بسیاری در آن هنوز هم سرپا هستند و می‌شود از نزدیک آن‌ها را دید. اما تمام این آثار که با عنوان ثبت ملی به عنوان هویت شهری مانده‌اند، سرنوشتی یکسان ندارند. بعضی فراموش شده‌اند، بعضی پاتوق معتادان و بعضی در آستانه تخریب. واقعا یک کشور پر از برج و آپارتمان و خانه‌های کج و معوج که دیگر اثری از گذشته در خود ندارد چطور می‌تواند به کشوری قابل سکونت تبدیل شود. اینجاست که پای وزارت میراث فرهنگی و گردشگری به میان می‌آید؛ آیا این سازمان که به وزارت تبدیل شده، توانسته بیش از ۴۸ هزار اثری که خودش در تمامی این سال‌ها آن‌ها را به فهرست آثار ملی اضافه کرده است، مراقبت کند؟ چه مشکلاتی برای این خانه‌ها پیش آمده و چه راهکار‌هایی برای حفظ این آثار تاریخی وجود دارد؟

نباید سکوت کرد

مهدی معمارزاده، کارشناس میراث فرهنگی در گفتگو با «اعتماد» از هنر معماری می‌گوید که مانند دیگر هنر‌های هفتگانه باید مورد توجه قرار بگیرد. اما برخلاف دیگر آثار هنری این اثر را نمی‌شود جابه‌جا کرد و این شاید بزرگ‌ترین چالش در حفظ این آثار باشد. معمارزاده از آثار ثبت جهانی و آثار ثبت ملی می‌گوید که هر کدام به نوعی نشان‌دهنده تاثیر این آثار هستند.

او از کشور‌هایی می‌گوید که تنها به واسطه داشتن چنین پتانسیلی در تاریخ خود توانسته‌اند به پیش بروند و ترکیه همیشه مثالی از چنین کشور‌هایی است. معمارزاده معتقد است تمامی آثاری که ثبت ملی شده‌اند واجد ارزش هستند و این‌گونه نیست که حمام گنجعلی خان با ارزش‌تر از حمامی ثبت شده در روستایی دوردست باشد.

او در پاسخ به این سوال که آیا در این سال‌ها بیش از اندازه آثاری ثبت ملی شده‌اند، می‌گوید: «من معتقدم همه آثاری که ثبت ملی شده‌اند حتما واجد خصیصه‌ای هستند که آنان را به این فهرست آورده است، داشتن معماری معروف یا مهندسی خاصی که در خانه به کار رفته شاید دلیل ثبت شدنش باشد، اگر خانه‌ای وجود دارد که تنها به واسطه سردر زیبایی ثبت شده باید گفت وقتی یک سردر ارزشمند وجود دارد حتما آن بنا هم ارزشمند است.» او از بنایی در میدان محمدیه به سمت غرب در کوچه مسعود مثال می‌زند که سردری فاخر داشت، اما به مرور با آب گرفتن روی آن کل بنا را تخریب کردند.

معمارزاده از اتفاقات وحشتناکی در بافت تاریخی عودلاجان و سنگلج می‌گوید، از خانه‌های فاخری که به مرور از بین رفته‌اند. شاید بتوان ردپای این تخریب‌ها را در مفهوم جدیدی به نام «بافت فرسوده» در مقابل «بافت تاریخی» دید که از نظر این کارشناس میراث فرهنگی شبیه کلاهی برای پنهان کردن چیز دیگری است: «می‌بینیم این اتفاق در بافت‌های تاریخی ماند عودلاجان یا سنگلج به وحشتناک‌ترین شکل به وقوع پیوسته و حتی وزارت میراث هم با در نظر گرفتن ۱۲ متر ارتفاع در این بافت‌ها به یک شکلی به این بافت تاریخی ضربه زده است. این ۱۲ متر در آن بافت ساختار را به هم می‌ریزد.»

او از اشتباه وزارت میراث در ورود به چنین کاری می‌گوید و از تجربیات کشور‌های دیگر مثال می‌آورد که برای حفظ خانه‌های تاریخی خود چه کرده‌اند: «ما باید آن بافت تاریخی را نگه داریم. می‌شود مستقیم با مالک خانه روبه‌رو شد یا به مالک وام داد یا از او مالیات نگرفت مثل کشور‌های اروپایی مانند آلمان که می‌گویند پول مالیات را صرف مرمت ساختمان بکنید. برای همین خیلی از بافت‌های ارزشمند در آلمان سالم مانده‌اند، چون دولت با این سیاست برای حفظ بافت‌های شهری خود گام برداشته است.»

او از افتادن کار در دست دلال‌ها به واسطه این مفهوم بافت فرسوده می‌گوید، از رانتی که برای بساز و بفروش‌ها به وجود آمده است تا به راحتی دست روی خانه‌های قدیمی بگذارند و به بهانه اینکه در زلزله تخریب می‌شوند از آن‌ها آپارتمان‌های نمای رومی استخراج کنند: «از کار‌های بسیاری که در دنیا انجام شده می‌شود الگو گرفت. شما در همان عودلاجان شاهد هستید که دلال به واسطه رانتی که ایجاد شده است زودتر از دست به کار شدن میراث می‌رود ملکی را می‌خرد مثال آن هم روبه‌روی میدان ارگ تهران بود که مکانی به نام سرای دلگشا را تخریب کردند. یک اثر ثبتی بود چطور تخریب شد؟ یا باید رفت سراغ قانون یا قانون را اصلاح کرد یا رفت سراغ متولی و توضیح خواست. اما متاسفانه این سناریو ادامه دارد. از نظر من همه در این قضیه مقصریم از مسوولان و دستگاه نظارتی و قانونگذار گرفته تا من کارشناس که سکوت کردیم.»

بافت فرسوده یا بافت تاریخی؟

سجاد عسگری، دبیر کمیته پیگیری خانه‌های تاریخی تهران در گفتگو با «اعتماد» فلسفه ثبت آثار ملی را ذخیره‌گاهی از داشته‌های فرهنگی یک ملت می‌داند. فکری که اولین بار در ۱۳۰۹ به فکر نمایندگان مردم در مجلس قانونگذاری افتاد، اما در دوره پهلوی دوم بود که با رویکرد جذب گردشگر و در راستای سیاست اتصال فرهنگی ایران به گذشته پررنگ‌تر شد. اما بعد از انقلاب اسلامی و درگیر شدن کشور با جنگ کمی از این فضا فاصله گرفتیم و در دولت هاشمی‌رفسنجانی هم بیشتر بحث‌ها به سمت سازندگی گرایش پیدا کرد.

آن‌طور که عسگری می‌گوید در دولت اصلاحات بود که نگاه فرهنگی پررنگ شد: «اما حالا دیگر ایران سال ۱۳۰۹ نیست و سال ۱۳۷۰ است. ما در این دوره مقتضیات جدیدی داریم. در آن زمان با آنکه آدم‌های خوبی بودند مانند محمد بهشتی آمدند آثاری را ثبت کردند، اما این ثبت کردن تنها خشت اول کار بوده و رسیدگی‌ها و نگهداری بعد از ثبت اثر کار مهم‌تری بود که مغفول ماند. متاسفانه ما هیچ فکر دیگری در این زمینه نکردیم. درآن دهه آثار شاخص زیادی به ثبت رسیدند و در این بین از دهه ۷۰ آثار زیاد دیگری که بنا به عقیده برخی کارشناسان فاقد ارزش بودند هم ثبت ملی شدند.»

او معتقد است وزارت میراث فرهنگی باید یک برنامه‌ریزی برای آثار ثبت ملی داشته باشد از تهیه فرم و شنیدن درخواست مالکین این آثار تا بازدید‌های دوره‌ای برای دیدن آخرین تحولات این آثار که می‌تواند به نگهداری آن‌ها کمک کند.

او هم از ایجاد مفهوم بافت فرسوده و ایجاد دفاتر تسهیلگری محلی می‌گوید که می‌توانست به جای آن دفاتری به نام تسهیلگری بافت تاریخی داشته باشیم: «با حضور این دفاتر مردم می‌توانستند با دسترسی آسان به آن هم به کارشناسان دسترسی بهتری داشته باشند. این دفاتر می‌توانستند به فردی که به عنوان مثال سقف خانه‌اش ریخته مشاوره بدهند یا استادکار معرفی کنند تا کار اصولی مرمت روی خانه آن‌ها صورت بگیرد.»

عسگری از ایجاد صندوق احیا و بهره‌برداری اماکن تاریخی و فرهنگی می‌گوید که قرار بود با ایجاد این مجموعه نقصی جبران شود؛ به عنوان مثال خانه‌ای که ثبت ملی شده و مالک آن مرده است و ورثه هم عرقی برای نگهداری خانه ندارند و از طرفی هم هزینه‌ای نمی‌کنند. حالا باید چه کرد؟ عسگری می‌گوید: «اینجا دولت باید این افراد را به بخش خصوصی وصل کند که بتواند برای کاربری زیرساختی که کشور نیاز دارد چه در موضوعات فرهنگی و گردشگری و آموزشی از این بنا استفاده کند. بنای تاریخی می‌تواند در صورت آسیب‌زا نبودن دندانپزشکی شود، می‌تواند حسینیه باشد یا باغ تالار بشود. وظیفه صندوق این بود که به بنا‌های دولتی و در کنارش به بنا‌های خصوصی هم بپردازد. صندوق به بنای خصوصی که نپرداخت هیچ در بنا‌های دولتی هم کار خاصی انجام نداد. این صندوق که حالا به نام صندوق توسعه صنایع دستی و فرش دستباف و احیا و بهره‌برداری از اماکن تاریخی و فرهنگی شناخته می‌شود در واقع نتوانست وظیفه خود را درست انجام دهد.»

او از علاقه مردم از سال ۱۳۹۰ به بافت تاریخی و حفظ خانه‌های قدیمی می‌گوید. اتفاقی که به واسطه گشایش در سیاست خارجی و حضور گردشگران خارجی افتاد. زمانی که انواع مدل‌های اقامتگاه مانند بوتیک هتل‌ها رواج پیدا کرد. موجی خودجوش که البته به تبدیل خانه‌های قدیمی به هتل و رستوران و قهوه‌خانه محدود ماند.

او در رابطه با رسیدگی به خانه‌های تاریخی از مشکلات و حاشیه‌های بعضی از خانه‌ها می‌گوید که به علت انتساب به افرادی خاص محل بی‌توجهی شده‌اند: «ما می‌دانیم یکسری از بنا‌هایی که ثبت شده حاشیه سیاسی دارد. اما مساله این است که اگر قبول و ثبت کردید باید حاشیه آن را هم قبول کنید، اما اگر قبول نداشتید نباید ثبت می‌کردید. حالا که ثبت شده باید دست به کار ترمیم شد و اگر از وزارت میراث بر نمی‌آید باید از سازمان‌های مردم‌نهاد بخواهد که این کار را بکند. یک‌بار برای همیشه باید تکلیف خانه‌های ثبتی روشن شود. این کار را بکنند، می‌توانند ببرند در لایحه تفضیلی و تکلیف شهرداری و میراث روشن بشود. دیگر نباید شاهد این مساله باشیم که شهرداری خانه‌ای ثبت شده یا مهمی را تخریب کند و بگوید در طرح تفضیلی نیاورده بودید و من هم استعلام نگرفتم و تخریب کردم.»

پامنار زیبا، پامنار تخریب شده

مهران تهرانی، فعال فرهنگی و گردشگری در محله پامنار در گفتگو با «اعتماد» لیست بلندبالایی از خانه‌های تاریخی و ثبت شده‌ای دارد که در سال‌های متمادی با بهانه‌های مختلف تخریب شدند. او معتقد است در وزارت گردشگری افراد دلسوز و متخصص کمی وجود دارد: «از سال ۱۳۴۲ که قرار بود بافت فرسوده تخریب و بازسازی بشود و مخالفت شد تا امروز به لحاظ اسناد تاریخی میراث می‌دانسته که چه خانه‌هایی در این بافت بودند و نمی‌شود گفت میراث بی‌اطلاع بوده است. در سال ۸۴ که شهرداری به مدیریت آقای قالیباف آمد بعضی از این خانه‌ها را خراب کرد به شدت می‌شود قصور میراث را دید. به نظرم یک فاجعه فرهنگی و تاریخی اتفاق افتاد.»

او از خانه‌ای که متعلق به شکوه‌السلطنه مادر مظفرالدین شاه بوده مثال می‌زند که خریداری و تخریب شد یا خانه امین لشگر که با اطلاع‌رسانی فعالان این حوزه مواجه شد، اما این خانه توسط شهرداری خریده شد و میراث هم این خانه را ثبت نکرده بود و این خانه توسط شخصی تهاتر می‌شود... او از خانه سرهنگ ایرج مثال می‌زند که در کوچه صدرالعظم بوده و از لحاظ سندیت با یک سنگ شاهد به دوره صفویه برمی‌گشته است: «این خانه بدبختانه به مدت هفت سال به پژوهشکده میراث فرهنگی داده شد و در این سال‌ها شاکله خانه از بین رفته است؛ کالسکه خانه این عمارت را تبدیل به سرویس بهداشتی کردند. کوتاهی میراث فرهنگی و دغدغه نداشتن وزارت در پامنار بزرگ و قابل لمس است. حالا «حمام سوسکی» هم در حال تخریب است و ما با اینکه اطلاع‌رسانی کردیم وزارت میراث هیچ اقدامی نکرد.»

او معتقد است در رابطه با خانه‌هایی که در حال مرمت هستند هم بسیار روند کند پیش می‌رود.

پامنار یکی از ریزمحلات عودلاجان بوده است که به دلیل شخصیت‌های لشکری و کشوری و درباری و ادبی و فرهنگی حایز اهمیت است. از کسانی که در این محل ساکن بودند، می‌توان از حاجب‌الدوله، مشیرخلوت، قائم‌مقام فراهانی، صدراعظم، امین‌الدوله، میرزا ابوطالب زنجانی و بسیاری از شخصیت‌های ذی‌نفوذ درباری مثال آورد. در عرصه فرهنگ و هنر هم می‌شود از عباس یمینی‌شریف، جعفر شهری، نصرت رحمانی، ابوالحسن صدیقی، منوچهر ستوده و بسیاری که در پامنار ساکن بودند، نام برد. محله‌ای که گوشه گوشه آن خانه‌ای تاریخی و ردپای تهران قدیم را می‌شود، دید.

عسگری از خانه‌های ثبت شده این محله می‌گوید: «عمارت‌هایی که در پامنار به ثبت رسیده خانه امام جمعه، عمارت دیگر خانه سلطان بیگم شجاعی است. از عمارت‌هایی که بعد از سال ۹۶ ثبت شده هم خانه آقاعلی حکیم زنوزی، محمدتقی میرزا رکن‌الدوله است که بسیار فاخر است. به دلیل نامشخصی این خانه مصادره شده توسط ستاد اجرایی فرمان امام و متاسفانه در شرف تخریب است. در سال ۸۱ شهرداری و تعاونی ناجا اقدام به خرید خانه‌های پامنار که به لحاظ معماری و تاریخی کم‌نظیر‌ترین خانه‌ها بوده‌اند، کردند. متاسفانه شاهد هستیم بعضی از این خانه‌ها که به محل اختفای معتادان تبدیل شده بود به جای بازسازی تخریب شدند.»

روایت یک پیگیری در قلب طهران

«محمود فخر تهرانی» یکی از شهروندان تهرانی است که در تماس با «اعتماد» از مصائب یکی از خانه‌های ثبت‌ملی ایران می‌گوید که این‌روز‌ها در آستانه تخریب و نابودی است. او که برای پیگیری این‌موضوع با اسناد و مدارک به دفتر روزنامه هم مراجعه کرده، می‌گوید که در این مدت به هر جایی که فکر می‌کرده سر زده، اما تاکنون اقدامی برای حفظ این ساختمان مربوط به اواخر دوره قاجار رخ نداده است. این ساختمان که در خیابان وحدت اسلامی، خیابان شهید فروزش، نبش خیابان محمدی، کوچه مسجد قندی قرار دارد و در تاریخ ۱۹ خرداد سال ۹۹ ثبت ملی شده، حالا در آستانه تخریب است و برخی دیوار‌های آن هم آسیب جدی دیده است.

این شهروند در گفتگو با «اعتماد» و با ارایه یک نامه رسمی می‌گوید با وجود درخواست وزارت میراث فرهنگی از شهردار منطقه ۱۱ جهت پیرایش نمای ظاهری این ملک تاریخی تاکنون هیچ اقدامی انجام نشده است. مشابه این روایت را «مهران تهرانی» درباره املاک ثبت‌ملی‌شده منطقه پامنار هم مطرح کرده که در همین گزارش هم به آن پرداخته شده است. این موارد تنها چند مثال از پرونده‌ای بزرگ به حجم حدود ۵۰ هزار اثر ثبت ملی ایران است که به‌نظر می‌رسد بخش وسیعی از آن‌ها حالا با مشکلات فراوانی دست و پنجه نرم می‌کنند و ممکن است در سال‌های پیش‌رو از بین بروند؛ املاکی که بخشی از سرمایه ایرانیان است، اما به دلیل مشکلات بودجه‌ای و در برخی موارد هم شیوه مدیریت، حالا روزگار خوبی را سپری نمی‌کنند.

ارسال نظرات