صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۶۵۶۰۴۲
گرامی‌مقدم با اشاره به اینکه حاکمیت برای بهبود زمینه‌های مشارکت باید زمینه آشتی ملی را فراهم سازد، بهبود سیاست خارجی، مذاکره مستقیم با امریکا و بازگشت به اقتصاد جهانی را ضرورت‌های اصلاحی می‌داند که حاکمیت باید به آن توجه کند، اما هنوز توجهی به آن نشده است.
تاریخ انتشار: ۱۲:۵۶ - ۱۶ مرداد ۱۴۰۲

از امروز (دوشنبه ۱۶ مرداد) رسما پیش‌ثبت‌نام‌های انتخاباتی آغاز خواهد شد. بر اساس اعلام مسوولان ارایه مدارکی، چون مدارک هویتی شامل کارت ملی، شناسنامه و عکس شخصی، کارت پایان خدمت یا معافیت دایم (ویژه آقایان)، مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد به بالا یا معادل آن، مدارک ایثارگری (ویژه ایثارگران)، گواهی پذیرش استعفا برای مشمولین ماده ۲۹ قانون انتخابات مجلس، ارایه گواهی معتبر مورد تایید بالاترین رده نهاد یا موسسه مربوط مبنی بر داشتن حداقل ۵ سال سابقه فعالیت اجرایی، آموزشی، پژوهشی یا قضایی در یک یا همه این زمینه‌ها در بخش دولتی، عمومی یا غیرعمومی (در مجموع ۵ سال) از جمله ملاک‌های اصلی ثبت‌نام‌های انتخاباتی است. انتخاباتی که قرار است با قانون جدید برگزار شود و نقد‌های بسیاری بر آن وارد شده است.

به گزارش اعتماد، مهم‌ترین نقد به قانون انتخابات جدید، کاستن از زمان احزاب و فعالان سیاسی به نفع شورای نگهبان است. بسیاری از فعالان سیاسی معتقدند سیاست‌گذاران به عمد یا سهو در حال پایه‌گذاری نوع خاصی از انتخابات هستند که در آن تنها جریانات اصولگرا، فضای برنامه‌ریزی و مشارکت را داشته باشند و گروه‌های میانه و اصلاح‌طلب از دایره انتخابات خارج شوند.

در آستانه آغاز پیش‌ثبت‌نام‌های انتخاباتی گفت‌وگویی با اسماعیل گرامی‌مقدم فعال سیاسی اصلاح‌طلب برنامه‌ریزی شد تا در خصوص جریانات پیرامونی انتخابات بحث و تبادل نظر شود.

گرامی‌مقدم با اشاره به اینکه حاکمیت برای بهبود زمینه‌های مشارکت باید زمینه آشتی ملی را فراهم سازد، بهبود سیاست خارجی، مذاکره مستقیم با امریکا و بازگشت به اقتصاد جهانی را ضرورت‌های اصلاحی می‌داند که حاکمیت باید به آن توجه کند، اما هنوز توجهی به آن نشده است.

گرامی مقدم در عین حال معتقد است اگر زمینه کنشگری سیاسی برای اقشار گوناگون به خصوص دهه هشتادی‌ها و نسل z در انتخابات فراهم نشود باید منتظر انسداد در مناسبات ارتباطی حاکمیت و نسل‌های جوان باشیم.

با آغاز پیش‌ثبت‌نام‌های انتخاباتی وضعیت سیاسی پیرامون انتخابات را چطور ارزیابی می‌کنید. با قانون جدید انتخابات اوضاع بر وفق مرادتان است؟

با توجه به اینکه از روز دوشنبه (امروز) پیش‌ثبت‌نام‌های انتخاباتی آغاز می‌شود، اصلاح‌طلبان در بیانیه‌ای نقد‌های جدی به قانون جدید انتخابات وارد ساختند؛ قانونی که ایرادات جدی هم در محتوا و هم در اجرا دارد. قانونی که پیش‌ثبت‌نام انتخاباتی دارد، هرگز نباید پرونده ثبت‌نام نهایی‌اش را ببندد. این با اصول قانون‌گذاری بین‌المللی در مغایرت است. از نظر عقلی زمانی پیش‌ثبت‌نام گذاشته می‌شود که ثبت‌نام نهایی وجود داشته باشد. اما زمانی که پرونده ثبت‌نام‌ها با پیش‌ثبت‌نام‌ها بسته می‌شود، عملا مسیر به روی افراد و جریاناتی که هنوز تصمیم نهایی نگرفته‌اند، بسته می‌شود.

فراموش نکنید انتخابات ۱۱ اسفند است و دوستان در مردادماه پرونده ثبت‌نام‌ها را بسته‌اند. موضوع خودتحریمی که بیانیه جبهه اصلاحات به آن اشاره کرده، برآمده از این رویکرد‌های حاکمیتی است. وقتی تلاشی برای ایجاد رقابت در انتخابات دیده نمی‌شود، طبیعی است که گروه‌های سیاسی از خود تحریمی و خودبراندازی صحبت کنند.

در شرایط فعلی کدام جریانات در اتمسفر سیاسی کشور حضور دارند و در حال تصمیم‌گیری هستند؟

در شرایط فعلی یک جبهه اصلاحات و جریان بزرگ اصلاح‌طلبی وجود دارد که این جبهه هنوز تصمیم نهایی را درباره انتخابات نگرفته است. این جبهه در حال رصد وضعیت و تحلیل اوضاع است. در کنار اصلاحات، جریانات میانه و جریانات اصولگرا هم وجود دارند. جریانات میانه که لیدری آن‌ها را افرادی، چون حسن روحانی، علی لاریجانی و سایرین بر عهده دارند، وضعیتی بهتر از اصلاح‌طلبان ندارند.

تا به امروز هیچ نوع حرکت جدی از سوی این طیف‌ها مشاهده نشده است. بنابراین چهره‌های شاخص اصلاح‌طلب و میانه‌رو هنوز دورخیزی برای مشارکت در انتخابات ندارند. اما در جبهه اصولگرا شرایط متفاوت است؛ تفکرات پایداری‌چی‌ها در این جبهه در حال تاختن هستند.

به نظر می‌رسد سیستم به دنبال ایجاد رقابت میان جبهه پایداری و جریان نواصولگرا به لیدری قالیباف است. مشخص است خروجی ثبت‌نام‌ها پس از ۲۳ مردادماه چه خواهد شد و کدام جریان بیشترین ثبت‌نام‌ها را داشته است. اگر این تحلیل به واقعیت بپیوندد، مرحله پیش‌ثبت‌نام‌ها به عنوان اولین مرحله انتخابات فاقد هر نوع جذابیت خواهد بود. از قدیم می‌گویند سالی که نکوست از بهارش پیداست، انتخابات سال ۱۴۰۲ را هم از پیش‌ثبت‌نام‌ها می‌توان تحلیل کرد.

روز و روزگاری برای حاکمیت مهم بود که همه جریانات سیاسی اثرگذار در انتخابات حضور داشته باشند. خود شما خاطره‌ای را تعریف کردید که رهبری خطاب به مهدی کروبی از ایشان خواسته بودند که جناح چپ را برای حضور در انتخابات فعال کنند و اگر این کار را نکنند، رهبری اعلام کرده بودند خودشان دست به کار شده و جناح چپ را وارد میدان می‌کنند. طی سال‌های اخیر چه رخ داده که حد نهایی رقابت در انتخابات ایران، رویارویی جبهه پایداری با نواصولگرایان به عنوان دو راس پاره خط اصولگرایی شده است؟

از چند منظر می‌توان به این پرسش نگاه کرد. اگر از زاویه اصلاح‌طلبان به موضوع نگاه کنیم باید بدانیم جبهه اصلاحات گفتمانی دارد، عقبه‌ای دارد، پایگاه اجتماعی وسیعی دارد که طی سال‌های اخیر به خصوص در دولت روحانی این پایگاه آسیب جدی دیده است. این طیف سیاسی احتیاط می‌کند تا دیگر خود و سرمایه‌اش را خرج هر شخصیت سیاسی نکند.

در واقع اصلاح‌طلبان می‌خواهند مطالبات مردم را دنبال کنند و از یک فرد (مثلا حسن روحانی) به این دلیل که اصولگرای تند نیست حمایت نکند. یعنی می‌خواهد خرجش را جدا کند، اگر نمی‌تواند لیست ارایه کند، راهکار معقول آن است که از جریان خاصی حمایت نکند تا فردا روز هزینه عملکرد جریان سیاسی خاص را ندهد.

تا به امروز آیا جبهه اصلاحات پالس مناسبی برای مشارکت در انتخابات دریافت کرده است؟

پیام مناسبی دریافت نشده است. شورای نگهبان هیچ مذاکره‌ای برای حضور احزاب در انتخابات نداشت، وزارت کشور، دستگاه اجرایی و نهاد‌های نظارتی هیچ نشانه مثبتی ارایه نکردند.

ائمه جمعه جایی چراغ سبز نداشتند. نهایتا نهاد‌هایی که مسوولیت بررسی صلاحیت‌ها را داشتند، وارد گفتگو با جریان اصلاح‌طلبی نشدند که بگویند شما وارد انتخابات شوید، ما تلاش می‌کنیم زمینه حضور نامزد‌های اصلاح‌طلب در رقابت فراهم شود. بنابراین جریان اصلاح‌طلب امیدی به گشایش در بررسی صلاحیت‌ها ندارند. جریان میانه هم وضعیت بهتری ندارند. طیف نزدیک به لاریجانی و حسن روحانی هم نشانه‌ای از مشارکت و همراهی دریافت نکرده‌اند.

مگر در دوره‌های قبلی انتخابات اصلاح‌طلبان مذاکره‌ای با شورای نگهبان داشتند که در این دوره با این شورا مذاکره شود؟

در دوره‌های اخیر که مذاکره‌ای انجام نشده است. اما در برهه‌های قبل‌تر، چهره‌های واسطه‌ای مانند مهدی کروبی حضور داشتند که مذاکراتی را برای مشارکت بیشتر و فعالیت مناسب‌تر احزاب در انتخابات برنامه‌ریزی می‌کردند. اگر اشتباه نکنم در انتخابات دوره‌های سوم (یا دوم) بهزاد نبوی از جناح چپ کاندیدای حضور در انتخابات مجلس بود و انتخابات به دور دوم کشید.

در آن برهه شورای نگهبان تلاش داشت که بهزاد نبوی را ردصلاحیت کند. اما مهدی کروبی وارد میدان مذاکره شد و اعلام کرد اگر بهزاد نبوی ردصلاحیت شود، جناح چپ به‌طور کامل از انتخابات کنار می‌کشد.

امروز جای خالی یک چنین چهره‌های میانجی و واسطه‌ای در انتخابات به‌شدت احساس می‌شود. اگر برای حاکمیت مشارکت اهمیت دارد، باید افرادی را برای مذاکره به سمت گروه‌های مختلف گسیل دارد و به آن‌ها تضمین دهد که تیغه ردصلاحیت‌ها قرار نیست جناحی و سیاسی باشد. اگر سیستم مایل به افزایش مشارکت در انتخابات است باید زمینه‌ای را فراهم کند تا فضای سیاسی باز شود. نشانه‌هایی نمایان شود که چهره‌های اصلاح‌طلب انگیزه لازم برای ثبت‌نام را پیدا کنند. اصلاح‌طلبان دیگر نمی‌خواهند خود را هزینه سایر افراد و جریانات کنند.

قبل از انتخابات سال ۹۸ که اولین گام‌های جناح راست برای تشکیل حاکمیت برداشته شد، برخی تئوریسین‌های رادیکال جناح راست اعلام می‌کردند همانطور که در چین یک اقلیت کوچک کمونیست در حال تصمیم‌سازی برای میلیارد‌ها چینی است، در ایران هم می‌توان شرایطی را شکل داد که یک اقلیت خاص رادیکال، برای ۸۶ میلیون ایرانی تصمیم‌سازی کند. این ایده آیا در حال اجرایی شدن است؟

این موضوع تازه‌ای نیست. از ابتدای انقلاب برخی طیف‌های راست به دنبال تشکیل حکومت اسلامی بودند و جمهوری اسلامی را بر نمی‌تابیدند. امام (ره) در برابر زیاده‌خواهی این جریان دُگم و متحجر بود که جمله‌ای جاودان ثبت کردند و «جمهوری اسلامی را نه یک کلمه کم و نه یک کلمه بیش» عنوان کردند. پس از فوت امام (ره) این طیف احساس کرد فضا برای پیگیری ایده‌اش مناسب شده است. افراد و گروه‌هایی که رویای چینی شدن را در سر می‌پرورانند، اما نهایتا در حال بدل ساختن ایران به کره شمالی هستند باید بدانند، جامعه ایرانی تفاوت‌های ماهوی، تمدنی، اخلاقی و هویتی با چین دارد.

در ایران مردم همواره در حوزه سیاسی مشارکت فعال داشته‌اند و از زمان مشروطه به دنبال نهادینه‌سازی، مردمسالاری و دموکراسی بوده‌اند. همانطور که اصل ولایت فقیه در قانون اساسی گنجانده شده، جمهوریت نظام هم قرار داده شده است. مردم هم ناظر عملکرد مسوولان هستند. افرادی که در تلاش برای چینی‌سازی یا روسی‌سازی ساختار سیاسی ایران هستند باید بدانند موانع زیادی پیش روی آن‌ها قرار دارد. معتقدم در راس حاکمیت هم یک چنین نگاهی وجود ندارد.

اساسا آیا حضور یک اقلیت خاص با تکیه بر توان نظامی می‌تواند بقای یک نظام سیاسی را استمرار بخشد؟

طی ۴۰۰ سال گذشته اصل بقای نظام‌های سیاسی با نگاه به انتخابات بوده است. درست است که امروز ایران موشک‌های دوربرد، میان‌برد و... و موشک‌های هایپرسونیک و قاره‌پیما دارد و اتفاقا باعث افتخار همه ما هم هست، اما این گزاره‌ها به تنهایی بقای نظام را تضمین نمی‌کند. رژیم شوروی با آن قدرت نظامی وسیع پیش روی همه ما قرار دارد.

پشتیبانی و حمایت ملت‌هاست که بقای نظام‌های سیاسی را مستمر می‌کند. مردم هستند که نظامی را از هم می‌پاشند یا آن را استمرار می‌دهند. فراموش نکنید شاه یکی از بزرگ‌ترین ارتش‌های جهان را داشت و به پنجمین قدرت نظامی جهان بدل شده بود. در بطن نهاد‌های تصمیم‌ساز جمهوری اسلامی افرادی هستند که خواستار باز شدن فضای سیاسی و مخالف خالص‌سازی و انحصارگرایی سیاسی هستند. در دورن حکومت دو طیف در حال رقابت جدی باهم هستند.

گروهی به دنبال محدود‌سازی انتخابات و گروهی هم در درون حاکمیت به دنبال باز شدن فضای انتخابات هستند. مردم اگر به این نتیجه برسند که می‌توانند در سرنوشت سیاسی خود نقش‌آفرین باشند، مشارکت بالا می‌رود. اما با وضعیت فعلی مردم نمی‌توانند خواسته‌های خود را از طریق کنشگری سیاسی دنبال کنند. این خطرناک است و باعث شکل‌گیری کانون‌های خطر از جنس حوادث سال ۱۴۰۱ می‌شود. اگر حاکمیت می‌خواهد یک چنین حوادثی تکرار نشود و نسل جدید دچار ترک مطالبات نشود، باید زمینه کنشگری جوانان، بانوان و... را فراهم سازد تا آن‌ها وارد کانال‌های قانونی کنشگری یعنی انتخابات شوند.

یکی از پرسش‌های مهم این است که پس از حذف اصلاح‌طلبان رای آنان به کدام سمت و جهت می‌رود. آیا رای گروه‌های سمپات اصلاح‌طلب به سبد اصولگرایان ریخته می‌شود؟

آرای اصلاح‌طلبان در صورت غیبت آن‌ها به سبد براندازان ریخته می‌شود نه اصولگرایان. در واقع اصولگرایان در حال فربه‌سازی براندازان هستند. این روند دقیقا در رخداد‌های ۱۴۰۱ مشاهده شد، مردم نگاه خود را به بیرون دوختند و حوادث تلخی شکل گرفت. تلفات در میان جوانان بالا رفت و زمینه‌های کنشگری قانونی بسته شد. این رخدادها، تجربیات پیش روی تصمیم‌سازان است و باید از آن‌ها بهره برد.

پیشنهاد شما به حاکمیت برای عبور از بحران‌ها چیست؟

بار‌ها گفته شده و توجهی به این باید‌ها نشده است؛ حاکمیت باید دست به آشتی ملی بزند. از سوی دیگر باید در دیپلماسی گشایشی ایجاد کند. معتقدم مذاکرات پرونده هسته‌ای باید سمت و سوی جدیدی پیدا کند. مذاکرات مستقیم با امریکا باید در دستور کار قرار بگیرد. همانطور که پرونده با عربستان حل‌و‌فصل شد با امریکا هم می‌توان این مشکلات را حل کرد. گشایش در روابط کنسولی با امریکا می‌تواند گام مناسبی باشد.

با مصر این مسیر طی‌شده خوب است با امریکا هم این روند آغاز شود. این ضرورت به خصوص پس از رفتار‌های اخیر چینی‌ها و روس‌ها در خصوص حاکمیت ملی ایران بیشتر از هر زمان دیگری احساس می‌شود. ایران باید با امریکا مستقیما مذاکره کند تا موازنه‌سازی در حوزه سیاست خارجی صورت بگیرد. این راهبرد‌ها و این اخبار باعث امیدواری بیشتر مردم به حاکمیت می‌شود و تمایل آن‌ها را به حضور در انتخابات بیشتر می‌کند.

آیا نشانه‌ای از این اصلاحات نمایان شده است؟

نه تنها نشانه‌ای از این نوع اصلاحات نمایان نیست، بلکه با قوانینی، چون حجاب و عفاف و... بر حجم نارضایتی‌ها افزوده شده است. صدور احکام سنگین برای فعالان مدنی، روزنامه‌نگاران و... باعث ناامیدی بیشتر مردم و دوری از مشارکت می‌شود. اگر نظام مشارکت بالای ۵۰ درصدی و حدود ۶۰ درصدی می‌خواهد باید رویکرد‌های تازه‌ای را در پیش بگیرد. در غیر این صورت، مشارکت پایین‌تر از دوره‌های قبل خواهد بود و زمینه‌های بحران‌های پساانتخاباتی نزدیک‌تر از هر زمان دیگری ...

ارسال نظرات