فرارو- مسعود نیلی، اقتصاددان معتقد است: «تقریبا ناممکن است که یک اقتصاد بتواند سالهای زیادی تورم ۵۰ درصدی را به صورت پایدار تحمل کند. این تورم مزمن نیست بلکه تورم در حال گذار است؛ یعنی یا به سمت محدودههای بالاتر میرود یا باید به محدوده پایینتر برگردد.»
نیلی در گفتگو با دنیای اقتصاد گفت: «توجیهاتی که هر روز درباره مساله هدایت نقدینگی به سمت تولید با فرم و محتوای موردپسند و زیبایی به مردم ما خورانده میشود، از سمت ذینفعان صورت میگیرد. من نمیخواهم بگویم که مسوولان خودشان ذینفع هستند، اما پرواضح است که اگر کسی در وضعیت کنونی اقتصاد اوضاعش بهبود یابد، سوار بر تورم است.»
اما آیا تورمِ ایران در حال گذار است؟ اگر اقتصاد ایران قابلیت گذار از تورم را دارد و بهترین راهکار برای گذر از این بحران چیست؟ حجت الله صیدی، مدیرعامل پیشین بانک صادرات و کارشناس اقتصاد، در گفتگو با فرارو، به این پرسشها پاسخ داده است:
فرارو: آیا تورم ما واقعا از حالت مزمن خارج شده است؟ چگونه میتوان هیولای تورم در اقتصاد ایران را کنترل کرد؟
اما اگر منظور ما از تورم، همانطور که در بخشی از مصاحبهی جناب دکتر نیلی به آن اشاره شده، تورم ۵۰ درصدی باشد. بله تورم ۵۰ درصدی، همهاش مزمن نیست و حدود نیمی از آن جنس «در حال گذار» دارد. طبیعی است که بخش مزمن تورم به عدمتعادلهای ساختاری در اقتصاد برمیگردد و راه اصلاح آن، تجدید ساختار یا بازمهندسی است که کاری بسیار دشوار و البته امکانپذیر است. اما بخش در حال گذار فقط با مهار و مدیریت نقدینگی ممکن است.
فرارو: با این شرایط، کدام تعبیر درست است؟ ایران در یک کلاف سردرگم و پیچیده تورمی قرار دارد یا در یک دو راهی تورمی؟
صیدی: ما در مورد تورم، با دوراهی مواجهیم و نه کلاف سردرگم و پیچیده و گیج کننده. علم اقتصاد مسئله را دهههاست که حل کرده. لازم نیست ما موضوع را بی دلیل پیچیده کنیم. البته عنایت داشته باشید که پیچیده نبودن به معنی سخت و دشوار نبودن نیست. سیاستگذار یا مجری دو راه بیشتر ندارد: یا تورم ۵۰ درصدی را بپذیرد و با عارضههای آن کنار بیاید و یا آن را به طرز محسوسی کاهش دهد. آیا کاهش تورم در شرایط فعلی ممکن است؟ جواب من مثبت است. آیا آسان است؟ جواب من منفی است؟ آیا کاری از دست نظام حکمرانی ما برمیآید؟ جواب باز هم مثبت است. پس چرا آستین بالا نمیزند؟ چون شهامت اقدام میخواهد و این کار هر کسی نیست. یکی از عزیزان مثال کنترل و کاهش وزن را میزد. ببینید هیچکس اضافه وزن را دوست ندارد. همه دوست دارند به وزن مطلوب برسند. اما چرا افراد کمی موفق میشوند؟ برای اینکه برای کاهش وزن و رسیدن به وضعیت دلخواه باید دست به انتخابهای سخت زد. رژیم غذایی را باید تغییر داد. ورزش مرتب را باید در برنامه گذاشت و به آن وفادار ماند. همانطور که این کار برای کسی که سی چهل سال به خوردن غذاها و شیرینیهای مختلف عادت کرده، سخت است، برای نظام حکمرانی هم سخت است که بتواند برخی عادتها را رها کند.
فرارو:طی سالهای اخیر از برخی مسئولان و کارشناسان مدام درباره رابطه نرخ تورم و نقدینگی در کشور میشنویم، چرا این رابطه کنترل نشدنی به نظر میرسد؟
صیدی: این رابطه، رابطهای اثبات شده است. آنچه نیاز به مهار و کنترل کردن دارد نقدینگی است، نه رابطهی آن با نرخ تورم. همانطور که قبلاً عرض کردم نقدینگی قابل مهار کردن است و قابلیت مدیریت دارد و این هم تصمیم سخت میخواهد و هم ارادهی آهنین و هم توانمندی و صلاحیت. اگر بررسی کنید میبینید که در دولت اول آقای روحانی، این مسئله تحقق یافت و من معتقدم که نقدینگی و نرخ تورم قابلیت مدیریت کردن دارد و افراد ذیصلاحی هم وجود دارند که بتوانند این هدف را محقق کنند.
فرارو: اگر این موضوع را که در دولتهای قبلی روشهایی برای کنترل کردن شرایط اتخاذ شده و جواب هم داده، مبنا قرار دهیم، سوال دیگر این است که دولتها باید متغیرهای غیرقابل کنترل را چگونه مهار کنند که نتایج قابل قبولی در کارنامه اقتصادی خود ثبت کنند؟
صیدی: همهی اقتصادها متأثر از دو نوع متغیر قابل کنترل و غیر قابل کنترل هستند. این که تا چه میزان سیاستگذار و مجری بتوانند این متغیرها را مدیریت کنند بستگی به کارآمدی آنها دارد. سیاستگذاری که از دانش و تجربهی لازم و کافی برخوردار بوده و ارادهی قوی و نیت خیر هم داشته باشد میتواند متغیرهای قابل کنترل را به خوبی در راستای بهبود اقتصاد به کار گیرد و اثر غیرقابل کنترلها را هم مدیریت کند. نمونههای فراوانی را در ایران، جهان و کشورهای همسایه یا مشابه ایران شاهدیم که بر این حقیقت صحه میگذارند.
فرارو: یک سوال تکرار شونده بین بسیاری از مردم از اقشار مختلف و به ویژه اقشار آسیب پذیر این است که چگونه برخی روز به روز ثروتمندتر و برخی روز به روز فقیرتر میشوند؟
صیدی: این نتیجهی بدیهی و طبیعی تورم بالاست. مگر جان مینارد کینز نابغه نمیگفت تورم بلندمدت بنیانهای اخلاقی و اقتصادی جامعه را نابود میکند؟ خوب همین تشدید نابرابری، یعنی سقوط بنیانها. اجازه بدهید این را هم اضافه کنم که این دو متغیر رابطهی متقابل و تشدید کننده هم دارند. تورم سقوط و تضعیف بنیانهای اقتصادی و اخلاقی را تسریع میکند و نابودی اخلاق، به جهش بیشتر نرخ تورم دامن میزند و بدیهی است در این شرایط، فقیر فقیرتر میشود و غنی، ثروتمندتر. از این نظر فاصلهی بین فقیر و غنی بیشتر و بیشتر میشود. اما از یکمنظر هر دو مانند همدیگر خواهند بود: به هیچکدام خوش نمیگذرد. ثروتمند، اگر چه ثروتمندتر میشود، اما لذت نمیبرد. لذت زودگذرش هم تبدیل به ملال میشود. ثروتمند ملول و فقیر معلول، از نتایج تلخ تورم بالاست.