هرچند سابقه دولت محمود احمدینژاد که شعارهای مشابهی را در عرصه سیاست خارجی مطرح میکرد چشمانداز تیرهای را نشان میداد که به انزوای بیشتر ایران و صدور قطعنامههای تحریمی بیسابقه علیه ایران با همراهی چین و روسیه و همچنین تیرگی روابط با عربستان و سایر کشورهای عربی و آغاز جنگ نیابتی ایران با اعراب در سوریه و عراق و یمن از جمله آنها بود.
به گزارش هممیهن، با این حال امید میرفت جریان اصولگرا از آن دوران عبرت گرفته باشد و واقعاً بتواند سیاستی متوازن را در پیش بگیرد که به دستیابی ایران به حداکثر منافع ملی و حفظ امنیت ملی کمک کند. یکی از اصول سیاست خارجی در هر کشوری استمرار و سیاست متعادل مبتنی بر منافع ملی است که توسط یک نظام تصمیمگیر باثبات پشتیبانی میشود و تغییر دولتها تنها شیوهها و سلایق را در جزئیات تغییر میدهند، اما فهم کلی نظام تصمیمگیری پابرجا و تغییرناپذیر است؛ همان روندی که موفقیت کشورها در دستیابی و حفظ منافع ملی تضمین میکند. عدم مراعات چنین سیاست باثباتی منجر به خدشههای جبرانناپذیری در سیاست خارجی شده است و تجربه تلخ دوران محمود احمدینژاد به شکل دیگری در حال تکرار است که نامه جمعی از سفرا و دیپلماتها زنگ خطری در این راستاست.
آنچه جریان اصولگرا به آن توجه ندارد و با انگ غربگرایی به جریان مقابل از آن غفلت میکند این است که دولتهای اصلاحطلب و اعتدالی سیدمحمدخاتمی و حسن روحانی نزدیکترین و مطلوبترین روابط را با کشورهای چین و روسیه برقرار کرده بودند و سفر رهبران این دو کشور به ایران و متقابلا سفرهای مقامات ایرانی در بالاترین سطح برگزار شده و اسناد مهمی، چون سند راهبردی ۲۵ ساله ایران و چین در دوران دولت حسن روحانی به امضا رسیده و یا فرآیند عضویت ایران در سازمان شانگهای در دوران سیدمحمدخاتمی آغاز شده بود و ایران به عضویت ناظر این سازمان درآمده بود و طی هفده سال گذشته موضوع پیگیری شده بود و بیشترین تلاش در هشت سال دولت حسن روحانی صورت گرفت که میوه این تلاش در ماههای ابتدایی دولت سیدابراهیم رئیسی چیده شد.
درحالیکه برخلاف تبلیغات دولت سیزدهم این فرآیند یک مسیر طولانی بوده که چهبسا دولت اصولگرای محمود احمدینژاد وقفهای هشت ساله در آن ایجاد کرده بود و حال دولت سیدابراهیم رئیسی نیز به شکلی دیگر همان سیاست را پی میگیرد. در واقع سیاست متوازن دولتهای اصلاحطلب و اعتدالگرا در رابطه با دو قطب قدرت شرق و غرب موجب تامین حداکثر منافع برای ایران بوده و سیاست یکجانبهگرایی اصولگرایان قدرتهای شرقی، چون چین و روسیه و حتی همسایگانی، چون ترکیه و عربستان را به این نتیجه رسانده که ایران ناگزیر از رابطه با آنهاست و براساس محرومیت خودخواستهای درهای رابطه با غرب را به روی خود بسته است و در چنین شرایطی لزومی به امتیاز بخشیدن به ایران وجود ندارد درحالیکه در صورت وجود سیاست متوازن با قدرتهای مختلف است که ایران میتواند از حقوق و منافع خود به خوبی دفاع کند.
در حال حاضر دولت سیزدهم با عدم گسیل سفیر به پایتختهای مهم اروپایی درهای رابطه با اروپا را به خود بسته است و اساساً آمریکا هم که خارج از دایره روابط خارجی ایران قرار دارد و در این میان امیدوار است روسیه و چین داوطلبانه حافظ منافع ایران باشند در حالیکه چین و روسیه به درستی به دنبال حداکثر منافع برای خود هستند و ضرورتی نمیبینند از منافع ایران که خودخواسته انزوا را برگزیده، حفاظت و حراست کنند. رفتار متکبرانه و خارج از اصول روسیه در بیانیه با کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس و سپس استفاده از نام جعلی برای خلیج همیشه فارس بیانگر اطمینان روسیه از وابستگی یکجانبه ایران به این کشور و عدم لزوم رعایت مصالح و منافع ایران از سوی مسکو است.
این اطمینانخاطر چنان گستاخیای به مسکو داده است که برخلاف یکی از اصول سازمان امنیتی شانگهای، تمامیت ارضی ایران را که به تازگی به عضویت این سازمان درآمده به سخره بگیرد. در واقع یکی از نخستین کارویژههای سازمان امنیتی شانگهای برای ایران باید همصدایی اعضای آن در زمینه جزایر ایرانی و نام خلیجفارس با ایران باشد که روسیه یکی از دو عضو مهم این سازمان در همان ماههای ابتدایی عضویت ایران این دستاورد را زیر سوال برده؛ تو گویی که سازمان شانگهای بهرهجویی چین و روسیه از اعضای دیگر به منظور اهداف سیاسی و امنیتی خود است آنگونه که ایران در جنگ اوکراین متهم به نقض قطعنامههای سازمان ملل شده است، اما روسیه از سیاست اصولی پیشین خود در زمینه احترام به تمامیت ارضی ایران دست شسته است.