صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

آن‌قدر روز را در کنار زنبورها شب کرده‌اند که حتی از صدای بال زدنشان می‌فهمند ‌که آنها عصبانیند یا به فکر کار؛ آنها می‌گویند هر آدمی نمی‌تواند زنبوردار باشد و زنبور هم هرکسی را قبول نمی‌کند؛ اگر نخواهد، می‌پرد و برای همیشه می‌رود اما در گرما و خشکی این سال‌ها فعلا مانده‌اند و عسل می‌سازند.
تاریخ انتشار: ۰۵:۱۲ - ۲۳ تير ۱۴۰۲

اگرچه امروز طالقان پر از کندوست اما سابقه زنبورداری تجاری در آنجا مثل بقیه ایران بیشتر از ۶۰ سال نیست. قدیمی‌ترین سند مرتبط با زنبور در ایران تصویر این حشره بر شانه‌ای مفرغی است که در لرستان به دست آمده و نشان می‌دهد که ۸۰۰ سال قبل از میلاد، مردم ایران با زنبورداری آشنا بوده‌اند اما با وجود این، زنبورداری در ایران بیشتر یک فعالیت کشاورزی خانگی بوده، تا یک تجارت و صنعت.

زنبورها زودتر از صاحب زنبورستان به استقبال می‌آیند. به کندوها نرسیده، راننده سریع شیشه‌ها را بالا می‌دهد و نزدیک چادرها و کندوهای خالی که روی هم تلنبار شده‌اند، ترمز می‌کند. نزدیک نه صبح است و آدم انتظار دارد که این موقع روز، سر زنبوردارهای طالقانی حسابی شلوغ باشد اما، نه نزدیک کندوها و نه در حیاط زنبورداری هیچ کس نیست. تا چشم کار می‌کند، کندوهای زرد و سبز و آبی را ردیف چیده‌اند و زنبورهای پرسر و صدا بالای کندوها پرواز می‌کنند.

از دور و نزدیک کندوها، مردی با کلاه توردار مخصوص که تورش را تا روی سینه پایین آورده، و شلوار و کاپشن زنبورداری که به تن کرده نزدیک می‌شود. در این گرمای هوا زیپ کاپشنش را تا آخر بالا کشیده. می‌خواهم از ماشین پیاده شوم که با دست اشاره می‌کند که بمانم. به آسمان بالای سر زنبورها نگاهی می‌اندازد و از پشت شیشه بلند می‌گوید: «هنوز یک کمی زود است.»

کارگران مشغول کارند

شاید به خاطر خاصیت اکسیر جوانی عسل است که آقای «سیدمحمد امین‌زاده» - صاحب زنبورستانی در میناوند طالقان- خیلی کمتر از سنش به نظر می‌رسد. ۷۵ سالش است و از نخستین زنبورداران طالقان است. حتی آنهایی که مثل آقای امین‌زاده روزهای عمرشان را در زنبورستان شب کرده‌اند هم، بدون کلاه توری نزدیک کندوها نمی‌شوند. قبل از آنکه زنبوری بتواند درون کلاه برود، بایدکش بالای آن را از داخل دور سر انداخت و کش پایین را هم روی گردن یا شانه نگه داشت. دستکش‌های پلاستیکی را هم که بپوشم، پوشش رزم کامل است. هوا گرم‌تر شده و زنبورها آرام‌تر به نظر می‌رسند.

آقای امین‌زاده- معلم و مدیر مدرسه قدیمی طالقان- با اینکه سال‌هاست بازنشسته شده، هنوز هم معلم است و همه چیز را آرام و شمرده توضیح می‌دهد: «در طالقان زودتر از ده صبح نباید سراغ زنبورها رفت. هوا که سرد باشد، عصبانیند اما کم‌کم که هوا گرم شود اخلاقشان هم خوب می‌شود. به همین خاطر ما از صبح زود نمی‌توانیم کار را شروع کنیم.»

عسل مدفوع زنبور نیست. این واضح‌ترین نکته برای یک زنبوردار، دقیقا همان تصور اشتباهی است که بیشتر مردم درباره عسل دارند. یکی از کارگرهای این زنبورستان با انگشت روی شیشه ماشین نقطه‌های کوچک زردی را نشان می‌دهد: «اینها مدفوع زنبور است اما نمی‌دانم چرا مردم طور دیگری فکر می‌کنند. پیش آمده که محفظه ورود و خروج کندو بسته شده و زنبورها برای اینکه نتوانسته‌اند خودشان را تخلیه کنند، همان‌جا ترکیده‌اند اما هیچ وقت داخل کندو مدفوع نمی‌کنند.»

گرمای پیش از ظهر مرداد است اما آقای امین‌زاده هم مثل بقیه زنبوردارهای طالقان، از پنج ماه قبل کار سخت زنبورداری را شروع کرده است؛ از فروردین ماه که گل‌های منطقه شکوفه بدهند و به قول آقای امین‌زاده زمین نفس بکشد. زنبورداران شمال ایران هم با شکوفه کردن گل‌ها در اسفند و آنها که ساکن مناطق سرد آذربایجان هستند، در نیمه فروردین کار سخت را شروع می‌کنند.

زنبوردارها باید به تک تک کندوها سر بزنند. آیا کندو سالم است یا بیماری میان زنبورها افتاده؟ حرکت کارگرها چطور است؟ میزان تخمگذاری و کارایی ملکه چقدر است؟ و اگر کندو ضعیف یا بیمار بود، باید با شربت عسل و دارو تقویتش کنند. شاید زنبورداری از معدود شاخه‌های کشاورزی باشد که داشتن سواد از ملزومات آن است، چون زنبورداران وضعیت هر کندو را در دفترچه‌ای یادداشت می‌کنند و بعد سراغ وارسی کندوی بعدی می‌روند. او با احتیاط در یکی از کندوها را برمی‌دارد تا ملکه را نشانم دهد؛ سلطان کندو.

بعد از برداشتن و گذاشتن چند «شان»، بالاخره ملکه را لابه‌لای زنبورهای کارگر پیدا می‌کند. شان همان قاب چوبی‌ای است که زنبورها شهدی را که در کیسه ذخیره عسل آورده‌اند، داخل آن ذخیره می‌کنند. جثه ملکه کمی بزرگ‌تر است و رنگش کمی با بقیه فرق دارد. بهار فصل تکثیر ملکه و کندو هم هست. زنبوردارها معمولا یکی، دوقاب از ده قاب داخل کندو را برمی‌دارند و داخل یک کندوی تازه می‌گذارند و زنبورها را به شکل مصنوعی تکثیر می‌کنند.

۲۵ روز بعد از آنکه شان در یک کندوی تازه گذاشته شد، ملکه تازه‌ای به وجود می‌آید. اما اگر به زنبورها نرسند، به وقت شهددهی، به قول طالقانی‌ها کندو «بچه یا بَر می‌کند» و این زنبورهای جوان از خانه قدیمی بیرون می‌زنند و بالای شاخه‌های بلند زنبورستان می‌پرند. به قول آقای امین‌زاده: «آنهایی که بیرون می‌زنند بچه نیستند، زرنگند.

اگر زنبوردار حواسش نباشد و خودش از کندوها «بر نکشد»، زنبورها از دستش بیرون می‌روند و باید بعدا یک جوری خوشه زنبور را از درخت بیاورد پایین.» ملکه اولین سال بعد از تولد بالاترین کارایی را دارد. در یک روز بین سه تا چهار هزار تخم می‌ریزد و در سال‌های بعد، میزان تخم‌ریزی کمتر می‌شود.

زمانی که ملکه به پایین‌ترین حد کارایی‌اش برسد، با نیش زنبورهای دیگر کشته می‌شود و ملکه تازه جایگزین می‌شود. با این روش تعداد کندوها دوبرابر می‌شود اما بیشتر زنبوردارها ترجیح می‌دهند، تعداد کندوهایشان را ثابت نگه دارند و بیشتر کندوهای تازه را بفروشند، چون هرکندوی تازه یعنی کار بیشتر در زنبورستان. آقای امین‌زاده می‌گوید: «در زمان رسیدگی به کار زنبورها نمی‌دانیم اصلا کی روز می‌آید و کی شب می‌شود. آدم هر روز می‌گوید خدایا می‌شود این روز را طولانی‌تر کنی که ما بیشتر به کارهایمان برسیم؟»

برداشت شیرین

گرمای عجیب و غریب امسال گریبان زنبوردارهای طالقانی را هم گرفت؛ طوری که آقای امین‌زاده می‌گوید در ۷۵ سال عمرش، چنین گرمایی را به یاد ندارد که در عرض چند روز تمام گل‌های آویشن دشت‌های طالقان را بسوزاند؛ ماجرایی که برای دیگر زنبوردارهای ایرانی هم پیش آمد و همین باعث شده که امسال عسل واقعی کمتر باشد. با این حال مثل سال‌های قبل، این وقت مرداد، زنبورستان‌های طالقان شلوغ است و باید آنچه در این پنج ماه کاشته‌اند را درو کرد. دو روز است که برداشت عسل در زنبورستان آقای امین‌زاده آغاز شده اما سیدمهدی- پسر بزرگ آقای امین‌زاده- چشمش آب نمی‌خورد که امسال عسلی داشته باشند.

برخلاف سال‌های خوش عسل طالقان که برداشت محصول یک ماه طول می‌کشید، امسال محصول سه، چهار روزه تمام می‌شود. با خنده می‌گوید: «این چند روز فقط در کندوها را برداشتیم و گذاشتیم. با زنبورها صحبت کردیم که تورو خدا، اگر ۱۰۰ گرم دیگر هم داری رو کن. در سال‌های پرعسل هر کندو تا ۳۰ کیلو هم عسل می‌دهد اما امسال هر کندو یک کیلو هم عسل نداشت. البته قضیه آن زنبورستان‌هایی که جلوی زنبورها شربت شکر می‌گذارند فرق دارد و آنها همیشه عسل دارند.»

در سال‌های قبل بیشتر اعضای خانواده هم در زمان برداشت محصول در زنبورستان رفت‌وآمد می‌کردند اما دیگر کارگرها جای اعضای خانواده را گرفته‌اند. غیر از پدر و پسر زنبوردار، پنج کارگر هم برای برداشت عسل از هزار کندوی زنبورستان امین‌زاده آمده‌اند. با اینکه گرمای ظهر است، زنبورها عصبیند؛ انگار می‌دانند کسی دارد عسل و موم‌هایشان را می‌برد.

اما همین که «دودی» را بالای سر کندو می‌آورند و دود راه می‌اندازند، فراری می‌شوند. آقای امین‌زاده توضیح می‌دهد: «اگر دود نبود کار زنبورداری و عسل‌گیری هم تعطیل بود. تا برس را به شانه عسل بزنی، همه زنبورها می‌ریزند سرت اما یک دود کوچک که بدهی دستشان را بالا می‌برند و خبردار می‌ایستند. دود زنبور را ناتوان می‌کند.» کارگرها شان‌های عسل را برس می‌زنند و داخل ساختمان می‌برند تا شیرین‌ترین بخش ماجرای زنبورداری آغاز شود. دو کارگر مشغولند و با کاردک و چنگال مخصوص، لایه طلایی رنگی را از روی موم عسل برمی‌دارند تا بشود عسل را بیرون آورد. این لایه را «پولک» می‌نامند و مثل در قوطی عمل می‌کند. شان‌ها آماده عسل‌گیریند. باید شان‌ها را به دستگاه «اکستراکتور» سپرد تا بدون دخالت دست عسل از موم جدا شود.

کارگری شان‌ها را داخل دستگاه می‌گذارد. دستگاه با کمک نیروی گریز از مرکز عسل را به دیواره دستگاه می‌پاشد و از شیری که روی دیوارها تعبیه شده، عسل از دستگاه بیرون می‌آید و همان‌جا در شیشه می‌شود. اگر موم‌ها سالم باشند، آنها را مثل پوکه خالی اسلحه دوباره به کندو برمی‌گردانند تا زنبور دوباره موم نبافد.

عمر این دستگاه‌های خارجی عسل‌گیری در طالقان بیشتر از ۶۰-۵۰ سال نیست و قبل از آن عسل دستی گرفته می‌شد. آقای امین‌زاده یادش هست که قدیم‌ها کمتر عسل را به شکل مایع و تقریبا همه آن را با موم مصرف می‌کردند: «اگر آن زمان کسی هم می‌خواست عسل بگیرد، موم را تکه می‌کردند و روی توری می‌گذاشتند تا کم‌کم عسلش بیرون بیاید.» حدود سه بعدازظهر است و پیرمرد زنبوردار با بقیه کارگرها در سایه‌ای دور از کندوها چای می‌نوشند. آن طور که پسر آقای امین‌زاده می‌گفت، کار برداشت محصول عسل از زنبورستان تا یکی دو روز دیگر تمام و احتمالا فصل استراحت برای اهالی زنبورستان آغاز می‌شود.

زنبورهای کوچ‌نشین

اگرچه کار زنبورستان میانوند طالقان تمام شده، تازه فصل کوچ است و آغاز کار دوباره برای یک زنبوردار. زنبوردارها تقریبا در دو ماه سرد سال بیکارند و بقیه سال باید بالای سرزنبورها باشند یا با آنها ییلاق و قشلاق کنند وگرنه اگر نتوانند غذا و شهد تازه به موقع به زنبورها برسانند، زنبورها می‌میرند یا دسته جمعی کندو را برای همیشه ترک می‌کنند؛ اتفاقی که در این چند سال برای بسیاری از زنبوردارها افتاده و هنوز معلوم نیست فقط به دلیل نبود غذای کافی بوده یا ترک کندوها دلیل دیگری داشته است.

آقای امین‌زاده هم تا چند روز دیگر کندوهایش را بار ماشین می‌کند تا آنها را به سمت قزوین ببرد و عسل‌هایی با طعم و رنگ‌هایی متفاوت از گون و آویشن تحویل دهد. تا چند سال قبل آقای امین‌زاده مجبور بود کندوهایش را در ماه‌های سرد به بوشهر هم ببرد.

به همین خاطر از دوبار عسل‌گیری سالیانه، یک بارش عسل طعم و عطر گل‌های جنوب را می‌گرفت. آقای امین‌زاده معتقد است مردم فقط عسل طلایی را می‌شناسند اما نمی‌دانند که عسل‌ها رنگ و طعمی متفاوت دارند: «فقط یک زنبوردار می‌داند که تفسیر آیه «یخرج من بطونها شراب مختلف الوانه فیه شفاء للناس» چیست.

خداوند می‌گوید ما به آنها وحی کردیم که شراب‌هایی به رنگ‌های مختلف بیرون دهند. «ما از عسل مرکبات که رنگ آب است داریم تا عسل سیاه که خیلی‌ها فکر می‌کنند شیره خرماست، در صورتی که عسل نوعی خار در مناطق کویری ایران است. عسل طلایی، زرد و نارنجی مال شکوفه درخت و گیاه گون است و عسل اسپند به سبز می‌زند.» اگرچه خیلی‌ها فکر می‌کنند که نخستین مشخصه عسل خوب آن است که شکرک نزند، اتفاقا آن عسلی مرغوب است که شکرک بزند.

عسل آفتابگردان که یکی از مرغوب‌ترین عسل‌های پاییزی است، سر هفته شکرک می‌زند. اما به دلیل همین تصور غلط است که بعضی زنبوردارها، جوهرلیمو یا آبلیمو به خورد زنبور می‌دهند تا شکرک نزند. علاوه بر این، بسیاری از زنبوردارها عسلشان را تا ۹۰ ـ ۸۰ درجه حرارت می‌دهند و عسل هیچ وقت شکرک نمی‌زند اما آن‌وقت آنزیم‌های مفید آن از بین می‌رود و مواد سمی در عسل فعال می‌شود.

به گفته آقای امین‌زاده: «به این خاطر، آن چیزی که خداوند شفای للناس قرار داده، می‌شود بلای للناس!» او می‌گوید بدتر از خشکسالی این است که مردم عسل خوب را تشخیص نمی‌دهند: «چه عسل واقعی بدهی و چه عسل قند، بیشتر دنبال ارزانی هستند. آن‌قدر بعضی‌ها تقلب می‌کنند که دیگر نمی‌شود عسل را به قیمت واقعی فروخت. عسل خوب را باید از صاحبش شناخت. اگر کسی را پیدا کردید که درستکار است و تقلب نمی‌کند، دیگر نباید ولش کرد.»

در عشق عسل

«خرس به زنبورستان بالا زده و یکدفعه چند کندو را خراب کرده. یکی از کندوها را خودم دیدم. طوری با پنجه‌اش روی کندو کوبیده بود که کندو خرد و خمیر شده بود. هم همان‌جا خورده بود و هم برده بود.» یکی از کارگرها موقع خوردن چای، با آب و تاب برای بقیه تعریف می‌کند که خرس دیشب به یکی از زنبورستان‌های طالقان حمله کرده. سیدمهدی می‌گوید: «در جنگل فیروزکوه ضرب‌المثل است که زنبوردار یا باید اسلحه داشته باشد یا زنبورستانش چراغانی باشد. من یک دفعه خودم دیدم که با یک بار حمله ۳۰ کندو را تکه‌تکه کرده بود.

خرس زرنگ است و طوری خراب می‌کند که زنبوردار نتواند جمع کند و فردا هم بتواند برگردد. آن‌قدر هم پشمالوست که نیش زنبور اثر ندارد. » لزومی ندارد برای ترساندن خرس از اسلحه استفاده کرد. خرس تنها خطر رودرروی زنبوردارها نیست. آقای امین‌زاده با هیجان می‌گوید: «هر چهار نیش زنبور مساوی یک نیش افعی است و اگر کسی از قبل پادزهرش را نداشته باشد، جابه‌جا می‌میرد.

ما خودمان چند سگ زنبورستان را از دست داده‌ایم.» حتی آنها که تجربه زیادی دارند، بی‌گدار به زنبورها نزدیک نمی‌شوند. زنبور ایرانی از خشن‌ترین نژادهاست و به قول کارگران زنبورستان طالقان، از ۲۰۰ متری سراغ آدم می‌آیند. اما کشورهای اروپایی و آمریکایی با اصلاح نژاد آنها را آرام کرده‌اند. اما برای آقای امین‌زاده که از ابتدای عمر کنار زنبورها بوده، ایرانی و خارجی ندارد و اصل حرفش این است که باید با آرامی با زنبور برخورد کرد: «با شما هم تند برخورد کنند، ناراحت می‌شوید.

زنبور در سرما عصبانی است و وقت جمع‌آوری شهد، چون فرصت ندارد به فکر زد و خورد نیست اما وقت برداشت محصول خشن می‌شود. اگر بوی کندوی دیگر روی دستتان مانده باشد یا بوی کرم و عطر بدهید، زنبورها عصبانی می‌شوند.» می‌گویند یک بار نیش ملکه برای انسان کشنده است اما ملکه‌ها فقط برای کشتن ملکه رقیب از نیش استفاده می‌کنند. حرف نیش زنبور که می‌شود، آقای امین‌زاده یاد یک خاطره قدیمی می‌افتد و بلند می‌خندد: «یک بار زنبورهای ما «بریا» به قول معروف بچه کردند و رفتند بالای یک درخت بلند گردو.

یک همشهری داشتیم که خیلی خوب از درخت بالا می‌رفت و فرستادیمش بالا تا خوشه زنبورها را در سبد کند، اما نمی‌دانم چه کار کرد که یکهو ۲۰۰ زنبور افتاد روی سرش. اگر زمین می‌افتاد که تکه پاره می‌شد، خدا به ما و به او رحم کرد. به‌خاطر داروهایی که مصرف می‌کرد خیلی زنبور رویش اثر نکرد. اگر هر کس دیگری بود درجا می‌مرد.

یک هفته تب‌گیر بود و ما هم پرستاری می‌کردیم که خدای نکرده اتفاقی نیفتد، چون ما عامل بودیم.» آقای امین‌زاده که خاطرات قدیمش زنده می‌شود، یاد اولین ملکه زنبورهایش می‌افتد. یادش هست که ملکه و کندوی خارجی را از آقای لواسانی نامی در نظام‌آباد تهران خریده و معتقد است او پایه‌گذار زنبورداری نوین در ایران بوده. می‌گوید: «قدیم‌ها نه فقط در طالقان که در مناطق دیگر ایران هم کندوها، سبدهای دستباف و استوانه‌ای شکلی بود که اطراف آن را کاهگل می‌گرفتند که دیگر تقریبا از بین رفته. خدابیامرز پدرم هم زنبوردار بود و در همان سبدها زنبورهایش را نگه می‌داشت.

خدابیامرز این کندوهای جدید را اصلا ندید.» به قول این مرد پرتجربه زنبوردار، هزاران تن عسل در دشت و بیابان‌های ایران خوابیده و فقط کسی باید آنها را جمع کند. با آنکه بسیار به قابلیت‌های زنبورداری ایران خوشبین است، باز هم نگران همین زنبوردارهای فعلی است که تقلب در بازار و ناآگاهی مردم، تجارت آنها را به نابودی می‌برد.

منبع: سرزمین من

برچسب ها: طالقان زنبور عسل
ارسال نظرات