صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۶۴۹۰۲۸
خانشقاقی سال‌ها بعد از ساخت بلندترین ساختمان ایران و تهران در خیابان شاه‌آباد (جمهوری)، در مصاحبه با فصلنامه آبادی در سال ١٣۷۴ گفته است: «شب‌هایی بود که تا صبح نمی‌خوابیدم و فکر می‌کردم که چطور مشکلات را یکی‌یکی از سر راه بردارم به‌خصوص وقتی به طبقات بالاتر رسیده بودم.»
تاریخ انتشار: ۱۵:۱۴ - ۲۱ تير ۱۴۰۲

"اگر این ساختمان را از ته ببریم و بخوابانیم و دوباره سر جایش بگذاریم هیچ آسیبی به آن نخواهد رسید. "این گفته‌های «هوشنگ خانشقاقی» طراح و سازنده اولین ساختمان بلندمرتبه تهران حول‌وحوش سال‌های ١٣٢٨-١٣٣٠ است.

به گزارش همشهری آنلاین، زمانی که ساختمان‌های ٣-٤ طبقه پایتخت به زور به تعداد انگشتان دست می‌رسید مهندس خانشقاقی ساخت اولین ساختمان ١٠طبقه در تهران را با امکانات آن زمان و با جسارت چنان پیش برد که با گذشت ٧٠ سال این ساختمان همچنان محکم و استوار در خیابانی همجوار باغ سپهسالار جاخوش کرده و تبدیل به انبار پوشاک و لیتوگرافی شده است.

مهندسی راه و ساختمانش را از دانشکده فنی دانشگاه تهران گرفت. مادرش، شوکت‌الملوک شقاقی، شاگرد کمال‌الملک، نقاش بزرگ معاصر ایران و پدربزرگش میرزامهدی خانشقاقی (ممتحن‌الدوله) هم درس خوانده معماری بود، نه در ایران که در فرانسه در زمان ناصرالدین شاه.

ساختمان‌های مهمی، چون مجلس شورای ملی، مسجد سپهسالار (مطهری)، پارک اتابک و…هم شاهکار‌های ماندگار پدربزرگ است که همچنان بار هویت‌بخشی از تاریخ ایران را به دوش می‌کشند. شاید همین‌ها به اضافه دانش و خلاقیت ذاتی‌اش به او جسارت داد که سراغ اولین‌ها برود و ساخت اولین و بلندترین ساختمان تهران و ایران (قبل از پلاسکو)، اولین آسانسور، اولین هواپیمای بدون سرنشین و... را در کارنامه کاری‌اش ثبت کند.

حاصل ٦ ماه نخوابیدن

«از انجام کار‌های سخت که نیاز به فکر کردن و حل مشکلات دارد لذت می‌برم و اعتقاد دارم مهندس کسی است که می‌تواند چیز‌هایی را با حداکثر استحکام و حداقل وقت و مخارج بسازد.» خانشقاقی سال‌ها بعد از ساخت بلندترین ساختمان ایران و تهران در خیابان شاه‌آباد (جمهوری)، این‌ها را در مصاحبه با فصلنامه آبادی در سال ١٣۷۴ گفته و آن را اینطور تکمیل کرده است: «شب‌هایی بود که تا صبح نمی‌خوابیدم و فکر می‌کردم که چطور مشکلات را یکی‌یکی از سر راه بردارم به‌خصوص وقتی به طبقات بالاتر رسیده بودم.»

می‌گوید: «بلندترین ساختمان بلندمرتبه تا آن زمان باشگاه افسران بود در ٤ طبقه که خارجی‌ها ساخته بودند. دستگاه جوشکاری و جرثقیل اصلا وجود نداشت. در خارج از شهر در یک دکان آهنگری دستگاه جوشی بازمانده از جنگ بود که از آن استفاده کردیم و با تنها وسیله حمل موجود در آن زمان یعنی گاری اسبی اتصالات آهنی ساخته‌شده را به محل ساختمان آوردیم. پس از برپایی ستون‌ها روی صفحه زیر پی‌ها مفتول‌ها را داخل ستون‌ها قرار دادیم و بتن‌ریزی کردیم و به این ترتیب اولین ساختمانی بلندمرتبه در تهران با ١٠ طبقه ساخته شد.»

... وای اگر باد بیاید

مردم که تا آن زمان ساختمانی با این عظمت و ارتفاع ندیده بودند وحشت‌زده و متحیر شده بودند و مرتب ناسزا و بدوبیراه می‌گفتند. یکی می‌گفت باد بیاید خراب می‌شود. یکی می‌گفت اگر طوفان شود چه کار می‌کنید. نه مردم، که هیچ مقام مسئولی هم پیدا نمی‌شد که درباره این ساختمان‌ها و چگونگی ایمن ساختن آن‌ها بداند یا خوانده باشد. وقتی که به طبقات هشتم و نهم می‌رسند کار برایش سخت‌تر می‌شود و سروکارش به شهربانی می‌افتد.

می‌گوید: «از شهربانی (نه از شهرداری) آمدند برای تحقیق و کار را متوقف کردند. گویا عده‌ای شکایت کرده بودند که آقا این‌ها همین‌طور دارند می‌روند بالا و همین امروز و فرداست که ساختمان روی سر مردم خراب شود. من یک دفترچه محاسبات ۱۰۰ صفحه‌ای داشتم و همه جزئیات را حساب کرده بودم، اما مرجعی نبود که آن‌ها را ببیند. سراغ آشنای پدرم در وزارت کشور رفتم. کتابچه را به او نشان دادم. گفت من که سر در نمی‌آورم، به شهرداری بروید.

در شهرداری هم کسی از محاسبات من سر در نمی‌آورد. یک مهندس ارمنی به نام پپیان بود که در روسیه درس خوانده بود. او هم گفت که نمی‌فهمد. برایش شرح دادم. اگرچه خودش می‌گفت خیلی از محاسبات را نفهمیده، اما دست‌کم فهمید که درست حساب کرده‌ام و خلاصه اجازه داد که ساختمان را ادامه بدهیم.»

اولین آسانسور ساخت هوشنگ خانشقاقی

این بنای ١٠طبقه که هنوز هم در خیابان جمهوری استوار باقی مانده، در کوچکی از خیابان سپهسالار دارد که به دالان و راه‌پله‌ای باریک و آسانسوری تک‌نفره ختم می‌شود. آسانسوری که طراحی و ساخت آن کار خود خانشقاقی است. می‌گوید: «باشگاه افسران یک آسانسور داشت. ما هم ناچار بودیم آسانسور بگذاریم. قیمتی از آلمان گرفتیم که خیلی بالا بود، حدود ۴۵ هزار مارک که پرداختش برایم سخت بود. فکر کردم خودم بسازم. راستش من شجاعت این جور کار‌ها را داشتم. البته کمی می‌ترسیدم.»

مثل همیشه که برای گرفتاری‌هایی از این جنس سراغ کتابخانه دانشکده فنی می‌رفت، برای این کار هم سراغ این دانشکده می‌رود که کتاب‌های خیلی خوبی داشت و استفاده از آن آزاد بود: «٦ ماه شب‌وروز کار می‌کردم. شب‌ها واقعا نمی‌خوابیدم.» بالاخره یک آسانسور خوب درست می‌کند از همان آسانسور‌های فرنگی و هنوز تمام کابل‌ها وصل نشده بود سوار آن می‌شود. به تاکید می‌گوید: «پس از ٦ ماه زحمت و رنج اولین آسانسور را ساختم. چندبار بالا و پایین رفتم که حقیقتا برایم پرهیجان و لذتبخش بود.»

چه نیازی به اختراع، همه را می‌خریم

طراحی و ساخت اولین هواپیمای بدون موتور و هلیکوپتر هم از دیگر کار‌های خلاقانه خانشقاقی است که البته خیلی به نتیجه نمی‌رسد، چون به گفته خودش کسی اصلا توجهی به این چیز‌ها نداشت.

می‌گوید: «یک هواپیمای بدون موتور ساختم، تمام اجزای آن را با دقت مطالعه کردم، طرح کشیدم و ساختم. وقتی به مسئولان وقت نشان می‌دادم می‌گفتند: «چه نیازی هست؟ از خارج می‌خریم! در مورد هلیکوپتر هم همین‌طور شد. روز‌ها و شب‌ها درباره طرح هلیکوپتری فکر کردم که بتواند بدون آسیب رسیدن به مردم یا گیر کردن در درخت‌ها در خیابان بنشیند. مدل را ساختم، امتحان کردم و پرواز کرد. رفتم نزد رئیس هواپیمایی کشوری، مدل را بردم و نشان او دادم. گفت: این‌ها به چه درد ما می‌خورد؟ فرض کن که ساختی، بعد چه می‌شود.»

بعد از انقلاب به دلیل فعالیت‌های مهندس هوشنگ خانشقاقی، از او تجلیل و فیلمی هم براساس زندگی این شخصیت خلاق و دانشمند ساخته شد.

ارسال نظرات