فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
خیالِ رویِ تو در هر طریق همره ماست
نسیم موی تو پیوندِ جانِ آگه ماست
به رغم مدعیانی که منع عشق کنند
جمالِ چهرهٔ تو حجت موجه ماست
ببین که سیب زنخدان تو چه میگوید
هزار یوسف مصری فتاده در چَهِ ماست
اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد
گناه بخت پریشان و دست کوته ماست
به حاجبِ درِ خلوت سرایِ خاص بگو
فُلان ز گوشه نشینانِ خاکِ درگهِ ماست
به صورت از نظر ما اگر چه محجوب است
همیشه در نظرِ خاطرِ مرفهِ ماست
اگر به سالی حافظ دری زند بگشای
که سالهاست که مشتاق روی، چون مه ماست
شرح لغت: جان آگه: دل بیدار/ رغم: به فتح اول و سکون دوم ناپسندی
جمال دوست موجب میشود طالب در راه دوست گام بردارد و هر شخص به واسطه جمال زیبای او به سوی او گام برداشته و رهسپار راه دوست میگردد.
به تو مژده باد که دنیا به کام توست تقدیر تو چنین رقم خورده که به آن کسی که به او دل بستهای برسی، اما هرگز از تلاش و کوشش دست برندار.