صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۶۴۸۸۰۱
امروز ما با کانون‌هایی از مقاومت در برابر یکه تازی و زیاده‌خواهی‌های آمریکا در جهان مواجه هستیم؛ کانون‌هایی بعضاً صرفاً در چارچوب مرز‌های سیاسی یک کشور و یا فراتر از آن در یک منطقه جغرافیایی همچون منطقه غرب آسیا و آفریقا، آسیای مرکزی و اروپای شرقی و آمریکای مرکزی و جنوبی.
تاریخ انتشار: ۲۱:۱۵ - ۲۰ تير ۱۴۰۲

حسین عباسی؛ قدرت مثل همیشه هم وهن‌انگیز و هم بحث‌برانگیز است. مقوله‌ای که دغدغه همیشگی نوع بشر و جوامع انسانی بوده و هست.

قدرت نه تنها اساس و بنیان سیاست و روابط بین الملل است بلکه مختصات و سمت و سوی آن را نیز تبیین می‌کند. براستی قدرت، جزء و کل تمام عناصر سیاست بوده و پرداختن به علم سیاست و روابط بین الملل بدون در نظر گرفتن عنصر مهم و حیاتی آن پوچ و بی معناست.

نظام بین الملل یک نظام تمامیت قدرت سالار با ویژگی‌های خاص قدرت و قدرت برتر (هژمون، Hégémon) است که در آن قدرت از بین نمی‌رود و صرفاً در حال جا به جایی است و اگر روزی قدرت از شرق به غرب رفته بود حال شاهد رجعت آن به زادگاه خود می‌باشیم.

آنچه امروز بیش از هر چیزی مشهود است فروپاشی قدرت مطلق آمریکا ذیل مواردی همچون؛ افزایش روزافزون چالش‌ها و مشکلات درونی در سطوح و ساختار‌های گوناگون آن، تنقاضات فاحش و غیر قابل قبول در رفتار‌ها و عملکردها، سردرگمی در راهبرد‌های خارجی و اولویت بندی آن‌ها، انفعال و گاهی اشتباهات در رویکرد و عدم اتخاذ یک سیاست منسجم در مسائل پیش‌رو، سیاست‌های غیر اقناع کننده در داخل و خارج، شکست‌های پی در پی و از بین رفتن قدرت و نفوذ سیاسی، نظامی و فرهنگی با هزینه‌های گزاف و زمان‌بر و ... است.

برای بررسی چرایی این فروپاشی باید آن را از دو منظر داخلی و خارجی مورد کنکاش قرار داد. در عرصه داخلی به اذعان خود رهبران و چهره‌های شاخص از هر دو حزب، آمریکا گرفتار بحران‌های بی‌شماری در حوزه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی شده که گاهی باعث می‌شود تودۀ جامعه نقطه جوش را لمس کنند؛ مانند دو قطبی شدن شدید و به تبع آن وقایع پیش و پس از انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰، بدهی‌های انباشته شدۀ دولت و مردم و عدم توانایی در پرداخت آن‌ها، تبعیض‌های نژادی فاحش، ناامنی و استفاده گسترده از سلاح، خروج مفتضحانه از افغانستان، عدم مدیریت جنگ اوکراین و بسیاری دیگر از موارد فوق می‌باشند.

در حوزۀ اجتماعی هر چند تضاد‌هایی از پیش وجود داشت و حاکمیت توانسته بود با روکشی به ظاهر یک‌دست سازی واتحاد را به همگان القا نماید، اما اینک سرریز چالش‌ها و بحران‌های دیگر بر حوزه اجتماعی کاملاً آشکار شده و چند دستگی و بعضاً استقلال طلبی‌هایی در ایالت‌ها به گوش می‌رسد.

در حالی که ایالات متحدۀ آمریکا را باید یک پیکرۀ بهم پیوسته دانست، اما شهروندان برخی از ایالت‌های غربی که از شرایط اقتصادی مناسبت‌تری برخوردار هستند خواهان استقلال شده و حاضر نیستند آنچه که از درآمد‌های ایالتی به دست آمده را با سایر هم وطنان خود تقسیم نمایند. در حوزه فرهنگی نیز آمریکا و فرهنگ آمریکایی دیگر فرهنگ غالب در جهان نبوده و چه بسا برای زندگی امروز بشر نیز آورده‌ای ندارد و آن چهره مطلوب در اذهان جهانی فروریخته است.

در عرصه خارجی نیز آمریکا شاهد بحران‌هایی است که توان مدیریت درست و به سرانجام رساندن نیکوی آن را نداشته و سایرین نیز دیگر تمایلی به رهبری حاکمان کاخ سفید ندارند. آمریکا امروز نه تنها خود راه حل بحران‌ها و چالش‌های پیش روی در سطح بین المللی نیست بلکه سیاست‌های غلط و زیاده‌خواهانه آن بخشی از دشواری‌های موجود و مشکل ساز کنونی می‌باشد.

از سوی دیگر افزایش سرعت شتاب توسعه و قدرت‌یابی رقبا با چاشنی تقویت از درون و برون و کاهش فاصله با قدرت برتر فعلی و چرخش در مواضع بازیگران و روی کار آمدن دولت‌های ملی‌گرای مستقل در اقصی نقاط جهان همه نوید دهندۀ شکل‌گیری یک نظم بین الملل با مولفه‌های جدید است. در مقابل توان نظامی آمریکا دیگر تأمین کننده منافع و برتری سایر حوزه‌های قدرت آمریکا و متحدین نیست.

اضمحلال آمریکا به قدری واضح و مبرهن گردیده که ایدئولوژیست‌های صاحب نام و رهبران داخلی و دیگر دوستداران و محتدین خارجی را به تکاپو انداخته تا راهکار‌هایی را جهت متوقف کردن و یا کاهش سرعت با هدف تعویق انداختن فروپاشی تدارک ببینند. به اعتقاد بسیاری فروپاشی از درون آغاز و در فاصله نه چندان دور جهان شاهد از بین رفتن قدرت برتر آمریکا خواهد بود و حتی بسیاری از اصحاب رسانه و جامعه نخبگانی بر آن شده‌اند تا افکار عمومی را برای جهان پسا آمریکا آماده کنند تا از تبعات فاجعه بار داخلی و خارجی مشابه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی که با هرج و مرج و اعلام استقلال‌ها همراه شد جلوگیری کنند.

اگر روزی اولویت اول کشور‌ها در سیاست خارجی‌شان آمریکا و جلب نظر آن بود دیگر اینگونه نیست. امروز ما با کانون‌هایی از مقاومت در برابر یکه تازی و زیاده‌خواهی‌های آمریکا در جهان مواجه هستیم؛ کانون‌هایی بعضاً صرفاً در چارچوب مرز‌های سیاسی یک کشور و یا فراتر از آن در یک منطقه جغرافیایی همچون منطقه غرب آسیا و آفریقا، آسیای مرکزی و اروپای شرقی و آمریکای مرکزی و جنوبی.

شاید روزی آمریکا تنها خطر پیش روی را رشد اقتصادی و رونق تجاری چین می‌دید و در سایر حوزه‌ها خود را بی رقیب می‌پنداشت، اما حال صفحه‌ای از دفتر جهان ورق خورده که آمریکا به عنوان یک بازیگر مقهور تنها در حال نظاره است و ما شاهد شکل‌گیری جبهه بندی‌هایی در غالب سازمان‌ها و نهاد‌های بین المللی هستیم که در آن قدرت‌های نو ظهور در حال عرض اندام هستند.

یکی از نمود‌های بارز توأمان توسعه تبادلات اقتصادی و همکاری‌های سیاسی شرق تأسیس و گسترش در مجموعۀ سازمان همکاری‌های شانگ‌های است. در حوزه اقتصادی پیشتاز جهش چین است، اما کشور‌هایی همچون هند، برزیل، آفریقای جنوبی و نیز تعدادی دیگر شاهد تحول و در مسیر توسعه هستند. اقدامات چین جدا از نفع سیاسی و اقتصادی برای خود موجب بهبود شرایط اولیه زیست و رفاه برای سایرین شده و این کشور با سرمایه گذاری در کشور‌های در حال توسعه و ضعیف بستر و زمینه را برای بهسازی هر چه بیش‌تر مهیا کرده است.

سایر قدرت‌های نوظهور علاوه بر رشد و توسعۀ اقتصادی که موجب کاهش فاصله با آمریکا شده، توانسته‌اند با ارائه چهره‌ای همگون و هم ساز با سایر بازیگران بزرگ و کوچک، آن‌ها را با خود همراه کرده و ابتکار عمل حل اختلافات منطقه‌ای و بین المللی را با رویکرد هم‌گرایی و مشارکت مضاعف بدست بگیرند.

فروپاشی آمریکا نه تنها فروپاشی آن کشور بلکه فروپاشی نظم چند دهۀ حاکم لیبرال غربی است. آنگونه که بسیاری از دانشمندان علوم سیاسی و روابط بین الملل همچون مرشایمر اعتقاد دارند ظهور چین به عنوان یک کانون قدرت مسلط، مسالمت‌آمیز نخواهد بود و قطعاً آمریکا بر خلاف انگلیس که قدرت برتر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ به راحتی کنار رفته و عرصه را به آمریکا سپرد در مورد آمریکا اینگونه نخواهد شد و آمریکا به آسانی صحنه را به نفع چین خالی نکرده و جهان شاهد زنجیره‌ای از رقابت‌ها و بحران‌های امنیتی در ابعاد محدود و شاید هم بزرگ خواهد بود.

با تکمیل روند فروپاشی، علاوه بر آمریکا، بدون شک متحدین آن به خصوص اروپایی‌ها در انتقال آرام و بی دردسر قدرت به شرق بیش از پیش کارشکنی کرده و چه بسا با ایجاد بحران‌های ساختگی به ویژه در نقاط حساس و حیاتی، آن را به کابوسی برای قدرت‌های نو ظهور و سایر متحدین بدل خواهند کرد.

در نظم جدید، جهان دیگر شاهد ظهور قدرت برتر براساس نظریۀ هژمون آنتونی گرامشی نخواهد بود؛ چرا که با توجه به تجربه بد و اسفناک جهان تک قطبی و یکه تازی تک قدرت برتر، و یا تجربه شوم دو قطبی حاکم پس از جنگ جهانی دوم که هر روزه دنیا را در آستانۀ جنگ جهانی سوم و استفاده از سلاح‌های هسته‌ای قرار داده بودند الگو‌هایی نامطلوب و دور از ذهن بوده و اقبالی بدان‌ها نیست و جایگزین آن نظم چند قطبی با قدرت‌های جهانی نو ظهور در عرصه‌های مختلف و کانون‌های قدرت با محوریت قدرت‌های منطقه‌ای خواهد بود.

شکل‌گیری جهان چند قطبی خواست عمومی‎تر و در دستور کار دولت‌ها می‌باشد که شاید یکی از موثرترین عوامل آن کم شدن فاصلۀ بازیگران نو ظهور و کشور‌های حاشیه‌ای با قدرت‌های پیشتاز باشد که طبق آن قطب‌های قدرت و متحدینشان به ایجاد ساختار‌های جدید مبادرت خواهند نمود؛ و البته با توجه به بحران‌های عدیده و روز افزون جهانی که نه تنها امنیت و بقا در یک نقطه از جهان را در معرض خطر قرار می‌دهند، بلکه هر روز شاهد مسائل و مشکلات جدیدی هستیم که حل آن از سوی یک قدرت ولو حتی قدرت برتر مطلق هم باشد امکان‌پذیر نیست.

تغییر مولفه‌های سیاسی و سر لوحه قرار دادن ارزش‌هایی براساس برآیند‌های داخلی جوامع، مبنای قدرت نظم جدید است و عواملی همچون فرهنگ نقش پرنگ‌تری نسبت به گذشه ایفا خواهد کرد؛ و نیز باید در نظر داشت بر خلاف برخی دیدگاه‌ها، بخشی از جوشش درونی در ساختار دولت‌-ملت‌ها بر اثر فشار‌ها و تأثیرات خارجی و فرامرزی و در شرایط اضطرار شکل گرفته و شکوفا می‌گردد.

نکته‌ای که باید بر آن تأکید داشت این است که حتی در نظام بین الملل ناعادلانه کنونی نیز می‌توان و باید قوی و قدرت‌مند شد و تنها راهکار آن پرداختن به درون و تقویت هر چه بیش‌تر و بهتر مولفه‌ها و بنیان‌های درونی و توجه به ارزش‌های خویش و توانمند سازی فرد فرد جامعه با تأکید بر امنیت و قدرت سازی نظام بین المللی در تمام ابعاد و اجزای آن است. موضوعی که تبعاً در شکل‌گیری اتئلاف‌ها و ضد اتئلاف‌ها موثر خواهد بود.

استفاده از قدرت در محیط بین المللی دارای اشکال متفاوتی است، اما قطعاً دیگر کاربرد سخت و به تبع آن زور کارآیی مطلوب را نداشته و چه بسا پیش از رسیدن به موفقعیت، موجب شکست گردد. در نظم بین الملل جدید روند‌های سابق برای اعمال قدرت و بهره‌گیری از ابزار قدرت سخت، کما فی سابق دارای اعتبار هستند؛ اما قدرت نرم بسیار کارآمدتر و مقبول‌تر از پیش خواهد بود.

در نظم جدید احتمالاً دیگر نیازی به لشگرکشی‌های بزرگ به همراه متحدین از نقطه‌ای به نقطه دیگر نیست و نفوذ و اعمال قدرت در پرتوی فعالیت‌های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی پر رنگ‌تر می‌شود؛ و شاید آن تعریف مورگنتا که قدرت را نوعی رابطه روانی بین دو طرف اعمال کننده و اعمال شونده با سه واکنش هراس، زیان و احساس تعلق می‌دانست، بُعد منفی آن دیگر کارآمد نباشد و برعکس جنبه فرِهمند (کاریزماتیک) آن با اهرم‌های نفوذ در تمام ارکان پسندیده‌تر بوده و قدرت در لوای نفوذ ظهور پیدا کند نه در قلدرمآبی و جنگ‌های سخت؛ در واقع شاید قدرت سخت دیگر نتواند با ارعاب و ترس راه به جایی برد و در عوض قدرت نرم هدف‌مندتر و کم هزینه‌تر عمل نماید و سبب نوعی هم‌گرایی و همبستگی در عرصه جهانی شود؛ و بی‌گمان نظم جدید، عصر اعمال قدرت به صورت چراغ خاموش است و نه غوغا سالاری و لشگرکشی. در نظم بین الملل نوین قدرت نرم سبب رسیدن به تغییرات مطلوب و اهداف مورد نظر با کم‌ترین هزینه‌ها خواهد شد.

آنچه جهان با آن روبروست به بیان جان ایکنبری نظریه پرداز روابط بین الملل و سیاست خارجی آمریکایی تغییر قدرت جهانی و افول قدرت آمریکا و تغییر نظام تک قطبی در جهان است. قدرت و لیبرالیسم غربی رو به افول و قدرت شرقی پیش از این متولد شده و در حال تکامل است. نظمی که قطعاً تک قطبی نخواهد بود و هژمون مطلق شکل نخواهد گرفت بلکه جهان شاهد نظم چند قطبی خواهد بود.

شکل‌گیری نظام جدید فرجامی حتمی است که تغییر و تحول بازیگران قدرت بخشی از آن خواهد بود. نظامی که در راستای تمرکززدایی و عبور از نظم تک قطبی به سوی جهان پسا آمریکایی چند قطبی طی الطریق خواهد کرد. نظام جدیدی که چند جانبه گرایی با محوریت سازمان‌های منطقه‌ای و بین المللی با هدف امنیت وجودی و رفاهی با همکاری و تشریک مساعی میسر خواهد شد.

برچسب ها: فروپاشی آمریکا
ارسال نظرات
جواهری
۰۸:۳۷ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۴
نباید عجول بود، بازی تموم نشده و آمریکا هنوز هم میتواند ورق را برگرداند. پس براساس این تحلیلها پشت پا نزنید به منافع ملت. برای مذاکره هیچ وقت دیر نیست.
ناشناس
۱۷:۲۹ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۳
امیدوارم این اتفاق با سرعت بالایی عملی بشه
چین که بزودی آمریکا رو پس میزنه
حتی هند هم داره خوب کار میکنه
فروپاشی کامل که یکم بعیده ولی دنیا اگه چند قطبی بشه سیاست ها خیلی سالم تر میشه
کشاورز
۱۲:۵۶ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۳
برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی
که در نظام طبیعت ضعیف پامال است
گلنوش
۱۰:۰۲ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۳
قطعا این اتفاق خواهد افتاد و بسیاری از کشورهای ضعیف منفعت های بسیار زیادی خواهند برد
جامع بود مرسی
آرمان
۱۵:۵۸ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۲
شاید آمریکا در حال فروپاشی باشه اما متحدین قدرتمند اقتصادی و پشتوانه نظامی این کشور را نباید دست کم گرفت
همین طور که گفته شد لیبرالیسم غربی با فروپاشی آمریکا از بین نمیره و برای بازگشت مبارزه می‌کند این یعنی نزاع و تنش بیشتر
باید مراقب بود
احسان
۱۰:۵۹ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۲
متاسفانه وقتی تو فرهنگ شرقی از جمله ایرانی حرف از قدرت زده میشه ناخودآگاه ذهن معطوف به قدرت سخت به ویژه نظامی میشه در حالی که قدرت سخت بیشتر از اینکه منفعت داشته باشه ناکارآمد هست و از سوی بقیه نوعی نقطه ضعف تلقی میشود. کاش در همه این سالها علاوه بر سرمایه گذاری بر حوزه نظامی به حوزه اقتصادی هم توجه میشد که هم باعث رضایت و قدرت افزایی درونی میشد و هم در سطح خارجی کم هزینه تر و مفید تر بود. الان هم دیر نشده میشه به سیاستگذاری و برنامه های درست و همکاری با کشورهای توانمند در این مسیر حرکت کنیم
پیران
۰۹:۳۳ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۲
نظم آینده چه نظم تک قطبی باشه یا دو قطبی و چند قطبی بدون شک حول محور چین ساخته خواهد شد و این کشور یکه تاز در نظم جدید خواهد بود و همه کشورها باید قطب نمای خود را با پکن تنظیم کنند. در این شرایط گسترش و برقراری روابط راهبردی و عمیق با چین لازم و حیاتی است. امیدوارم که قبل از اینکه دیر بشه بتونیم روابط تهران و پکن رو در بستر منافع ملی دو طرف و برد برد شکل بدیم.
حمید
۰۸:۵۹ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۲
نظم نوینی که در مقاله فوق فرموده شده به یقین نظمی پسا آمریکایی و اروپایی خواهد بود با این تعریف که نه همه اتفاقات مهم بین‌المللی در آمریکا و اروپا می‌افتد و نه آنها برای همه اتفاقات مهم بین‌المللی تصمیم می‌گیرند. آمریکا و اروپا هم فقط بازیگرانی خواهند بود مانند سایرین البته بازیگرانی مهم
رضایی
۰۸:۵۲ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۲
ما اتحاد دائمی بین کشورها نداریم و فقط باید منافع ملی‌مان را اولویت قرار دهیم
از طرفی نباید منتظر ظهور قطب‌های جدید باشیم، بلکه هر قدرت بزرگ و موثری می‌تواند در بخشی خاص ظهور و بروز داشته باشد حتی ایران در منطقه و جهان
ناشناس
۰۷:۲۴ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۲
عصر جدید هنوز هم عصر موشک و سلاح است. قدرت نرم فقط برای حمله و توسعه برنامه ها در راستای منافع کارآمد هستند نه برای دفاع.
ناشناس
۲۲:۵۸ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۱
نکته‌ای که باید بر آن تأکید داشت این است که حتی در نظام بین الملل ناعادلانه کنونی نیز می‌توان و باید قوی و قدرت‌مند شد و تنها راهکار آن پرداختن به درون و تقویت هر چه بیش‌تر و بهتر مولفه‌ها و بنیان‌های درونی و توجه به ارزش‌های خویش و توانمند سازی فرد فرد جامعه با تأکید بر امنیت و قدرت سازی نظام بین المللی در تمام ابعاد و اجزای آن است.

گل مطلب این پاراگراف هست
ممنون فرارو
طاهری
۲۲:۲۸ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۱
ایکاش در مورد مختصات نظم آینده بیشتر شرح می‌دادید
آیا واقعا نظم چند قطبی بهتره؟آیا نظم چند قطبی باعث افزایش رقابت و تنش میان کشورها نخواهد شد؟
در مورد کانون‌های قدرت چطور؟کدوم کشورها در مرکز این کانون‌ها خواهند بود؟
ناشناس
۲۲:۱۸ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۱
در نظم آینده جایگاه ایران و کشورهای در حال توسعه چگونه خواهد بود؟
علی اکبر
۲۰:۰۰ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۱
مقاله خوب و همه جانبه‌ای هست به ویژه که درباره تقابل چین و آمریکا گفته شده.آمریکا به این راحتی صحنه رو خالی نمی‌کنه و جهان شاهد زنجیره‌ای از حوادث ناگوار خواهد بود
امیدوارم در این نابسامانی‌ها و تقابل ها کشورهایی مثل ایران از ورود به هر جبهه‌ای حذر کنند
احمدرضا
۱۸:۴۴ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۱
فروپاشی آمریکا نه تنها فروپاشی یک کشور بلکه فروپاشی نظم چند دهۀ حاکم لیبرال غربی است این کامل درست.
اما در نقطۀ مقابلش با چی روبرو هستیم؟ چه فلسفۀ سیاسی قرار هست حاکم بشه؟
آیا این بلاتکلیفی و عدم یک قدرت مسلط جهان رو در معرض هرج و مرج قرار نمیده؟
امیرحسین
۱۸:۱۷ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۱
سیاستی که چین برای خود برنامه ریزی کرده بر محور سرمایه گذاری‌های اقتصادی هست که در این باب نیز انصافا خوب عمل کرده
اکنون شاید کمتر کشوری در دنیا باشه که چین در اون سرمایه گذاری اقتصادی نکرده باشه. به قول معروف همه رو نمک گیر کرده و از راه اقتصاد تونسته هم در دولتها و هم ملتها نفوذ پیدا کنه تا در ساختار جدید با کمترین مخالفت در جهان روبرو بشه و این نفوذ برعکس سیاستهای نظامی آمریکا نفوذی کم هزینه و پرسود و پایدار است.
ما هم با کمی دقت و ظرافت میتونستیم سرمایه گذاری های بیشتری رو در بخش های مختلف جذب کنیم که قطعا باعث بهبود شرایط اقتصادی مردم می‌شد و هیچ ارتباطی هم به تحریم نداشت.
سبحانی
۱۷:۴۱ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۱
دقیقاً همینطوره
نظم جدید در غالب سازمان‌ها و نهادهای منطقه‌ای و بین المللی ظهور و بروز پیدا خواهد کرد. زین پس خیلی بیشتر از شانگهای و بریکس پلاس و سازمانهای مشابه خواهیم شنید.
ناشناس
۱۷:۰۶ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۱
منافع ملی مهمترین و اصلیترین مولفه در سیاست تمام بازیگران بوده و خواهد بود. اگر روزی منافع کشورها در نزدیکی با آمریکا بود امروز شاید در نزدیکی به رقبای آمریکا باشد.
بیات
۱۶:۴۱ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۱
همون طور که گفته شد جهان آینده جهان چند قطبی خواهد بود. اگر در آینده آمریکا هژمون نباشه اما یکی از قطب‌های قدرت نظم نوین خواهد بود. پس آمریکا همچنان در چرخۀ قدرت میماند.
جلیل
۱۶:۳۴ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۱
اوضاع کنونی صرفا به معنی فروپاشی آمریکا نیست شاید به معنی قدرت‌یابی و توسعه سایر بازیگران هم باشه.
قنبری
۱۶:۱۲ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۱
اینکه بخش بزرگی از مصائب و مشکلات جهانی ناشی از سیاست‌های استکباری آمریکاست درست اما قطعا سایرین نیز در شکل گیری وضعیت کنونی دخیل هستند و هر کدام باید مسئولیت خود را بپذیرند. در این اوضاع همه باید وظیفه خودشون رو به درستی انجام بدن از جمله روسیه چین اروپا و ایران
حسینی
۱۴:۴۸ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۱
شاید هنوز زوده که سخن از فروپاشی آمریکا بزنیم. پروسه فروپاشی آمریکا شروع شده اما هنوز خیلی به پایان راه مونده. فکر کنم باید منتظر نتایج جنگ روسیه و اوکراین بود و دید که در ادامه چه ابعادی به خودش می‌گیره.
در صورت ارسال سلاح‌های ممنوعه به اوکراین احتمال اینکه مسکو به سیم آخر بزنه بسیار بالاست. در اون صورت هر چه تا الان بافته شده بود سوخت می‌شه.
جمشیدی
۱۳:۳۹ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۱
آمریکایی‌ها در طی چند سال گذشته به خصوص دو دهه اخیر از سر ترس و شتابزدگی قدرت گیری سایر کشورها دچار اشتباهات زیادی شده و تعداد و عمق اونا هی بیشتر شده.این اشتباهات علاوه بر آسیبهای داخلی به وجهه و جایگاه جهانی آمریکا در رهبری دوستان و یا مدیریت مشکلات تاثیر منفی گذاشته.
محمدی
۱۳:۱۲ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۱
کاملا درسته
به همین خاطر هست که بسیاری از متحدین درجه چندم سابق مثل کشورهای عربی و آسیایی واشنگتن در حال فاصله گرفتن و نزدیک شدن به بازیگران شرقی هستند.
متحدین اروپایی هم در حال فاصله گرفتن از واشنگتن و اتخاذ سیاست مستقل از آمریکا و قدرتهای شرقی هستند.
سخنان رئیس جمهور فرانسه در بازگشت از چین دقیقا برآیندی از همین مقاله‌اس.
گلی
۱۲:۳۴ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۱
به جای آرزوی بدبختی و فروپاشی برای دیگران برای رفاه و سعادت خودمون دعا کنیم و قدم برداریم
واقعا فکر می‌کنید که اگر آمریکا دیگه ابرقدرت نباشه و قدرت از غرب به شرق بیاد اوضاع ما بهتر میشود؟
الان که ابرقدرت یک کشوره دموکرات اوضاعمون اینه وای به حال روزی که چین و روسیه خودکامه.دولتهایی که به مردم خودشون رحم نمی‌کنند به سایر ملل رحم می‌کنند؟
ناشناس
۱۲:۱۴ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۱
قدرت یعنی اقتصاد و برتری اقتصادی
هنوز هم حدود 30 درصد اقتصاد جهان دست آمریکاست
پس سخن از فروپاشی به نظر جو سازی و مانوره
ناشناس
۱۲:۱۱ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۱
یه سوال
فروپاشی آمریکا در پرتوی نظم نوین چه تاثیری بر اوضاع اقتصادی و معیشتی مردم ایران داره؟

با تشکر
فتاحی
۱۱:۵۹ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۱
این مقاله‌ها چه چیزی رو عوض می‌کند؟
درمان کدوم درده؟
اصلا هر چی شما میگید درست و آمریکا از درون و برون فروپاشی شد آیا با این سیاست و مدیریت فشل میشه کاری کرد؟
تو همین مطلب هم گفته شد باید از درون قدرتمند شد
وقتی شما قوی شدید و مردم از رفاه نسبی برخوردار شدند بقیه هم میفهمند که باید در قبال شما تغییر سیاست بدن و از موضع برابر برخورد کنند
ناشناس
۱۱:۲۳ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۱
همه فهمیدند که آمریکا در حال افول و فروپاشیه جز عزیزان غربگداااااااااااااا
ناشناس
۱۱:۱۵ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۱
آمریکا و فرهنگ آمریکایی از ابتدا هم برای جامعه بشری آورده‌ای جز مصرف گرایی و اسراف، تجمل گرایی، فساد و فحشا، جنگ و خونریزی و کابویی بازی چیزی نداشت
منظور از فرهنگ آمریکایی چیه؟
چرا اینقدر آمریکا تو چشمتون بزرگه
خود نخبگان آمریکایی دارند می‌نالند بعد یک عده این ور دنیا برای آمریکا سینه چاک کردند
جعفری
۱۰:۳۱ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۱
مطلب خوبیه
به واقع آمریکا و جامعه آمریکایی بعد از انتخابات 2016 و 2020 دچار یک شکاف عمیق شده که نتوانستند اون رو ترمیم کنند و خروج احمقانه پس از بیست سال از افغانستان نیز این شکاف و سرافکندگی رو بیشتر کرد.
میزان بدهی‌های آمریکا از مجموع درآمدهای اون فراتر رفته و عموم مردم هم در بازپرداخت دیون خودشون با مشکل مواجه هستند و بانکها به مصادره اموال روی آوردند.
اگر در انتخابات 2024 پیشرو آمریکا نتونه جایگاه و اتحاد داخلی خودش رو احیا کنه آخرین تیر به هیبت و قدرت آمریکا شلیک میشه.
مهدی
۰۹:۵۸ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۱
آمریکا هژمونه پس الکی هی از فروپاشی نگید و خودتونو خراب نکنید. آمریکا هنوز بزرگترین نیروی نظامی جهان رو داره و بیشترین بودجه رو در این بخش هزینه میکنه. هنوز اولین اقتصاده جهان و هر بار که به رکود رفته به راحتی تونسته خارج بشه و همچنان به تنهایی در اقتصاد از بسیاری کشورها جلوتره. در حوزه فناوری و تکنولوژی هنوز حرف اول رو میزنه
هنوز هم بهشت و مقصد اول در جهانه
فرهاد
۰۹:۲۸ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۱
آمریکا همچنان تنها قدرت برتر دنیاست و همچنان بیش از 50 درصد اقتصاد دنیا دست این کشوره
پس چطور حرف از فروپاشی میزنید؟
ناشناس
۰۹:۱۷ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۱
ممنون از فرارو، مطلب جالبی بود. اما ...
نظام بین الملل یک نظام به معنی تمام قدرت سالاره درست
و قدرت در اون از بین نمیره و فقط در حال جا به جایی درست
اما اینکه قدرت از غرب و آمریکا در حال جا به جایی به شرق هست به نظر خیلی غرب ستیزانه و ایده آلیستی هست
قدرت همچنان در غرب بوده و خواهد بود
پس بهتره شناخت بهتری پیدا کنیم و بر اساس واقعیات برنامه ریزی کنیم نه توهم.
اقدسی
۰۹:۱۷ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۱
مدام میگن آمریکا در حال فروپاشی و جهان در حال شکل گیری نظم جدیده چرا پس ما چیزی نمیبینیم؟؟؟؟
ناشناس
۰۹:۰۵ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۱
قطعا منظورتون از قدرت صرفا قدرت سخت نیست. همون طور که فرمودید در نظم جدید قدرت سخت آنچنان که باید و شاید راهگشا نیست و حتی قبل از رسیدن به هدف ممکنه علیرغم هزینه های سنگین با شکست روبرو بشه. به نظرم ایران باید در کنار پرداختن به افزایش توان نظامی بر تقویت قدرت نرمش نیز کار کنه.
ناشناس
۰۸:۵۷ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۱
متاسفانه خیلی هابزی شدید. قشنگ دارید بر محور انسان گرگ انسان است حرکت می‌کنید
شبنم
۰۸:۰۹ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۱
فرارو متاسفانه موضع مشخص و ثابتی نداری
نمیشه همه بد باشند و ما خوب
به نظر به جای پرداختن به دیگران لازم هست به خودمون بپردازیم و اگر مقوله قدرت رو به درستی درک و فهم کنیم باید به قدرت و مولفه‌های اون از درون پرداخته شود
ناشناس
۰۸:۰۰ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۱
در اینکه قدرت موضوع مهمی هست شکی نیست اما شاید اینکه بخوایم همه چیز رو به محوریت قدرت در نظر بگیریم خیلی درست نباشه و از جامعه انسانی و ارزشهای انسانی خارج بشیم.