ابوالفضل کریمی*؛ همزمان با وزش نسیم عادی سازی روابط در سطح خاورمیانه که در سطوح مختلف عربی – اسرائیلی، عربی – عربی، عربی – ترکی، و عربی – ایرانی شاهد آن هستیم اخبار مختلف حکایت از نزدیک شدن هر چه بیشتر تهران و قاهره دارد.
در این میان نگرانی نگارنده از آن است که این اتفاق مبارک در چمبرهی تحلیلها و نگاههای ایدئولوژیک شعارزده گرفتار شود و منجر به اتخاذ راهبردهایی متوهمانه از سوی دستگاه سیاست خارجی کشور در ارتباط با قاهره و در نهایت رویکردی افراطی و برخلاف منافع ملی در امتیاز دهی به مقامات قاهره شود.
واقعیت امر آن است که برنده اصلی تحولات اخیر در خاورمیانه در سطح کشورهای اسلامی و به ویژه از نقطه نظر اقتصادی و سیاسی کشور مصر خواهد بود. این کشور از سویی دارای روابط رسمی با اسرائیل است و عادی سازی روابط کشورهای عربی با این رژیم منجر به کاهش فشار آن بخش از افکار عمومی جهان عرب خواهد شد که همچنان از مصر به دلیل عادی سازی رابطه با اسرائیل انتقاد میکنند.
در واقع در بین مصریها این گفته منسوب به معمر قذافی رهبر پیشین لیبی مشهور است که جهان عرب میخواهد خودش تماشاگر باشد و تا آخرین سرباز مصری با اسرائیل به مبارزه ادامه دهد! همچنان که در بحران یمن و در اوج تنشها با ایران، مقامات سعودی به شدت علاقهمند بودند سربازان مصری را در کنار نیروهای نظامی پاکستانی سپربلای خود نمایند که خوشبختانه با هوشیاری مقامات قاهره و اسلام آباد این طرح خطرناک سعودی ناکام ماند.
در ارتباط با عادیسازی روابط در سطح قاهره و آنکارا نیز مقامات مصر سه امتیاز مهم داخلی و خارجی و اقتصادی را کسب خواهند کرد. از سویی چهرهها و گروههای اخوانی وابسته به ترکیه تا حدودی تحت فشار مصلحت جویانهی مقامات آنکارا قرار گرفتهاند و ناچار در حال ترک ترکیه و انتقال به منطقه بالکان هستند و از دیگر سو و در سطح خارجی مقامات قاهره امیدوارند بتوانند از گستره و میزان اعمال نفوذ ترکیه در تحولات همسایه غربی خود یعنی لیبی بکاهند.
ضمن آنکه با این گفتگوها از نظر اقتصادی زمینه از سویی برای سرمایه گذاری ترکیه در اقتصاد بحران زده مصر که تورم آن از ۳۲ درصد فراتر رفته است فراهم میشود و از دیگر سو با تعیین مرزهای دریایی در شرق مدیترانه، امکان بهرهبرداری اقتصادی از منابع گازی آن برای مصر میسر خواهد شد.
در ادامه اگر به سرعت از این نکته مهم عبور کنیم که مقامات مصری از زمان قدرت گیری ژنرال سیسی به شدت علاقهمند بازگشت ثبات به سوریه بودند و راهبرد آشتی عربی – عربی به ویژه در سطح ابوظبی و ریاض از سویی و دمشق از سوی دیگر با این هدف مقامات مصری همخوانی دارد به موضوع مهمی میرسیم که کاملا با منافع ملی ما مرتبط است و آن موضوع عادی سازی روابط تهران – قاهره میباشد.
واقعیت امر آن است که تمایل مصر به عنوان ابرقدرت نظامی و فرهنگی جهان عرب به عادی سازی روابط با ایران، تا حدود زیادی ریشه در این رهیافت مصریها دارد که کشورهای عرب خلیج فارس و ترکیه از گسترش نفوذ جمهوری اسلامی هراسان هستند و میتوان از روابط با تهران به عنوان برگ برندهای جهت جذب سرمایههای کلان کشورهای عرب و ترکیه و حتی جهان غرب به اقتصاد بحران زده مصر بهره برداری نمود.
واقعیتی که مسئولین سیاست خارجی ما باید در نظر داشته باشند این است که حداقل در شرایط کنونی ایران نمیتواند هیچ گونه مزیت اقتصادی یا ژئوپلتیکی قابل توجهی برای مصر فراهم آوَرَد و این کشور با درسگیری از سیاست عمر البشیر رهبر پیشین سودان که از رابطه با ایران به عنوان برگی برنده در جهت نزدیکی بیشتر به عربستان استفاده کرد در صدد تکرار این تجربه است و بر این اساس بر این باوریم هر چند سیاست عادیسازی روابط با مصر یا هر کشور دیگر عرب و غیر عرب به سود ایران است، اما نباید روی رابطه با مصر و مصریها چندان حسابی باز کرد و منافع ملی مردم ایران را بار دیگر به قربانگاه تحلیلهای احساسی و مبالغه آمیزی فرستاد که همچنان "سرمای سخت و زمستانی" آن را بر تن خویش احساس میکنند.
*پژوهشگر مسائل جهان عرب