صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

اخلاق نیکوماخوس اثری بی‌ مانند در میان نمونه های تفکر کلاسیک است. چگونه می توان از آن اثر نوشته ارسطو فیلسوف یونان باستان به عنوان کتاب راهنمای خودیاری در زندگی امروز استفاده کرد؟
تاریخ انتشار: ۲۲:۱۳ - ۱۸ تير ۱۴۰۲

فرارو- در اینترنت ده سالی می‌شود که انجمنی به نام "آیا من احمق هستم"؟ وجود دارد. کاربران در آن انجمن اینترنتی گزارش مختصری از درگیری‌های بین فردی خود را می‌نویسند و از کاربران یگر می‌خواهند برای قضاوت کردن نظر دهند. مدیران انجمن خطاب به کاربران می‌گویند: "قضاوت خود را بپذیرید".

به گزارش فرارو به نقل از نیویورکر، یکی از کاربران نوشته بود: "آیا من بدین خاطر که از دوستم خواسته بودم در یکی از شب‌های ملاقات بهتر لباس بپوشد احمق هستم"؟ کاربری دیگر نوشه بود "آیا به دلیل آن که از فروش مجدد بلیت کنسرت تیلور سوئیفت خودداری ورزیدم یک احمق هستم". برخی از پست‌ها در اینترنت معروف‌تر شده اند برای مثال، پستی از طرف یک پسر که در جریان پرواز پنج ساعته از مسافر چاق صندلی کاری اش خواسته بود ۱۵۰ دلار به او به دلیل تجاوز به حریم شخصی اش بپردازد.

آن چه در مورد آن انجمن اهمیت دارد زبانی است که در آن کاربر پرسش اصلی خود را مطرح می‌کند و فراتر از آن که از شما بپرسد که آیا کار درستی انجام دادم یا خیر، از شما می‌پرسد که چگونه فردی به نظر می‌رسد. احمق قلمداد شدن بدان معناست که "در محل کار، در روابط شخصی، یا صرفا در انظار عمومی بدون فکر یا متکبرانه رفتار کنیم".

این طرز تفکر درباره زندگی اخلاقی که در آن پرسش اساسی آن است که ما که هستیم نه آن که چه کاری را انجام می‌دهیم، در اثری از ارسطو به نام "اخلاق نیکوماخوس" که در قرن چهارم پیش از میلاد مسیح نوشته شده قابل مشاهده است. اخلاق نیکوماخوس یکی از معدود متون انتخابی است که ممکن است به طور منطقی به عنوان یک راهنما در نظر گرفته شود. اگر قرار است با حسی که امروز داریم اخلاق ارسطویی را به عنوان شیوه خودیاری قلمداد کنیم باید بپرسیم اخلاق نیکوماخوس تا چه اندازه برای مان مفید خواهد بود؟

ما صرفا نکات معدودی را در مورد مردی که ادعا می‌کرد چگونگی رشد و شکوفا شدن انسان را می‌دانست می‌دانیم. او در سال ۳۸۴ پیش از میلاد مسیح در یکی از شهر‌های مقدونیه در شمال یونان امروزی متولد شد. مادرش از خانواده‌ای ثروتمند بود. پدرش پزشک دربار مقدونی بود. ارسطو هفده ساله بود که سرزمین مادری خود را به مقصد آتن ترک کرد جایی که آشکارا با افلاطون و آکادمی او حلقه افسانه‌ای دانشمندان، ریاضیدانان و فیلسوفان روبرو شد.

هنگامی که افلاطون در سال ۳۴۷ میلادی درگذشت ارسطو آتن را ترک کرد. درباره دلایل ترک آتن توسط او می‌توان به حدس و گمانه زنی پرداخت. یک نظریه آن است که ارسطو تحت تاثیر نگرانی‌های همیشگی مهاجران بدون تابعیت در زمان درگیری‌های سیاسی قرار گرفت.

چند سال پس از آن، ارسطو برای معلمی یک شاهزاده جوان مقدونی که بعدا به اسکندر مقدونی معروف شد به عنوان یکی از نامزد‌ها انتخاب شده بود. آتنی‌ها در ظاهر ارسطو را احمق قلمداد می‌کردند، اما او شبیه مردی بود که به پرسش‌ها پاسخ می‌داد. قطعا نیز همین گونه بود.

ارسطو اغلب برای نخستین بار نخستین پرسش‌ها را در حوزه علم و فلسفه مطرح کرد و آن پرسش‌ها را قرن‌ها پیش از آن که فردی بتواند پاسخ‌ها را بهبود بخشد به طور دقیق مورد ارزیابی قرار داد. دست کم حوزه اخلاق عرصه‌ای است که هیچ فردی دیگری به اندازه ارسطو در آن پیشرفت نکرده است.

از نظر ارسطو "شکوفایی" هدف نهایی زندگی انسان است زندگی شکوفا آن است که مطابق با "فضیلت‌"‌های گوناگون شخصیت از جمله شجاعت، اعتدال و خردورزی زندگی شود. یک زندگی شکوفا هم چنین مستلزم دوستی با افراد خوب و میزان مشخصی از ثروت و سرمایه خوب از جمله درآمد مناسب، سلامتی و ظاهر است. فضیلت صرفا به درستی عمل کردن نیست بلکه به داشتن احساس درست است.

ارسطو می‌گوید بهترین چیز آن است که در زمان مناسب در مورد اشیاء و افراد مناسب با هدف درست و به شیوه‌ای درست چنین احساساتی داشته باشیم. ارسطو معتقد است که فضیلت حالتی است که در آن اعتدال رعایت شود و این معنا با ارجاع به عقل تعریف می‌شود. طبق "نظریه اعتدال" ملاک فضیلت آن است که انسان بر اساس عقل خود حد میانه را در هر عملی رعایت و از افراط و تفریط (که رذیلت محسوب می‌شود) دوری کند.

از نظر ارسطو اعتدال نقطه‌ای بین افراط‌های متضاد را نشان می‌دهد. برای مثال، بین بزدلی و بی احتیاطی، شجاعت نهفته است. نقش عظیم قضاوت در تصویر ارسطو از چگونه زیستن می‌تواند برای خواننده از عصر مدرن مانند حضور یک پلیس به نظر برسد به خصوص وقتی کسی در عوض رساله‌ای از "جان استوارت میل" را انتخاب کرده و یک اصل ساده را برای تشخیص درست از نادرست بیابد، یا یکی از آثار "کانت" را انتخاب کند که در آن دست کم سه اصل را خواهد یافت.

با این وجود، این پرسش که چگونه شکوفا شویم به عنوان یک درخواست جدی برای مشاوره در نظر گرفته می‌تواند پاسخی غم انگیز از سوی ارسطو دریافت کند: ممکن است برای شروع تلاش خیلی دیر باشد. چرا؟

به دلیل آن که از دید ارسطو شکوفایی شامل انجام اعمالی است که فضیلت‌هایی را آشکار می‌سازد که ویژگی‌هایی از شخصیت هستند که ما را قادر می‌سازند آن چه را که ارسطو "فعالیت مشخصه" خود می‌نامد انجام دهیم.

ما چگونه می‌توانیم به این ویژگی‌های شخصیتی دست یابیم؟ پاسخ ارسطو این است: "از طریق رویه معمول زندگی مان". ارسطو معتقد است فردی که به خوبی تربیت شده می‌تواند به راحتی به آن ویژگی‌های شخصیتی که لازمه شکوفایی زندگی است دست یابد. برای مثال، این که یک کودک خوب از والدین اش در مورد دروغ گفتن، دعوا کردن یا صحبت نکردن حین غذا خوردن نکاتی تربیتی را می‌شنود.

ارسطو به طور کلی‌تر پیشنهاد می‌کند که باید رذیلت‌هایی که مستعد ابتلا به آن هستید را شناسایی کرده و سپس خود را در جهت مخالف آن سوق دهید، زیرا از این طریق است که به اعتدال می‌رسید. "مایکل اوکشات" فیلسوف نوشته بود: "هیچ کس تصور نمی‌کند که دانشی که به آشپز خوب تعلق دارد به آن چه در کتاب آشپزی نوشته شده یا ممکن است نوشته شود محدود شده است".

مهارت در آشپزی البته یک موضوع تکنیکی است. گاهی اوقات ما مهارت‌های خود را با اعمال مکرر یک قانون به دست می‌آوریم مانند پیروی از یک دستور غذا، اما وقتی موفق می‌شویم آن چیزی که خواهیم شد پیروی‌کننده خوب از دستور غذا نیست، بلکه آشپز خوب بودن است.

همان طور که ارسطو می‌گفت ما از طریق تمرین قضاوت می‌کنیم. دنیای ارسطو مانند دنیای استادش افلاطون دنیایی بود که در آن فلسفه باید خود را از رقبای خود برای اعتبار و اقتداری که ادعا می‌کرد، متمایز می‌ساخت.

ارسطو بعدا در زندگی خود در سال ۳۲۲ پیش از میلاد مسیح هنگامی که احساسات ضد مقدونی در میان آتنیان پس از مرگ اسکندر اوج گرفت آتن را ترک کرد. یک منبع باستانی به ما می‌گوید که او این کار را برای جلوگیری از دچار شدن به سرنوشت سقراط و جلوگیری از ارتکاب "جنایت دوم علیه فلسفه" توسط آتنی‌ها انجام داد.

بدیهی است که اخلاق نیکوماخوس با نوعی پیچش داستانی به پایان می‌رسد. تا این مرحله ارسطو عمده وقت خود را صرف توضیح صبورانه فضایل شخصیت کرده است و تنها با یک انحراف کوتاه از فضایل عقل به ما می‌گوید.

ارسطو در بخش‌های پایانی اخلاق نیکوماخوسی اعلام می‌کند که بالاترین فضیلت‌ها "قضاوت خوب" نیست بلکه "حکمت نظری" یا سوفیا است. او می‌گوید پیروی از حکمت نظری صرفا دانستن آن چه از اصول یک علم است، نیست بلکه درک حقیقت خود آن اصول است. او در سخنان مهم دیگری تصریح می‌کند که ما باید حداقل به همان اندازه که به براهین فلسفی توجه می‌کنیم به سخنان افراد قدیمی و با تجربه توجه کنیم چنان چه می‌نویسد: "این افراد درست می‌بینند، زیرا تجربه به آنان چشم بخشیده است".

آیا جای تعجب است که اینترنت مملو از کسانی است که برای دیدن درست نیاز به کمک دارند؟ در غیاب هرگونه فرونسیس (حکمت عملی) دوستانه برای ارائه مشاوره معتبر فرد در عوض به خرد یک انجمن آنلاین ارجاع داده می‌شود. اعضای آن انجمن به شما کمک می‌کنند تا وضعیت و خود را از دید دیگری ببینید.

اوکشات می‌نویسد: "مرد خودساخته هرگز به معنای واقعی کلمه خودساخته نیست بلکه به نوع خاصی از جامعه و به یک میراث بزرگ ناشناخته وابسته است". اگر خودیاری به معنای انکار نقشی است که تصورات دیگران در تبدیل ما به آن چیزی که هستیم ایفا می‌کند اگر به معنای مجموعه‌ای از قوانین زندگی است که نیاز به قضاوت را از بین می‌برد پس ما بدون آن بهتر هستیم.

الگوریتم، اصول و گواهی‌ها همگی تلاش‌هایی برای حل این مشکل هستند که چگونه یک احمق نباشیم. اگر قوانین، الگوریتم‌ها و اصول زندگی‌ای وجود داشتند که می‌توانستند این مشکل را یکبار برای همیشه حل کنند زندگی بسیار آسان‌تر می‌شد. با این وجود، واقعیت آن است که چنین چیزی وجود ندارد.

در قلب اخلاق نیکوماخوس ادعایی وجود دارد که هم آموزنده و هم تنبیه کننده باقی می‌ماند: فرونسیس یا حکمت عملی به این آسانی دست یافتنی نیست. ارسطو نظریه‌ای ابداع کرد که دقیقا در مکان‌های مناسب مبهم بود نظریه‌ای که عمدا فضایی را برای پر کردن زندگی باقی می‌گذاشت.

ارسال نظرات
راضیه
۱۹:۰۵ - ۱۴۰۲/۰۴/۱۹
آقای امین میرزائی دراین زمینه نظری ندارن؟
ناشناس
۱۷:۲۲ - ۱۴۰۲/۰۴/۱۹
این همه دانشمند و متخصص و.............داریم حالا چرا ارسطو؟
ناشناس
۱۶:۰۶ - ۱۴۰۲/۰۴/۱۹
نگران شدم... میرزایی کامنت نداده...
امين ميرزائى
۱۵:۳۸ - ۱۴۰۲/۰۴/۱۹
اين از اشعارِ منتسب به حافظه :

مزن دم ز حکمت که در وقتِ مرگ ،
ارسطو دهد جان چو بیچاره کُرد .
مَکِش رنجِ بیهوده خرسند باش ،
قناعت کن ار نیست اطلس چو بُرد .
چنان زندگانی کن اندر جهان ،
که چون مُرده باشی نگویند مُرد !!!!!
ناشناس
۱۴:۴۷ - ۱۴۰۲/۰۴/۱۹
ارسطو که دوست فیلیپ دوم، پدر اسکندر ملعون بود، طراح و مشاور و هدایت گر اصلی حمله اسکندر به ایران و از دست رفتن پادشاهی هخامنشی و ویرانی و غارت ابران عزیز بود، از او به نیکی یاد نکنید و اسمش رو هم نباید بیارید و بهش استناد کنید
ناشناس
۱۵:۲۱ - ۱۴۰۲/۰۴/۱۹
خب یه احمق کشف شد
ابله جان ما به جان سخن باید فکر کنیم نه گویندش
علی
۰۹:۵۳ - ۱۴۰۲/۰۴/۱۹
ما همینکه حسادت، فضولی و دزدی رو بزاریم کنار؛ اوضاع مملکتمون خوب میشه و الباقی پیشکش.
ناشناس
۱۵:۳۹ - ۱۴۰۲/۰۴/۱۹
دقیقا
هرچی میکشیم از دست خودمون میکشیم
ما متناسب با اخلاق و رفتار اجتماعی که داریم حاکم برامون میاد