صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

اظهارات پریگوژین مشروعیت جنگ علیه اوکراین را یر سوال برده است به ویژه پس از آن که او ادعا کرد که این جنگ براساس گزارش‌های نادرست بوده است. پریگوژین هنوز باقی مانده است. او مرد سرسختی است. او را نمی‌توان به سادگی در مزرعه‌ی در بلاروس بازنشسته کرد. او نمی‌تواند به سادگی بنشیند و خاطراتش را بنویسد. او مرده‌ای متحرک است.
تاریخ انتشار: ۱۳:۴۲ - ۰۸ تير ۱۴۰۲

فرارو- غسان شربل، مدیر مسئول روزنامه الشرق الاوسط؛ یوگنی پریگوژین رئیس واگنر مستحق مجازات شدید است. شاید باید جسد او را در میدان سرخ آویزان کرد تا هر خائنی بداند چه چیزی در انتظارش است. فعلا همین کافی است. مردی که هرگز ترس از خود نشان نداده بود ترسید. مردی که هرگز خم نمی‌شود سرش را خم کرده است. ما سر "ولودیمیر زلنسکی" را می‌خواهیم نه سر "آشپز کرملین" آن گونه که غرب پریگوژین را توصیف می‌کند.

به گزارش فرارو به نقل از الشرق‌الاوسط، غرب خواهد گفت که تصویر استاد کرملین خدشه دار شده است. وجهه او خدشه‌دار شده و در روز شورش ضعف رژیم‌اش آشکار شد. آنان خواهند گفت که جنگ اوکراین که پوتین در آن موفق به پیروزی سریع نشده شگفتی‌های بیشتری را برایش به همراه خواهد داشت.

غرب روسیه را نمی‌شناسد. روس‌ها دوست دارند مطمئن باشند که یک مرد قوی بر کشور حکمرانی می‌کند. آنان می‌خواهند باور کنند که ضرباتی که بر رهبرشان وارد می‌شود صرفا او را قوی‌تر می‌سازد.

استاد کرملین تنها و تنهاست. او هیچ شریک یا حامی‌ای ندارد. او در دفترش قدم می‌زند. رهبر واگنر نمی‌توانست چنین توجهی را از سوی رسانه‌ها به خود جلب کند اگر ژنرال‌های روس وظایف شان را به درستی انجام می‌دادند و ظرف مدت چند روز موفق می‌شدند، جنگ را به نفع روسیه به پایان رسانده و زلنسکی را مجبور به استعفا یا فرار سازند.

آنان منبع ناامیدی پوتین هستنند. مدال‌های سنگین بر یونیفورم‌های شان آویزان شده، اما از جنگ می‌ترسند. آنان با دوربین دو چشمی خود آن را رصد می‌کنند و به جای رو برو شدن با میدان جنگ موشک و پهپاد به جبهه‌های نبرد می‌فرستند.

باید اعتراف کرد که پریگوژین متفاوت بود. جنگ او را بازی کرد و او آن را بازی کرد. او با مرگ می‌رقصد و ترسی از خود نشان نمی‌دهد. او بدون پلک زدن در خون شنا می‌کند. او بی حوصله در میان اجساد می‌نشیند. زمانی که عصبانی می‌شود کل شهر‌ها می‌توانند خشم اش را احساس کنند. او مصونیت غیرنظامیان، خانه‌ها، کلیسا‌ها و عبادتگاه‌ها را به رسمیت نمی‌شناسد. او منابع آب و انرژی و شریان‌ها را قطع می‌کند.

نمی‌توان انکار کرد که این به اصطلاح خائن از دید پوتین سانتی متر به سامتی متر و گور به گور باخموت را پس گرفت. او به سمت افراد مسلح خود می‌رود و پیشروی می‌کند. برف یا هیچ مردی او را منصرف نمی‌کند. او نظاره گر جریان خون همرزمانش است گویی که جریان آب را از یک نهر مشاهده می‌کند. از بین بردن مردی که وجهه ارتش روسیه را در سنگر باخموت نجات داد و عزت و قدرت روسیه را احیا کرد دشوار بود.

او از زندان‌ها بازدید می‌کرد تا اعضای گروه خود را جذب کند. او به آنان وعده داد، آنان را مسلح کرد و به جهنم در اوکراین برد. بسیاری از آنان بدون مدالی برای خودنمایی و بدون خداحافظی آبرومندانه از دست رفتند. او شجاع و وحشتناک بود. او در سوریه، لیبی و برخی مناطق آفریقا عملکرد خوبی داشت. او دریغ نمی‌کند، رحم نمی‌کند و اشتهای بی پایانی دارد. او جنگ‌ها را می‌بلعد و معادن کشور‌ها اشتهایش را باز می‌کنند.

حکمرانی هنر مدیریت تفنگ است. شما آن را بازی می‌کنید و با آن بازی می‌کنید. شما اسلحه را نزدیک آورده و نمایش می‌دهید. شما برای نیرو‌ها تله درست کرده و آنان را نجات می‌دهید. آنان را به لبه پرتگاه برده و نجات می‌دهید. به طور مداوم به نیرو‌ها یادآوری می‌کنید که بخشی از بازی هستند و شما نگهبان، ارباب و محافظ شان هستید.

گروه واگنر به یک ارتش سرگردان تبدیل شد بدون آن که هرگز ارتش نامیده شود. با این وجود، بسیار بیش از یک نیروی شبه نظامی بود. واگنر ارتشی موازی با دندان‌های نیش بلند و امپراتوری ظالمی بود که از مرز‌ها فراتر رفت.

تفنگ‌ها اغلب شورش می‌کنند. آن‌ها از پیروزی‌ها سرمست می‌شوند و به سرعت تقاضای قیمت می‌کنند. آن‌ها دچار توهم می‌شوند و فکر می‌کنند شریک هستند و هرگز از صحنه خارج نخواهند شد. پریگوژین هرگز مجذوب ایده بازنشستگی و گذراندن بقیه عمر خود در یک قایق تفریحی نشد. او مبارزی است که همواره در جستجوی دشمنان می‌باشد، ثروت خود را افزایش می‌دهد و قربانیان بیشتری می‌گیرد.

کنترل تفنگ یکی از لذت‌های حکمرانی است. پریگوژین، اما زیاده روی کرد. مبارزه برای قدرت باید در چارچوب قوانین بازی انجام شود. پریگوژین در انتقاد از شویگو، گراسیموف و سایر ژنرال‌ها بسیار زیاده روی کرد. پیروزی‌های پیاپی اغلب منجر به گستاخی می‌شود. تفنگ فراموش می‌کند که فقط یک تفنگ است. وسوسه می‌شود که بازیکن شود، اما بازی فقط می‌تواند یک بازیکن داشته باشد.

برای مثال، پریگوژین از مدودف درس نگرفت. پوتین مدودف را در دفتر نخست وزیری نشاند و او نقش خود را ایفا کرد. بازی از او خواست تا مقام بالاتری را به دست اورد و پوتین به او دستور داد تا به کرملین برود جایی که مختص استاد است. او بازی را خوب انجام داد و دوره اش تمام شد و دوباره به همان جایی که از آنجا آمده بود بازگردانده شد. مدودف اکنون با پوتین است و هنوز سایه اوست. شویگو هیچ اشتهایی از خود نشان نداد. لاوروف نقش خود را ایفا می‌کند و تمایلی به صعود بیش‌تر از این رتبه ندارد.

اظهارات پریگوژین مشروعیت جنگ علیه اوکراین را زیر سوال برده است به ویژه پس از آن که او ادعا کرد که این جنگ براساس گزارش‌های نادرست بوده است. پریگوژین هنوز باقی مانده است. او مرد سرسختی است. او را نمی‌توان با سادگی در مزرعه‌ای در بلاروس بانشسته کرد. او نمی‌تواند به سادگی بنشیند و خاطرات اش را بنویسد. او مرده‌ای متحرک است.

به یاد آوردم که یک بار از یک بازیکن عرب پرسیدم زمانی وقت خود را بین کار سیاسی و امنیتی تقسیم می‌کند که آیا هرگز از کشته شدن می‌ترسد؟ او گفت:"بله، چون من خیلی چیز‌ها را می‌دانم". مدتی بعد او در جریان یک بمب گذاری کشته شد و اسرار خود را به گور برد. رهبر واگنر از آن مرد خطرناک‌تر است و خیلی چیز‌ها می‌داند.

ارسال نظرات