صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۶۴۴۳۶۲
هرمان ماجت در سال ۱۸۸۴ از دانشکده پزشکی دانشگاه میشیگان فارغ‌التحصیل شد. کار‌های زشت ونابهنجار هرمان از همین دوران شروع شد. او در طول سال‌های تحصیلش در دانشگاه میشیگان، اجساد مرده‌ها را از آزمایشگاه دانشکده می‌دزدید و به صورت مخفیانه روی آن‌ها آزمایش‌های مختلفی انجام می‌داد.
تاریخ انتشار: ۱۹:۰۸ - ۰۴ تير ۱۴۰۲

هرمان وبستر ماجت با نام مستعار دکتر هلمز، اولین پزشک قاتل سریالی آمریکاست که شش سال تمام در این کشور دست به کشتن افراد زد، بی‌آنکه کوچک‌ترین سرنخی از خود به جای بگذارد.

این پزشک آمریکایی هنگام دستگیر شدن۳۵ سال بیشتر نداشت. با این حال، افراد زیادی از جمله دوستان خود را هم در طول عمرش به قتل رسانده بود. دلایل زیادی برای قتل‌های خشونت بار این پزشک مطرح شد، اما به نظر می‌رسد عطش ثروتمند شدن یکی از دلایل اصلی دکتر هلمز برای ارتکاب جرم بود.

در شانزدهم ماه می‌سال ۱۸۶۱، خانواده ماجت صاحب فرزند پسری شدند؛ پسربچه‌ای که هرمان نامیده شد. پدر او فرد بسیار سختگیر و خشنی بود و به همین دلیل دوران کودکی هرمان، با خشونت، توهین، کتک و ترس زیاد سپری شد. به گفته خود هرمان حتی همکلاسی‌هایش هم به خودشان جرات می‌دادند تا او را تحقیر کنند. این رفتار‌ها ادامه داشت تا اینکه یک روز که دوستانش در مطب دکتر محلی متوجه شدند هرمان از اسکلت می‌ترسد، او را مجبور کردند تا به اسکلت دست بزند. اگرچه در ابتدا هرمان از این کار می‌ترسید، اما بعد‌ها به آن علاقه زیادی پیدا کرد تا جایی که حرفه پزشکی را در آینده برای خود برگزید.

هرمان ماجت در سال ۱۸۸۴ از دانشکده پزشکی دانشگاه میشیگان فارغ‌التحصیل شد. کار‌های زشت ونابهنجار هرمان از همین دوران شروع شد. او در طول سال‌های تحصیلش در دانشگاه میشیگان، اجساد مرده‌ها را از آزمایشگاه دانشکده می‌دزدید و به صورت مخفیانه روی آن‌ها آزمایش‌های مختلفی انجام می‌داد.

هرمان بعد از فارغ‌التحصیل شدن به شیکاگو رفت تا در آنجا در رشته داروسازی تجربه کسب کند، اما همزمان با این تجربه‌اندوزی در زمینه پزشکی، او با نام مستعار «دکتر هنری هوارد هلمز» وارد کارتجارت شد.

شیکاگو و قلعه مرگ

ماجت در تابستان سال ۱۸۸۶ وقتی در شیکاگو زندگی می‌کرد، با پزشکی به نام دکتر هلتن که داروخانه داشت آشنا شد. هلتن به بیماری سرطان مبتلا بود و از آنجاکه نمی‌توانست به خوبی کار کند، همسرش داروخانه را اداره می‌کرد. تا اینکه پس از آشنایی این دو مرد با یکدیگر، دکتر هلمز با مهارت و حیله‌گری همسر هلتن را قانع کرد تا داروخانه را به او بفروشد و اجازه داد که در صورت مرگ دکتر هلتن، او در طبقه بالای همان داروخانه زندگی کند.

بعد از چند ماه، دکتر هلتن بر اثر شدت بیماری درگذشت، اما هنوز چند روزی از مرگ او نگذشته بود که هلمز همسر او را هم به قتل رساند و به تمام افرادی که خانم هلتن را می‌شناختند و سراغ او را می‌گرفتند، گفت: «خانم هلتن برای تسکین غم از دست دادن همسرش به کالیفرنیا سفر کرده تا اقوامش را در آنجا ملاقات کند». چند هفته‌ای گذشت و همسایه‌ها که خبری از خانم هلتن نداشتند، باز هم جویای حال پیرزن از دکترهلمز شدند و او این بار گفت: «آن‌قدر به خانم هلتن خوش گذشته که تصمیم گرفته در کالیفرنیا بماند و دیگر به اینجا بر نمی‌گردد» و به این ترتیب هلمز با این جواب نسبتا قانع‌کننده، دوستان زودباور خانواده هلتن را فریب داد.

دکتر هلمز از درآمد داروخانه ثروت خوبی به دست آورد و ساختمان سه طبقه‌ای ساخت که به قول همسایه‌ها خیلی شبیه به یک قلعه بود. او یکی از اتاق‌های طبقه اول ساختمان را به داروخانه خود تبدیل کرد و بقیه اتاق‌ها هم مغازه‌هایی بودند که در هر کدام از آن‌ها اجناس مختلفی به فروش می‌رسید. یکی از اتاق‌ها در طبقه بالا، محل کار شخصی دکتر بود.

در این ساختمان سه طبقه، بیش از ۱۰۰ اتاق وجود داشت که در هیچ یک از آن‌ها پنجره‌ای تعبیه نشده بود و در چهار طرف اتاق‌ها چیزی جز دیوار‌های بلند به چشم نمی‌خورد؛ اتاق‌هایی که به طرز عجیبی به راهرو‌هایی که به هیچ جای مشخصی ختم نمی‌شد، راه داشت و در‌های این اتاق‌ها تنها از بیرون باز می‌شد. هلمز در طول ساخت این قلعه کارگر‌های بسیاری را استخدام کرد و مدام این کارگر‌ها را عوض می‌کرد تا مبادا شخصی به راز قلعه او پی ببرد. با اینکه این رفتار هلمز شک‌برانگیز بود و حتی امکان آن وجود داشت که هر لحظه گزارش رفتار غیر طبیعی هلمز به پلیس داده‌شود، اما آقای دکتر خوش شانس بود و این رفتار‌های او به حساب وسواسش در ساختن ساختمان گذاشته شد.

دکتر قاتل وارد می‌شود

بعد از آنکه ساختن قلعه‌ای که هلمز از دو طبقه بالای آن به عنوان هتل استفاده می‌کرد تمام شد، او کارمندان زیادی را استخدام کرد که بیشتر آن‌ها زن بودند؛ زن‌هایی که در آینده به قربانیان او تبدیل شدند. دکتر هلمز تمام کارمندان خود را بیمه عمر می‌کرد و از آنجا که قسمتی از این حق بیمه را خود هلمز پرداخت می‌کرد، چنان‌که هر یک از این خدمه به هر دلیلی می‌مرد، هلمز سهمی از بیمه آن‌ها می‌برد و بدین ترتیب پول نسبتا خوبی به جیب می‌زد.

اما دامنه جنایت‌های این دکتر فقط به مستخدم‌های هتل محدود نمی‌شد و علاوه بر این مستخدم‌های بیچاره، بعضی از مهمانان هتل هم از دست آقای دکتر جان سالم به در نمی‌بردند. او روش خشونت‌باری برای کشتن قربانیانش انتخاب کرده بود؛ هلمز ابتدا آن‌ها را شکنجه می‌کرد و بعد به قتل می‌رساند. این قاتل سریالی، بعضی از قربانیانش را در اتاق‌های گاز مخصوصی که عایق صدا بود و کوچک‌ترین صدایی از آنجا رد نمی‌شد، حبس می‌کرد و آن‌قدر آن‌ها را در آنجا نگه می‌داشت تا خفه شوند.

هلمز بعد از کشتن افراد آن‌ها را در زیر زمین هتل مخفی می‌کرد؛ سردابی کثیف و رقت آور که پر از گوشت انسان‌ها و اسکلت‌های آن‌ها بود، قربانیانی که هلمز تمامی‌شان را به دانشکده‌های پزشکی می‌فروخت و از آنجا که بیشتر کارمندان دانشگاه او را می‌شناختند، او هیچ‌وقت برای فروش اعضای بدن این آدم‌ها مشکل چندانی نداشت.

هلمز حتی گاهی اوقات اجساد قربانیانش را می‌سوزاند یا در گودال آب آهک قرار می‌داد تا متلاشی شوند. باورکردنی نبود، اما هلمز در این قلعه مرگ، دو کوره و دو گودال بزرگ پر از اسید و سموم مختلف هم تعبیه کرده بود تا هرچه مخفیانه‌تر و راحت‌تر به قتل‌های فجیع خود بپردازد و هیچ سرنخی از خود به جا نگذارد. حتی یکی از اتاق‌های هتل را به سقط غیرقانونی جنین اختصاص داده بود که در این بین بعضی از بیماران طی عمل جان می‌سپردند و او اسکلت آن‌ها را به فروش می‌رساند.

بعد از مدتی دکتر هلمز تصمیم گرفت شیکاگو را ترک کند و به تگزاس برود. او در آنجا با دو خواهر آشنا شد و به یکی از آن‌ها قول ازدواج داد، اما فکر پلید او چیزی جز کشتن این دو خواهر و به جیب زدن اموال آن‌ها نبود. بعد از این ماجرا دکتر قاتل، تگزاس را به مقصد کانادا و آمریکا ترک کرد و در این سفر‌ها هم دست از قتل‌هایش برنداشت و حتی یکی از شرکای صمیمی تجاری خود و سه فرزند او را هم به قتل رساند.

برملا شدن راز سر به مهر

از سال ۱۸۸۸ تا ۱۸۹۴ که این قاتل سریالی قربانیان خود را یک به یک به قتل می‌رساند، هیچ ردپایی از او برجای نمانده بود تا اینکه بالاخره یکی از مستخدم‌های او به اداره پلیس رفت و گفت: «من بار‌ها تلاش کرده‌ام که طبقه سوم هتل را تمیز کنم، اما دکتر هلمز هیچ‌گاه به من اجازه این کار را نداده است. نمی‌دانم چرا، اما فکر می‌کنم که در آنجا خبر‌هایی باشد».

با شنیدن این خبر پلیس تحقیقات خود را آغاز کرد و راز هرمان وبستر ماجت در لباس پزشکی با نام تقلبی هری هوارد هلمز فاش شد. در جریان این تحقیقات مشخص شد که هلمز بیش از ۱۰۰‌نفر را به قتل رسانده و با توجه به گزارش‌هایی از افراد گمشده و دیده شدن اشخاصی که با هلمز وارد هتل شدند، اما هیچ‌گاه از آنجا بیرون نیامدند، بعضی‌ها بر این باورند که شمار افراد به قتل رسیده به بیش از ۲۳۰ نفر می‌رسد.

بعد از دادگاهی شدن هرمان وبستر ماجت ۳۵ ساله سرانجام این مرد قاتل در هفتم ماه می‌سال ۱۸۹۶ در زندان مویامنسیگ که بسیاری آن را با نام زندان فیلادلفیا می‌شناسند به دار مجازات آویخته شد و پرونده قتل‌های زنجیره‌ای او برای همیشه بسته شد.

ارسال نظرات