صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۶۴۰۶۶۵
تلاش آمریکا برای کنار زدن چین و ایران در مسیر‌های ترانزیتی خاورمیانه شدت یافته است.
تاریخ انتشار: ۰۹:۳۵ - ۲۲ خرداد ۱۴۰۲

جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی ایالات متحده، طی حضور در یک سمینار در مرکز مطالعات خاور نزدیک در آمریکا به تاریخ ۴ مه، استراتژی واشنگتن در خصوص غرب آسیا را به وضوح تشریح کرد.

به گزارش هم‌میهن، سالیوان تأکید کرد که نیروی محرکه سیاست خارجی ایالات متحده در آینده قابل پیش‌بینی است و همانطور که جو بایدن بیان کرده، رقابت شدید برای نفوذ جهانی در بین قدرت‌های بین‌المللی شروع شده است؛ رقابتی که مسیر سیاست خارجی ایالات متحده را برای دهه‌های آینده شکل می‌دهد.

در صحنه بین‌المللی، ایالات متحده چین را به‌عنوان رقیب اصلی استراتژیک خود تلقی می‌کند. با این حال، در منطقه غرب آسیا، ایالات متحده، ایران را برجسته‌ترین تهدید برای منافع خود می‌داند. از این گذشته، ایران استراتژی «نگاه به شرق» خود را دارد که شامل پیوند‌های پیشرفته در زمینه‌های مختلف با روسیه و چین است. در میانه این تعمیق ارتباطات در سراسر منطقه اوراسیا، این منطقه به‌سرعت در حال تبدیل شدن به مرکزی برای ابتکارات حیاتی اقتصادی و ژئوپلیتیکی است و فشار زیادی را بر روی واشنگتن که از این ارتباطات دور است، وارد می‌کند. بنابراین، سوال این است که ایالات متحده دقیقاً چگونه به این چالش چندجانبه در غرب آسیا پاسخ خواهد داد؟

یک رویکرد استراتژیک پنج‌وجهی

سالیوان در طول سخنرانی خود، رویکرد استراتژیک ایالات‌متحده نسبت به غرب آسیا را بیان و پنج نکته اصلی را به‌عنوان نکات برجسته مطرح کرد؛ اول، ایجاد مشارکت برای تقویت همکاری واشنگتن با کشور‌های منطقه‌ای و تقویت روابط نزدیک. اما چرا این نیاز احساس می‌شود، آن‌هم زمانی که ایالات متحده در حال حاضر روابط محکمی در منطقه دارد؟ پاسخ به این سوال در گزارش نهایی کنفرانس امنیتی مونیخ که در ماه فوریه برگزار شد، مشخص شده است: «ایالات متحده و اروپا باید در مورد همکاری‌ها در زمینه توسعه با کشور‌های جنوب جهانی تجدیدنظر کنند. آن‌ها باید مدل‌های توسعه خود را جذاب‌تر کنند، زیرا چین یک مدل جایگزین را براساس روایتی از همبستگی و منافع متقابل ارائه داده است».

دوم، اهمیت تضمین بازدارندگی، تأکید بر لزوم جلوگیری از تهدید‌ها و محافظت از منافع ایالات متحده. سوم، اولویت دادن به گزینه‌های دیپلماتیک و کاهش تنش با تمرکز اصلی بر مواجهه با نفوذ پکن؛ و نکته چهارمِ سالیوان، مربوط به ادغام منطقه‌ای است و بیشتر مربوط به این گزاره که در سخنرانی خود ابراز داشت: «یک خاورمیانه یکپارچه و به‌هم‌پیوسته به متحدین و شرکای ما قدرت می‌دهد، صلح و رفاه منطقه‌ای را به پیش رانده و نیاز‌های منطقه به منابع آمریکا را در درازمدت کاهش می‌دهد، بدون اینکه منافع اساسی یا نفوذ ما در این منطقه را کاهش دهد.» نکته پنجم و پایانی حول تعهد اجباری و در عین حال انتخابی به ارزش‌های دموکراتیک و حقوق بشر می‌چرخد. این پنج نکته نشانگر علاقه واشنگتن برای ارزیابی مجدد استراتژی‌هایش در خصوص غرب آسیا برای هماهنگی با چالش‌های جهانی در این منطقه است. این ارزیابی مجدد نه‌فقط با هدف رویارویی با ظهور رقبای اصلی، بلکه به همان اندازه، برای مواجهه با چالش فروپاشی نظم موجود به رهبری ایالات متحده انجام شده است. نمونه بارز این مسئله این است که در پی حمله روسیه به اوکراین، مقاومت گسترده‌ای از سوی کشور‌های جنوب جهانی برای شرکت در تحریم‌های غربی علیه مسکو ظهور و بروز یافت. وقتی این مقاومت انجام شد، زنگ‌های هشدار در سراسر اقیانوس اطلس به صدا درآمد. کشور‌های جنوب جهانی نه‌تن‌ها تقاضای پیوستن به تحریم‌های روسیه را رد کردند، بلکه برای تقویت روابط خود با چین و روسیه دست به کار شدند و درحالی‌که از رقابت رو به رشد واشنگتن، پکن و مسکو استفاده می‌کردند، اهداف متنوعی را دنبال کردند.

اختلال در طرح کمربند‌راه چین

فوریت برای مقابله با رقبا در غرب آسیا منجر به ابتکار زیرساختی به رهبری ایالات متحده شده است، که هدف آن ایجاد شبکه‌ای از خطوط ریلی برای اتصال کشور‌های عربی (بدون گذر از ایران) و پیوند کشور‌های حاشیه خلیج‌فارس به بنادر هند است. این پروژه در ابتدا در مذاکرات مجمع I۲U۲ در سال گذشته معرفی شد. این مجمع متشکل از ایالات متحده، اسرائیل، امارات و هند بود که تمرکز آن‌ها ساخت پروژه‌های زیرساختی استراتژیک در غرب آسیا است. یکی از پیشنهادات قابل‌توجه که توسط اسرائیل در این جلسه مطرح شد، احداث راه‌آهن در منطقه و وصل کردن کشور‌ها به هم بود. از زمان تأسیس گروه I۲U۲ در سال ۲۰۲۱، هدف این مجمع تقویت جایگاه هند در غرب آسیا به‌عنوان وزنه تعادل در برابر چین و همچنین ارتقاء عادی‌سازی روابط اقتصادی بین کشور‌های عربی و اسرائیل بوده است. البته اگر وارد کردن هند توسط واشنگتن در برنامه‌های بزرگ خود با هدف تضعیف چین و به‌هم زدن طرح‌های چین در غرب آسیا باشد، شاید بشود گفت که این هدف همین حالا هم محقق نشده است. هند یک شریک اصلی در کریدور حمل‌ونقل بین‌المللی شمال-جنوب (INSTC) به همراه ایران و روسیه است؛ پروژه‌ای که از قبل عملیاتی شده و همچنان به گسترش خود ادامه می‌دهد و با ابتکار عمل چند میلیارد دلاری چین و توان هم‌افزایی با طرح کمربندراه می‌تواند کل قاره‌ها را به هم متصل کند.

در اوایل ماه مه، جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی جو بایدن به ریاض سفر کرد. سالیوان در ریاض با ولیعهد سعودی، محمد بن‌سلمان، مشاور امنیت ملی امارات، تحنون بن زاید و مشاور امنیت ملی هند، آجیت دووال نشستی برگزار کرد. این نشست با هدف پیشبرد مشترک ایجاد یک منطقه ایمن‌تر، مرفه‌تر و به‌هم‌پیوسته، با تمرکز ویژه بر پروژه اتصال ریلی غرب آسیا با مشارکت هند برگزار شد. واشنگتن دریافته است که برای مقابله مؤثر با چین، باید به کشور‌های منطقه مشوق‌های اقتصادی ارائه دهد که توان رقابت با امتیازات اقتصادی چین را داشته باشند و همچنین متوجه شده که باید براساس منافع متقابل با کشور‌های منطقه همکاری کند و دیگر دیکته کردن خواسته‌های کاخ سفید به کشور‌های منطقه جواب نمی‌دهد. این یک اولویت فوری سیاست خارجی است، اما ایالات متحده نیز آگاه است که با توجه به پیشرفت قابل توجه پکن در ابتکار کمربندراه، که در آن غرب آسیا نقش مهمی را ایفا می‌کند، گذشت زمان به نفع‌اش نیست. بنابراین، برای مقابله با نفوذ چین، واشنگتن در حال ارائه یک پروژه موازی در منطقه است که در ارتباط با دیگر نیرو‌های اقتصادی آسیا قادر به اجرای آن است و آن، نیروی اقتصادی هند است.

اما آیا این تصور درست است؟ احتمالاً چین بهترین زیرساخت‌ها را در خارج از جهان توسعه داده و در اختیار دارد. درحالی‌که هند هنوز هم با شبکه‌های حمل‌ونقل داخلی بسیار ضعیف دست‌وپنجه نرم می‌کند. نکته مهم این است که دهلی‌نو از برخی از مهمترین توافق‌نامه‌های تجاری آسیا، مانند توافق جامع و مترقی به رهبری غرب برای مشارکت ترانس‌پاسیفیک و مشارکت جامع اقتصادی منطقه‌ای به رهبری چین کنار گذاشته شده است. در نتیجه، با توجه به عدم موفقیت آمریکا در جلوگیری از جهش و فرود کشور‌های منطقه به پهنای باند پکن، واشنگتن با تأخیر زیاد شروع به ارائه پروژه‌های رقابتی نه‌چندان جامعی برای جلب توجه کشور‌های منطقه کرده است.

«راه‌آهن مقاومت» ایران

اما هزارتوی زیرساخت‌های قاره‌ای چین تنها مانع واشنگتن در منطقه نیست. در حوزه رقابت در غرب آسیا، پروژه پیشنهادی ایالات متحده یک مانع دیگر نیز دارد و آن تلاش ایران برای به سرانجام رساندن زیرساخت‌های قدیمی خود است. ایران با جدیت در تلاش است تا بندر امام خمینی را به خلیج‌فارس، از مسیر استان خوزستان و بعد به عراق و با عبور از ابو کمال در مرز سوریه به بندر دریای مدیترانه در لاذقیه متصل کند. در صورت درک اهمیت این پروژه، طرح بلندپروازانه تهران علاقه کشور‌های مختلف منطقه را به خود جلب می‌کند و عربستان سعودی به دلیل فواید اقتصادی قابل‌توجهی که این طرح دارد و تغییر رویکرد اخیری که با میانجی‌گری چین در خصوص ایران صورت داده، در صدر کشور‌های علاقه‌مند به این طرح قرار خواهد گرفت.

به‌منظور مقابله با پروژه‌ای که ایران را از خلیج‌فارس به دریای مدیترانه متصل می‌کند و چهار کشور استراتژیک غربی آسیا را طی می‌کند، واشنگتن به این نتیجه رسیده که نیاز به معرفی یک طرح ابتکاری موازی دارد که این پتانسیل را داشته باشد تا کشور‌های منطقه‌ای متحد را از طریق یک مسیر جایگزین به هم متصل کند. اگرچه اسرائیل در نشست ریاض برای بحث در مورد این پروژه حضور نداشت، اما این طرح موازی در ابتدا پیشنهاد اسرائیل بود و اصرار تل‌آویو و واشنگتن برای عادی‌سازی روابط با عربستان سعودی نیز با همین هدف انجام شده و یک هدف ضمنی و در عین حال واضح در راستای تحقق این طرح موازی است. اتصال اقتصادی بین کشور‌ها هزینه‌های تنش را افزایش می‌دهد و بنابراین کشور‌ها به‌طور اتوماتیک از تنش‌آفرینی پرهیز خواهند کرد و در عین حال توسعه روابط را برای محافظت از منافع مشترک اقتصادی ترغیب می‌کنند. منابع آمریکایی همچنین تأیید کرده‌اند که غیبت اسرائیل در نشست مربوط به این پروژه به این معنا نیست که اسرائیل در آینده از حضور در این پروژه محروم خواهد شد. در نهایت، هدف این پروژه این است که اجازه ندهد که ایران بتواند دستاورد‌های نظامی خود را به‌صورت سرمایه‌گذاری‌های اقتصادی که رشد کشور‌ها و نهاد‌های محور مقاومتِ مدنظرِ ایران را به دنبال دارد، ترجمه کند. پروژه پیوند راه‌آهن ایران، عراق و سوریه گامی برای اتصال کشور‌های متحد و در هماهنگی با آرزو‌های اقتصادی آنهاست. به همین ترتیب، از نظر واشنگتن، ارائه پروژه‌هایی که اعتماد اقتصادی منطقه را فراتر از حوزه نفوذ واشنگتن کاهش می‌دهد، ضرورت می‌یابد.

ایالات متحده؛ غیرقابل اعتماد

تجربیات گذشته نشان می‌دهد که تکیه بر همکاری با پروژه‌های پیشنهادی و با حمایت مالی واشنگتن معمولاً بیهوده است. مثال‌ها زیاد هستند. برای مثال با وجود امضای توافقنامه مشارکت ترانس‌پاسیفیک در سال ۲۰۱۶ که توافقنامه تجاری پیشنهادی بین ایالات متحده و ۱۱ کشور دیگر حاشیه اقیانوس آرام بود، ایالات متحده در ژانویه سال ۲۰۱۷ از این معامله خارج شد و آن را تصویب نکرد. به همین ترتیب، مذاکرات در مورد تجارت و مشارکت سرمایه‌گذاری ترانس‌آتلانتیک بین ایالات متحده و اتحادیه اروپا، که در سال ۲۰۱۳ آغاز شده، هنوز عملی نشده است. اخیراً نیز ایالات متحده طرحی را برای انتقال گاز مصر و برق اردن از طریق سوریه به لبنان که با کمبود انرژی مواجه است، پیشنهاد کرده، اما خود واشنگتن به بزرگترین مانع در مسیر این پروژه تبدیل شده است و هنوز ارائه معافیت تحریم‌ها برای آغاز اجرای این پروژه را صورت نداده است. ایالات متحده نه‌تن‌ها از پروژه‌های اقتصادی خارج می‌شود، بلکه از ابتکاراتی که دیگر به منافع ژئوپلیتیکی‌اش کمکی نمی‌کنند نیز خارج می‌شود. به‌عنوان مثال، با وجود اینکه ترکیه مبلغ یک میلیارد و ۴۰۰ میلیون دلار برای خرید جنگنده‌های F-۳۵ به واشنگتن پرداخت کرده، واشنگتن خرید موشک S-۴۰۰ توسط آنکارا از روسیه را بهانه کرده و بدون هیچ‌گونه جبران خسارت برای بازپرداخت پول به ترکیه، تحویل جنگنده‌ها را متوقف کرده است. ناسازگاری‌های ایالات متحده در حوزه اقتصاد و تجارت مورد غفلت کشور‌ها قرار نگرفته و این خود یک تمایز اساسی بین پکن و واشنگتن را برجسته می‌کند؛ درحالی‌که پکن براساس اصل همکاری در راستای منافع متقابل عمل می‌کند، واشنگتن «درس‌هایی» به کشور‌ها می‌آموزد که به آن‌ها می‌گوید به آمریکا نمی‌شود اعتماد کرد.

این اعتماد کمرنگ به ایالات متحده موجب لکه‌دار شدن شهرت دیپلماتیک این کشور شده است. پس از گذشت چندین دهه از سیاست جانبدارانه واشنگتن در مورد مسئله اسرائیل و فلسطین، نظرسنجی انجام شده توسط YouGov در ماه مه نشان داد که بیشتر فلسطینی‌ها از میانجی‌گری روسیه و چین در مذاکرات احتمالی با اسرائیل حمایت می‌کنند و ۶۰ درصد از پاسخ‌دهندگان نیز گفته‌اند که آن‌ها در خصوص واسطه‌گری درباره وضعیت اشغال سرزمین‌های فلسطینی به آمریکا اعتماد ندارند.

همکاری برای مقابله با سلطه

بدون شک، چین با پیشبرد ابتکارات اقتصادی جهانی خود براساس سود و منافع متقابل، از ایالات متحده به‌طرز ماهرانه‌ای پیشی گرفته است. چین با انجام این کار، به‌عنوان یک مانع اساسی برای نفوذ غرب در سراسر جهان ظهور کرده و الگوی غربی «بده و در مقابل بگیر» را با اصل خود مبنی بر «منافع متقابل» به چالش می‌کشد. ملل غرب آسیا به‌طور فزاینده چین را به‌عنوان یک شریک اقتصادی قوی به حساب می‌آورند. در همین حین، چین سعی کرده توان دیپلماتیک خود در منطقه را به‌طرز چشمگیری افزایش دهد؛ چنانچه در تحرکات دیپلماتیک اخیر خود در مورد توافق عادی‌سازی روابط میان عربستان سعودی و ایران این برتری را به نمایش گذاشت. با افول رو به رشد دوران نظام تک‌قطبی و شنیده شدن تیک‌تاک ساعت برای پایان چنین نظمی، بعید است که ایالات متحده به اندازه کافی این توان را داشته باشد که شیوه عمل خود را تغییر داده و عادات سیاست خارجی‌اش را برای تأمین خواسته‌های رو به رشد کشور‌ها برای پیشبرد منافع‌شان تغییر دهد. مطمئناً بدون ارائه مشوق‌های قانع‌کننده و سرمایه‌گذاری گسترده مالی و مطمئن، اهداف آمریکا محقق نخواهد شد و کشور‌های غرب آسیا، به جای آمریکا، به همکاری با کشور‌هایی ادامه خواهند داد که بتوانند منافع‌شان را تامین کنند و در عین حال منافع ملی را مختل نکنند.

ارسال نظرات