صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۶۳۸۱۶۲
این یادداشت نمی‌خواهد بپرسد شما ارگان یک طیف سیاسی خاص با وزن سیاسی ۱۵ درصد جامعه ایران هستید یا رسانه ملی. سوال مشخص این یادداشت این است چطور درباره پناهنده شدن دو برادرتان آن قدر بهداشتی و با ملاحظه صحبت کردید و گفتید رویش و ریزش طبیعی است اما درباره گزارشگر برتر سازمان متبوع خودتان که در انتخاب مردمی محبوب‌ترین شده این تعابیر سخیف را به کار می‌برید؟
تاریخ انتشار: ۰۱:۳۹ - ۱۲ خرداد ۱۴۰۲

مهرداد خدیر در عصر ایران نوشت:  «بالاخره وقتی این آدم در برنامه‌ای می‌آمده برای خودش خِیلی از مخاطبان را داشته است. اسمش می‌آمده، برنامه با خودش مخاطب می‌آورده است. اسم آن آدم روی شبکه‌ای می‌آمد، آن شبکه خودش را بالا می‌کشید. خب حالا به نظام، مردم و اعتقادات خودش لگد زده است. لگد زده به نمکدان، نمک را ریخته و نمکدانی را شکسته است. آیا از من انتظار دارید برای اینکه من پرمخاطب بشوم بروم خواهش و التماس کنم که تو رو خدا بیا؟!

حالا ما چشم‌مان را می‌گذاریم روی هم انگار ندیده‌ایم، اصلا شما (دانشجویان) و مردم اجازه می‌دهید ما این کار را کنیم؟ آیا ما می‌توانستیم برنامه‌هایی را بدون عجز و التماس و بدون پذیرش ذلت در برابر افرادی که پشت پا زدند به اعتقادات شان، تاریخ‌شان، فرهنگ و مردم‌شان و نظامی که تا به حال از آن ارتزاق کرده بودند که با آن تا به اینجا رسیده بودند، بسازیم؟ پاسخ این است: نه می‌توانیم و نه خواهیم توانست که این کار را انجام بدهیم.»

اینها تازه‌ترین سخنان آقای پیمان جبلی رییس سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران درباره عادل فردوسی‌پور است که هنوز کارمند صدا‌و‌سیما به حساب می‌آید. دست‌کم جملات اول ناظر به اوست اگر هم عبارات بعدی را معطوف به دیگران و کوچندگان سازمان بدانیم.

هنر آقای جبلی البته تبدیل صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران به صدا و سیمای جبهه پایداری است و به همین خاطر به جای ۸۵ میلیون ایرانی برای پایگاه اجتماعی خود برنامه می‌سازند مثل این که شهردار تهران بخواهد خدمات شهری را محدود به مناطقی کند که اکثریت ساکنان آن به آقای رییسی رای داده‌اند!

این یادداشت اما نه درباره این تقلیل بلکه به قصد طرح پرسش دیگری نوشته می‌شود و آن سوال هم این است که به خاطر داریم وقتی تنها ۶ ماه قبل دو برادر شما به آمریکا پناهنده شدند و خبر آن را هم اول بار نشریه آمریکایی تایم منتشر کرد درباره دو برادرتان نگفتید نمک خوردند و نمک‌دان شکستند یا به خودشان و خانواده لگد زدند. وقتی صحبت از اخوی‌های پناهنده بود ادبیات‌تان اتفاقا کاملا بهداشتی بود و گفتید «این‌ها در مسیر طبیعی است؛ هم رویش داریم هم ریزش» ولی وقتی نوبت به عادل فردوسی‌پور می‌رسد ادبیات‌تان تغییر می‌کند؟ از کی تا حالا آن که می‌رود و پناهنده می‌شود تنها مرتکب ریزش شده که با رویش جبران می‌شود ولی آن‌که نرفته و به ارزش‌های خود و رسانه پایدار مانده لگد زده است؟ این چه جور حرف‌زدن است آخر؟ اگر رییس سازمان این طور صحبت کند از مجریان چه انتظاری هست؟ به تعبیر سعدی:

گر ز باغ رعیت، ملک خورد سیبی

برآورند غلامان او درخت از بیخ

رفتن و پناهندگی برادران شما ریزش است ولی ماندن اما تن ندادن عادل فردوسی‌پور به کرنش در مقابل رییس شبکه سه -که اتفاقا منصوب شما هم نیست- لگد‌زدن؟

این یادداشت نمی‌خواهد بپرسد شما ارگان یک طیف سیاسی خاص با وزن سیاسی ۱۵ درصد جامعه ایران هستید یا رسانه ملی؟ نمی‌خواهد بپرسد بیننده سیمای جمهوری اسلامی را پای ایران‌اینترنشنال و من‌و‌تو نشاندن، چه فخری دارد که به آن می‌بالید؟ نمی‌خواهد بپرسد اگر صدا و سیما به تعبیر امام خمینی دانشگاه است این چه طرز حرف زدن رییس دانشگاه است؟ اینها را شاید بعدتر در یک نشست دانشجویی دیگر بپرسند که ترکیب حاضران آن متنوع‌تر از جامعه‌الامام‌الصادق علیه‌السلام باشد.

سوال مشخص این یادداشت این است: چطور همین ۶ ماه قبل درباره پناهنده شدن دو برادرتان آن قدر بهداشتی و با ملاحظه صحبت کردید و گفتید رویش و ریزش در این مسیر، طبیعی است اما درباره گزارش‌گر برتر سازمان متبوع خودتان که در انتخاب مردمی محبوب‌ترین شده این تعابیر سخیف را به کار می‌برید؟

اشتباه نشود. این نویسنده اقدام برادران آقای جبلی را هم لگد زدن نمی‌داند چرا که این گونه انتخاب کرده‌اند و پول مملکت را نبرده‌اند اما در منظومه فکری و با ادبیات ایشان اقدام آنان بیشتر به لگد زدن می‌ماند. همچنین این یادداشت در ستایش مجریانی چون فردوسی‌پور و احسان علیخانی و مهران مدیری نیست که سال ها بودند و حالا نیستند و اتفاقا نویسنده این سطور بارها در نقد آنها هم نوشته است. صدا‌و‌سیما هم ارث پدری کسی نیست تا با نیروی تازه مخالف باشیم. آنچه قابل هضم نیست ادبیات رییس است که وقتی پای پناهندگی دو برادر خودش در میان باشد که برای هر صاحب منصب سیاسی نقطه منفی و حتی دلیل رد صلاحیت است آرام و با طمانینه و کوتاه پاسخ می‌دهد: ریزش و رویش در مسیر طبیعی است. انگار برگی از درختی افتاده ولی نوبت به دیگران که می‌رسد تعابیری از این دست را به کار می برد و حتی می گوید: مردم از قیافه اینها بدشان می‌آید...

کاش یک بار بگویند مرادشان از مردم کیست؟ اگر طیف خاص و جماعت به جای جامعه و جمهور ناب به جای همگان است بحثی نیست اما اگر همه شهروندان است به پیشنهاد مرحوم مهندس بازرگان به شیخ صادق خلخالی عمل کنند که گفت بیا یک بار با هم با خودرو جاده چالوس را طی کنیم و در مسیر چند جا بایستیم و با مردم رو به رو شویم تا ببینیم مردم درباره هر یک از ما چه قضاوتی دارند.

ارسال نظرات