صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۶۳۷۷۶۱
انگلیسی‌ها پیشنهاد کردند در دانشگاه‌هایشان تدریس کنم و برای آن‌ها مجسمه بسازم. من به بانویی که از طرف آن‌ها آمده بود گفتم برو به آن‌ها بگو بوی گندم مال من، هر چی می‌کارم مال من.
تاریخ انتشار: ۱۴:۰۹ - ۱۰ خرداد ۱۴۰۲

در روستای تویدره شهرستان کلاردشت خانه‌ای کهنسال وجود دارد که مجسمه‌سازی زبردست را در خود جای داده است. او خود را «شهرام گودرزی سرباز شما» می‌نامد. حیاط کوچک این خانه توسط چندین مجسمه پر شده است که بزرگترین آن تندیس «کوروش کبیر» است. مجسمه‌ای غول پیکر که گودرزی آن را بزرگترین اثر خود می‌داند.

به گزارش عصر ایران، مجسمه ساز مصاحبه ما، ۴۹ سال دارد و به گفته خود قبل از اخذ مدرک تحصیلی دیپلم، علاقه بسیاری به هنر داشت. برای همین تحصیلات خود را ادامه داد و به تهران آمد و در سال ۱۳۷۳ در یکی از دانشکده‌های دانشگاه آزاد در حوالی پارک دانشجو، مشغول به تحصیل در رشته نقاشی شد.

بعدها از هم کلاسی‌های قدیمی خود که برای مشاهده مجسمه‌هایش به عباس آباد کلاردشت می‌آمدند، شنید که آن واحد دانشگاهی را کوبیده و از آن ساختمانی تجاری درآورده‌اند. گودرزی از همان سال اول کارشناسی بدون استاد شروع به ساختن مجسمه کرد. او، اما از ده سال قبل یک خانه قدیمی را در عباس آباد کلاردشت اجاره کرد و پیشه و زندگی خود را در آنجا قرار داد.

می‌گوید: چند روز پیش یک زلزله ۳.۲ ریشتری آمد و ۹ جای دیوارهای این خانه بر اثر آن ترک خورد. کارگاهم داخل خانه است. اگر داخل خانه را ببینید تعجب می‌کنید که چطور آنجا زندگی می‌کنم.

مجسمه کوروش کبیر، ساخته شده توسط شهرام گودرزی

ادامه گفت وگوی ایرنا با این هنرمند در پی می‌آید:

قدری از این اثر برایمان بگویید. چرا سراغ ساخت مجمسه کوروش کبیر رفتید؟

این مجسمه که ۶ متر ارتفاع دارد در ظاهر از جنس سیمان و آهن، ولی در باطن از جنس انسانیت ساخته شده است. این مجسمه از جنس حقوق بشر است. از جنس خورشید است. این مجسمه کسی است که می‌گوید راه در جهان یکی است و آن راه راستی است.

شما در واقع دارید خورشیدی را ملاحظه می‌کنید که در حال طلوع کردن است. در این ظلمت و تاریکی دروغ، خورشید راستی و درستی طلوع می‌کند. این صحنه ورود کوروش بزرگ به دروازه‌های شهر بابل است.

منشور حقوق بشر را در دستان قدرتمندش ملاحظه کنید. این هم قفل دروازه‌های شهر بابل است. کوروش این قفل را باز کرده و در حال وارد شدن به شهر است. او در واقع قفل‌ها را پشت سر گذاشته است.

مجسمه کوروش بزرگ از نمایی دیگر

این قفل نمادی از شهر بابل یعنی شهر بردگان است. شهر دروغ و ستم. شهری که حق مردمش در سفره گرگ‌ها ریخته شده است. در این شهر دیکتاتوری حکومت می‌کند که انسان‌ها را کنیز و برده خودش کرده است. شما زنجیره‌ای از بردگان را ملاحظه می‌کنید که یک برده دار در حال کتک زدن آن‌ها با چوب است.

من شهرام گودرزی سرباز شما! ساختار این قفل را مثل قلب آدم درست کردم. کوروش این قلب به زنجیر کشیده شده را باز و ملت‌های دربند را آزاد می‌کند. او به قلب‌های شکسته احترام می‌گذارد. او می‌گوید حتی در مواجهه با مرگ هم دروغ نگویید. هرگز دروغ نگویید و به زانو زندگی نکنید. عاشق دروغ نمی‌گوید. عاشق به زانو زندگی نمی‌کند.

در حقیقت شما به احسان و شفقت نگاه می‌کنید که به صورت هنرهای تجسمی درآمده است. کوروش می‌گوید: زور، قدرت نیست، زور قانون جنگل است، زور اسلحه انسان ناتوان است. کسی که می‌ترسد و ضعیف است دست به آزار و اذیت و کشتن دیگران می‌زند. ولی کسی که بر قلب‌های انسان‌ها حکومت می‌کند، کسی که از راه قلب‌ها وارد می‌شود نیازی به خونریزی ندارد.

کوچه محل سکونت و کار شهرام گودرزی

شنیدم پیشنهادی از جانب یکی از کشورهای غربی برای اقامت و فعالیت در زمینه مجسمه‌سازی در آن کشور داشته‌اید؟

بله. آن کشور انگلستان است.

پاسختان چه بود؟

آن‌ها پیشنهاد کردند در دانشگاه‌هایشان تدریس کنم و برای آن‌ها مجسمه بسازم. من به بانویی که از طرف آن‌ها آمده بود گفتم برو به آن‌ها بگو بوی گندم مال من، هر چی می‌کارم مال من.

گفتم دست از سر ملت ما بردارید. این جایی که در آن زندگی می‌کنم شرف دارد به کاخی که می‌خواهید مرا به آنجا ببرید. ما همین جا می‌مانیم و برای ملتمان عزت نفس می‌آوریم.

گفتم اینجا سرزمین حافظ و سعدی و مولانا و فردوسی است نه سرزمین وطن فروشان. اینجا سرزمین تجزیه طلب‌ها نیست.

چرا یک مرتبه بحث تجزیه طلبان را پیش کشیدید؟

آخر انگلیسی‌ها عادت به تجزیه کردن دارند. هر جا وارد می‌شوند پشت پایشان تجزیه کشورهاست. آن‌ها وارد هند شدند و پاکستان و بنگلادش را از این سرزمین جدا کردند. پا به ایران گذاشتند افغانستان و سپس بحرین را از ما جدا کردند. هنوز یکی دو ماه از خروج آن‌ها از هنگ کنگ نگذشته بود که هنگ کنگ ادعای تجزیه طلبی کرد.

این جرثومه پیر استعمار از قرن ۱۵ تا اواسط قرن ۱۹، بزرگترین تاجر برده در دنیا بود و اکثر برده‌هایش را هم از ملل آفریقای غربی از جمله کنیا و تانزانیا یا از سرزمین هندوستان می‌برد. بریتانیا هیچ وقت از برده داری خودش شرمنده نیست و الان فقط روش‌های خود را عوض کرده است.

بریتانیا فهمیده است باید ابتدا انسان‌ها را تبدیل به برده کند تا بتواند منابعشان را مفت غارت و خودشان را نیز تبدیل به کنیز و برده کند.

در جریان پاییز سال گذشته، شما دیدید که سه رسانه از لندن به نام‌های ایران اینترنشنال، من و تو و بی‌بی سی فارسی، میکروفون‌هایشان لب و دهان تجزیه طلبان بود، از کوموله دموکرات‌ها گرفته تا مریم رجوی.

این‌ها می‌خواهند سوار بر چنین موقعیت‌هایی شوند و کشورها را تجزیه کنند و منابعشان را به غارت برند.

انگلیس‌ها اگر الان هم سنگ حقوق بشر را به سینه می‌زنند به خاطر همین مساله است. ولی ما یک چیز را به آن‌ها یاد خواهیم داد. این‌ها یاد گرفته‌اند که ما بگوییم بوی گندم مال من، هر چه که دارم مال تو، اما دیگر آن دوران تمام شد هموطن، ما به آن‌ها می‌گوییم بوی گندم مال من، هر چه می‌کارم مال من.

از این مجسمه بگویید. ظاهرا به نبرد رستم بر می‌گردد؟

بله. این مجسمه نبرد رستم با اژدهای دوسر است. رستم نماد ملت بزرگی است که برای گرفتن حق خودش زانو نمی‌زند و التماس نمی‌کند. رستم دستان به اژدهایی حمله‌ور شده که یک سر او خرافات است و سر دومش خیانت.

این افسانه شجاعت و دلاوری یک ملت بزرگ و قلب تپنده این ملت متمدن است. این اثر نیز از جنس سیمان و آهن و بقیه آثار من از جنس درختان پوسیده درست شده است.

رستم در حال جنگ با اژدهای دو سر

این مجسمه چوبین چیست؟

اسم این مجسمه «عدالت اجرا می‌شود» است. این داستان ملت بزرگ ایران است. این تنه درختی است که ۵۰ متر بالاتر آن را پیدا کردم. روی زمین میان لجن‌ها افتاده و در حال پوسیدن بود. حشرات موذی را می‌دیدیم که به جانش افتاده بودند. موش‌هایی را می‌دیدم که اطراف آن پرسه می‌زدند.

یک آقایی آنجا نشسته بود. گفتم: می‌توانم این تنه درخت را از شما بخرم و با خود ببرم و از آن چیزی بسازم.

پاسخ داد: این تنه درخت ۱۲ سال است ریشه کن شده و وسط جاده افتاده و مزاحم راه همه است. آن را ببر، پول هم نمی‌خواهد بدهی.

پرسیدم: این درختی که هیچ کس به آن احترام نمی‌گذارد و هیچ کس آن را دوست ندارد و مزاحم مردم است نامش چیست؟

گفت: نامش درخت آزاد است.

گفتم: درخت آزاد؟! آن هم در لجن ها!

وقتی این اسم را شنیدم یک ساعت تمام در سکوت به جسد آن درخت نگاه و فکر کردم. بعد از ساعتی دستم را دراز کردم و آن را از داخل لجن‌ها بلند کردم و به آن احترام گذاشتم.

این شیرِ مجسمه «عدالت اجرا می‌شود»، نماد چیست؟

من برای این مجسمه از چهره شیر استفاده کردم که نمادی از شجاعت، دلاوری، عظمت، قدرت، سرفرازی و پیروزی است. این شیر در واقع ما ملت ایران هستیم.

آن‌سوی مجسمه اسبی است که نماد نجابت مردم ایران است. بدن انسان مانند این شیر نماد ملت ایران است که پیچیدگی عضله‌اش نمادی از قدرت فرهنگ و تمدن این ملت بزرگ است و نماد این قدرت فرهنگی هم منشور حقوق بشر کوروش بزرگ است.

نقش‌های برجسته‌ای که در این مجسمه ملاحظه می‌کنید دعای داریوش اول است که من با خط میخی آن را حک کرده‌ام. او می‌گوید: خدایا سرزمین مرا از شر دروغ، دشمن و خشکسالی محافظت کن.

کوروش می‌گوید: راه در جهان یکی است و آن راه راستی است.

یک امپراطور بزرگ ۲۵۰۰ سال قبل داشته راز موفقیت خود را در قالب این دعا برملا می‌کرده است. او گفته: ای انسانی که می‌خواهی در این دنیا موفق باشی برای این که همیشه پیروز باشی و هرگز روی شکست و ناکامی را نبینی یک راه بیشتر نداری و آن دروغ نگفتن است. داریوش می‌گوید: دروغ نگویید تا نتیجه آن را ببینید.

از سوی دیگر کوروش هم می‌گوید: راه در جهان یکی است و آن راه راستی است. امپراطوران بزرگی که بر نصف جهان حکومت می‌کرده‌اند و اساس آن را راستی و درستی می‌دانسته‌اند.

در این مجسمه شما می‌بینید که ملت ایران یکبار و برای همیشه، زنجیر بردگی و دروغ را پاره کرده و نیزه نیرومند عدالت را در دست گرفته و قلب اهریمن دروغ و بردگی را هدف قرار داده است. این نیزه وارد قلب اهریمن شده است. دو مار روی شانه‌های این اهریمن وجود دارد که به معنای ضحاک مار بر دوش است.

شهرام گودرزی با دست مجسمه «عدالت اجرا می‌شود» دست می‌دهد

داخل تنه درخت یک موجود موذی و خطرناک وجود دارد. این موجود یک موش کوچک چوبی است که فکر این اهریمن است و از خود اهریمن خیلی خطرناک‌تر است. او از جنس دروغ ساخته شده است. این موش همان چیزی است که به جان این تمدن افتاد و مثل موریانه‌هایی که در حال جویدن یک بنا هستند، بخشی از این مجسمه را جوید. ولی بالاخره ملت ایران زنجیر یعنی دروغ را پاره کرده و اهریمن دروغ را در قلب‌هایمان از بین می‌بریم.

در پایان من در بالای این مجسمه دستی گذاشته‌ام که دست یک ملت نابغه است. هر کس با این دست دست دهد با ما ملت ایران هم قسم می‌شود تا اهریمن دروغ را در قلب‌هایمان از بین ببریم. این دست، دست شرافت و درستکاری است.

از کجا امرار معاش می‌کنید؟

مردمی که برای بازدید به اینجا می‌آیند اگر دوست داشته باشند در این کار مشارکت می‌کنند. منت‌ها من نه شماره حساب به کسی می‌دهم نه کارتخوان دارم. بازدید از اینجا رایگان است.

آن طور که پیداست زحمت زیادی برای مجسمه‌هایت به خصوص مجسمه کوروش کشیده‌ای. دوست داری این مجسمه چه عاقبتی پیدا کند؟

من این را از زبان آن‌هایی که برای بازدید به اینجا می‌آیند می‌گویم.

یکی این که همین جا بماند و اینجا تبدیل به یک موزه بزرگ شود و این مجسمه روی پایه‌ای قرار گیرد و مردم از همه جای دنیا برای بازدید به اینجا تشریف بیاورند.

مجسمه ساز به قفل زنجیری اشاره می‌کند که پایین دم اسب کوروش کبیر قرار گرفته است.

دوم این که این مجسمه به پاسارگاد برود و در جوار آرامگاه کوروش بزرگ نصب شود.

سوم این که به تهران برود و در میدانی مانند آزادی قرار داده شود.

چهارم و آخر هم این که در جلوی سردر سازمان ملل قرار داده شود تا ملت‌هایی که از سازمان ملل بیرون می‌آیند ببینند حقوق بشر در جهان ۲۵۸۰ سال قدمت داشته است.

به نظر این پیشنهاد آخر جالب‌تر می‌آید؟

بله. باید دانست که دموکراسی و حقوق بشر مال آمریکایی‌ها نیست. تا چندین دهه قبل در قوانین ایالتی‌شان برده‌داری وجود داشته است. مثلا یک رنگین پوست یا یک سرخ پوست اجازه نداشته است لیوانش را از آبخوری سفیدپوست‌ها پر کند. اگر یک زن باردار سیاه پوست روی صندلی اتوبوس نشسته بود و یک جوانک سفید پوست سوار اتوبوس می‌شد و جایی برای نشستن نبود باید آن زن باردار سیاه پوست بلند می‌شد تا آن جوانک سفیدپوست بنشیند.

البته ما باید به حقوق بشر احترام بگذاریم، اما آمریکای رطب خورده نباید منع رطب کند. کوروش بزرگ ۲۵۸۰ سال پیش برده‌داری را ممنوع کرد و آمریکا در سال ۱۸۶۵ توسط آبراهام لینکن این کار را انجام داد.

منشور حقوق بشر در دستان کوروش کبیر

حاضری مجسمه کوروش بزرگ را رایگان بدهی تا مثلا در میدان آزادی تهران نصب کنند؟

بله، این یک هدیه به ملت ایران است.

ارزش پولی مجسمه چقدر است؟

ارزش پولی‌اش بی‌نهایت است. چون این هویت است و هویت را نمی‌شود فروخت. روی هویت نمی‌شود قیمت گذاشت. اصلا من این را با چقدر پول معاوضه کنم تا با آن پول بتوانم چیزی را بخرم که برای من باارزش‌تر از این باشد. این عشق من است.

یک سری تزیینات جزئی باقی مانده که البته زیاد نیست. ولی نمی‌شود تاریخ دقیق پایان کار را گفت.

ساخت این مجسمه تا کنون چقدر زمان برده است؟

۶ سال و ده ماه است دارم روی آن کار می‌کنم.

و کی تمام می‌شود؟

الان دارم روی دم اسب کوروش پرداخت کاری می‌کنم. یک سری تزیینات جزئی باقی مانده که البته زیاد نیست. ولی نمی‌شود تاریخ دقیق پایان کار را گفت. چون اینجا بازدید کننده زیاد داریم و بازدید کنندگان می‌آیند و من باید ابتدا برای آن‌ها توضیح دهم و دوباره مشغول به کار شوم.

ارسال نظرات