صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

بررسی و نقدی تطبیقی بر فیلم «در جبهه غرب هیچ خبری نیست» به کارگردانی ادوارد برگر
در بخش‌هایی از فیلم و کتاب تفاوت‌های درخور توجهی وجود دارد: در رمان، پاوول در وطن خود به تعطیلات می‌رود و در میان کسانی که درکی از چیز‌های ترسناکی که او نظاره کرده و برای دیگران غیرقابل فهم است را ندارند پس با بیگانگی تمام به جبهه برمی‌گردد. این بخش از متن در فیلم اتفاق نمی‌افتد در عوض اینجا خط داستانی با سیاستمدار «متئو ارتز برگر» آغاز می‌شود، او در یک واگن قطار با مافوق خود که روابط دوستانه‌ای هم بین آنهاست در مورد آتش‌بس مذاکره می‌کند.
تاریخ انتشار: ۰۹:۰۴ - ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۲

وند تحقق فیلم آلمانی «در جبهه غرب هیچ خبری نیست» با کسب چهار جایزه اسکار در سال ۲۰۲۳ بیش از هر فیلمی که قبلا در آلمان ساخته شده، چهار بار از درام جنگی «در جبهه غرب هیچ خبری نیست» با اعطای جوایز اسکار تقدیر به عمل آمده است، با این حال فیلم در همه جا با اشتیاق مورد استقبال قرار نگرفت. در واقع چهار اسکار دریافت کرد، فراتر از هر فیلم آلمانی دیگری که تاکنون در رویداد‌های بین‌المللی بزرگ هنری می‌توانست جایزه‌ای را برنده شود.

به گزارش اعتماد، این فیلم یک شگفتانه خبری بود که در نه آیتم نامزد شده بود و در مقوله‌های بهترین فیلم بین‌المللی، دوربین، موزیک و بهترین صحنه فیلم جایزه را از آن خود کرد. اینکه فیلم به چه موضوعی می‌پردازد اقتباسی از پرفروش‌ترین کتاب جهان تحت همین عنوان نوشته «اریک ماریا ریمارک» است که داستان آن در طول جنگ جهانی اول اتفاق می‌افتد. شخصیت اصلی روایت دانش‌آموزی به نام «پاوول بویمر» است که با شور و شوق به همراه دوستانش برای خدمت سربازی داوطلب می‌شود. بعد از اینکه معلم او یک سخنرانی تحریک‌آمیز و آغشته به ترحم ناسیونالیستی ایراد کرد، پاوول با اشتیاق از نیمکت مدرسه به ارتش غرب می‌پیوندد، مکانی در سنگر‌ها که او فجایع جنگی پایگاه‌های دفاعی را تجربه می‌کند.

در بخش‌هایی از فیلم و کتاب تفاوت‌های درخور توجهی وجود دارد: در رمان، پاوول در وطن خود به تعطیلات می‌رود و در میان کسانی که درکی از چیز‌های ترسناکی که او نظاره کرده و برای دیگران غیرقابل فهم است را ندارند پس با بیگانگی تمام به جبهه برمی‌گردد. این بخش از متن در فیلم اتفاق نمی‌افتد در عوض اینجا خط داستانی با سیاستمدار «متئو ارتز برگر» آغاز می‌شود، او در یک واگن قطار با مافوق خود که روابط دوستانه‌ای هم بین آنهاست در مورد آتش‌بس مذاکره می‌کند.

«در جبهه غرب هیچ خبری نیست» برای نه اسکار نامزد شد، بیش از هر فیلم آلمانی که قبلا تولید شده است. درحالی که کشور‌های دیگر ساخته «ادوارد برگر» را جشن می‌گیرند، این فیلم در زادگاهش نادیده گرفته می‌شود که هر دو مورد درخور توضیحات است. توانایی آن در کسب جوایز اسکار و اینکه مورد دقت و توجه اعضای آکادمی قرار گرفت را می‌توان برمبنای نمایش دیجیتالی قرار داد. از طریق گسترش دیجیتالی محتوا فیلم‌ها امروزه همه جا و به راحتی در دسترس قرار می‌گیرند. این مجمع هم‌اکنون بر این امید است که فیلم‌ها و سریال‌هایی که به صورت محلی تولید می‌شوند در سطح بین‌المللی نیز مطرح شوند. جوایز برای سرویس‌های پخش مهم هستند، زیرا آن‌ها تک تک تولیدات را از خیل بی‌شماری بیرون می‌آورند.

بر همین اساس برای بخشی از برنامه‌های تبلیغاتی خود که بالغ بر میلیون‌ها بیننده است برای رویداد بزرگ اسکار سرمایه‌گذاری می‌کنند.

علاوه بر آن جنگ در اوکراین نیز توانست این فیلم را با بشارت ضد جنگ خود یاری برساند و بی‌اندازه توجه غرب یا امریکایی‌ها را به خود جلب کند. در هر صورت عنوان «در جبهه غرب هیچ خبری نیست» در هالیوود سر و صدایی به‌هم زده است. اولین اقتباس سینمایی رمان سال ۱۹۳۰ رخ داد که به تحریک ناسیونال-سوسیال‌ها در آلمان ممنوع شد، همان سال هنگام دومین برگزاری جوایز اسکار در دو مقوله بهترین فیلم و کارگردانی، «لیوایز میلستون» برنده آن شد. در مورد استقبال فیلم بیش از همه مطبوعات بریتانیا آن را ترغیب و خاطرات جنگ جهانی اول را به صورت جدی برای آگاهی عموم مردم سر خط خبر‌ها قرار دادند، چراکه در نمایش فیلم «۱۹۱۷» که محبوب اسکار است و عنوان خبری «تماشاچیان سینما در سنگرها» به آن داده شد، «سام مندز» کارگردان آثار جیمز باند، کشتار دسته جمعی در میدان‌های نبرد را در زمان جنگ جهانی اول به سبک بازی که تیرانداز آن ضمیر اول شخص است، نشان می‌دهد.

«سام مندز» می‌گوید: زمانی که او یک فیلم جنگی می‌سازد بی‌چون و چرا همیشه از خودش می‌پرسد چه اتفاقی می‌افتاد اگر بزدلی مثل من مجبور بود به میدان نبرد برود. مندز تا به حال دو فیلم جنگی ساخته است، یکی به نام، «کله گنده» در سال ۲۰۰۵، که جنگ کویت را نمایش می‌دهد و به مساله سربازان امریکایی می‌پردازد که در سال ۱۹۹۹ دست به سلاح نمی‌بردند، زیرا نیروی هوایی همان کار را برای آنان انجام می‌داد، دیگر فیلمش نیز «۱۹۱۷» است که مرگ‌های دسته جمعی و درد و رنج‌های جنگ جهانی اول را در میدان‌های نبرد توصیف می‌کند. وی دو جایزه گلدن گلوب دریافت کرده که در مقام محبوبیت یک جایزه اسکار به شمار می‌آید و در این زمان به سینما‌های آلمان نیز راه پیدا می‌کند، فیلم از زبان دو سرباز بریتانیایی به نام‌های «ویل شوفیلد و تام بلیک» نقل می‌شود که نقش‌های آنان را به ترتیب «جورج مک کی» و «دین چارلز چپمن» بازی می‌کنند. در بهار سال ۱۹۱۷ آن‌ها را به شمال فرانسه می‌فرستند تا به یگان خود از مخفیگاه آلمانی‌ها هشدار بدهند.

سرانجام فیلمساز در صحنه‌ای از فیلم از حکایت پدربزرگش آلفرد می‌گوید: «داستان‌های پدربزرگ از جنگ جهانی مرا تحت تاثیر قرار داد. داستان‌ها وقایع قهرمانان را نقل نمی‌کردند، بلکه از بخت و اقبالی که او در زندگی داشته، درباره اتفاق‌های تصادفی وخود کامگی سرنوشت حرف می‌زدند، مثلا بهترین دوستش وقتی در کنار او می‌ایستد، تیر می‌خورد و از بین می‌رود، حاکی از لبه تیز، بین مرگ و زندگی که به مویی بند بوده است.» «سام مندز» حتی در سن یازده، دوازده سالگی این داستان‌های غیرمجاز را به دقت گوش کرده و در همان دوران ایده‌های ساخت فیلمش را در سر می‌پروراند، پدربزرگش در زمان جنگ جهانی اول به عنوان پیک خبررسان فعالیت می‌کرده و بر همین اساس تجربه او بیشتر از سربازانی است که اجبار داشتند اغلب ماه‌ها در سنگر‌ها در انتظار بمانند.

سه سال پیش این فیلم بریتانیایی درباره پایگاه‌های دفاعی به سینما‌ها راه پیدا کرد. امسال برای اولین‌بار فیلم آلمانی «در جبهه غرب هیچ خبری نیست» در کنار فیلم‌های آکادمی بفتای بریتانیا از نظر ارزش‌گذاری در هفت بخش خود را به کرسی نشاند، ازجمله برای بهترین کارگردانی و بهترین فیلم جایزه دریافت کرد. در ایالات متحده نیز فیلم تا حد زیادی مورد تشویق قرار گرفت. سایت ارزش‌گذاری «روتن توماتوز»، نقد‌های فیلم را جمع‌آوری و با ارزش ۹۰ درصد آن را ارایه می‌دهد. این پرتال سطح بالای تولید فیلم و مفهوم ضد جنگ آن را شاخص می‌کند به ویژه این دیدگاه آلمانی که در فیلم هیچ قهرمانی وجود ندارد، اما نمی‌توان این واقعیت را نیز پنهان کرد که فیلم مورد انتقاد قرار گرفت.

«ایندی وایر» وب‌سایت معتبر امریکایی این فیلم را در مقایسه با ده اثر نامزد شده فیلم‌های برتر در مکان ما قبل آخر گنجاند. روزنامه «گاردین» در بریتانیا متنی را چاپ کرد و از آن با عنوان «نوشته خوش ظاهر و تو خالی» توصیف کرد. علاوه بر آن نویسنده این نظریه که فیلم هیچ قهرمانی ندارد را مورد شک و تردید قرار می‌دهد. او در اثرش فرانسوی‌ها را عمدتا آدم‌های بد و شرور و سربازان آلمانی را جوانانی خوب ترسیم می‌کند که مورد انتقاد آلمانی‌ها نیز قرار می‌گیرد. یک مورخ‌نویس نظامی، کاراکتر‌های آلمانی را مورد سرزنش قرار می‌دهد و می‌گوید که نویسنده یک تصویر غیرواقعی از وقایع جنگ را ترسیم کرده است. تغییرات فاحشی که در رمان است و فیلمنامه را به طور جدی مورد انتقاد قرار می‌دهد. یک منتقد می‌نویسد این فیلم آلمانی مثل یک مینی سریال باد کرده با اخلاقیات کلیشه‌ای تاثیرگذاراست.

اینکه کدام فیلم‌ها و هنرمندان آلمانی تا به حال موفق به دریافت جایزه اسکار شده‌اند را می‌توان به نقل از «الیور کیور» در «نت فلیکس» در باب دنیای بدون قهرمان از این فیلم برنده جایزه اسکار این‌طور بیان کرد که رمان ضد جنگ «اریک ماریا ریمارک» در زمان جمهوری وایمار پرفروش‌ترین کتاب جهان و در سال ۱۹۳۰ توسط هالیوود فیلمبرداری شد و اکنون یک کارگردان آلمانی برای اولین‌بار در این مورد جرات کرده که آن را بسازد و نتیجه خوبی هم از آن حاصل شده، از طرفی کارگردان فیلم «اردوارد برگر» درخصوص اعطای جایزه اسکار در مصاحبه‌ای با «الیور کیور» این‌طور بازگو می‌کند: «اگر کسی در زندگی شانس داشته باشد، فقط یک‌بار برای او اتفاق می‌افتد.»

در واقع اسکار برای تبلیغ فیلم‌های هالیودی متولد شد. در پایان دهه بیست کارخانه رویا‌ها به دلیل ظهور رادیو به وجود آمد و بعد از رسوایی‌های فراوان در یک بحران کوچک مراسم اعطای جایزه برای مقابله با آن درنظر گرفته شد به همین علت وقایع فیلم‌های بین‌المللی در دستور جلسه آکادمی علوم و هنر‌های تصاویر متحرک قرار نمی‌گیرد. در مراسم جشن سال ۱۹۲۹ با وجود آنکه «امیل جانینگ» یک هنرپیشه آلمانی بود به عنوان بهترین بازیگر اصلی جایزه‌ای به او اعطا شد، البته عملکرد او در فیلم‌های صامت امریکایی «راه هر جسم» و «فرمان نهایی» را نمی‌توان نادیده گرفت. بعد از آن «لوییز رینر» آلمانی دو بار متوالی یعنی در سال‌های ۱۹۳۷ و ۱۹۳۸ به عنوان هنرپیشه نقش اصلی زن برای فیلم‌های «زیگفلد کبیر» و «زمین خوب» مورد احترام و تجلیل قرار گرفت، او در آن زمان با استودیو «ام. جی. ام» قرار داد داشت و در امریکا یک ستاره بود.

در سال ۱۹۴۶ کارگردان «ارنست لوبیچ» برای دستاورد‌های برجسته خود یک اسکار افتخاری دریافت کرد. ازجمله به دفعات فیلمبرداران آلمانی «کارل فرند» و «اریفلکس ارفیندر» هر کدام در دو نوبت و «اریک کستنر» (با نویسنده اشتباه نشود) در باب سازنده و کار با دوربین‌ها سه بار برنده جایزه شدند. اهدای جایزه اسکار برای بهترین موزیک فیلم را «فرانس واکسمن» و «هانس زیمر» در دو نوبت از آن خود کردند. «آندررو پره وین» آهنگساز فیلم «فراری» از برلین سال ۱۹۳۸ توانست در کلاس خود حتی چهار بار جایزه بگیرد. در سال ۱۹۶۰ «برن هارد گرزیمک» با فیلم «سرن گی تی اجازه ندارد بمیرد» در باب بهترین فیلم مستند موفق به اعطای جایزه شد. در بخش بهترین فیلم بین‌المللی که تا سال ۱۹۸۰ زمان برد «فولکر شلوندورف» با فیلم «طبل حلبی» موفق بود. در سال ۱۹۸۳ فیلم جنگی آلمانی با عنوان «قایق» برای یک‌بار ساخته شد که به دفعات در شش بخش نامزد شد، اما در پایان درام «زیر دریایی» در همه بخش‌ها شکست خورد. درنهایت این روند تا سال ۲۰۰۳ با فیلم «هیچ کجا در آفریقا» اثر «کارولین لینک» و سال ۲۰۰۷ با فیلمی تحت عنوان «زندگی دیگران» به کارگردانی «فلورین هنکل فون دونرسمارک» ادامه پیدا کرد.

«در جبهه غرب هیچ خبری نیست» برای نه اسکار نامزد شد، بیش از هر فیلم آلمانی که قبلا تولید شده است. درحالی که کشور‌های دیگر ساخته «ادوارد برگر» را جشن می‌گیرند، این فیلم در زادگاهش نادیده گرفته می‌شود که هر دو مورد درخور توضیحات است.
«ایندی وایر» وب‌سایت معتبر امریکایی این فیلم را در مقایسه با ده اثر نامزد شده فیلم‌های برتر در مکان ماقبل آخر گنجاند. روزنامه «گاردین» در بریتانیا متنی را چاپ کرد و از آن با عنوان «نوشته خوش ظاهر و تو خالی» توصیف کرد. علاوه بر آن نویسنده این نظریه که فیلم هیچ قهرمانی ندارد را مورد شک و تردید قرار می‌دهد. او در اثرش فرانسوی‌ها را عمدتا آدم‌های بد و شرور و سربازان آلمانی را جوانانی خوب ترسیم می‌کند که مورد انتقاد آلمانی‌ها نیز قرار می‌گیرد.

ارسال نظرات