صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

شنیدن داستان عشق و عاشقی از زبان مسعود کیمیایی کمی غریب است، اما او در فیلم غزل روایت متفاوتی را به مخاطبان نشان داد. ماهیت عشق زیباست، اما امان از روزی که همان عشق شما را به سمت جنون ببرد. همه‌چیز بین حجت (محمدعلی فردین) و زینی (فرامرز قریبیان) خوب پیش می‌رفت و این دو برادر زندگی خوبی با هم داشتند. تا روزی که پای غزل (پوری بنایی) به زندگیشان باز شد. او با تمام زیبایی زنانه‌اش، دل هر دو برادر را اسیر خود کرد و این تازه شروع جدایی این دو برادر بود.
تاریخ انتشار: ۱۱:۲۸ - ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۲

در طی سالیان گذشته، ما به عنوان مخاطب سینمای ایران، شاهد اشکال مختلفی از "عشق" بوده‌ایم. اشکالی که گاهی با استاندار‌های جامعه متفاوت و گاهی بسیار جنون آمیزند. یکی از پرتکرارترین اشکال عاشقی در سینمای ایران، داشتن عشق مشترک یا همان مثلث عشقی معروف است. در ادامه به داستان عاشقی مرد‌های مشهوری از سینمای ایران می‌پردازیم که مخاطبان را با عشق مشترک خود به چالش کشیده‌اند. با ما در این بررسی همراه باشید.

رهایم کن

در این روز‌ها مخاطبان زیادی هستند که برای بار دوم داستان درام-تاریخی شهرام شاه‌حسینی را برای تماشا انتخاب کرده‌اند. در میان تمام خورده داستان‌هایی که در دهه ۵۰ شمسی این سریال اتفاق می‌افتد، داستان دو برادر دور افتاده از هم مخاطبان زیادی را جذب این سریال کرده است. داستانی درباره تقابل عاشقی و برادری که سرانجام آن برای هیچکس قابل پیش بینی نیست. داستان از جایی شروع می‌شود که حاتم نایب سرخی (محسن تنابنده)، پسر بزرگ خانواده که جانشین اصلی پدرش به شمار می‌رود، دل به پرستا پسرش مارال (هدی زین العابدین) می‌سپارد. حاتم به عنوان مردی ایده‌آل تمام چیز‌هایی که مارال می‌خواهد را دارد برای همین این زوج عاشق تصمیم می‌گیرند ادامه زندگی خود را باهم سپری کنند. اما شهرام شاه‌حسینی هرگز طرفدار داستان عاشقی بدون چالش نبوده است برای همین پای هاتف (هوتن شکیبا)، برادر حاتم را به این داستان عاشقی باز می‌کند. هاتف پسر کوچک خانواده است که استقلال شخصی خود را به ثروت خانوادگی پدرش ترجیح داده و به تهران کوچ کرده. اما چینش داستانی شاه‌حسینی او را دوباره به زادگاه خود بازگرداننده و مقابل عشق مارال و حاتم قرا می‌دهد. هاتف حالا عاشق عشق برادر بزرگ‌ترش شده و برای کنار زدن حاتم از این مثلث باید تمام شکاف‌های بین خود و برادرش را پر کند. چه از راه درست و چه از راهی که مخاطب را میخکوب و متعجب می‌کند...

جهان با من برقص

در پس تمام خنده‌هایی که با فیلم جهان با من برقص تجربه می‌کنید، داستانی از شخصیت‌های این فیلم وجود دارد که ممکن است آنچنان مفرح نباشد. داستان رفاقت احسان (جواد عزتی) و فرخ (رامین صدیقی) که حالا تبدیل به یک دشمنی بزرگ شده است، از جمله اصلی‌ترین خطوط داستانی این فیلم به شمار می‌رود. داستان پایان یک علاقه و شروع عشق جدیدی که منجرب تنفر دو دوست از یکدیگر می‌شود. در میان داستان این رفاقت از دست رفته، پای یک زن در میان است! نسیم که سال‌ها قبل با هویت همسر احسان در جمع دوستانه کاراکتر‌ها حضور داشته، حالا تبدیل به علت اصلی دشمنی احسان و فرخ تبدیل شده. او بعد از جدایی از احسان، به فرخ پناه برده و او را به عنوان همدمی خوب انتخاب کرده تا یک زندگی جدید را آغاز کند. اما احسان تمایلی به شروع زندگی جدید ندارد. او که سال‌هاست در گذشته زندگی می‌کند، نمی‌تواند همسر سابق خود را با بهترین دوستش تصور کند و همین درد بزرگ باعث کینه‌ی عجیب او به فرخ شده. فرخ، اما تمام تلاشش را برای آغاز دوباره این دوستی به کار می‌گیرد، اما وقتی پای یک زن در میان باشد، تمام محاسبات او بی‌جواب است. در نهایت، اما روایت سروش صحت به عنوان کارگردان فیلم، دوستی را بر این عشق قدیمی پیروز می‌کند و احسان و فرخ را دوباره در قامت دو دوست برای مخاطب به نمایش می‌گذارد.

غزل

شنیدن داستان عشق و عاشقی از زبان مسعود کیمیایی کمی غریب است، اما او در فیلم غزل روایت متفاوتی را به مخاطبان نشان داد. ماهیت عشق زیباست، اما امان از روزی که همان عشق شما را به سمت جنون ببرد. همه‌چیز بین حجت (محمدعلی فردین) و زینی (فرامرز قریبیان) خوب پیش می‌رفت و این دو برادر زندگی خوبی با هم داشتند. تا روزی که پای غزل (پوری بنایی) به زندگیشان باز شد. او با تمام زیبایی زنانه‌اش، دل هر دو برادر را اسیر خود کرد و این تازه شروع جدایی این دو برادر بود. عشق آن دو به غزل تا جایی پیش می‌رود که حتی حاضر شدند غزل را با هم تقسیم کنند، اما این تدبیر هم نتوانست پیوند آن‌ها ترمیم کند. در نهایت جنون این دو برادر، اما به فدا شدن غزل می‌انجامد و هر دو در داغ از دست دادن او به گل می‌نشینند. این جنون، اما در فیلم کیمیایی آنچنان زیبا نمایش داده می‌شود که آن را به زیباترین اثر مسعود کیمیایی بدل می‌کند.

بنفشه آفریقایی

بازگشت به زندگی گذشته، زندگیای که دیگر تمام شده و نیازی شروع دوباره آن نیست، محور اصلی داستانی است که مونا زندی روایت میکند. او در این فیلم به سراغ زن میانسالی به نام شکوه (فاطمه معتمدآریا) رفته که به معنای واقعی بین زندگی گذشته و حال خود گیر کرده است. او در حال حاضر با همسرش رضا (سعید آقاخانی) زندگی میکند، اما در تصمیمی دور از انتظار، پای شوهر سابق خود یعنی فریدون (رضا بابک) را به زندگی خود باز میکند. او این تصمیم را از روی خیرخواهی و انسانیت میگیرد، اما با رو به رو کردن رضا و و فریدون به عنوان دو دوست قدیمی، دشمنی بزرگی بین آن‌ها ایجاد میکند. فریدون که هنوز عاشق شکوه است، آسایش رضا به عنوان همسر فعلی شکوه را بهم میزند. در روزگاری که مثلث‌های عشقی بین جوانان مرسومتر است، مونا زندی با روایت داستان شکوه و همسر سابق و همسر فعلیاش، فیلمی دیدنی و ماندگار به نام بنفشه آفریقایی را به نمایش میگذارد.

طوقی

امان از عاشقانه‌های علی حاتمی! طوقی در کارنامه فیلم‌های علی حاتمی یکی از بهترین‌ها به شمار میرود. روایتی از سایه شوم یک طوقی بر روی زندگی خانواد‌های اصیل که آسید مصطفی (ناصر ملک مطیعی) سرپرست آن است. داستان علی حاتمی از دلباختگی آسید مصطفی به دختر زیبایی از شیراز به نام طوبی (آفرین) آغاز میشود. فاصله‌ها و سختی و ایام، اما اجازه نمیدهند مصفطفی با معشوقش ملاقات کند. برای همین امینی برای خود انتخاب میکند که وظیفه آوردن عروسش را به عهده بگیرد. برای این کار، چه کسی بهتر از برادر زادهاش آسید مرتضی؟! این اعتماد، اما روی دوش مرتضی سنگینی میکند. او با اولین دیدار با طوبی، یک دل نه صد دل عاشق او میشود، اما چگونه میتواند این جسارت را برای دایی خود روایت کند. قصهی این دایی و برادر زاده، اما به شکل غمانگیزی به اتمام میرسد. پایانی تلخ با عشق ناکام مرتضی و طوبی که هیچ گناهی نداشتند بجز عاشقی...

سعادت آباد

یاسی (لیلا حاتمی) در کنار همسرش مسعود (حامد بهداد) زندگی راحتی را تجربه میکند. اون تمام گذشته خود را پشت سر گذاشته و تصمیم دارد عاشقانه در کتار همسرش زندگی کند. زندگی او بیخبر از عشق قدیمی که سال‌ها پیش فراموشش کرده در جریان است غافل از اینکه "خاطرات" بیرحم‌تر از چیزی که او انتظار دارد روی زندگی او سایه انداخته. گذشته او با بهرام (حسین یاری) هنوز از ذهن بهرام پاک نشده است. او به عنوان دوست صمیمی مسعود و خود یاسی در جمع آن‌ها پذیرفته شده در حالی که احساسات او به یاسی همچنان پا برجاست. یاسی در تمام لحظات فیلم سعی میکند این سایه ی سنگین را از زندگی خود حذف کند، اما شاید گذر از گذشته آنچنان هم راحت نیست. میتوان گفت بهرام یاسی را از خودش هم بیشتر دوست میدارد برای همین تصمیم میگیرد از زندگی این زوج به ظاهر خوشبخت برود با خاطرات خوشش از یاسی و دوستیاش با مسعود زندگی خود را ادامه دهد.

منبع: برترین‌ها

برچسب ها: عشق های سینمایی
ارسال نظرات