صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۶۲۹۴۸۳
احمد مازنی گفت: آن‌ها که آن روز‌ها خود را مدافع سینه‌چاک خلق و دشمن شماره یک امریکا و اسراییل می‌خواندند، اکنون از طریق جاسوسی برای همان حکومت‌ها ارتزاق می‌کنند. امیدوارم شهادت آیت‌الله سلیمانی موجب آگاهی و وحدت جامعه و حکومت در جهت اعتماد ملی و پیشگیری از بازتولید آن حوادث تلخ باشد.
تاریخ انتشار: ۰۸:۳۸ - ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۲

احمد مازنی در روزنامه اعتماد نوشت: حادثه تلخ ترور آیت‌الله شیخ عباسعلی سلیمانی که به شهادت او منتهی شد را به خانواده محترم و دوستداران آن شهید تسلیت عرض می‌کنم. از سال‌های نخست انقلاب که برای انجام ماموریتی در منزل ایشان در بابلسر با آن بزرگوار دیدار داشتم، تا دوران مسوولیت در دانشگاه مازندران، نمایندگی ولی فقیه در استان سیستان‌وبلوچستان، امامت جمعه کاشان و عضویت در مجلس خبرگان رهبری شاهد تلاش و همت والای آن روحانی آگاه به مقتضیات زمان و مکان بودم.

تلاش‌هایی در مسیر صیانت از دین، وطن و وحدت جامعه به خصوص در استان سیستان و بلوچستان و شهرستان کاشان که حاکی از سعه صدر و مبارزه با قطبی‌سازی‌های مخرب بوده است. اما نحوه انتشار اخبار رسمی و غیررسمی مربوط به جنایت ترور ایشان مایه تاسف است.

اظهارنظر نماینده عالی دولت در استان مازندران که در نخستین مصاحبه زنده تلویزیونی گفت «این حادثه تروریستی نبوده است» بر ابهامات ناشی از دروغ‌پراکنی‌های جریان نفاق افزود! مگر ترور شاخ و دم دارد؟ وقتی یک عالم روحانی و استاد دانشگاه که دارای مسوولیت سیاسی است با سلاح گرم و به صورت غافلگیرانه کشته می‌شود، ترور نیست پس چیست؟ مقام مسوول مذکور به جای اینکه پاسخگوی مسوولیت خویش در برقراری امنیت برای شهروندان و از جمله چهره ملی متعلق به مازندران باشد و مسوولان امنیتی و انتظامی استان و از جمله مدیریت سازمان محل وقوع حادثه را برای تعلل در واقعه تروریستی منجر به شهادت آیت‌الله سلیمانی مورد بازخواست قرار دهد، در اولین اطلاع‌رسانی می‌گوید حادثه تروریستی نبوده است و با این جمله ناخواسته، اذهان جامعه را به سمت انواع اتهامات احتمالی روحانی مقتول سوق می‌دهد.

انتظار این است که مقامات دولتی، در این سطح از میان شخصیت‌های برجسته سیاسی و قادر به تحلیل و مدیریت اطلاع‌رسانی شفاف و رافع ابهامات انتخاب شوند و در این راستا آموزش‌های لازم را ببینند. شاید خسارت‌های ناشی از ضعف مدیریت و سوءتدبیر مقامات محلی در حوادث مشابه، از جمله حوادث تلخ مربوط به اعتراضات سال ۱۴۰۱، از جمله در استان سیستان و بلوچستان کمتر از آسیب‌های ناشی از سایر عوامل نبوده است.

از سوی دیگر عموم ملت شریف ایران به گزینه‌های متعدد بدخواهان ایران و اسلام، از جمله نفرت‌پراکنی نسبت به یکدیگر و شکل دادن قطب‌بندی‌هایی که به حذف فیزیکی و هرج و مرج منجر می‌شود توجه داشته باشند. این نکته بدیهی را در اوایل اعتراضات سال گذشته در یادداشتی با عنوان «بازتولید تروریسم صدر انقلاب» اشاره و درباره آن هشدار داده بودم.

صرف‌نظر از سوءمدیریت‌ها و عملکرد‌های منجر به افزایش نارضایتی و کاهش اعتماد بین مردم و حاکمیت، فراموش نکنیم جریانی که از کشته شدن هر ایرانی سود می‌برد در صدر انقلاب با سهم‌خواهی فرقه‌های مدعی حمایت از خلق‌ها، با نفرت‌پراکنی نسبت به رهبران صالح و توانمندی، چون شهید مظلوم آیت‌الله دکتر بهشتی و اشاعه دروغ‌هایی درباره زندگی، شخصیت و عملکرد آن عزیز و اغلب روحانیون متفکر، مردمی و اصیل و نیز جوانان سپاهی و متدین، فضای جامعه را به سمتی هدایت کردند که منجر به خشونت و ترور گسترده در سراسر کشور شد.

از مقامات مسوول انتظار می‌رود با شفاف‌سازی در مورد حوادثی، چون ترور آیت‌الله سلیمانی و اقدامات موثر عملی در جهت جلب رضایت مردم چنین دسیسه‌هایی را در نطفه خفه کنند و روزنه‌های مربوط به تضاد‌ها و گسل‌های اجتماعی را پیش از آنکه به بازتولید حوادث تلخ دهه شصت منجر شود کور کنند؛ و جوانان عزیز با هر تفکری بدانند به دلیل همان رفتار نسنجیده و فریب خوردن جمع زیادی از پسران و دختران اکنون در سراسر شهر‌های ایران شهری نداریم الا اینکه یک یا چند شهید ترور داریم و همین وضعیت در مورد تقویم رسمی کشورمان صادق است به این معنی که در تقویم ایران، روزی نداریم مگر اینکه در آن روز یک یا چند نفر ترور شده‌اند؛ و سرنوشت تروریست‌ها نیز عبرت‌انگیز است!

آن‌ها که آن روز‌ها خود را مدافع سینه‌چاک خلق و دشمن شماره یک امریکا و اسراییل می‌خواندند، اکنون از طریق جاسوسی برای همان حکومت‌ها ارتزاق می‌کنند. امیدوارم شهادت آیت‌الله سلیمانی موجب آگاهی و وحدت جامعه و حکومت در جهت اعتماد ملی و پیشگیری از بازتولید آن حوادث تلخ باشد.

ارسال نظرات