صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

نقدی به بهانه نمایش فیلم سینمایی جنگ جهانی سوم، تازه‌ترین اثر هومن سیدی
قصه فیلم جنگ جهانی سوم، ماجرای تبدیل شدن شکیب از کارگری ساده، بی‌زبان و بی‌آزار به یک هیتلر در ابعاد خودش است. آنچه روایت می‌شود، کشش لازم را دارد و بیننده را نه تنها به خوبی تا انتها با خود همراه می‌کند، بلکه در یک سوم پایانی، اون را به دیدن یک پایان بندی غیر قابل پیش بینی دعوت می‌کند.
تاریخ انتشار: ۲۰:۲۳ - ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۲

مجتبی نادری سورکی؛ بررسی کارنامه هنری هومن سیدی نشان می‌دهد که بر خلاف هومن سیدیِ بازیگر، که عموماً کاراکتری مشخص و تکراری از او را در فیلم‌ها و سریال‌های مختلف می‌بینیم (جوان بی‌خیال و باهوش که دیالوگ‌ها را تند تند ادا می‌کند، اما کم حرف و البته با نمک است)؛ هومن سیدی در مقام کارگردان، اما جسور و اهل ریسک، همواره به دنبال کسب تجربه‌های جدید و محک زدن خود با ساخت اثر‌های سینمایی متفاوت و با موضوعات بکر است.

ابتدا در خشم و هیاهو از یک قصه شنیده شده، روایتی جدید و فیلمی متفاوت ارائه می‌کند. در مغز‌های کوچک زنگ زده، داستانی بدیع از خشونت، فقر و اعتیار ارائه می‌کند و حتی سلیقه خود در ساخت فیلم‌های مافیاییِ مربوط به موارد مخدر را در قالب ایده‌ای جدید که رگه‌هایی از ژاندر علمی-تخیلی هم دارد، این بار در فرم سریال و با عنوان عجیب "قورباغه"، در نمایش خانگی با مخاطب به اشتراک می‌گذارد.

سیدی، این بار نیز در تازه‌ترین اثر خود "جنگ جهانی سوم"، ایده‌ای بکر را دستمایه ساخت یک فیلم درام و تراژیک قرار داده است. او، فیلم برداری جنگ جهانی سوم را به پیمان شادمانفرِ با تجربه، فیلم بردار مورد علاقه‌اش محول کرده و خود نیز کارگردانی، تهیه کنندگی، نویسندگی و البته تدوین آن را عهده دار شده است تا این اثر بیش از همه، متاثر از سلیقه و ذهنیت خود سیدی باشد. نتیجه آن نیز البته فیلمی منسجم با دکوپاژ دقیق و میزانسن حرفه‌ای در تمام صحنه‌های فیلم است.

جنگ جهانی سوم، قصه کارگر روزمزد ساده‌ای با نام شکیب (با بازی محسن تنابنده) است که زن و بچه اش را در زلزله از دست داده و اخیراً با یک روسپیِ جوان و کر و لال با نام لادن (با بازی مهسا حجازی) در ارتباط است. شکیب به همراه عده‌ای دیگر، از دور میدان شهر برای کارگری در پشت صحنه یک فیلمِ در حال فیلم برداری در فضای باز در منطقه‌ای در شمال کشور، که در مورد هیتلر و کشتار‌های او در اردوگاه‌های کار اجباری یهودیان است، انتخاب می‌شود.

بازیگر نقش هیتلر سکته می‌کند و خیلی اتفاقی نقش هیتلر به شکیب می‌رسد! با طولانی شدن فیلم برداری و اصرار لادن، شکیب او را در محل استقرار اش که حالا دکور خانه هیتلر است پنهان می‌کند و این شروع ماجرا است.

قصه فیلم جنگ جهانی سوم، ماجرای تبدیل شدن شکیب از کارگری ساده، بی‌زبان و بی‌آزار به یک هیتلر در ابعاد خودش است. آنچه روایت می‌شود، کشش لازم را دارد و بیننده را نه تنها به خوبی تا انتها با خود همراه می‌کند، بلکه در یک سوم پایانی، اون را به دیدن یک پایان بندی غیر قابل پیش بینی دعوت می‌کند.

جنگ جهانی سوم، تاویل‌ها و استعاره‌های زیبایی را نیز علی رغم سادگی دیالوگ‌ها در خود جای داده است: در فیلم، نصرتی (با بازی نوید نصرتی) و رستگار (با بازی حاتم مشمولی) که به ترتیب نقش‌های تهیه کننده و کارگردان را بر عهده دارند، در حال ساخت فیلمی در مورد هیتلر و اردوگاه‌های آشویتس در شمال ایران اند (صحنه‌هایی که البته توسط خود محلی‌ها و سیاهی لشکر‌ها هم مسخره می‌شود و همین خود یک طنز تلخ در فیلم سیدی است). هر دو، اما در نهایت خودشان به هیتلر تبدیل می‌گردند!

در یک سکانس، وقتی شکیب که در حال بازی در نقش هیتلر است، سیلی‌های خود را خیلی آرام نثار اسیر‌ها می‌کند، کارگردان او را به گوشه‌ای برده و از شکیب می‌پرسد که آیا هیتلر را می‌شناسد و پاسخ او منفی است (شکیب نیز در انتها به هیتلر تبدیل می‌شود، بدون آنکه او را بشناسد!).

کارگردان، اما ادامه می‌دهد که اگر کسی به همسر و فرزندت در جلوی خودت جسارت کند هم این‌گونه او را می‌زنی؟ و شکیب پاسخ می‌دهد که نمی‌زنم (یعنی به جای زدن، می‌کشم) و جالب آنکه اولاً کارگردان این صحنه را تغییر میدهد تا به جای سیلی زدن، هیتلر با تفنگ و از نزدیک به اسراء شلیک کند و دوماً همین اتفاق در نهایت برای خود شکیب رخ می‌دهد!

در سکانس آخر نیز شکیب با لباس هیتلر در یک سر میز بزرگ شام، در نمایی شبیه به تابلوی شام آخر می‌نشیند تا شاهد اجرای نقشه نهایی‌اش باشد. استعاره‌ها حتی در نام خود فیلم نیز نهفته اند، "جنگ جهانی سوم" انگار نبردی است که در یک طرف آن شکیب و در طرف دیگر می‌توان گزینه‌های بیشتری را متصور بود. از تیم فیلم برداری گرفته تا حتی خود شکیب!

مجموعه بازی‌ها در فیلم جنگ جهانی سوم قابل قبول است. سیدی، که به درستی فهمیده است بخش اعظم موفقیت فیلم‌اش، در گرو نوع بازی بازیگر نقش اول است، به محسن تنابنده برای بازی در نقش شکیب اعتماد می‌کند. اعتمادی که تنابنده با ارائه یک بازی خارق العاده و فراتر از انتظار به آن پاسخ داده است.

تنابنده، یک تنه بار بازی را در کل فیلم به دوش می‌کشد تا حتی نقص‌های بازیگری دیگران (نظیر حاتم مشمولی در نقش کارگردان) نیز در سایه بازی فوق العاده او کمتر دیده شوند. تنابنده، استادانه مسخ شدگی تدریجی شکیب را ازیک کارگر ساده به یک هیتلر انتقام جو باور پذیر ساخته است و در هیچ مرحله‌ای از این پوست اندازی، عجله نمی‌کند. بازی تنابنده در جنگ جهانی سوم بگونه‌ای است که به نقش‌های مکمل نیاز ندارد و سایر نقش‌ها از نقش‌های ششم و هفتم شروع می‌شوند!

در مجموع، این آخرین جنگ جهانی سیدی، اما بدون ایراد هم نیست. جنگ جهانی سوم، از دیدگاهی دیگر عملاً شاید شاخ و برگ دادن به قصه‌ای است که در دو خط قابل بیان است. لذا، انتظار می‌رفت مخصوصاً وقتی سیدی از کمک آرین وزیر دفتری و بالاخص آزاد جعفریان (که در کنار سعید روستایی از نویسندگان فیلم دیالوگ محور برادران لیلا بوده است) بهره برده است، شاهد دیالوگ‌هایی عمیق‌تر و شنیدنی تر، و شاخ و برگ‌هایی دلپذیرتر بر بدنه قصه‌ی موجود در فیلم می‌بودیم.

با این همه، جنگ جهانی سوم که تقریبا از هیچ جشنواره فیلم‌ای دست خالی بیرون نیامده است، در ادامه‌ی فیلم‌های قبلی سیدی، فیلمی دیدنی و بی‌نظیر است که نشان از پختگی و بلوغ سیدی در امر فیلم سازی داشته و طرفدارانش را بیش از پیش منتظر و مشتاق به اثر بعدی او باقی خواهد گذاشت.