صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

در اینجا این اصول را توضیح می‌دهیم و مثالهایی در چگونگی و چرایی رخداد ارتباط میان‌فردی و زمان آن می‌آوریم.
تاریخ انتشار: ۰۰:۴۱ - ۱۸ دی ۱۴۰۳

فرارو- برخی اصول اساسی بین همۀ ارتباطات میان‌فردی مشترک است. 

به گزارش فرارو، این اصول بر موثر بودن ارتباطات ما تاثیرگذارند، و اگرچه شاید فهمیدنشان ساده باشد، اما استادی در آن‌ها می‌تواند عمری طول بکشد. 

در اینجا این اصول را توضیح می‌دهیم و مثالهایی در چگونگی و چرایی رخداد ارتباط میان‌فردی و زمان آن می‌آوریم. 

ارتباط میان‌فردی اختیاری نیست

ممکن است گاهی سعی کنیم که ارتباط برقرار نکنیم. اما ارتباط برقرار نکردن، یک گزینه نیست. در واقع هر چه بیشتر تلاش کنیم که ارتباط برقرار نکنیم، نتیجه عکس است. با ارتباط برقرار نکردن، چیزی را منتقل می‌کنیم: اینکه شاید خجالتی هستیم، یا عصبانی هستیم، یا تو خودمان هستیم، یا شاید خیلی سرمان شلوغ است. توجه نشان ندادن به یک نفر، نوعی برقراری ارتباط با اوست، ما ممکن است که به آن‌ها نگوییم که داریم به ایشان بی‌توجهی می‌کنیم، اما امیدوارم که این موضوع از طریق ارتباط غیرکلامی‌ای که از خود بروز می‌دهیم، معلوم شود. 

ما بیش از واژگان، از طریق ارتباط غیرکلامی با دیگران ارتباط برقرار می‌کنیم، و این نوع ارتباط صداقت بیشتری نیز در خود دارد. وضعیت قرارگیری بدن ما و حالت آن و تماس چشمی و یا نداشتن تماس چشمی، و ریزترین حالات رفتاری ما، همگی راههای ارتباطی‌ای با دیگران هستند. از سوی دیگر، پیوسته با ما ارتباط برقرار می‌شود و نشانه‌هایی را از دیگران برداشت می‌کنیم و آن‌ها را به روشهای خاصی تفسیر می‌کند. حال اینکه درکمان درست باشد به اینکه چقدر در تفسیر ارتباط میان‌فردی تبحر داریم بازمی‌‍گردد. 

آب رفته به جوی باز نمی‌گردد

فرآیند ارتباط میان‌فردی، بازگشت‌ناپذیر است. ممکن است آرزو کنید که چیزی را نگفته بودید یا اینکه دلتان بخواهد به خاطر چیزی که گفته‌اید و بعداً از گفتنش پشیمان گشته‌اید، عذرخواهی کنید؛ ولی در هر صورت نمی‌توانید حرفتان را پس بگیرید. 

ما اغلب بر مبنای برخوردهای ارتباطی قبلیمان با دیگران، با آن‌ها رفتار و ارتباط برقرار می‌کنیم. این برخوردها ممکن است نقطۀ مرجع مناسبی باشند یا نباشند. ما اغلب به صورت ناخودآگاه، به افراد در قالبهای مشخصی نگاه می‌کنیم و این قالب می‌تواند برگرفته، از سن، جایگاه اجتماعی، دین، نژاد، سن و یا عواملی دیگر باشد. قالب‌ها، کلی‌نگرانه و غالباً اغراق شده هستند. 

به خاطر این قالب‌ها، وقتی که با مردم ارتباط برقرار می‌کنیم، نسبت به طرز تفکر آن‌ها و نحوۀ احتمالی رفتار آن‌ها پیشداوری‌هایی داریم که باعث می‌شود تصوراتی راجع به نتیجۀ گفتگویمان با آن‌ها داشته باشیم. 

این پیشداوری‌ها با چگونگی صحبت کردن ما با دیگران، کلاماتی که استفاده می‌کنیم و لحن صدایمان تاثیر می‌گذارد. ما به صورت طبیعی به شکلی که فکر می‌کنیم بیشترین مناسبت را با مخاطبمان دارد، ارتباط برقرار می‌کنیم. متاسفانه، پیشداوری‌های ما نسبت به دیگران، غالب اوقات، نادرست هستند. این یعنی، ارتباطهای ما شکلی نامناسب خواهند داشت و احتمالاً موجب سوءتفاهم خواهند شد. و از آنجایی که هدف ارتباط مفاهمه است، می‌توان گفت که در ارتباط ناکام مانده‌ایم. با چنین ارتباطی که از نظرات پیشداورانه متاثر است، بازخوردهایمان به آن فرد نیز برگرفته از قالبهایی که در ذهن داریم خواهند بود و مشکل را پیچیده‌تر خواهد کرد. 

پس؛ همۀ ارتباطهای میان‌فردی را با ذهنی باز شروع کنید؛ به آنچه که گفته می‌شود گوش بدهید، نه آن چیزی که انتظار دارید بشنوید. بدین‌ترتیب احتمال اینکه چیزی بگویید که منجر به سوءتفاهم شود یا چیزهایی بگویید که پشیمانی به بار آورد، کمتر خواهد شد. 

پیچیدگی بی انتها

هیچ شکلی از ارتباط ساده نیست. دلایل زیادی بر چرایی برقراری ارتباط و چگونگی آن و چگونگی رد و بدل شدن پیامها، تاثیر می‌گذارند. 

متغیرهای ارتباط، نظیر زبان، محیط و حواس‌پرتی، و همچنین افراد حاضر در ارتباط، همگی بر چگونگی ارسال، دریافت و تفسیر پیام تاثیر می‌گذارند. 

وقتی که به صورت کلامی ارتباط برقرار می‌کنیم، کلمات را رد و بدل می‌کنیم؛ کلماتی که، شاید به صورت پنهان، معانی مختلفی برای افراد مختلف در بافتهای متفاوت داشته باشد. حتی شاید بتوان گفت که کلمات در واقع تنها نشانهایی هستند که با هم رد و بدل می‌کنیم و اصلاً معنای ذاتی ندارند. ما می‌توانیم چیزی یکسان را به افراد متفاوت منتقل کنیم، و هر کس ممکن است درک یا تفسیری متفاوت از پیام داشته باشد. 

در هر لحظه از ارتباط، هر نوع سوءتفاهمی، فارغ از اینکه چقدر ممکن است کوچک به نظر برسد، بر روی پیامی که دریافت می‌شود، تاثیر خواهد گذاشت. 

بافت ارتباط

هر ارتباطی در بافت اتفاق می‌افتد؛ ارتباط دلیلی دارد. 

ارتباط می‌تواند به دلیل اینکه یک یا چند مشارکت‌کننده، بافت را مدنظر قرار نداده‌اند، شکست بخورد. برای پرهیز از سوءتفاهم‌ها و به تبع آن، ارتباط موثرتر، مهم است که همه بافت ارتباط را درک کنند. چرا ارتباط اتفاق می‌افتد؟ مهم است که مشارکت‌کنندگان در ارتباط روی یک «طول موج» باشند، تا این را که ارتباط چرا رخ می‌دهد را درک کنند. 

دانستن دلیل رخ دادن یک ارتباط، می‌تواند یک قدم اول مهم باشد. با این حال، مشکلاتی هست که بر بافت ارتباط اثر می‌گذارند: 

زمان‌بندی

زمان‌بندی در موفقیت ارتباط نقش اساسی دارد. همچنین زمان مناسب برای گفتگو را باید مدنظر قرار دهید تا اطمینان داشته باشید که زمان کافی برای رسیدن به هر آنچه که نیاز است وجود دارد، از جمله زمانی برای شفاف‌سازی و مذاکره. مثلاً، صحبت کردن با یک کارمند در مورد یک تصمیم راهبردی، آن هم ۵ دقیقه قبل از اینکه قرار است از اداره بروند، احتمالاً به اندازۀ صحبتی که صبح روز بعد با او انجام شود، مفید نخواهد بود. 

محل

بدیهی است که اگر ارتباط در جایی پرسر و صدا، ناراحت یا شلوغ انجام شود، تاثیر کمتری خواهد داشت. چنین مکانهایی حواس‌پرتی‌های بیشتری ایجاد می‌کنند و معمولاً در آن‌ها خبری از حریم خصوصی نیست. 

تصورات نادرست

بافت ارتباط همچنین از احساس ما نسبت به ارتباط نشات می‌گیرد. 

گفتیم که ما مردم را قالبی می‌بینیم و از این رو پیشداوری‌ها و تو فرضیات اشتباهی در رابطه با آن‌ها پیدا می‌کنیم. وقتی که ارتباط برقرار می‌کنیم، ممکن است این فرض‌ها در پس ذهنمان وجود داشته باشند: 

همۀ طرف‌ها می‌دانند راجع به چی صحبت می‌کنیم؛ 

ما دیدگاه‌ها و عقاید دیگران را راجع به وضعیت می‌دانیم؛ 

نباید احساسی از خود بروز دهیم؛ 

حق با ماست، و بقیه اشتباه می‌کنند. 

اینها و مثالهای بسیاری از این دست، همگی از جمله تصورات نادرستی هستند که در همۀ ارتباط‌ها ممکن است وجود داشته باشد.

منبع: Skills You Need
برچسب ها: ارتباط فردی
ارسال نظرات