صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

عده‌ای از روانشناسان اختلال‌های روانی را از جهت شدت بیماری به دو دسته سایوتیک و نوروسایکوتیک (نوروز) تقیسم کرده و اختلال مرزی را در بین این دو طبقه در نظر می‌گیرند. تفاوت عمده این گروه‌ها مبتنی بر درجه آگاهی شخص از حالت‌های خود است
تاریخ انتشار: ۰۱:۰۸ - ۲۸ دی ۱۴۰۳

فرارو-سایکوز (روان پریش) به دسته ای از اختلال های شدید روانی اطلاق می شود که در آن ارتباط بیمار با واقعیت قطع می شود. این افراد به صورت چشمگیری حس واقعیت سنجی آنان مختل شده، نسبت به بیماری خود بصیرت و آگاهی ندارند و در دنیای کاملاً اختصاصی خود به سر می برند.

به گزارش فرارو،این دسته از اختلال های روانی با توهم، هذیان و افت عملکرد و ناتوانی بارز همراه است. از سایکوزهای مهم می توان به اسکیزوفرنی و اختلال های دوقطبی اشاره کرد.

نوروز: نوروز (روان نژند) به گروهی از اختلال های روانی بدون علل عضوی اطلاق می شود که در آن بیمار بینش قابل ملاحظه ای نسبت به وضع خود دارد، تجربیات فردی، ذهنی و خیال پردازی های خود را با واقعیات محیط خارج در هم نمی آمیزد. رفتار ممکن است شدیدا مختل شود، اما از هم گسیختگی شخصیت وجود ندارد. احساس ناراحت بودن، از یاد بردن نقش اجتماعی خود، پرخاشگری، اختلال خواب، خستگی و ناتوانی در روابط جنسی، سازش با مشکلات، عدم سازگاری، رفتار کودکانه و اضطراب مداوم در افراد روان نژند مشاهده می شود . اضطراب، هیستری، وسواس و فوبیا از انواع نوروز های مهم هستند.

اختلال مرزی: اختلال مرزی (بوردرلاین) توصیف کننده مواردی است که طبقه بندی آن ها به دلیل قرار گرفتن در مرز بین دو طبقه تشخیصی دشوار است. سه مورد عمده برای این اصطلاح وجود دارد، در اولین مورد، اختلال مرزی به عنوان یک طبقه تشخیصی تلقی شده که خصوصیات آن به صورت مبهم تعریف شده ولی مشتمل است بر خشم، اشکال در روابط، و فقدان هویت شخصی. در دومین مورد، اختلال مرزی تظاهر خفیفی از اسکیزوفرنی تلقی می شود و در کاربرد سوم، اصطلاح مرزی به نوعی اختلال شخصیت اطلاق می شود که با روابط بی ثبات، خشم نامتناسب، اختلال هویت، خلق بی ثبات واحساس بی حوصلگی مزمن مشخص می شود.

تفاوت ها اختلال ها با یکدیگر

عده ای از روانشناسان اختلال های روانی را از جهت شدت بیماری به دو دسته سایوتیک و نوروسایکوتیک (نوروز) تقیسم کرده و اختلال مرزی را در بین این دو طبقه در نظر می گیرند.تفاوت عمده این گروه ها مبتنی بر درجه آگاهی شخص از حالت های خود است. شدت علایم بیماری در نوروزها کمتر از سایکوزها بوده و علاوه بر آن افراد نوروتیک به بیماری خود به صورت قابل ملاحظه ای آگاهی داشته و ارتباط آنان با خود و دنیای خارج از خود قطع نمی باشد. اما در افراد سایکوتیک آگاهی نسبت به بیماری خود وجود ندارد. پس به صورت کلی می توان گفت، اختلاف این دو دسته بر اساس شدت اختلال و وجود یا فقدان بینش است.افراد با اختلال مرزی بین دو گروه روان پریش و روان نژند هستند، زمانی آگاه نسبت به بیماری خود بوده و گاهی با خود و دنیای خارج از خود قطع رابطه می نمایند.برای روشن تر شدن مطلب دو مثال ارایه می شود:

فردی را نظر بگیرید که توهم دارد و شیطان را جلوی خود می بیند. اگر او قبول کند که این توهم پوچ و بی اساس است نوروتیک خواهد بود، اما اگر خیال کند که واقعاً شیطان را می بیند، مبتلا یه سایکوز است.
در بلندی یک ساحل صخره ای ایستاده اید، اگر آب خروشان اقیانوس را به معنای بیماری روان پریشی و صاحل صخره ای را به معنای بیماری روان نژندی در نظر بگیریم، شما که تماشاگر این منظره هستید نمی توانید خطی صاف و یکنواخت را به عنوان مرز بین اقیانوس و ساحل در نظر بگیرید. آب گاهی به صخره محکم می کوبد و جلو می آید و گاهی به محل قبلی نرسیده بر می گردد. این خط ناهمگون، همان اختلال مرزی است که گاهی ساحل صخره ای است و گاهی اقیانوس مواج.

مهربانی / مهرطلبی

مهربانی: مجموعه اعمال و رفتاری که حاکی از ایثار، مدارا، قدرشناسی، و احترام به دیگران است، بدون توقع یا انتظاری از فرد مقابل خود. مهربانی در بسیاری از فرهنگ ها و ادیان، ارزش به شمار می آید.

مهرطلبی: مجموعه اعمال و رفتاری که حاکی از ایثار، مدارا، قدرشناسی، و احترام به دیگران است، همراه با توقع و انتظار جبران از طرف فرد مقابل خود.

تفاوت میان مهر طلب و مهربانی

تفاوت اصلی میان مهربانی و مهرطلبی در رفتار ارایه شده نیست بلکه در انتظاری است که فرد در مقابل انجام آن عمل دارد. به طور مثال فرد مهربان هدیه ای را جهت ابراز علاقه برای دیگری می خرد، و ممکن است هرگز به یاد نیاورد که آن را چه موقع، برای چه و به چه قیمتی خریده است، در حالی که فرد مهرطلب هدیه را برای جلب محبت می خرد و علاوه بر این که همه آنچه را که گفته شد در خاطر نگاه می دارد، انتظار دارد طرف مقابل آن را به شکل بهتری جبران نماید و بسیار سپاسگزار او باشد.

برای بهتر دانستن تفاوت مهربانی و مهرطلبی، تعدادی از خصوصیت های که ممکن است در یک فرد مهر طلب دیده شود در ذیل بیان می شود:

نیاز به تایید و تصویب دایمی از سوی دیگران دارد.از قبول یا رد درخواست و انتظار دیگران ناراضی و ناراحت است و رنج می برد.از مطالبه حق خود خجالت می کشد و سر باز می زند (گفتن اصلا قابلی ندارد در مسایل مالی).از مقاومت آشکار دوری می کند (غیبت دایم پشت سر دیگران، رو در رو هرگز)به راحتی اظهار عقیده نمی کند (با ابهام حرف زدن و تغییر موضع سریع به محض مخالفت دیگران).توهین را تحمل می کند ولی در مقابل مسخره شدن شکننده است .همه اعمالش جهت جلب محبت دیگران است (من را خوب بدانید و دوست داشته باشید)آدمی حسی و احساس است (فکور نیست، زود به او بر می خورد).در روابط اجتماعی اش مهر و کین را با هم دارد.آدمی غصه خور و غمگین است (روضه خوانی از گذشته در تخصص اوست).آدمی نا امید و مایوس است..بسیار پر توقع است و از دیگران انتظار زیادی دارد.همیشه باید دیگران را متنبه و پشیمان کند.تصور می کند به دنیا آمده تا احتیاجات دیگران را برطرف کند (فکر می کند از ین طریق مهربان به نظر می آید).برای خودشش خسیس است ولی برای دیگران ولخرجی می کند (همه چیزهای خوب برای مهمان است، بد برای خود)همیشه دلش می خواهد بهتر (مهربان تر، نجیب تر، پاک تر، مومن تر) باشد نه برتر ( باهوش تر، پولدارتر،...).ملاک خوب و بد، درست و غلط، مفید یا مضر بودن را به قضاوت، گفته، حرف و نظر دیگران می داند.به گونه ای پنهانی حسود است.
احساس حقارت، کمتر، پایین تر و بدتر از دیگران بودن دارد.اهمیت بسیاری به احترام می دهد و دلش به احترامات خوش است (بالاتر و پایین تر بودن آدم ها نسبت به هم)اساس کار او اطاعت است (فرمانده و فرمان بردار است)فردی وابسته است (محتاج دیگران است و دیگران را محتاج به خود نگه می دارد، احساس و اندیشه خود را مرتبط و همانند دیگران می داند و استقلال فکری ندارد)همیشه در حال معذرت خواهی است، حتی وقتی دیگران مقصرند (همیشه بدهکار دیگران است).معتقد است لذت خواهی برابر خودخواهی است و مواظبت و مراقبت از خودش را خودخواهی می داند.همیشه باید وجودش مفید و مثمر ثمر باشد (می خواهد دیگران را طلب کار کند و بدهکار و مفت خور نباشد)وجودش پر از شرم و خجالت است (برای فرار از شرم عادت و اعتیاد پنهان دارد)موجودی تنهاست (من بدم، تو بدی و نتیجه رابطه هم بد است – با همه افراد مشکل و مسئله دارد)
مظلوم و مظلوم نماست و از خودنمایی بیزار است.معتقد است که عاشق مردم است (تشنه محبت مردم است).اهل تملق و اغراق است.همواره آماده است ببازد (نمی خواهد با برد مخاطب را ناراحت کند)همیشه یاد دیگران را می کند (همیشه باید جای دیگران را خالی کند).از همه چیز ناراضی است.عشق از نظر او به معنی تسلیم کامل است.معتقد به تحمل، گذشت و فداکاری است.از ضعف و ضعیفی لذت می برد.
میل به تکرار دارد و از تعییر و تنوع بیزار است (شرایط بد شناخته شده را به شرایط خوب ناشناخته ترجیح می دهد).برای دیگران زندگی می کند نه برای خود (از زندگی خود فرار می کند – هر کس می خواهی باش ولی خودت نباش).آبرو (نظر و قضاوت دیگران) برایش بسیار مهم است.بسیار مبادی آداب است.ظاهری آرام ولی درونی به هم ریخته است.اهل تظاهر و تعارف است.به موضوع قدردانی و قدرشناسی اهمیت فراوان می دهد.برای خودش و دیگران محدودیت و محرومیت ایجاد می کند.اهل قضاوت و پیش داوری است
غرورش را به صورت تواضع و فروتنی نشان می دهد.آدم وظیفه شناسی است (آن چه از بیرون تحمیل می شود) ولی مسئول نیست (آن چه از درون تحمیل می شود).همیشه می خواهد نجات دهنده باشد.فامیل را خوب می داند و غریبه را بد و دشمن.آغاز گر خوبی است ولی تمام کننده نیست.مضطرب و نگران است.حالات خفیف افسردگی دارد.خشمگین و عصبانی است.

اختلال کم توجهی / بیش فعالی

یکی از اختلال های که در اوایل دوره رشد، یعنی قبل از سن مدرسه شروع می شود ADHD یا به عبارتی اختلال کم توجهی و بیش فعالی است. هر چند این اختلال در تقسیم بندی های اختلال های روانی در یک گروه و تحت عنوان ADHD تقسیم بندی می شوند ولی علایم بالینی متفاوتی را می تواند داشته باشد.

اختلال کم توجهی: این خصوصیات را می توان در افراد مبتلا به این اختلال دید، ناتوانی در انجام کارها به صورت صحیح به علت عدم توجه دقیق به جزییات، مشکل حفظ تمرکز در حین سخنرانی؛ مکالمات و مطالعه طولانی. وقتی به صورت مستقیم با افراد مبتلا به این اختلال صحبت می شود به نظر می رسد که حواس آن ها جای دیگری است. می توانند کارها را شروع کنند اما به سرعت تمرکز خود را از دست داده و کار را نیمه کاره رها می کنند. مشکل در نگهداری منظم وسایل شخصی؛ بی نظمی در کارها و مدیریت زمانی ضعیف وجود داشته، از کارهایی مانند تکالیف مدرسه، تکمیل فرم ها یا خواندن مقالات طولانی دوری می کنند. این افراد فراموشکار بوده لوازم مدرسه و وسایل شخصی خود را گم می کنند. با کوچکترین محرک خارجی حواسشان پرت می شود.

بیش فعالی: این خصوصیات را می توان در افراد مبتلا به ابن اختلال دید، وول خوردن روی صندلی، ور رفتن با دست و پا و تکان دادن آن ها، ناتوانی در ثابت ماندن در یک جا، زمانی که لازم است سر جای خود بنشینند نمی توانند و به صورت مداوم صندلی خود را ترک می کنند، بی سر و صدا بازی نمی کنند و از در و دیوار بالا می روند. پرحرف بوده، معمولا جمله دیگران را تکمیل کرده و ما بین حرف سایرین می پرند. ممکن است از وسایل دیگران بدون اجازه استفاده نماید. قادر به انتظار کشیدن و در نوبت ماندن نیستند.

در اختلال ADHD شکل های ذیل مشاهده می شود.

مرکب/ در عرض مدت شش ماه، فرد مبتلا به این اختلال هم علایم کم توجهی را داشته و هم علایم بیش فعالی
عمدتا با تظاهرات بی توجهی / در عرض مدت شش ماه فقط علایم کم توجهی را داشته باشند
عمدتا با تظاهرات بیش فعالی / در عرض شش ماه فقط علایم بیش فعالی را داشته باشند

تفاوت کم توجهی و بیش فعالی
با توجه به آنچه در مورد بیش فعالی و کم توجهی بیان شد، در زمانی که اختلال فقط کم توجهی است ما انتظار فعالیت جسمی بیش از حد از فرد مبتلا به این اختلال را نداریم. فرد مبتلا به این اختلال ممکن است در شرایطی که آرام روی صندلی خود نشسته است توجهی به اطراف خود نداشته باشد. این افراد، وقتی که با فردی صجبت می کنند قادر به اتمام مکالمه نیستند چون با کوچکترین محرک محیطی ممکن است حواسشان پرت شود و رشته کلام را از دست بدهند.در زمانی که اختلال فقط بیش فعالی است ما انتظار حواس پرتی را نداریم و ممکن است حتی در شرایطی که از در و دیوار بالا می رود توجهش به اطراف خود باشد، وقتی که با فردی صحبت می کنند حواس آنان از صحبت با فرد مقابل پرت نمی شود ولی نمی توانند صبر کنند تا خود او جمله اش را تمام و مکالمه اش را به پایان ببرد.

در حالت مرکب، فرد مبتلا به این اختلال مجموعه ای از علایم بیش فعالی و کم توجهی را دارد و اختلال ADHD معمولا به این گروه گفته می شود. کودک مبتلا به این اختلال علاوه بر این که از در و دیوار بالا می رود توجهی به محیط اطراف خود ندارند. ما بین حرف سایرین می پرند و خیلی زود رشته کلام را به دلیل حواس پرتی از دست می دهند.

ترس / اضطراب

ترس: پاسخ هیجانی به تهدیدی واقعی یا پیش بینی وقوع خطر، همراه با تمایل شدید به مقابله یا فرار می باشد. باز شدن مردمک های چشم، انقباض عروق سطحی بدن همراه با افزایش جریان خون، افزایش ضربان قلب، تعریق و لرزش، در هنگام ترس رخ داده و فرد را آماده می سازد که با عامل ایجاد کننده خطر مقابله و ستیز کند یا این که از آن فرار نماید. به طور مثال، وقتی که ماشینی با سرعت زیاد به شما نزدیک می شود، هیجان حاصل از آن ترس نامیده می شود.

اضطراب: یک احساس بسیار ناخوشایند، اغلب مبهم و همراه با دلواپسی، از پیش بینی وقوع یک خطر یا بد بیاری در آینده است که با احساس نگرانی، ناراحتی و یا علایم تنش همراه می گردد. احساس خالی شدن سر دل، تنگی قفسه سینه، تپش قلب، تعریق، سردرد، اجبار ناگهانی برای دفع ادرار، میل برای حرکت، همگی از علایم بالینی اضطراب است که همراه با حسی نامطلوب می باشد. به صورت خلاصه می توان چنین گفت که اضطراب،نگرانی بدون بدون منشا است. به طور مثال وقتی مادری به محض خارج شدن فرزندش از منزل نگران او می شود، دچار اضطراب است.

تفاوت های ترس واضطراب

ترس و اضطراب از جنبه های مختلف با هم متفاوت می باشند مانند:

منشا: مهمترین تفاوت بین ترس و اضطراب در منبع و منشا بوجود آورنده آن است. ترس واکنش به تهدیدی معلوم، خارجی، قطعی و از نظر منشا بدون تعارض است. اما اضطراب واکنش در مقابل خطری نامعلوم، درونی، مبهم و از نظر منشا همراه با تعارض است. به عبارتی ترس هنگام روبرو شدن یا احتمال روبرو شدن با یک شیء یا موقعیت خطرناک واقعی بوجود می آید، اما در اضطراب فرد، منبع آن را به وضوح درک نمی کند. ترس ناشی از خطری است که در خارج وجود دارد و موضوع آن معین است، در حالی که اضطراب، موضوعی معین ندارد.
زمان: ترس، از یک موقعیت معلوم و اغلب متکی به زمان حال است، ولی اضطراب، ممکن است متوجه گذشته و آینده باشد.
نحوه مقابله: در هنگام ترس، وجود انسان يک کيفيت دفاعی پرتحرک، مثبت و فعال پيدا می‌کند، و از مقابل عامل خطر می گریزد یا با آن ستیز می کند، ولی در حالت اضطراب، يک کيفيت روحی مايوس، بی‌دفاع و ناتوان در فرد ايجاد می‌شود و فرد نمی داند جه باید انجام دهد.
مدت: ترس معمولا طور ناگهانی ایجاد شده و عمر کوتاهی دارد، اما اضطراب معمولا در مدت زمان طولانی بوجود آمده و ممکن است سال ها ادامه داشته یاشد.در نهایت می توان گفت ترس یک ناامنی بیرونی و اضطراب یک ناامنی درونی است. در ترس انسان می داند که او را چه می شود ولی در اضطراب نمی داند.

خلق / شخصیت

خلق: خلق به معنی دقیق، حالت هیجانی مسلط فرد، در هر زمان می باشد که حال و هوای ادراک فرد از جهان را تعیین می کند. اما اکثر روان پزشکان خلق را برای آن حالت هیجانی که معمولا در فرد دوام پیدا می کند، به کار می برند. که به آن حالت خلقی (mood state) می گویند. با این حساب حالت خلقی یک وضعیت پایدار است که برای نشان دادن واکنش نسبت به رویداها، مورد استفاده قرار می گیرد. در یک جمله می توان گفت خلق آن چیزی که معمولا انسان ها احساس می کنند. نوسانات خلق، تغییرات متناوب خلق بین حالت خوشی و غمگینی است. مثال های رایج از خلق شامل افسردگی، سرخوشی، خشم و اضطراب است.

شخصیت: الگوی پایدار درک کردن، ارتباط برقرار کردن و فکر کردن در مورد محیط و خود فرد است، یا به عبارتی تمایلات نسبتا پایدار روانی و جسمی هر فرد که نحوه تطابق وی را نسبت به محیط روانی، اجتماعی و مادی معین می سازد.
شخصیت از ریشه لاتین (Persona) به معنی نقاب و ماسک گرفته شده است و اشاره به ماسک و نقابی دارد که بازیگران یونان و روم قدیم بر چهره می‌گذاشتند و این تعبیر تلویحا به این موضوع اشاره دارد که شخصیت هر فرد ماسکی است که او بر چهره خود می‌زند تا وجه تمایز و تفاوت او از دیگران باشد. در واقع شخصیت به همه خصلت ها و ویژگی هایی اطلاق می‌شود که معرف رفتار یک شخص است.

تفاوت های خلق و شخصیت

خلق یکی از جنبه های شخصیت هر فرد است. هنگامی که می خواهیم در مورد شخصیت فردی صحبت کنیم به ناچار باید در مورد واکنش فرد نسبت به رویدادها و حادثه های پیش آمده صحبت کنیم در این زمان بحث خلق مطرح می شود. فرد خوشحال است یا غمگین، خشمگین است یا سر خوش، در این حال ما داریم در مورد یکی از ویژگی های شخصیت فرد که خلق اوست صحبت می کنیم.

نشانه / علامت

بسیاری از مواقع، هنگام مطالعه مطالبی در مورد مسایل روانشناسی یا روان پزشکی به این موضوع بر می خورید که "نشانه های این اختلال به صورت ذیل است"، یا مثلا "علامت های این اختلال بدین شرح است". شاید در دید اول دو کلمه نشانه و علامت قابل تمایز نباشد، ولی در تعاریف این دو کلمه متفاوت هستند، هر چند که اغلب به جای هم به کار می روند.نشانه: تظاهر عینی یک اختلال مرضی. آن چه که فرد مبتلا به یک اختلال به صورت بالینی نمایش می دهد.علامت: تظاهر ذهنی یک حالت مرضی. آن چه که ممکن است از دید فرد معالجه کننده ناپیدا باشد و فرد مبتلا به اختلال از آن آگاه است.

تفاوت های نشانه و علامت

تفاوت نشانه و علامت یک اختلال را می توان به این صورت بیان کرد که، نشانه ها ببیش از آن که توسط فرد مبتلا گزارش شوند توسط معاینه گر مشاهده می شوند ولی علامت ها بیشتر توسط فرد مبتلا گزارش می شوند تا این که توسط معاینه گر مشاهده شوند.

اختلال وسواسی - جبری / اختلال شخصیت وسواسی - جبری

اختلال وسواسی - جبری (OCD): افراد مبتلا به این اختلال دچار وسواس های فکری وعملی هستند و دچار افکاری مزاحم، ناخوشایند و ناخواسته می شوند که به صورت غیر ارادی به ذهن می آیند و موجب ناراحتی و ایجاد اضطراب می شوند، و در نتیجه برای سرکوب و بی اثر کردن این افکار شروع به انجام یک سری اعمال تکراری می نماید که بسیار وقت گیر می باشد.به صورت نمونه، فرد ممکن است دچار افکاری از قبیل آلوده بودن، تصور صحنه های خشونت بار یا هولناک، یا تمایل به چاقو زدن به کسی شود، که به دنبال آن برای کاهش فشار این افکار ممکن است دست های خود را به صورت مداوم بشوید، وسایل روی یک میز را برای جلوگیری از وقوع حادثه مداوم مرتب کند، چندین ساعت در حمام بماند و .......

شخصیت وسواسی - جبری: ذهن افراد مبتلا به این اختلال به صورت مداوم به نظم و ترتیب توجه به جزییات، قوانین، فهرست ها درگیر شده تا حدی که هدف اصلی آن ها از فعالیتی که انجام می دهند نادیده گرفته می شود. این افراد کمال طلب بوده و بدون نیاز مالی به صورت افراطی خود را وقف کار و تولید می نمایند، نسبت به حود و دیگران خسیس هستند و معتقدند پول باید برای روز مبادا پس انداز شود. درباره مسایل ارزشی و اخلاقی، بیش از اندازه جدی، دقیق و انعطاف ناپذیرند. این خصیصه ها باعث می شود که افراد مبتلا به این اختلال انعطاف پذیری، سعه صدر و کارایی خود را از دست دهند.به صورت نمونه، هنگامی که فرد فهرست کاری خود را گم می کند، به جای این که در مدت کوتاهی آن را دوباره باز نویسی کند زمان بیش از حدی را صرف جستجوی این فهرست خواهد کرد ، یا تکمیل یک گزارش کتبی به دلیل بازنویسی های متعدد و وقت گیر به تاخیر می افتد، به دلیل نداشتن تقسیم بندی زمانی مطلوب مهمترین کارها به دقیقه آخر محول می شود، .....

تفاوت ها

اگر چه اختلال شخصیت وسواسی – جبری و اختلال وسواسی – جبری دارای نام مشابهی هستند ولی علایم بالینی این دو اختلال کاملا از هم متفاوت می باشند. همان گونه که در تعاریف ذکر شد، مشخصه اختلال OCD افکار، تصاویر یا تمایلات مزاحم یا رفتارهای تکراری در واکنش به این افکار و تصاویر و تمایلات می باشد در حالی که ویژگی اصلی شخصیت وسواسی – جبری ، رفتاری همراه با ناسازگاری، کمال طلبی شدید، کنترل سخت و انعطاف ناپذیر بودن است.

پراشتهایی عصبی / اختلال پرخوری

پر اشتهایی عصبی و اختلال پرخوری هردو از اختلال های مربوط به تغذیه مجسوب می شوند. علایم اولیه مشابه این دو اختلال که حداقل یک بار در هفته و در مدت سه ماه تداوم دارد، به شرح ذیل است:دوره پرخوری: صرف میزانی از غذا در یک دوره زمانی کمتر از دو ساعت، که مشخصا بیشتر از مقداری است که اکثر مردم می توانند طی همین مدت و تحت شرایط مشابه بخورند. خوردن سریع تر از حالت طبیعی، خوردن تا زمانی که سیری توام تا احساس ناراحتی ظاهر شود، خوردن مقدار زیاد غذا در زمانی که فرد از لحاظ جسمی گرسنه نیست، خوردن در تنهایی به دلیل احساس شرم از مقدار غذای خورده شوده و احساس تنفر از خود یا احساس گناه شدید پس از پرخوری از نشانه های دوره پرخوری است. این دوره لزوما به یک موقعیت محدود نمی شود مثلا فردی ممکن است پرخوری را در رستوران آغاز و آن را در بازگشت به منزل ادامه دهد. ته بندی های مداوم با مقادیر جزیی غذا در طول روز به عنوان پرخوری تلقی نمی شود.

ناتوانی در کنترل خوردن: این مسئله می توان به صورت احساس ناتوانی در توقف خوردن یا کنترل نوع یا حجم غدای مصرفی باشد. اشکال در کنترل پرخوری ممکن است مطلق نباشد، برای نمونه، فرد ممکن است وقتی تلفن زنگ بزند، کماکان به خوردن ادامه دهد، در حالی که اگر کسی سرزده وارد اتاق شوند، خوردن را متوقف کند.

تفاوت ها

هر چند پرخوری و ناتوانی در کنترل خوردن، در پراشتهایی عصبی و اختلال پرخوری مشترک هستند، اما این دو اختلال در بعضی از جنبه های اساسی با هم تفاوت دارند که عبارتند از:

پاکسازی: فرد مبتلا به پر اشتهایی عصبی، اعمال نامتناسبی را به صورت مفرط و مکرر در جهت جبران پرخوری و به منظور جلوگیری از افزایش وزن، انجام می دهد که به روش های پاکسازی معروف هستند. نمونه ای از روش های پاکسازی به این شرح هستند، استفراغ کردن بلافاصله پس از خوردن غذا که به وسیله تحریک رفلکس عق زدن انجام می گیرد، در طول زمان این روش به شکلی تشدید می شود که فرد به قصد استفراغ کردن پرخوری می کند. مصرف نا به جای مدرها و مسهل ها، مصرف یا قطع داروهای تاثیر گذار بر هورمون ها مانند مصرف هورمون تیروئید یا قطع انسولین در دیابتی ها. روزه داری یک روزه یا بیشتر از آن. ورزش شدید در زمان و مکان نامناسب تا حدی که مانع فعالیت های مهم فرد می شود و علی رغم آسیب یا سایر عوارض طبی ادامه می یابد.

محدودیت رژیم غذایی: مبتلایان به پر اشتهایی عصبی به طور معمول در فواصل بین پرخوری ها، محدودیت رژیم غذایی واضح یا برنامه ریزی شده ای را برای کاهش وزن دارند در حالی که در اختلال پرخوری، فرد به دنبال بروز پرخوری اقدام به گرفتن رژیم می کند به عبارتی در پراشتهایی عصبی اول رژیم غذایی سپس پرخوری و در اختلال پرخوری اول پرخوردن و سپس رژیم غذایی روی می دهد.پاسخ به درمان: میزان بهبودی در مبتلایان به اختلال پرخوری بالاتر از کسانی است که مبتلا به پر اشتهایی عصبی هستند.

اختلال استرس پس از حادثه / اختلال استرس حاد

هنگامی که یک فرد با حادثه یا حوادثی آسیب زا مواجه می شود ممکن است علایمی از خود بروز دهد، این حوادث می توانند منشا ایجاد دو اختلال روانی به نام های اختلال استرس حاد و اختلال استرس بعد از سانحه (PTSD) شوند که علایم بالینی آن ها مشابه است. در ذیل به تعدادی از این حوادث و علایم اشاره می شود:

حوادث: حوادث به چهار شکل مختلف در بروز این اختلال ها موثر هستند.تجربه مستقیم حوادث آسیب زا: جنگ، تهدید یا حمله واقعی فیزیکی، سرقت، خفگی، بد رفتاری جسمی دوران کودکی، تهدید یا خشونت جنسی واقعی، دزدیده شدن، به گروگان گرفته شدن، حملات تروریستی، شکنجه شدن، اسیر جنگی بودن، بلایای طبیعی یا ساخت بشر و حوادث شدید وسایل نقلیه، هوشیار شدن در حین عمل جراحی، ....
شاهد یک حادثه آسیب زا بودن: مشاهده آسیب های جدی یا تهدید به آن، مرگ غیر طبیعی، بدرفتاری جسمی یا جنسی با توسل به زور، تهاجم خانوادگی، تصادفات، جنگ یا بلایا و یا حادثه فجیع طبی مثل خونریزی تهدید کننده زندگی برای فرزند فرد، ...
آگاه شدن از یک حادثه آسیب زا: در این شرایط فرد از اتفاقات ناگهانی یا فجیعی مطلع می شود که برای وابستگان نزدیک یا دوستان رخ داده است. تهاجم های وحشانه فردی، خودکشی، تصادف های شدید و جراحات جدی از این دسته هستند.
تجربه مکرر یا شدید با جزییات آزار دهنده و تنفر آور حادثه آسیب زا: مسئولین خط اول جمع آوری کننده بقایای اجساد، مامورین پلیسی که مکررا با جزییات سوء رفتار با کودک مواجه است.

علایم:

یادآوری حادثه: در فرد مبتلا به این اختلال، به صورت شایع، یادآورهای مزاحم و مکرر حادثه به سراغ وی می آیند. این یاد آوری ها، خاطراتی در مورد سانحه هستند که به طور خود به خودی و یا بر اثر یک محرک، تجربه آسیب زا را برای فرد یادآوری می کند. مثلا صدای اگزوز عقب ماشین سبب برانگیختن خاطره شلیک گلوله می شود. این خاطرات مزاحم، شکل های متفاوتی دارند، به طور مثال احساس گرمای شدید در یک خانه آتش گرفته، ترس از این فکر که در شرف خنجر خوردن است، تجربه تنگی نفس کسی که در حال غرق شدن است.
رویای مربوط به حادثه: رویاهای ناراحت کننده ای در مورد حادثه برای فرد مبتلا به این اختلال پیش می آید، برای مثال فردی که از یک حادثه تصادف جان سالم به در برده، رویای ناراحت کننده ممکن است صدای تصادف ماشین باشد، و رویای یک سرباز جنگی می تواند آسیب دیدن به روشی غیر از جنگیدن باشد.

بازگشت به گذشته (فلش بک): در این حالت فرد طوری رفتار می کند که گویی حادثه آسیب زا اکنون رخ می دهد و وی آن را در همان لحظه تجربه می کند.ناراحتی روانی شدید یا واکنش فیزیولوزیک محسوس: بعضی از مبتلایان به این اختلال، خاطرات مزاحمی از خود حادثه ندارند اما در عوض وقتی با رویدادی مواجه می شوند که مشابه یا نمادی از جنبه های حادثه آسب زاست، نوعی ناراحتی روانی یا فیزیولوژیکی را تجربه می کنند، مثل روز پر از باد برای کودکان طوفان زده، احساس گرما برای یک قربانی آتش سوزی، سرگیجه برای یک فرد نجات یافته از ضربه سر
خلق منفی: این افراد هیجان های مثبت مانند شادی، لذت، رضایت یا هیجان های همراه با صمیمیت، مهربانی یا تمیلات جنسی را نمی توانند به صورت مستمر حفظ کنند اما هیجانات منفی مثل ترس، غمگینی، خشم، احساس گناه و شرم را حفظ می نمایند.
تغییر در آگاهی: تغییر در آگاهی به صورت احساس جدا شدن از خود یا محیط یا فراموش کردن یک جنبه مهم از حادثه رخ داده، است. خود را از آن طرف اتاق دیدن، حرکت کند اشیا، دیدن مغشوش اشیا نمونه هایی از تغییر در آگاهی هستند.
اجتناب: بیمار ممکن است از صحبت در مورد تجربه آسیب زا امتناع کند یا به روشهایی مثل مصرف شدید الکل در هنگام به یاد آوردن حادثه برای کاهش سطح آگاهی خود روی بیاورد. همچنین مواردی مانند اجتناب از شنیدن اخباری که این گونه حادثه ها را پوشش می دهند، خودداری از بازگشت به مکانی که سانحه رخ داده یا دوری افرادی که حادثه مشابه ای را تجربه کرده اند ممکن است در افراد مبتلا به این اختلال دیده شود.
برانگیختگی: برانگیختگی در افراد مبتلا به این اختلال ممکن است به صورت های مختلف بروز نماید،که می توان به این موارد اشاره کرد، مشکل در شروع خواب، مشکل در داشتن خواب مداوم، کابوس دیدن، زود جوشی، پرخاشگری کلامی، پرخاشگری فیزیکی، افزایش حساسیت، مشکل در تمرکز از جمله اشکال در به خاطر آوردن وقایع روزانه، گوش به زنگی، و حساس بودن به محرک های غیره منتظره که به صورت پریدن، یکه خوردن و جهش نسبت به صداهای بلند خود رانشان می دهد.

تفاوت ها

با توجه با آنچه ذکر شد، علایم اختلال استرس حاد و اختلال استرس پس از سانحه مشترک هستند، ولی آنچه که باعث می شود از آن ها به عنوان دو اختلال جداگانه یاد شود زمان بروز علایم و مدت آن است.

زمان بروز علایم: در اختلال استرس حاد، علایم بلافاصله پس از روی دادن حادثه تا حداکثر تا سه روز بعد از مواجه شدن با حادثه آسیب زا خود را نشان داده در حالی که علایم اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) معمولا در عرض سه ماه اول بعد از سانحه خود را نشان می دهد، هر چند که ممکن است به صورت تاخیری چند ماهه یا حتی چند ساله علایم بیماری کامل شود.
مدت علایم: در اختلال استرس حاد علایم پس از یک ماه فرو کش کرده یا تسکین می یابد، در حال که دوره بهبودی کامل در استرس بعد از سانحه از سه ماه تا چندین سال متفاوت است.لازم به ذکر است که، اختلال استرس حاد ممکن است در صورت عدم التیام به اختلال استرس بعد از سانحه تبدیل شود. تقریبا نیمی از افرادی که نهایتا دچارPTSD می شوند، در ابتدا علایم اختلال استرس حاد را داشته اند.

ترس / هراس

ترس: پاسخ هیجانی به تهدیدی واقعی یا پیش بینی وقوع خطر، همراه با تمایل شدید به مقابله یا فرار می باشد. باز شدن مردمک های چشم، انقباض عروق سطحی بدن همراه با افزایش جریان خون، افزایش ضربان قلب، تعریق و لرزش، در هنگام ترس رخ داده و فرد را آماده می سازد که با عامل ایجاد کننده خطر مقابله و ستیز کند یا این که از آن فرار نماید. به طور مثال، وقتی که ماشینی با سرعت زیاد به شما نزدیک می شود، هیجان حاصل از آن ترس نامیده می شود.

هراس: ترس مداوم از یک شیء، فعالیت یا موقعیت خاص که با خطر واقعی نهفته در آن شیء، فعالیت یا مو قعیت خاص تناسب ندارد و موجب تمایل شدید برای اجتناب و دوری از آن می شود. در صورتی که امکان اجتناب از محرک های هراسی وجود نداشته باشد، فرد آن را با یک ناراحتی آشکار تحمل می کند. به عبارتی هراس یا فوبیا، ترس بیمارگونه، به شدت مبالغه آمیز و حتی توهمی است. هراس را به انواع مختلفی تقسیم می کنند:

هراس اختصاصی: هراس از یک موقعیت یا جسم خاص. پرواز، بلندی، حیوانات، ترزیق، دیدن خون از انواع این هراس هستند.
جمعیت هراسی: هراس درباره یک یا چند موقعیت اجتماعی. مکالمه یا ملاقات با افراد غریبه، سخنرانی کردن، مشاهده شدن در هنگام خوردن یا اشامیدن از تنونه های این هراس هستند.
گذر هراسی: هراس قابل توجه در رویارویی یا انتظار رو به رو شدن با طیف گسترده ای از موقعیت های مختلف. استفاده از وسایل نقلیه عمومی مانند اتوموبیل؛ اتوبوس؛ قطار؛ کشتی؛ هواپیما، بودن در فضاهای باز مانند پارکینگ های بزرگ؛ مراکز خرید؛ پل ها، بودن در فضاهای بسته مانند فروشگاه ها؛ تئاتر, سینما، ایستادن در صف یا جاهای شلوغ و تنها ماندن خارج از خانه از نمونه های گذر هراسی هستند.

تفاوت ها

ترس واکنش به تهدیدی معلوم، خارجی و قطعی می باشد. اما در هراس خطری واقعی برای ترسیدن وجود ندارد.ترس یک واکنش با هدف محافظت از فرد است، اما در هراس به علت واقعی نبودن خطر، نیاز به محافظت نیست.در هراس یا فوبیا فرد احتمالا می داند که ترس و اضطراب به وجود آمده غیر منطقی است. اما ترس به علت منطقی به وجود می آید.

 اضطراب / فشار روانی (استرس)

فشار روانی (استرس): استرس، پاسخ های اختصاصی و غیر اختصاصی است که یک شخص به رویدادهای که تعادل وی رابه هم زده، از توانایی سازگاری وی بیشتر بوده یا وی را تحت فشار قرار می دهند، از خود نشان می دهد. به عبارت دیگر استرس، یک واکنش جسمانی، روانی و عاطفی در برابر یک محرک بیرونی است که می تواند موجب سازگاری فرد با محیط شود.
استرس در سطح پایین را استرس مثبت می نامند، فشار روانی کم، در سازگاری افراد نقش مثبتی ایجاد می کند، مثلا استرس کم در مورد یک امتحان، دانش آموز را وا می دارد که به اتاق خود رفته، تفریحات را برای مدتی فراموش کرده و درس بخواند. در واقع استرس به انگیزه و میلی مثبت برای پیشرفت تبدیل می شود.
استرس زیاد را استرس منفی می نامند. دانش آموزی که استرس فراوان برای یک امتحان دارد، حتی اگر به اتاق خود رفته و بخواهد درس بخواند، قادر به تمرکز روی مطالب و درک آن ها نمی باشد. وقتی فشار روانی شدید، مداوم و طولانی باشد موجب فرسودگی یا خستگی شده و در نهایت ممکن است به افسردگی یا سایر اختلال های روانی منجر شود.

اضطراب: یک احساس بسیار ناخوشایند، اغلب مبهم و همراه با دلواپسی، از پیش بینی وقوع یک خطر یا بد بیاری در آینده است که با احساس نگرانی، ناراحتی و یا علایم تنش همراه می گردد. احساس خالی شدن سر دل، تنگی قفسه سینه، تپش قلب، تعریق، سردرد، اجبار ناگهانی برای دفع ادرار، میل برای حرکت، همگی از علایم بالینی اضطراب است که همراه با حسی نامطلوب می باشد. به صورت خلاصه می توان چنین گفت که اضطراب،نگرانی بدون بدون منشا است. به طور مثال وقتی مادری به محض خارج شدن فرزندش از منزل نگران او می شود، دچار اضطراب است.

تفاوت ها

اضطراب مرحله پیشرفته استرس (فشار روانی) مزمن است. اضطراب هنگامی در فرد بروز می‌کند که شرایط استرس‌زا در زندگی فرد بیش از حد طولانی شود یا به‌طور مکرر رخ دهد.
استرس حالت های روانی وسیع تری را نسبت به اضطراب در بر می گیرد. استرس باعث ایجاد ترس، ناراحتی یا حتی شادی در انسان می شود، اما اضطراب باعث ایجاد نوعی هراس در انسان می شده که باعث می شود فرد به صورت اغراق آمیز نسبت به محیط اطراف خود هوشیار شود.استرس کم عاملی برای پیشرفت است، اما اضطراب همیشه باز دارنده می باشد.

اعتماد به نفس / حرمت نفس

اعتماد نفس: عقیده یک فرد درباره توانایی ها و استعدادهایش. به تعبیر دیگر اعتماد به نفس یعنی آن احساس و شناختی که فرد از توانایی ها و محدودیت های درونی و بیرونی خود دارد. شکل گیری اعتماد به نفس در دوران کودکی با حمایت والدین از فرزندانشان به طور موثر شکل می گیرد. وقتی فردی با توجه به در نظر گرفتن تفاوت های فردی، خود را توانا، با کفایت، دوست داشتنی و منحصر به فرد می بیند، اعتماد به نفس مثبتی دارد.

حرمت نفس (عزت نفس – احترام به نفس): میزان ارزشی که شخص برای خود قایل است که ناشی از افكار، احساسات، عواطف و تجربيات ما در طول زندگی است. به عبارتی دیگر حرمت نفس یعنی، احساس ارزشمندی درونی و احترام گذاشتن به خویشتن، ارتباط صادقانه با خود و حقیقت گویی، توانایی در دوست داشتن و عشق ورزیدن به همه و بالاخره داشتن تصویر ذهنی خوب از خود و سازگاری با جهان هستی. در کل امنیت معنوی و تفاهم با آنچه که هستیم.

تفاوت ها

اعتماد به نفس و حرمت نفس با یکدیگر مرتبط هستند اما دقیقا شبیه به هم نیستند. اعتماد به نفس بسیار محدودتر از عزت نفس است. به طور کل اعتماد به نفس به عقیده یک فرد نسبت به توانایی ها و استعدادهایش مربوط است، اما عزت نفس به معنای داشتن احساس ارزشمندی و کارایی در مورد خود است. اعتماد به نفس از نتايج عزت نفس و برآيند آن به شمار می آید.

خشم / عصبانیت

خشم: خشم به حسی که انسان در شرایط نامساعد و در مقابل اتفاقات بیرونی که تعادل روانی او را برهم زده، تجربه می کند، گفته می شود. به عبارتی خشم یک احساس و هیجان است و یک حال درونی است نسبت به حادثه ای که در بیرون دارد اتفاق می افتد.
خشم، احساس بدی است و زمانی رخ می دهد که موضوعی یا اتفاقی پیش آمده و موجب شده ما به آرزو، هدف، خواسته، نیاز یا حق مان نرسیم. یعنی موضوع خشم در رابطه با انتظارها و توقع های ماست. ما خشمگین می شویم زمانی که انتظار رویدادی یا موردی را داریم که بشود یا نشود.

عصبانیت: عصبانیت واکنشی است که فرد در برابر احساس خشم نشان می دهد. عصبانیت یک رفتار بوده و چگونگی بروز آن بر اساس آموخته ها و یادگیری های قبلی فرد می باشد.

تفاوت ها

خشم غیر ارادی ولی عصبانیت ارادی و انتخابی است.
خشم، احساس و هیجان است ولی عصبانیت رفتار.
احساس خشم یک فرد ممکن است برای دیگران قابل مشاهده نباشد، اما عصبانیت برای دیگران قابل مشاهده است.ما جلوی منبع قدرت، مانند پلیس خشمگین می شویم ولی عصبانی نمی شویم.

اختلال علایم جسمانی / اختلال ساختگی

اختلال علایم جسمانی: مبتلایان به اختلال علایم جسمی به طور معمول علایم جسمی شایع و متعددی مانند درد موضعی، احساس خستگی، یا .... را دارند که عموما بیان کننده بیماری جدی نبوده ولی برای فرد ناراحت کننده می باشد و در روند طبیعی زندگی روزمره آنان اثر می گذارد. رنج فرد چه از نظر پزشکی قابل توضیح باشد یا نباشد واقعی است. اختلال علایم جسمی معمولا همراه یک بیماری طبی واقعی می باشد به طور مثال ممکن است فردی بعد از یک سکته قلبی بدون عارضه به خاطر اختلال علایم جسمی به شدت ناتوان شود، حتی اگر خود سکنه قلبی منجر به ناتوانی او نشده باشد.

مبتلایان به این اختلال علایم جسمانی خود را تهدید کننده، پر خطر یا مشکل ساز دانسته و معمولا سلامتی خود را در بدترین شرایط می دانند. در اغلب موارد سطوح بالایی از مراقبت های پزشکی مورد استفاده قرار می گیرد که به ندرت موجب تسکین دغدغه های بیمار می گردد و در نتیجه فرد ممکن است به دنبال درمان توسط پزشکان متعدد برای همان علایم باشد، که نتیجه آن تشدید ظاهری علایم می باشد.

اختلال ساختگی: فرد مبتلا به این اختلال به صورت نهانی اقداماتی برای نمایش غیر واقعی، تقلید، ایجاد علایم و نشانه های بیماری یا آسیب انجام می دهد بدون آن که نفع خارجی واضحی داشته باشد. به عبارتی دیگر فردی که دچار یک بیماری یا آسیب طبی شده است با روش های مختلف فریب کاری، سعی می نماید مسئله را از آن چه که واقعا هست بزرگتر نشان دهد. این مسئله حتی در مورد بیماری یا آسیب به دیگران هم اتفاق می افتد و فرد را بیمارتر و آسیب دیده تر از آنچه هست نشان می دهد. این فریب کاری از راه جعل، اغراق یا القا صورت می گیرد.

مبتلایان به این اختلال، برای مثال ممکن است احساس افسردگی و میل به خودکشی را به دنبال مرگ همسر خود گزارش کنند؛ در حالی که این مرگ واقعیت نداشته و اصولا همسری ندارند. به دروغ دوره هایی از علایم نورولوژیک مانند تشنج؛ سرگیجه یا فراموشی را گزارش کنند، دستکاری در تست های آزمایشگاهی مانند اضافه کردن خون به ادرار برای ادعای دروغین یک بیماری، مصرف انسولین یا وارفارین برای القا نتایج غیر طبیعی آزمایشگاهی یا وجود بیماری، ایراد آسیب جسمی به خود یا ایجاد بیماری در خود یا دیگران، از سایر اقدامات افراد مبتلا به این اختلال است.

تفاوت ها

علیرغم وجود علایم بیماری طبی در هر دو گروه، در اختلال علایم جسمی، توجه زیاد و جستجوی درمان برای نگرانی های طبی وجود دارد ولی شواهدی که نشان دهد فرد اطلاعات کاذبی ارایه می دهد یا رفتاری فریب آمیز دارد وجود ندارد. در صورتی که در اختلال ساختگی فرد با دادن اطلاعات کاذب و رفتار فریب کارانه، علایم جسمانی را از آن چه هستند برجسته تر می سازد. به عبارتی در اختلال علایم جسمی، فرد مشکل خود را بزرگتر از آنچه هست می بیند، ولی در اختلال ساختگی، فرد با استفاده از روش های مختلف مشکل خود را بزرگتر از آن چه هست نشان می دهد.

هوش / عقل

هوش: هوش از جمله مواردی است که هنوز تعریف واحدی برای آن ارائه نشده و افراد با توجه به دیدگاه های فکری خود تعاریف مختلفی از آن بیان می کنند. در نظر عامه مردم هوش استعداد کلی فرد تعریف می شود. در ذیل چند تعریف مختلف از هوش ارائه می گردد:

توانایی شخص برای تفکر و عملکرد منطقی و معقول.
فعالیت قوای ذهنی موجود زنده که به وی امکان می دهد خود را با محیط سازگار سازد و در موقعیت های مختلف محیط، از خود رفتارهای خاصی را نشان دهد.
استعداد انطباق با محیط
استعداد یادگیری و مورد استفاده قرار دادن آموخته های خود در سازگاری با اوضاع تازه و حل مسائل جدید می داند.
استعداد فهمیدن الفاظ، یادآوری الفاظ به آسانی، استعداد چهار عمل اصلی با سرعت و دقت، استعداد تصور و تجسم حرکت اشیاء و اوضاع مختلف در ضمن این حرکت و استعداد ادراک زودتر مسائل و مطالب و .....
مجموع کل استعداد فرد که او را به انجام کار با هدف، تفکر عقلانی و برخورد مؤثر با محیط خود قادر می سازد.در نهایت با توجه به تعاریف بیان شده می توان گفت، هوش استعدادی است که به فرد امکان می دهد تا از خود رفتاری بروز دهد که آن رفتار، او را با محیط سازش دهد و بتواند مسائل و مشکلات جدیدی که پیش می آید را حل نماید.هوش نیز مانند بعضی استعدادها، تحت تأثیر وراثت به انسان منتقل می شود و محیط آن را پرورش داده و به ثمر می رساند. اگر شرایط محیطی مناسب برای پرورش هوش فراهم نباشد هیچ وقت نمی تواند خود را نشان دهد. افراد باهوش کسانی هستند که می توانند مسايل و مشکلات جاری را به راحتی حل و فصل کرده و خود را با محيط تطبیق دهند.امروزه با توجه به تعاریف و وجود دیدگاه های مختلف، طبقه بندی های گوناگونی از هوش وجود دارد. در ذیل یکی از مواردی که هشت نوع هوش را در انسان شناسایی کرده است، ارائه می دهیم:

هوش تصویری (فضایی – مکانی)
هوش زبان شناختی (کلامی)
هوش منطقی – ریاضی (منطق ریاضی)
هوش جسمی – حرکتی (بدنی – جنبشی / حرکات بدنی – تعادلی)
هوش درون فردی
هوش موسیقیایی (هنر موسیقی – ریتمیک)
هوش میان فردی (اجتماعی)
هوش طبیعت گرا

عقل: عقل از جمله مواردی است که هنوز تعریف واحدی برای آن ارائه نشده و افراد با توجه به دیدگاه های فکری خود تعاریف مختلفی از آن بیان می کنند. در ذیل به چند تعریف اشاره می شود:

تفکر منطقی انسان.
اسم عام برای فرآیندهای شناختی.
تفکر هدایت شده.
نیرویى که به وسیله آن خوبی‌ها، بدی‌ها، تفاوت‌ها و زمینه‌هاى آن، شناخته می‌شود.
دانستن. از این ‌رو عقل در برابر جهل (نادانى) قرار می‌گیرد، نه در برابر دیوانگى.
خرد و خردمندی، یا فهمیدن و دانستن و تمیز نیک و بد
پای بند (كلمه عقل در اصل لغت به معنای بستن وگره زدن است) که انسان را از آن چه مانع صلاح و سعادت او است، باز می دارد.
فهم و ادراک

تفاوت ها

کانون اصلی ادراک های انسان عقل است و هوش مرتبه ای از حوزه کارکردی عقل به شمار می رود. به عبارتی عقل را می توان فراتر از هوش دانست.
هوش روابط بین پدیده‌ها را درک می‌کند، در حالى که با خوب و بد آن کار چندانى ندارد، ولى عقل ضمن درک این روابط، خوب و بد آن ها را نیز تشخیص می‌دهد.
هوش زیرکی، آگاهی و شعور است ولی عقل دریافتن ، فهمیدن و نیروی ادراک می باشد.

مثال: شخصیت های منفی مانند مجرمان، خلاف کاران، کلاهبرداران حرفه ای را در نظر بگیرید. این افراد با زیرکی فراوان و استفاده از آگاهی های خود دست به خلاف می زنند و بسیار موفق هم عمل نموده و به خواست های خود می رسند (هوش)، ولی به علت نداشتن تفکر منطقی و عدم تشخیص خوب یا بد بودن کار (عقل)، در این زمینه دچار اختلال بوده و برخلاف عقل عمل می کنند.

اختلال علایم جسمانی / اضطراب بیماری

اختلال علایم جسمانی: مبتلایان به اختلال علایم جسمی به طور معمول علایم جسمی شایع و متعددی مانند درد موضعی، احساس خستگی، یا .... را دارند که عموما بیان کننده بیماری جدی نبوده ولی برای فرد ناراحت کننده می باشد و در روند طبیعی زندگی روزمره آنان اثر می گذارد. رنج فرد چه از نظر پزشکی قابل توضیح باشد یا نباشد واقعی است. اختلال علایم جسمی معمولا همراه یک بیماری طبی واقعی می باشد به طور مثال ممکن است فردی بعد از یک سکته قلبی بدون عارضه به خاطر اختلال علایم جسمی به شدت ناتوان شود، حتی اگر خود سکنه قلبی منجر به ناتوانی او نشده باشد.

مبتلایان به این اختلال علایم جسمانی خود را تهدید کننده، پر خطر یا مشکل ساز دانسته و معمولا سلامتی خود را در بدترین شرایط می دانند. در اغلب موارد سطوح بالایی از مراقبت های پزشکی مورد استفاده قرار می گیرد که به ندرت موجب تسکین دغدغه های بیمار می گردد و در نتیجه فرد ممکن است به دنبال درمان توسط پزشکان متعدد برای همان علایم باشد، که نتیجه آن تشدید ظاهری علایم می باشد.

اختلال اضطراب بیماری (خود بیمار انگاری، هیپوکندریازیس): این اختلال در واقع هراس از احتمال بیمار بودن است. فرد مبتلا به این اختلال مشغولیت فکری مداوم به داشتن، یا احتمال ابتلا به یک بیماری طبی جدی تشخیص داده نشده را دارد. با وجودی که نگرانی ممکن است به خاطر یک علامت یا حس غیر جسمی غیر مرضی باشد ناراحتی فرد اصولا ناشی از شکایت جسمی نیست بلکه بیشتر از اضطراب درباره معنا، اهمیت یا علت شکایت نشات می گیرد، به عبارتی نگرانی فرد از این است که ممکن است یک بیماری در او تشخیص داده شود.

در صورتی که علامت یا نشانه ای جسمی وجود داشته باشد اغلب احساس فیزیولوژیک طبیعی مثل سرگیجه، یک اختلال کارکردی خوش خیم موقت مثل وز وز گوش، یا یک احساس ناراحتی جسمی که عموما دلالت بر وجود بیماری نمی کند مثل آروغ زدن است. اگر یک بیماری طبی قابل تشخیص وجود داشته باشد اضطراب و مشغولیت ذهنی فرد به وضوح افراطی و نامتناسب با شدت بیماری است. اشتغال خاطر با فکر بیمار بودن، با اضطراب قابل توجهی درباره سلامتی و بیماری همراه است.

تفاوت ها

در اختلال اضطراب بیماری، فرد بدون علایم جسمانی، یا با علایم جسمی کم، تصور می کند که بیمار است. در صورتی که در اختلال جسمی، علایم بالینی وجود دارد. به عبارتی در اختلال جسمی فرد بیماری خود را از آن چه که هست بزرگتر می پندارد ولی در اختلال اضطراب بیماری فرد خود را بیمار تصور می کند یا اضطراب آن را دارد که بیمار باشد حتی در غیاب علایم جسمی بیماری خاص و یا وجود یک علامت جزیی.آنچه در اختلال خود بیمار پنداری مهم است، اضطراب ناشی از احتمال وجود یک بیماری است. ولی در اختلال جسمی، ناراحتی از حضور یک بیماری است.

اسکیزوفرنی / اختلال اسکیزو افکتیو

اسکیزوفرنی (شیزوفرنی): اسکیزوفرنی نوعی اختلال روانی است که بروز علایم آن در افراد مختلف تفاوت عمده ای با یکدیگر دارند. هیچ علامت خاصی نشانه اسکیزوفرنی نیست و تشخیص فقط با توجه به مجموعه ای از علایم و نشانه ها و افت کارکرد اجتماعی یا شغلی مرتبط با آن ها معلوم می شود.علایم اصلی اسکیزوفرنی را می توان بدین شرح بیان کرد، بروز واضح یکی از موارد هذیان، توهم، گفتار نابسامان و آشفته (مانند بی ربط گویی مکرر) حداقل برای یک ماه، که ممکن است همراه رفتار آشفته یا کاهش ابراز هیجانات و بی اردگی باشد.

در افراد مبتلا به این اختلال ممکن است این علایم هم مشاهده شود، عاطفه نامناسب مثل خنده بی مورد بدون محرک، ملال خلق که می تواند به شکل افسردگی؛ اضطراب یا خشم باشد، الگوی خواب آشفته مثلا خواب روزانه و فعالیت شبانه، عدم تمایل به خوردن یا امتناع از غذا، گسست از خود، گسست از واقعیت، نگرانی های جسمی تا حد هذیان، اضطراب و هراس های اختصاصی، کاهش قدرت درک و تعبیر نیت دیگران.اختلال اسکیزوافکتیو (عاطفه گسیختگی): یک دوره مستمر بیماری اساسی خلقی (مانیا یا افسردگی اساسی) هم زمان با علایم اصلی اسکیزوفرنی تشکیل اختلال اسکیزوافکتیو را می دهند.

الگوهای زمانی متنوعی در این اختلال دیده می شود، به طور معمول این اختلال دارای دوره ای شش ماهه است که در دو ماه نخست آن هذیان و توهمات قابل توجهی (علایم اسکیزوفرنی) بروز می کند و سپس در سه ماه بعدی علایم افسردگی اساسی کامل همراه با علایم اسکیزوفرنی مشاهده می شود و نهایتا در ماه آخر مجددا علایم اسکیزوفرنی به تنهایی ادامه می یابد. هم چنین ممکن است که علایم افسردگی و مانیا قبل از بروز علایم روان پریشی ( اسکیزوفرنی)، حین مرحله حاد آن، یا پس از پایان دوره روان پریشی نیز مشاهده شود.

تفاوت ها

در اختلال اسکیزوافکتیو لازم است که دوره مانیا یا افسردگی اساسی هم زمان با مرحله فعال علایم بروز نماید و در بیشتر دوران مراحل فعال بیماری وجود داشته باشد. در حالی که در اسکیزوفرنی دوره های حاد افسردگی اساسی یا مانیا دیده نمی شود.به طور کلی می توان گفت، ترکیب اسکیزوفرنی با مانیا و افسردگی و یا ترکیب اسکیزوفرنی با افسردگی اساسی، اختلال اسکیزوافکتیو را به وجود می آورد.

ارسال نظرات