ابطحی گفت: قاضی مرتضوی از من وصیتنامه و امضا برای اعدام گرفت و من را برای اعدام آماده کردند! یقین پیدا کردم که من را اعدام میکنند و این بازی روانی نیست. حین جابجایی من سرم ضربه خورد و ناگهان کسی گفت مراقب اینها باشید و فردا که آزاد شوند از کاه کوه میسازند و فهمیدم اعدام یک فریب بود.
شانس آوردی که ضربه از نوع ضربه جسم سخت به سر زهرا کاظمی نبود!
فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ... ای سیّدِ سادات ! ای مهترِ کائنات ! کریم و مهربانی ، لطیف و رحیم بر همگانی ، همه را بر سننِ صواب میرانی ، همه را بر مائده عزّت میخوانی، و بسعادتِ جاودانه میرسانی... یتیمان را چون پدری ، بیوه زنان را چون شوهری . آشنا را نوازندهای و بیگانه را راه نماینده ... جهانیان را عینِ رحمتی، رهیگان [بندگانِ] را سبب ِ کرامتی... ای سید! این همه هست و نگر تا خود را نبینی وز مکتسباتِ خود ندانی، کان همه مائیم و ما بودیم، و ما نواختیم... و ما ساختیم و ترا بران داشتیم و بخوش خویی بداشتیم... ای مهتر ! با مؤمنان و دوستان همچنین میباش ، هم به این مهربانی و هم به این خوشخویی..، وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ...اما با کافران و منافقان لَختی درشتتر شو و با ایشان جهاد کن... یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ... بسا فرقا که میان حبیب و میان کلیم است... حبیب [یعنی حضرتِ رسول] را بدرشتی فرمود در کافران و باز خواند از مُداهنت، چه در خوی ِ وی همه رِفق و لین بود ... و کلیم [یعنی حضرتِ موسی] را بضدّ این گفت: فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً [یعنی تو و هارون با فرعون با مهربانی صحبت کنید]... به نرمی و به رفق [امر] فرمود، و باز خواند او را از حدّت و غلظت که در وی بود ...ثم قال: وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ ... یا سیّد! اگر تو یارانِ خود را شراب ِ توحید صرف بیآمیغِ حظوظ دهی بگریزند و نیز گردِ تو نگردند... یا سید! حوصله ایشان بر نتابد آنچه حوصله تو برتابد... کسی که شام و چاشتش بحضرتِ احدیت بود دیگران را با وی چه برابری بود و چه مناسبت؟! ... سیّد صلوات اللَّه علیه از خود این خبر داد که: لستُ کاحدکم، اظلُّ عند ربی یُطعمنی و یسقینی... وقتی دیگر میگفت: لی مع اللَّه وقت لا یسعنی فیه ملکٌ مقرب و لا نبی مُرسَل...مصطفی (ص) خلق را این ادب ِ دین در آموخت و گفت: " کلّموا الناس علی قدر عقولهم" ... با هر کسی سخن بقدرِ عقلِ وی گوئید و آنچه برنتابد بر وی منهید.
هر کسی را جامِ او بر جانِ او همسان کنید ،
هر کسی را نقلِ او با عقلِ او هم برنهید !!
فَاعْفُ عَنْهُمْ ای سید! ... تقصیری که کردهاند در حقِ تو و در کارِ تو عفو کن از ایشان و فرا گذار... و بآنچه تقصیر کردند در اداءِ حقوق ما، تو ایشان را شفیع باش و از ما آمرزش خواه... فَاعْفُ عَنْهُمْ اشارت بجمع است از بهرِ آنکه حکم است و حاکم خداست بحقیقت و رسول بر تبعیت...وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ اشارت بتفرقت است که مقامِ تذلّل و عبودیت است ... این است سنّتِ خداوند عزّ کبریائه با انبیاء و اولیاء ... گه ایشان را در جمع دارد گه در تفرقت... جمعِ بیتفرقت کفر است و تفرقتِ بی جمع شرک... جمع عینِ حقیقت است و تفرقت راهِ عبودیت... آن کس که این دو خصلت در وی مُجتمَع شد بر جاده سنت و جماعت افتاد و بر طریقت و شریعتِ مستقیم گشت... وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ ... یا سید! احوالِ روندگان درین راه مختلف است : یکی مقصّر است ازو عفو کن... یکی تائب است از بهرِ وی آمرزش خواه... یکی مطیع است با وی مشاورت کن !!!!!!