صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۶۲۳۵۹۵
هادی خانیکی نوشت: باید به هر نگاه و صدای متفاوتی احترام گذاشت و هر فرد و گروه و نسل و صنفی را آن‌قدر به رسمیت شناخت که سخن‌ها و فهم‌شان موجب بازاندیشیدن و اصلاح دیدگاه‌های جزمی و متصلب شود.
تاریخ انتشار: ۱۰:۵۳ - ۲۲ فروردين ۱۴۰۲

هادی خانیکی در یادداشتی برای روزنامه اعتماد نوشت:

لنگر از قافله ریگ روان می‌جویی/‌ای که از زندگی امید ثبات است ترا

صائب تبریزی

۱) همنشینی و همزیستی با سرطان بی‌شباهت به «زندگی قسطی» نیست، مدام باید بدانی که به جایی بدهکاری و چیزی را از جان و تن به گرو نهاده‌ای، اما نباید به پیشواز فنا و نابودی بروی. وضع جهان زیست سرطانی من هم در این روز‌ها به همین روال است: آزمایش‌ها و تصویر‌ها و معاینه‌ها که آخرین‌هایش ۱۵ فروردین بود خبر از سلامت می‌دادند و فتور و سستی جسمی در مسیر بازتوانی‌اند، تا یک ماه دیگر و آزمون‌های دیگر «قسط زندگی» پرداخت شده است!

۲) پس وقت دارم که باز به «گفتگو و امید» فکر کنم و بخوانم و بشنوم و بنویسم: روز شنبه ۱۸ فروردین مدرسه مطالعات دیالوگ باشگاه اندیشه از من خواست که طرح بحثی در باب گفتگو هم مساله و هم راه‌حل برای امروز ایران داشته باشم، موضوعی که به آن در کتاب «اندیشه پیشرفت و تحولات جدید جامعه ایران» در آغاز بیماری و پیش از بروز جنبش اعتراضی زن، زندگی و آزادی پرداخته بودم.

یک‌سال پیش از این در روز شنبه ۲۰ فروردین همان‌جا در حالی که بعد از امکان و امتناع گفتگو در ایران خبر ابتلا به سرطان را با عموم مخاطبان به اشتراک گذاشتم در این مدت دشواری و در عین حال سودمندی اثربخشی «گفتگو و امید» را در فرآیند درمان سرطان تن آزمودم، چنان‌که سخت شدن و کم‌رمقی صحبت از این دو مفهوم را در عرصه عمومی و فضای رسانه‌ای نیز دیدم.

گفتمان مسلط سیاسی و رسانه‌ای در برابر «سرطان وطن» به سوی «امتناع گفتگو» و چیرگی «ناامید اجتماعی» رفت و با تصلب رویکرد‌ها و ساختار‌های حاکمیتی و رسمی در مواجهه با اعتراض‌ها و خواسته‌های جدید جامعه سخن گفتن از گفتگو و امید به مثابه راه‌حل برای جامعه دستخوش بحران و بی‌افقی و سیاست‌زده شد.

۳) پایه‌های گفتگو مشاهده «وضعیت تکثر و تنوع در جامعه» و «پذیرش اندیشه به رسمیت شناختن دیگری در سیاست» استوار است و بدون توجه به این دو مهم نمی‌توان به امکان گفتگو در جامعه اندیشید. درک وضع امروز جامعه مثل فهم حال و روز فردی نیازمند بازاندیشی و خوداندیشی در تجربه‌ها و ساحت‌ها و سطوح مختلف است. اساسا آغاز گفتگو با دیگری، گفتگو با خویش است و انسداد یا ناتوانی گفتگو را در هر سطح اجتماعی و فرهنگی و سیاسی باید در میزان التزام به این مهم دید.

گفتگو با خویشتن مستلزم این است که هر فرد و جریان و نهادی بتواند در هر دیدن و شنیدن و اندیشیدنی فهم پیشین خود را نقد کند و آنچه را بیشتر بدیهی و قطعی و درست می‌دانست مورد پرسش قرار دهد. به این اعتبار باید هر اندیشه‌ورز و کنشگری و هر جریان سیاسی یا سیاست‌گذاری به جای سخن راندن و توجیه کردن به یاد گرفتن و نقادی خویش رو کند. امروز هر نگاه و نهاد و جریانی که خود و دیدگاه خود را حق مطلق بداند سر از انکار بخشی از واقعیت‌های جامعه و زمانه درمی‌آورد و ناگزیر به خشونت و سرکوب روی می‌آورد. احساس استغنا که نه تنها کلان بلکه سطوح خرد را نیز در بر می‌گیرد.

باید به هر نگاه و صدای متفاوتی احترام گذاشت و هر فرد و گروه و نسل و صنفی را آن‌قدر به رسمیت شناخت که سخن‌ها و فهم‌شان موجب بازاندیشیدن و اصلاح دیدگاه‌های جزمی و متصلب شود.

۴) ابتلا به فروبستگی اجتماعی و سیاسی و فرهنگی بی‌شباهت به ابتلای فرد به سرطان و مواجهه مدام با بیمارستان نیست، باید راهی به سوی «گشودگی» باز کرد و تجربه شخصی من در این یکسال نشان داد که این راه می‌تواند از میدان امید بگذرد، کارکرد امید امکان‌بخشی به گشودگی در کنار فروبستگی و نهایی ندانستن سیطره تنگناهاست. در وضعیت‌های بحرانی نمی‌توان حکم مطلق به حاکمیت فروبستگی داد، چنان که نباید بی‌دلیل هم به گشودگی افق‌ها دل بست.

جامعه بحرانی با تعمیم تعبیر مهدی کمپانی زارع نویسنده کتاب ارزنده «در ستایش امید» سراچه ترکیب و تضاد است که در آن هیچ وضع نهایی وجود ندارد، زیرا متضادان در حال درهم ریختن اساس یکدیگرند... اینکه ما جانب بستگی یا گشودگی عالم را بگیریم، یا در پی هم آمدن آن‌ها را سیری دائمی در این عالم بدانیم کاملا به این مرتبط است که برای این دو چه قصه‌ای را روایت می‌کنیم.

پس می‌توان برای تنهای بیمار و این جامعه زخم‌دیده به دنبال قصه‌هایی رفت که در انتهای آن‌ها امید به چشم و به کار آید و می‌توان قصه‌هایی هم خواند و گفت که همه چیز را در نقطه پایان می‌بیند. درست‌تر این است که به جای کشف آینده در پی ساختن آن باشیم.

۵) نشستی علمی که در اوایل اسفندماه گذشته با عنوان «سلامت روان و رسانه» به مساله «تبعیض و سلامت روان» پرداخت به روشنی نشان داد که ایران امروز دچار ترومای جمعی شده و ناشنیده ماندن صدا از سطح فردی عبور و وجه اجتماعی یافته است. این هشدار روان‌پزشکان، جامعه‌شناسان، ارتباط‌گران و اقتصاددانان می‌تواند توجه ما را به سطح اجتماعی مساله ناامیدی و ناتوانی در گفتگو جلب کند.

از کنار مساله جامعه و انسان ناامید نمی‌توان به آسانی گذشت، به گفته امیل سیوران اندیشمند برجسته رومانیایی «ناامیدی جمعی مهم‌ترین عامل انهدام ملت‌هاست، ملتی که دچار آن شده هرگز نخواهد توانست دوباره روی پای خود بایستد» ناامیدی به قهرمانی یا بی‌ارادگی می‌انجامد و بیشتر بی‌ارادگی. جامعه ما نیازمند عبور از این دو آفت و آسیب است و چه راهی برای تحقق آن ممکن‌تر و البته دشوارتر از کنش‌ورزی‌های گفت‌وگومحور و امیدبخش که خود باید موضوع گفتگو شود.

ارسال نظرات