فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
صبا وقت سحر بویی ز زلف یار میآورد
دل شوریده ما را به بو در کار میآورد
من آن شکل صنوبر را ز باغ دیده برکندم
که هر گل کز غمش بشکفت محنت بار میآورد
فروغ ماه میدیدم ز بام قصر او روشن
که رو از شرم آن خورشید در دیوار میآورد
ز بیم غارت عشقش دل پرخون رها کردم.
ولی میریخت خون و ره بدان هنجار میآورد
به قول مطرب و ساقی برون رفتم گه و بیگه
کز آن راه گران قاصد خبر دشوار میآورد
سراسر بخشش جانان طریق لطف و احسان بود
اگر تسبیح میفرمود اگر زنار میآورد
عفاالله چین ابرویش اگر چه ناتوانم کرد
به عشوه هم پیامی بر سر بیمار میآورد
عجب میداشتم دیشب ز حافظ جام و پیمانه
ولی منعش نمیکردم که صوفی وار میآورد
شرح لغت: هنجار به فتح اول و سکون دوم: راه و طریق و روش/ عفاالله: خداوند عفو کند
هر آن که میخواهد در راه عشق قدم بگذارد باید دست از جان و دل بشوید چرا که همگان در راه عشق سرمی بازند تا به وصل معشوق نایل شوند. هر چند که معشوق همواره با مهربانی، کرم و بخشش خود را نثار عاشقان میکند.
به طور ناگهانی یار خود را ترک کردهای، در حالی که او هنوز به شما عشق میورزد و در راه این عشق حاضر است جان خویش را فدا کند.