علی اکبر ناطق نوری وزیر وقت کشور در دوره جنگ، از چرایی تغییر محل وزارت کشور از خیابان بهشت به فاطمی میگوید.
به گزارش ایرنا، علی اکبر ناطق نوری میگوید: مدتی که وزارت کشور در ساختمان شهرداری فعلی یعنی در خیابان بهشت بود، احساس کردم که بسیار جای ناامنی است، زیرا ممکن بود که از داخل پارک شهر و از لابلای درخت ها، هر لحظه مورد حمله واقع شود. در آن شرایط، وزارت کشور عراق منفجر شده بود و احتمال میرفت عراقیها بخواهند اقدام تلافی جویانه کنند و وزارت کشور را مورد حمله قرار دهند.
دیگر اینکه وزارت کشور جنب پزشکی قانونی بود و هر روز جنازههای زیادی را به آنجا میآوردند. ممکن بود در یک جنازه، تی – ان – تی جاسازی کنند و به بهانه تشییع جنازه، وزارت کشور را هدف قرار دهند و بگویند مرکز امنیت کشور را منفجر کرده اند و عملیات انتحاری انجام داده اند و این لطمه سیاسی و حیثیتی برای نظام داشت.
لذا به آقای نبی حبیبی شهردار وقت تهران گفتم که ساختمان فعلی وزارت کشور واقع در خیابان فاطمی که قبلا مال حزب رستاخیز و در آن موقع در اختیار شهرداری بود را در اختیار وزارت کشور قرار دهند. چون در جای مناسب قرار داشت و دارای امکانات کافی برای استقرار وزارت کشور بود.
محمد نبی حبیبی، شهردار وقت تهران با انتقال وزارت کشور از خیابان بهشت به خیابان فاطمی موافقت کرد، ولی همکاران وی با این تغییر مکان، مخالف بودند
ایشان پذیرفتند، ولی همکارانشان قبول نمیکردند و مقاومتهایی صورت گرفت. وقتی ما فشار آوردیم و وزارت کشور به خیابان فاطمی انتقال یافت در روزنامهها علیه من مقاله نوشتند و بیان کردند که وزیر کشور خانه اش این قدر بزرگ است که هلی کوپتر در آن مینشیند، چون روی ساختمان فعلی وزارت کشور هلی کوپتر نیز میتواند بنشیند و وزیر کشور میخواهد با هلی کوپتر از منزلش به وزارتخانه برود.
دوستان در وزارت کشور میگفتند خیلی بد شده است. گفتم اصلا جواب ندهید و به جای جواب دادن کمک کنید هر چه سریعتر مستقر شویم. تا اینکه مقام معظم رهبری - که آن موقع رییس جمهور بود – با حالت خاصی به من گفت: «آقای ناطق از پایین شهر میخواهید به بالای شهر بروید.»
کلنگ این ساختمان آذر ۱۳۴۲ در میدان ایران نوین (میدان دکتر فاطمی کنونی) برای جایگیری سازمان ستاد مرکزی حزب ایران نوین به زمین زده شد. پس از بنیان نهادن حزب رستاخیز بنا بر آن شده بود که ستاد مرکزی این حزب نوبنیاد در آن قرار گیرد. اما این ساختمان تا پایان فعالیت حزب رستاخیز (۸ مهر ۱۳۵۷) نیز آماده بهرهبرداری نشد.
گفتم: «اگر حضرتعالی اجازه دهید میگویم چرا میخواهیم به بالا برویم. اگر ما ۱۰ گردان نیرو هم تجهیز کنیم نمیتوانیم ساختمان وزارت کشور را حفاظت کنیم، چون ممکن است از لابلای درختهای پارک شهر هر لحظه به سوی وزارت کشور آر-پی-جی شلیک شود و دوم این که با آمبولانس به بهانه آوردن جنازه، عملیات انتحاری انجام دهند. وزارت کشور عراق را همین طوری منفجر کردند و اگر چنین اتفاقی برای ما بیفتد حیثیت نظام را لکه دار میکند.»
تا این مطلب را گفتم آقا زد روی شانه ام و فرمود: «خطر جدی است. زودتر بروید مستقر شوید.» لذا هم اکنون ساختمان فعلی وزارت کشور، یک جای مناسب و آبرومندی است و این به نفع نظام است.