صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۶۲۱۸۹۶
بازخوانی موقعیت و سابقه سیاسی وزرای آموزش و پرورش به بهانه استعفای یوسف نوری
سیاسی بودن وزارت، در اولین روز‌های کاری بهار ۱۴۰۲، بار دیگر عرصه سیاست ایران را به خود مشغول کرد و یوسف نوری، از لکوموتیو دولت رئیسی پیاده شد. حضور چهره‌های شاخص سیاسی در وزارت آموزش و پرورش، شاید از همان سال‌های ابتدای انقلاب صورت گرفت. زمانی که رجایی و باهنر، وزیران آموزش و پرورش سال‌های ابتدایی انقلاب شدند و شرایط به‌گونه‌ای رقم خورد که در مدت کوتاهی، یکی رئیس‌جمهور و دیگری نخست‌وزیر ایران شده بودند.
تاریخ انتشار: ۰۸:۳۸ - ۱۶ فروردين ۱۴۰۲

هم‌میهن نوشت: گفته می‌شود وزارت آموزش و پرورش، نباید سیاسی باشد. این را همه می‌گویند. اما همه می‌گویند و هیچ‌کس عمل نمی‌کند. لااقل در همه دولت‌های بعد از انقلاب، سیاسی بودن وزیران آموزش و پرورش، به شکل پررنگی اتفاق افتاده است و عموم وزرای آموزش و پرورش از میان چهره‌های حزبی انتخاب می‌شدند. همین مسئله، وزارت را با سیاست گره می‌زد.

حجم اظهارنظر احزاب درباره وزارت آموزش و پرورش گویای این حساسیت است. نتیجه این سیاست هم، مخالفت‌های سیاسی با عملکرد وزارت‌خانه است. در یک دولت، حذف معاونت پرورشی تبدیل به دغدغه جریان سیاسی مقابل می‌شود یا تغییر در کتاب تاریخ یک مناقشه سیاسی ایجاد می‌کند و در دولتی دیگر، اجرای بعضی بند‌های سند ۲۰۳۰ تبدیل به موضوعی بحرانی و مناقشه‌برانگیز می‌شود؛ تا‌جایی‌که وضعیت تحصیلی دانش‌آموزان ایران در بعضی شاخص‌ها در شرایط نگران‌کننده‌ای است.

سیاسی بودن وزارت، در اولین روز‌های کاری بهار ۱۴۰۲، بار دیگر عرصه سیاست ایران را به خود مشغول کرد و یوسف نوری، از لکوموتیو دولت رئیسی پیاده شد. حضور چهره‌های شاخص سیاسی در وزارت آموزش و پرورش، شاید از همان سال‌های ابتدای انقلاب صورت گرفت. زمانی که رجایی و باهنر، وزیران آموزش و پرورش سال‌های ابتدایی انقلاب شدند و شرایط به‌گونه‌ای رقم خورد که در مدت کوتاهی، یکی رئیس‌جمهور و دیگری نخست‌وزیر ایران شده بودند.

وزیر موتلفه‌ای

اولین وزیر آموزش و پرورش جمهوری اسلامی که زمانی طولانی‌تر در این سمت باقی ماند، علی‌اکبر پرورش بود. پرورش از چهره‌های سیاسی اصفهان بود که به جریان‌های سنتی و حزب موتلفه اسلامی، وابسته بود. علی‌اکبر پرورش یکی از چهره‌هایی بود که از همان سال‌های پیش از انقلاب، در عرصه سیاسی اصفهان به‌عنوان نیروی «راست مذهبی» شناخته می‌شد.

او یکی‌دو نوبت به‌عنوان گزینه ریاست‌جمهوری و نخست‌وزیری، از سوی احزاب راست آن زمان مطرح شد، اما در همان مسئولیت وزارت آموزش و پرورش باقی ماند. او در سال‌های دهه ۷۰، قائم‌مقام و یکی از چهره‌های مؤثر حزب موتلفه اسلامی بود؛ در زمانی که نیرو‌های نزدیک به موتلفه در حال قبضه کردن مدیران اجرایی و تصمیم‌گیر در هر سه قوه کشور بودند. او سابقه فعالیت مطبوعاتی در روزنامه رسالت را هم داشت.

حضور پرورش در وزارت آموزش و پرورش همراه با استخدام و به‌کارگیری گسترده نیرو‌های حزبی در مسئولیت‌های مختلف این وزارت‌خانه بود و این فعالیت به‌اندازه‌ای اثرگذار بود که بعد از سه دهه، همچنان نیرو‌های نزدیک به موتلفه اسلامی در وزارت آموزش و پرورش قابل‌توجه هستند. پرورش، دی‌ماه ۹۲ درگذشت؛ گرچه در سال‌های آخر عمر نیز فعالیت جدی در عرصه سیاسی نداشت و هم‌زمان با کاهش سرمایه اجتماعی موتلفه، افرادی مثل او از عرصه سیاست ایران کنار رفتند.

وزیر کارگزارانی

پرورش نتوانست چهار سال در دولت موسوی دوام بیاورد. بعد از او کاظم اکرمی وزیر آموزش و پرورش شد. بااین‌حال با روی کار آمدن دولت تکنوکرات هاشمی‌رفسنجانی، محمدعلی نجفی به‌عنوان وزیر آموزش و پرورش دولت معرفی شد که تا امروز، تنها وزیری است که توانسته هشت سال در این مسئولیت قرار بگیرد. نجفی هم‌زمان که مدیری اجرایی بود و برخی او را موفق‌ترین وزیر آموزش و پرورش بعد از انقلاب می‌خوانند، اما چهره‌ای سیاسی نیز بود؛ تا‌جایی‌که همیشه و به‌خصوص در سال ۸۴، شانس زیادی برای تبدیل شدن به کاندیدای اصلی انتخابات ریاست‌جمهوری را داشت. اتفاقی که رخ نداد، اما سال بعد او به‌عنوان یکی از اعضای شورای شهر تهران، از فهرست اصلاح‌طلبان، وارد پارلمان شهری شد.

با روی کار آمدن دولت روحانی، نجفی به‌عنوان وزیر آموزش و پرورش معرفی شد، اما مجلس نهم حاضر نشد این کرسی را به او بسپارد. در دولت دوم روحانی، اعضای شورای شهر تهران صندلی شهرداری را به نجفی دادند. این مسئولیت برای نجفی خوش‌یمن نبود و منجر به اتفاقات تلخی در زندگی شخصی و سیاسی او شد و او را از عرصه سیاست ایران کنار زد. نجفی در سال‌های فعالیت سیاسی، عضو شورای مرکزی کارگزاران سازندگی بود و با سایر چهره‌های اصلاح‌طلب نیز ارتباط نزدیکی داشت، اما اتفاقاتی که رمضان چهار سال قبل برای او رخ داد، عملاً مرگ سیاسی او را رقم زد.

از چپ به راست!

سید‌محمد خاتمی در اولین کابینه خود، حسین مظفر را برای وزارت آموزش و پرورش معرفی کرد. حسین مظفر از اعضای اولیه انجمن اسلامی معلمان بود که شهیدان رجایی و باهنر نیز از دیگر اعضای مؤثر این تشکیلات بودند. انجمن اسلامی معلمان از احزابی بود که پیش از انقلاب فعالیت می‌کرد، اما بعد از انقلاب، تقریباً در حزب جمهوری اسلامی قرار گرفته بودند، ولی در دوره سازندگی، به‌مرور فعالیت آن‌ها افزایش یافت و در دوران منتهی به دوم خرداد نیز، از احزاب حامی سیدمحمد خاتمی به‌شمار می‌رفت.

حسین مظفر که در جلسات گروه‌های خط امام (اسم گروه‌های اصلاح‌طلب پیش از دوم خرداد) نماینده انجمن اسلامی معلمان بود، از آن جلسات به کابینه خاتمی راه یافت، اما با این دولت، همسو نبود و در دولت دوم خاتمی برای وزارت معرفی نشد. مظفر بعد از آن یکی از چهره‌های مؤثر جریان اصولگرا شد. با فهرست این جریان به مجلس رفت و همچنین عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام شد.

در انتخابات ریاست‌جمهوری هم سخنگوی بزرگترین ائتلاف اصولگرایان بود که از ائتلاف ولایتی، قالیباف و حدادعادل تشکیل شده بود. بعد از آن انتخابات، مظفر هم به‌مرور به حاشیه رفت، اما او نیز، با اینکه جز انجمن اسلامی معلمان در حزب دیگری عضویت نداشت، از چهره‌های جریان‌ساز و بیشتر سیاسی وزارت آموزش و پرورش به‌شمار می‌رفت.

وزیر دوم خردادی

سید‌محمد خاتمی در کابینه دوم خود، وزارت آموزش و پرورش را به مرتضی حاجی سپرد. حاجی، رئیس ستاد خاتمی در سال ۷۶ بود، اما به‌خاطر ریاست ستاد‌های خاتمی مشهور بود. با اینکه حاجی عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت نبود، اما با توجه به بدنه ستاد‌های خاتمی که جذب جبهه مشارکت شده بودند، به‌عنوان وزیر مشارکتی شناخته می‌شود. در زمان او (یا به‌خاطر ضعف عملکردی که داشت یا به‌خاطر فضای بازی که در آن دوران ایجاد شده بود) به‌مرور تشکل‌های معلمی شکل گرفت و تجمعاتی نیز در اعتراض به سیاست‌های وزارت آموزش و پرورش انجام شد.

مرتضی حاجی در تشکیلاتی به نام انجمن اصلاحات نیز عضو بود و از اعضای مؤثر بنیاد باران سید‌محمد خاتمی نیز به‌شمار می‌رفت. انجمن اصلاحات در سال‌های اخیر، تحت عنوان حزب پیشرو اصلاحات مجوز فعالیت گرفته است، اما هنوز نتوانسته به اندازه ظرفیت درونی اعضای مؤثر آن، در عرصه سیاسی نقش‌آفرینی کند. مرتضی حاجی نیز به‌رغم اینکه تا سال‌های میانی دهه ۹۰، چهره سیاسی اصلاح‌طلب و معتمد سید‌محمد خاتمی به‌شمار می‌رفت، به‌مرور از عرصه سیاسی فاصله گرفت.

وزیر پایداری‌ها

دولت احمدی‌نژاد، ابتدا وزارت آموزش و پرورش را به محمود فرشیدی سپرد. دوره وزارت او با اعتراض‌های متعدد صنفی معلمان همراه بود و در نهایت از این مسئولیت کنار رفت. بعد از او علی احمدی از چهره‌های علم و صنعتی، در این مسئولیت قرار گرفت. اما در دولت ۸۸ احمدی‌نژاد، یکی از اعضای هیئت‌رئیسه مجلس توانست خود را در دل رئیس‌جمهور جا کند؛ حمیدرضا حاجی‌بابایی. فردی که سابقه عضویت در حزب اعتدال و توسعه را داشت، اما با پیروزی احمدی‌نژاد در انتخابات ۸۴، همراه با کاظم جلالی، از عضویت در این حزب توبه کرده بود و به اردوگاه اصولگرایان پیوسته بود.

حاجی‌بابایی هم وزارت آموزش و پرورش را سکوی پرتاب می‌دید و تمایل زیادی داشت که به‌عنوان کاندیدای اصولگرایان در انتخابات ریاست‌جمهوری معرفی شود، اما اصولگرایان تمایلی به معرفی او نداشتند. او در مجلس دهم رهبری جناح اقلیت را (که به فراکسیون پایداری مشهور بود) بر عهده داشت که مهمترین توفیق او در مجلس، همکاری با کاظم جلالی برای نشاندن لاریجانی بر صندلی ریاست بود، اما این خوش‌خدمتی نه به دهان لاریجانی شیرین بود و نه به مذاق اصولگرایان خوش آمد.

هیچ‌کدام از حاجی‌بابایی به‌عنوان یک نیروی نخبه سیاسی، یاد نکردند. او همچنان کرسی نمایندگی همدان در مجلس را حفظ کرده است، اما تا امروز، سال‌ها تلاشش بر‌ای ارتقای این صندلی ناکام مانده است. این روز‌ها از او به‌عنوان یکی از گزینه‌های احتمالی نشستن بر صندلی وزارت آموزش و پرورش یاد می‌شود.

وزیر مشارکتی

وزیران آموزش و پرورش دولت روحانی، در سودای ریاست‌جمهوری نبودند، اما سودای ریاست‌جمهوری با آن‌ها کار داشت. فخرالدین دانش‌آشتیانی هم یکی از وزرای مشهور آموزش و پرورش بود که هرچند کاندیدای ریاست‌جمهوری نشد، اما در انتخابات ریاست‌جمهوری اثرگذار بود. او که از چهره‌های نزدیک به جبهه مشارکت بود، از مدیریت مدارس مفید به وزارت آموزش و پرورش رفته بود و از مدیران شناخته‌شده اصلاح‌طلب به‌شمار می‌رفت. بااین‌حال ماجرای تجارت دختر او باعث شد انتقاد‌های فراوانی بشنود و این انتقاد‌ها زمانی دامان روحانی را نیز گرفت.

در جریان مناظره‌های انتخاباتی، قالیباف مدعی بود که دختر دانش‌آشتیانی که ظاهراً صاحب یک برند لاکچری پوشاک کودکان بوده، تخلفاتی در واردات پوشاک داشته است. حامیان رئیسی نیز به‌خاطر آنچه اجرای سند ۲۰۳۰ می‌خواندند، به دانش‌آشتیانی انتقادات تندی وارد می‌کردند. با اینکه روحانی آن انتخابات را برنده شد، اما دانش‌آشتیانی یکی از اولین افرادی بود که از میز گزینه‌های روحانی برای وزارت حذف شد. روحانی در دوران ریاست‌جمهوری خود، چهار نفر را به‌عنوان وزیر آموزش و پرورش کنار خود دید و با احتساب سرپرستان وزارت، از نظر تغییر وزیران، یک رکورد به نام خود ثبت کرد.

وزیر مستعفی

وزیر آموزش و پرورش مستعفی نیز، گرچه سیاسی نبود، اما نامش با سیاست گره خورد. به‌خصوص اینکه خود او بهتر از همه می‌دانست تحت تأثیر تحولات سیاسی به این مسئولیت دست یافته است. بعد از اینکه باغگلی، اولین گزینه ابراهیم رئیسی نتوانست رأی اعتماد مجلس را برای وزارت آموزش و پرورش به‌دست بیاورد، فیاضی که از نزدیکان فکری و خانوادگی زاکانی بود برای این مسئولیت معرفی شد. مخالفان فیاضی او را چهره‌ای سیاسی می‌دانستند که قرار است جریان سیاسی نزدیک به ایثارگران و رهپویان را در دولت نمایندگی کند و سرانجام توانستند مانع حضور او در کابینه شوند. عزل او فضا را برای معرفی یوسف نوری مهیا کرد. مجلس حاضر نبود برای سومین‌بار به رئیسی نه بگوید تا بهانه به‌دست مخالفان بدهد و در این بستر، کسی در مسئولیت وزارت آموزش و پرورش قرار گرفت که نه برخلاف سلف خود، نه‌تن‌ها در قواره ریاست‌جمهوری نبود که برای همین وزارت هم رزومه کافی نداشت؛ تا جایی‌که سفر زیارتی به کربلا را در رزومه خود به مجلس آورده بود.

یوسف نوری در این مدت تلاش زیادی کرد تا از حاشیه‌ها پرهیز کند و صندلی خود را حفظ کند. آخرین سکانس این تلاش، بیانیه‌ای بود که روز سیزدهم فروردین منتشر کرد و گفت اگر کسی حجاب را رعایت نکند، از خدمات آموزشی محروم خواهد شد: «آموزش‌وپرورش همواره به‌دنبال ایجاد فضای امن و مناسب تربیتی بوده تا دانش‌آموزان در یک محیط بانشاط و سالم ضمن ارتقای سواد و تجربه فردی و اجتماعی، در موقعیت‌های ویژه تربیتی قرار بگیرند و فردای جامعه ایران اسلامی را از انسان‌های شریف و تربیت‌یافته در مکتب متعالی اسلام برخوردار سازند. از این‌رو بر اساس قوانین و مقررات از ارائه خدمات آموزشی به معدود دانش‌آموزانی که قوانین و مقررات پوششی در مدارس را رعایت نکنند، معذور خواهد بود.»، اما این بیانیه هم نتوانست مانع دیدن ناکارآمدی‌های کربلایی یوسف نوری شود.

ماجرای مسمومیت دانش‌آموزان در مدارس، پرداخت نشدن به‌موقع حقوق و عیدی فرهنگیان، ناکارآمدی و تأخیر در اجرای طرح رتبه‌بندی معلمان و ده‌ها مشکل ریز و درشت دیگر، باعث شد تا در اولین روز کاری سال ۱۴۰۲، ابراهیم رئیسی با او خداحافظی کند. وزیری که دیرتر از سایر همکاران وزیر شده بود، زودتر از بسیاری از همکاران با وزارت خداحافظی کرد.

از همان ابتدای انقلاب که رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر از وزارت آموزش و پرورش آمدند تا همه سال‌های بعد که ده‌ها معلم با تکیه به آرای محلی، نماینده مجلس شدند، همیشه وزارت آموزش و پرورش محل حضور چهره‌های سیاسی و طرح مناقشات سیاسی بوده است. این سیاست‌بازی در دولت ابراهیم رئیسی هم ادامه دارد و همچنان بسیاری سیاستمداران گمان می‌کنند وزارت پرمسئله آموزش و پرورش، سکوی پیشرفت احزاب و جریان‌های سیاسی است. درست یا غلط، این تحلیل بر فضای سیاسی کشور استیلا دارد.

ارسال نظرات