هممیهن نوشت: عراق بعثی کشوری که جنگ هشتساله را بر ایران تحمیل کرده بود در آخرین روز سال ۸۱ شمسی مورد حمله آمریکا و متحدانش قرار گرفت و ظرف کمتر از سه هفته بغداد سقوط کرد و رژیم صدام مضمحل شد. جمهوری اسلامی ایران بهعنوان همسایه این کشور در عین حال که از سرنوشت رژیم صدام، دشمن کهنه خود خرسند بود به لحاظ امنیتی از حضور آمریکا در همسایگی خود نامطمئن بود. تناقضی که ایران دچار آن شد تا سالها محور مقابله نظامی و امنیتی ایران در منطقه شد.
وقتی شهریور ۱۳۸۱ جورج دبلیو بوش، رئیسجمهور ایالاتمتحده آمریکا سرمست از اشغال افغانستان در پیام خود به کنگره از عراق و ایران و کره شمالی بهعنوان سه کشور محور شرارت در جهان نام برد، میشد حدس زد که کارخانه جنگافروزی نئوکانهای آمریکایی دنبال طعمه بعدی خود هستند. کرهشمالی با وجود جنجالهای فراوان هرگز طعمه مناسبی نیست، چون علاوه بر اینکه همسایه و تحتالحمایه چین، قدرت مهم شرق آسیاست به سلاحهای هستهای نیز مجهز شده و قاعدتاً جنگ با این کشور کوچک پرهزینه و غیرقابل پیشبینی خواهد بود.
ایران نیز دومین سال ریاستجمهوری سیدمحمدخاتمی، مبدع ایده گفتوگوی تمدنها را که طرحش بهتازگی در مجمع عمومی سازمان ملل به تصویب رسیده بود، میگذراند. ریاستجمهوری که در دور دوم با مشارکت ۷۶ درصدی مردم ایران در انتخابات نشان از استحکام داخلی داشت. راحتترین طعمه رژیم بعثی صدام حسین در عراق بود؛ رژیمی که نه در داخل مشروعیت داشت و نه در خارج.
صدام حسین که بیش از بیستوچهار سال رئیسجمهور عراق بود دستکم نیمی از آن را در جنگ سپری کرد؛ هشت سال از آن با ایران بود. جمهوری اسلامی ایران که در آغاز تأسیس خود با هجوم ارتش مجهز و قدرتمند صدام روبهرو شد، هشت سال در مقابل او مقاومت کرد و نتیجه آن علاوه بر صدها هزار شهید و جانباز صرف میلیاردها دلار سرمایه و از بین رفتن فرصتهای بسیار اقتصادی بود.
بر این اساس ایران بایستی نخستین کشوری میبود که از حمله به عراق با هدف سرنگونی رژیم بعثی صدام دفاع میکرد، بهویژه که قسمت عمده اپوزیسیون عراق متشکل از شیعیان و احزاب کردی نزدیک و حتی وابسته به ایران محسوب میشدند و قاعدتاً پس از سرنگونی رژیم بعثی انتظار میرفت این بخش از اپوزیسیون نقش مؤثر و عمدهای در دولتهای آینده عراق داشته باشند؛ انتظاری که پس از تشکیل دولتهای آینده به حقیقت نیز پیوست؛ بااینحال واکنش تهران به این حمله متناقض و متفاوت بود. چراکه خود را از یک سو با ائتلافی از نیروهای مهاجم به رهبری آمریکا روبهرو میدید؛ کشوری که آن را شیطان بزرگ میخواند و در سوی دیگر، صدام قرار داشت که جنگی هشتساله را به نظام نوپای پس از انقلاب تحمیل کرده بود. بر شیرینی سرنگونی صدام جنایتکار میچربید.
صدام پس از شکست در جنگ هشتساله با ایران ضعیف شده بود و در جریان حمله به کویت نیز توسط ائتلاف بینالمللی با حضور ۳۵ کشور و با پشتوانه شورای امنیت سازمان ملل در هم کوبیده شد و از هیمنه برترین قدرت نظامی خاورمیانه هیچچیزی باقی نمانده بود و بیش از یک دهه تحریمهای بینالمللی به پشتوانه مصوبات شورای امنیت سازمان ملل و سیاست نفت در برابر غذا و دارو این کشور را کاملاً ضعیف کرده بود و صدام دیگر جز برای مردم خودش، برای هیچکسی تهدید بهحساب نمیآمد. با این وجود بههرحال اشغال عراق و فروپاشی رژیم بعثی باعث تضعیف عراق و رفع تهدید مستقیم و جدی از امنیت ملی ایران شد.
حتی ایران میتوانست امیدوار باشد که با سقوط رژیم صدام احزاب شیعی و کردی که بیش از دو دهه تحت حمایت سیاسی و امنیتی در ایران زندگی کرده بودند و حتی در قالب سپاه بدر و پیشمرگهای کرد به نفع ایران و علیه صدام در جنگ هشتساله مشارکت کردند، در آینده عراق نقشی به نفع ایران ایفا کنند.
شاید اشاره به این نکته که محمود هاشمیشاهرودی، رئیس قوه قضائیه ایران در زمان حمله آمریکا به عراق، از شاگردان محمدباقر صدر، مرجع مشهور عراقی و از اعضای برجسته حزبالدعوه عراق بود که بعدها نقش اصلی را در تأسیس مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق ایفا کرد و پیش از محمدباقر حکیم، نخستین رئیس این مجلس بود، برای نشان دادن نزدیکی روابط اپوزیسیون شیعی عراق و جمهوری اسلامی ایران کافی باشد.
اما حضور نظامی و امنیتی و سیاسی و اقتصادی دشمن قدرتمندی، چون ایالاتمتحده آمریکا در همسایگی مرزهای ایران میتوانست خطر جدیتر و مهمتری باشد؛ بهویژه که تحلیلگران سیاسی و نظامی ایران در آن روز پیشبینی میکردند که آمریکاییها پس از اشغال عراق هرگز حاضر به خروج از این کشور نخواهند شد و عراق اشغالی یکی از پایگاههای نظامی دائمی آمریکا در همسایگی ایران خواهد بود.
شاید آن روز کمتر کسی فکر میکرد که ماجرا از حضور صرفاً آمریکاییها فراتر برود و شمال عراق به یکی از پایگاههای اصلی اسرائیل، دشمن درجه یک جمهوری اسلامی، برای عملیات علیه ایران شود و یا از آن بعیدتر کسی پیشبینی نمیکرد که گروهک تروریستی-تکفیری، چون داعش در عراق و سوریه سر برآورد و دست به تأسیس شبهدولت بزند و مدعی برقراری نخستین خلافت اسلامی در قرن جدید باشد. اما ایران میدانست که این حمله علاوه بر شیرینی سقوط صدام و احتمال روی کار آمدن دولتی همسو با تهران، خطرات امنیتی متعددی را در پی خواهد داشت.
آنچه که موضع ایران در قبال این حمله را مستحکمتر میکرد، عدم حمایت بینالمللی از آن بود که برخلاف حمله به افغانستان دارای مشروعیت تلقی نمیشد. با توجه به اینکه افغانستان به مقر اصلی القاعده و رهبر آن اسامه بنلادن، متهم اصلی حملات یازده سپتامبر بدل شده، افکار عمومی جهانی نسبت به حمله آمریکا و متحدانش به افغانستان واکنش جدی نداشتند و مشروعیت چنین حمله تلافیجویانهای برای نابودی شبکه تروریستی القاعده پذیرفته شده بود، اما حمله به عراق و اشغال آن از دستاویز چندان محکمی برخوردار نبود و در سرتاسر دنیا با تظاهرات ضدجنگ مواجه شد.
آمریکا و بریتانیا بهعنوان محور اصلی ائتلاف، پیش از آغاز حمله نتوانستند دلایل قانعکنندهای برای این حمله حتی در کشورهای خود ارائه دهند و دلایل حمله به عراق به یک رسوایی سیاسی برای تونی بلر، نخستوزیر بریتانیا بدل شد. پس از اشغال عراق نیز هیچ سندی برای ارتباط مؤثر رژیم صدام و شبکه القاعده و یا وجود سلاحهای کشتار جمعی در عراق پیدا نشد. چین و فرانسه و آلمان بهصراحت به مخالفت با این حمله پرداختند و خواستار پایان حمله شدند و ولادیمیر پوتین هم ضمن ابراز مخالفت روسیه با جنگ آمریکا علیه عراق اظهار داشت: «شورای امنیت سازمان ملل باید سریعاً تشکیل شود و این جنگ را متوقف کند.»
کالین پاول، وزیر امور خارجه آمریکا در واکنش به این مخالفتها نهتنها بر اصل جنگ تأکید کرد بلکه منتقدین را تهدید به تنبیه کرد و اظهار داشت: «هیچکس در غنائم آزادسازی عراق شریک آمریکا و انگلیس نخواهد بود. ما عراق را آزاد کردهایم و مسئولیت این اشغال به عهدهی ما خواهد بود. بسیار بعید میدانم که فرانسه و آلمان بهدلیل عدم مشارکتشان در جنگ عراق در آینده این کشور نقشی داشته باشند».
پاول حتی احتمال اینکه سازمان ملل در آیندهی نزدیک نقشی را در عراق به عهده بگیرد را هم بسیار ضعیف دانست. پاول با اشاره به سازمان ملل ادعا کرد: «به اعتقاد من این سازمان ضعیف شده است و نباید این حقیقت را انکار کنیم. اما ما میخواهیم که این سازمان را در اوج قدرت خود ببینیم.»
وی تأکید کرد: «در حال حاضر برای ما کاملاً روشن شده است که برخی از کشورهای عضو شورای امنیت تدابیر و موضعگیریهای لازم در برابر صدام را در طول این دوران اتخاذ نکردهاند. فرانسه نسبت به روسیه و آلمان این تدابیر را بیشتر رعایت نکرده است و به صدام زمینهی آزادی بیشتری داده است؛ زیرا این کشور در آن زمان که انشقاق در شکاف در شورای امنیت را میدید همچنان بر موضع خود اصرار میکرد.»
حتی متحدین سنتی آمریکا، چون عربستان سعودی نیز با این حمله موافقت نکردند. ترکیه عضو پیمان ناتو حاضر نشد پایگاههای هوایی خود را در اختیار آمریکا و بریتانیا قرار دهد. کشورهای عربی حوزه خلیجفارس نیز از این حمله حمایت نکردند و تنها کویت اجازه داد از خاکش برای این حمله استفاده شود. پروفسور گیلبرت آچکار، کارشناس سیاست خاورمیانه در دانشگاه سوآس لندن به بیبیسی گفته بود: «کشورهای عرب حاشیه خلیجفارس این طرح را جنونآمیز میدانستند چراکه آنها نگران بودند که ایران پس از سقوط رژیم صدام کنترل عراق را در دست بگیرد.» پیشبینیای که کموبیش درست از آب درآمد.
در میانه این مخالفتهای بینالمللی طبیعتاً ایران نیز که در فهرست جورج بوش عضو دیگر محور شرارت معرفی شده بود، در قبال این حمله روی خوش نشان نداد.
دو سه هفته نخست حمله آمریکا به عراق مقامات سیاسی ایران از موضعگیری صریح در قبال این حمله اجتناب کردند. همزمانی حمله با تعطیلات نوروزی در ایران نیز مزید علت شد تا مقامات بتوانند این سکوت خود را تا روشن شدن صحنه نبرد در عرصه نظامی ادامه دهند و تنها پس از قطعی شدن سقوط بغداد و سرنگونی رژیم صدام مواضع مقامات سیاسی بهروشنی بیان شد. روزهای نخستین حمله این مقامات نظامی بودند که از پیشبینیهای خود مبنی بر طولانی شدن جنگ و مقاومت ارتش عراق مقابل تهاجم آمریکا گفتند و خیلی زود اشتباه بودن پیشبینیهای نظامی روشن شد و وقت سکوت آنان آغاز شد.
آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران ۲۲ فروردین ۱۳۸۲ زمانی که تقریباً بغداد سقوط کرده و پایان حکومت صدام قطعی شده بود، در خطبههای نماز جمعه اظهار داشتند: «ملت ایران همچون ملت عراق از سقوط صدام خوشحال است، اما فجایع صورتگرفته در عراق و اشغالگری و تجاوز را بهشدت محکوم میکند و با رد گماشتهشدن یک حاکم نظامی آمریکایی در عراق معتقد است که سرنوشت ملت عراق باید تنها به دست این ملت تعیین شود.» همین چند جمله خطوط اصلی موضع جمهوری اسلامی را در قبال این حمله ترسیم کرد و توسط سایر مقامات نیز تکرار شد.
البته یکی از موضوعاتی که از ابتدای فروردین ۱۳۸۲ با حضور فرماندهان سپاه و مهمترین آنها محسن رضایی در گفتگوهای خبری صداوسیما بسیار منعکس شده بود، انتظار مقاومت جدی ارتش صدام مقابل ارتش آمریکا و طولانی شدن جنگ در عراق و به تعبیر گویندگان تبدیل عراق به ویتنامی دیگر برای آمریکا بود که در سخنان رهبری نیز انعکاس داشت.
آیتالله خامنهای در خطبه نماز جمعه تسلیم سهروزهی بغداد را، قضیهای مشکوک خواندند و افزودند: «رزمندگان دلاور ما بدون هیچ امکانات نظامی، ۳۵ روز در برابر هجوم عراقیها به خرمشهر مقاومت کردند که ملت ایران باید به آنها افتخار کند، اما بغداد با بیش از ۱۲۰ هزار نیروی نظامی، سهروزه سقوط کرد که این قضیه، واقعاً مشکوک است.»
نقش سازمان ملل و اعتراضات جهانی نیز یکی از نکات موردتوجه رهبر جمهوری اسلامی ایران بود. آیتالله خامنهای در این باره اظهار داشتند: «این تجاوز نظامی در یک اقدام بیسابقه از جانب جامعهی جهانی محکوم شد و تظاهرات گستردهای در سراسر جهان در مخالفت با این تجاوز برگزار شد که نشاندهندهی بیداری وجدان جهانی است.»
ایشان موضع جمهوری اسلامی ایران را در این بُعد، همگام با جامعهی جهانی و محکومیت تجاوز به یک کشور اسلامی اعلام کردند و با انتقاد از عملکرد بسیار ضعیف سازمان ملل در این تجاوز آشکار، تأکید کردند: «دبیرکل سازمان ملل در این قضیه توقعات جامعهی جهانی را برآورده نکرد و هیچیک از ارکان سازمان ملل اعم از شورای امنیت و مجمع عمومی سازمان ملل حتی یک جلسه برای محکومیت تجاوز به عراق تشکیل ندادند.»
سیدمحمود هاشمیشاهرودی، رئیس وقت قوهی قضائیه ایران و رئیس پیشین مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق که جای خود را در این مجلس به سیدمحمدباقر حکیم داده بود نیز در مواضع خود به مخالفت ملت ایران با رژیم استکباری آمریکا و صدام مستبد تأکید کرد. شاهرودی ضمن اینکه حضور نظامی آمریکا را در منطقه نامشروع دانست، تصریح کرد که رژیم آمریکا باید بداند ملت مسلمان عراق بیگانهپذیر نیستند و حضور بیگانه را در کشورشان تحمل نخواهند کرد و با سقوط صدام، مردم عراق باید حکومت را به دست گیرند و اگر بنا باشد بعد از صدام، رژیم آمریکایی سر کار بیاید و به خواست مردم عراق توجه نشود، در کشورهای همسایهی عراق، ناآرامی و تزلزل پیش میآید.
کمال خرازی، وزیر امور خارجه وقت توقع ایران از آینده تحولات را روشنتر بیان کرد و گفت: «این دوره از بحران مرتفع میشود و باید دید که حکومت آیندهی عراق چه خواهد شد. این حق طبیعی مردم عراق است که در سرنوشت خود اعمالنظر کنند.»
خرازی پا را فراتر نهاد و بهطور مشخص از مهمترین گروه متحد ایران نیز نام برده و گفت: «مجلس اعلای عراق یک واقعیت است و نقش بسیار مهمی را باید بهعنوان بخشی از مردم عراق در جهت تأمین منافع مردم این کشور داشته باشد.
به نظر ما تشکیل یک دموکراسی در عراق، بهترین روش است.» همانطور که خرازی بهروشنی بیان میکرد، انتظار میرفت مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق که در آن دوره سیدمحمدباقر حکیم ریاست آن را بر عهده داشت، در آینده عراق نقش عمدهای ایفا کند، اما با ترور محمدباقر حکیم به فاصله سه ماه پس از سقوط رژیم صدام در حرم امام اول شیعیان در نجف، این گروه از نقشآفرینی عمده بازماند و حزب الدعوه به رهبری نوری مالکی، میداندار اصلی متحدان ایران در عراق پس از صدام شد.
مهدی کروبی، رئیس وقت مجلس شورای اسلامی نیز دربارهی وضعیت عراق پس از صدام، گفت: «معتقدیم پیروزی آمریکا با فتح این کشور کامل نمیشود؛ چراکه آمریکا پس از تصرف بغداد، با مسائل پیچیدهتری مواجه خواهد بود. مردم عراق یکبار صدام را تا مرز سرنگونی بردند، اما صدام با کمک آمریکا باز هم قدرت را به دست گرفت.» هرچند این گفته مهدی کروبی نادرست بود، صدام هرگز از کمک آمریکا برای ماندن در قدرت برخوردار نبوده، اما پیشبینی او از آینده عراق قابلتوجه بود: «اگر مهاجمان، حکومت را به دست مردم عراق بدهند، وضعیت عراق مناسب خواهد بود، والا آیندهی عراق تیرهوتار است.»
کروبی نیز در مورد آینده حکومت عراق سیاست اصولی نظام را تکرار کرده و گفت: «مردم هر کشوری نسبت به استقلال سرزمینشان حساساند. اگر یک ژنرال آمریکایی، حکومت عراق را به دست گیرد، وضعیت پیچیدهتر خواهد شد. اگر در عراق حکومت منتخب مردم بر سر کار آید، با آن رابطهی خوبی خواهیم داشت، در غیر این صورت وضعیت متفاوت خواهد بود.».
اما از میان موضعگیریهای مقامات ایرانی حضور محسن رضایی در ایام تعطیلات سال ۱۳۸۲ به یک بحث نوروزی تبدیل شد. محسن رضایی که اکنون معاون اقتصادی رئیسجمهور است، در آن مقطع بهعنوان دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام و فرمانده سابق سپاه با لباس نظامی در بخشهای خبری صداوسیما حاضر شد و دست به پیشبینیهایی زد که بطلان آنها بهسرعت مشخص شد.
محسن رضایی چند روز پیش از آغاز حمله آمریکا به عراق پیشبینی کرد که «صدام یک جنگ فرسایشی چندین ساله را با آمریکا خواهد داشت و عراق برای آمریکا ویتنام دیگری خواهد شد.» و در برآورد از توان نظامی عراق نیز گفت: «آمادگی عراق در مقابل آمریکا در حدی هست که آمریکا بعد از چند روز به سازمان ملل رجوع کند» و پس از آغاز پیشروی نیروهای آمریکایی در عمق خاک عراق اظهار داشت: «باید دید چرا همه نیروهای عراق وارد عمل نشدهاند، از روی تاکتیک است یا برای تحریک نکردن آمریکاییان». در نهایت روز چهارم پیشروی نیروهای آمریکایی اظهار داشت: «سرعت ورود آمریکا بیش از پیشبینیها بوده، کار صدام تمام است!»
رضایی در موضع متناقضی دوباره چند روز بعد اظهار داشت: «پیشبینی میکردیم که آمریکا در باتلاق عراق گیر کند!» و در نهایت وقتی بغداد در آستانه سقوط قرار گرفت، اظهار داشت: «صدام مأمور آمریکاست و تسلیم آمریکا میشود تا نمایشی را که قرار بود باهم اجرا کنند در جنگ با ایران و آمریکا خاورمیانه را مستعمره خود کنند و نتوانستند، حالا پیاده کنند!» محسن رضایی با سقوط بغداد و شکست کامل عراق پس از گفتگوهای خبری روزانه در صداوسیما تا مدتها به یکباره سکوت اختیار کرد و صرفاً در مطبوعات از سرنوشت صدام ابراز خرسندی کرد.
هرچند سایر فرماندهان نظامی نیز با حضور در برنامههای خبری از احتمال مقاومت ارتش عراق مقابل ارتش آمریکا و طولانی شدن این جنگ سخن گفته بودند، اما اظهارات محسن رضایی که با قطعیت و بدون در نظر گرفتن احتمالات صورت گرفت، مضمون شوخیهای اجتماعی شد. البته سایر فرماندهان سابق نیز از این قاعده مستثنی نبودند. حسین علایی، رئیس سابق ستاد مشترک سپاه دهم فروردین اظهار داشت: «آمریکاییها میخواستند این جنگ را حداکثر در یک هفته تمام کنند و تمام برنامههایشان بر این اساس بود، اما هماکنون ۱۰ روز از جنگ میگذرد و آنها در جنوب عراق زمینگیر شدهاند.»
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز در بیانیهای به مناسبت ۱۲ فروردین و روز جمهوری اسلامی از برنامهریزی استکبار جهانی و آمریکای جهانخوار برای «حضور درازمدت در منطقهی استراتژیک خاورمیانه و قلب جهان اسلام» سخن گفت.
حمله ائتلاف به رهبری آمریکا به عراق موفق شد حکومت صدام را سرنگون کند و ابتدا حکومت انتقالی را روی کار بیاورد که از عناصر نزدیک به غرب تشکیل شده بود، اما با برگزاری انتخابات احزاب و گروههای شیعی نزدیک به ایران پیروز انتخابات شدند و دولتهای بعدی عراق با تفاوتهایی در میزان نزدیکی به ایران دوست و حتی متحد ایران تلقی میشدند.
اپوزیسیون عراق با انحلال ارتش عراق که بهزعم آنان کاملاً بعثی بود و سیاست بعثیزدایی در ادارات دولتی شاکله دولت و ارتش در کشور عراق را از بین برد و از این طریق مسبب نابسامانیهای بعدی و ناامنی در کل کشور که تاکنون نیز به پایان نرسیده است و گسترش سریع داعش بدون مانع جدی یکی از نتایج آن بود.
ایران با سازماندهی حشدالشعبی با هسته اصلی سپاه بدر که در دوران جنگ هشتساله ایران و عراق زیر نظر سپاه پاسداران تشکیل شده بود، بهعنوان یک نیروی نظامی هم توانست داعش را در هم بکوبد و هم حضور امنیتی و نظامی خود را در عراق تثبیت کند و در شمال عراق نیز اتحادیه میهنی کردستان مواضعی نزدیک به ایران دارد هرچند در اربیل، اسرائیل توانسته نفوذ قابلتوجهی پیدا کرده و با ایجاد پایگاههای اطلاعاتی به لحاظ جغرافیایی به ایران نزدیک شود.
اما آمریکا برخلاف پیشبینی مقامات ایرانی در سال ۲۰۱۱ بر اساس برنامه از پیش اعلامشده همه نیروهای نظامی خود را از عراق خارج کرد، هرچند سفارت آمریکا در بغداد نفوذ فوقالعادهای در میان گروههای سیاسی عراقی دارد و بهتازگی موفق شده حتی دولتی را که از دل ائتلاف متحدان ایران بیرون آمده را نیز مجبور به تبعیت از تحریمهای بینالمللی علیه ایران کند، اما برخلاف ادعاهای دولت بوش و بلر هیچ سلاح کشتارجمعی در عراق یافت نشد و تخمین زده میشود که بین سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۱، حدود ۴۶۱ هزار نفر در عراق به دلایل مرتبط با جنگ جان خود را از دست دادند.