«حاجی فیروز» نمادی برای یادآوری پایان زمستان و رسیدن بهار و نوروز است؛ نمادی که البته هم دستمایه شوخی و مقایسه آن با متمول بودن بابانوئل میشود و هم البته برای عدهای حکم یک شغل کاذب و موقت شبعیدی دارد.
به گزارش اقتصادنیوز ، هر سال از اوایل اسفند در بسیاری از چهارراههای شهرها بویژه در تهران و شهرهای بزرگ، افرادی را میبینیم و با پوشیدن لباس حاجی فیروز و سیاه کردن صورت خود و در دست داشتن یک دایره زنگی، میخوانند و میرقصند و درآمد شب عیدشان را از این راه کسب میکنند.
JF91NDuvAbuX
«حاجی فیروزه، سالی یهروزه، همه میدونن، منم میدونم، عید نوروزه؛ ارباب خودم سامولی علیکم، ارباب خودم سرتو بالا کن، ارباب خودم بزبز قندی، ارباب خودم چرا نمیخندی؟» این بخشی از ترانهای است که از یک ماه مانده به رسیدن فصل بهار و عید نوروز، حاجی فیروزها آن را میخوانند و با دایره و تنبک بهجای کوچه پسکوچههای شهر، در چهارراهها و حتی اتوبانها به راه میافتند.
صورتشان سیاه است، احتمالا به نشانه سختی زمستان و لباسشان هم سرخ است به بهانه شادی بهار. اما حاجیفیروزهای امروزی بیشتر از آنکه به رسم پیشینیان یادآور رسیدن نوروز و بهار باشند، چشمشان به جیب مردم است و برخی از آنها شغل و درآمدی هم در طول سال دارند اما آن را شب عید رها میکنند و گاه با فرزندشان راهی خیابانها میشوند تا کسب درآمد کنند.
درآمد یک حاجی فیروز چقدر است؟ این سوالی است که اکوایران از چند حاجی فیروز پرسیده است.
مجبورم حاجی فیروز شوم
اسمش جعفر است و با موتور برای یکی از پلتفرمهای اینترنتی حمل بار و مسافر کار میکند و از اول اسفند به همراه پسر کوچکش، در چهارراههای خیابان مطهری تهران، حاجی فیروز میشوند و میخوانند.
جعفر میگوید که در یکی از محلههای بهاصطلاح پایینشهر تهران زندگی میکند و ماهی سه میلیون و 600 هزار تومان اجاره خانه میدهد. او چهار فرزند دارد و در طول سال با موتور کار میکند؛ اما میگوید یک ماه آخر سال مجبور است حاجی فیروز بشود تا خرج زندگیاش را دربیاورد.
او از گرانی گلایه میکند و میگوید: «وضعیت خراب است و مردم به ما توجهی نمیکنند. روزانه از طریق حاجیفیروزی 150 هزار تومان درمیآورم. با موتور هم که کار میکنم، درآمدم کم است و روزانه به شاید به 200 هزار تومان تومان برسد.»
رقمی که جعفر از درآمد حاجیفیروزیاش میگوید البته چندان قابل قبول به نظر نمیرسد چراکه اگر با موتور روزی 200 هزار تومان درآمد داشته باشد، منطقی نیست که برای کسب درآمد کمتری شغلش را یک ماه رها کند و در چهارراهها سختی و سرگردانی را به خود و فرزندش تحمیل کند. با این حال، اصرار بیشتر، اخلاقی نیست و در نتیجه روایت او را شنیدیم و عبور کردیم.
بهترین کاسبی را روز مادر داشتیم
کمی آنطرفتر، دو حاجی فیروز جدید آمدهاند و مشغول سیاه کردن صورتشان در آئینهای کوچک هستند. اسم یکیشان محمد است و دیگری رستم.
رستم میگوید همراه محمد در اتوبان امام علی تهران گلفروشی میکنند اما با وجود شش فرزند و درآمد پایین، دخل و خرج زندگی همخوانی ندارد. محمد بهتازگی ازدواج کرده و فرزندی ندارد اما او هم از شرایط اقتصادی گلایه دارد و مثل خیلیهای دیگر از گرانیها و تورم شاکی است. او میگوید بیشترین درآمدی که تا به حال از گلفروشی داشته، همزمان با روز مادر بوده که دو میلیون تومان در یک روز فروش داشته است.
رستم و محمد میگویند با حاجیفیروز شدنشان روزانه تا 250 هزار تومان هم توانستهاند از مردم پول بگیرند و درآمند داشته باشند. آنها هم البته روایتها از بالاتر بودن درآمد شب عیدی حاجیفیروزها را قبول ندارند.
دستمزد ماهانه یک حاجی فیروز چقدر است؟
همانطور که پیشتر اشاره شد، در حالی این حاجیفیروزها و یکی دو مورد مشابه دیگر، از درآمدهای روزانه 15 تا 250 هزار تومانی حرف میزنند که برخی رسانهها از عدد و رقمهای بالاتری صحبت میکنند. برای مثال، گسترشنیوز نوشته که «درآمد حاجی فیروز در یک شبانهروز چیزی حدود یک میلیون تومان و شاید بیشتر باشد؛ بهگونهای که اگر از صبح تا شب در یک چهارراه حضور داشته باشند و از ۵۰۰ ماشین مبلغ دو هزار تومان دریافت کنند، درآمد روزانه آنها به یک میلیون تومان هم میرسد». البته این نحوه محاسبه هم چندان دقیق نیست و هیچ معیاری برای اعداد ذکرشده وجود ندارد. مثلا، تعداد خودروها (افرادی که به حاجیفیروزها پول میدهند) ممکن است خیلی کمتر یا متوسط پولی که به آنها داده میشود ممکن است خیلی بیشتر باشد.
از سوی دیگر اما اگر فرض را بر صحت ادعای حاجی فیروزها بگذاریم، یا دستکم چیزی نزدیک به اعداد آنها، اگر روزانه بطور میانگین 250 هزار تومان درآمد داشته باشند، در پایان اسفند مبلغی حدود 7 میلیون و 250 هزار تومان از این طریق به درآمد رسیدهاند که مبلغ قابل توجهی محسوب نمیشود.
در هر حال، با درآمد بالا یا پایین، سالهاست حاجی فیروز برای مردم ایران به جای آنکه نماد شادی بهار باشد، یادآور تلخیِ گرانیهای شب عید و مشکلات اقتصادی است و یادآور هفتسینی است که قرار بود نماد رونق جیب و سفره رنگین مردم ایران باشد، اما هر سال، دریغ از پارسال، کوچکتر میشود.