صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۶۱۶۸۶۵
اهداف محدود و عدم‌تعهد کامل، تلاش‌های جنگ واشنگتن را محکوم به شکست کرد. ایالات متحده توانایی محاصره با زیردریایی‌های تهاجمی و نیروی هوایی را دارد. چنین جنگ اقتصادی‌ای بی تردید به ایالات متحده آسیب می‌رساند؛ اما در طولانی مدت چین را ویران می‌کند. این جوهر بازدارندگی است.
تاریخ انتشار: ۱۳:۲۳ - ۲۲ اسفند ۱۴۰۱

گری اندرسون، مشاور ویژه معاون وزیر دفاع معتقد است: «بازدارندگی» هنر متقاعد کردن طرف مقابل است که شروع جنگ ارزش این هزینه را ندارد. ایالات متحده می‌خواهد چین را از حمله به تایوان بازدارد، اما مایل به انجام این کار بدون شروع جنگ سرد جدید است. بااین حال، به نظر می‌رسد متفکران استراتژیک ارتش یا متفکران غیرنظامی آمریکا به این مساله چندان توجه نکرده‌اند. به نظر می‌رسد که ژنرال‌ها و دریاسالاران بیشتر نگران تهدید نظامی پکن در راستای افزایش سهم خود از بودجه هستند و به نظر می‌رسد بسیاری از غیرنظامیان قصد دارند بیش ازحد ستیزه‌جو ظاهر نشوند. باید از خود بپرسیم که آیا می‌خواهیم رویکرد «جنگ سردی» به چین داشته باشیم یا اینکه می‌خواهیم پکن را در موقعیت کمتر تقابلی در برابر تایوان و غرب (به طورکلی) قرار دهیم.

به گزارش دنیای اقتصاد، برخی در غرب معتقدند که شی جین‌پینگ می‌خواهد تایوان را دوباره به چین پیوند دهد تا میراث خود را به عنوان رهبری اثبات کند که می‌تواند کاری را که مائو نتوانست، انجام دهد. اگر این گونه باشد، بی تردید فقط شی می‌داند. اگر مساله این نباشد، دو دلیل وجود دارد که پکن سعی کند تایوان را به‌زور تصاحب کند. یک انگیزه می‌تواند ظهور بحران بزرگ اقتصادی یا سیاسی باشد که ممکن است شی یا جانشین بالقوه او را به ورود به جنگ ترغیب کند تا به این ترتیب توجه‌ها را از مشکلات داخلی منحرف سازد. انگیزه دیگر، اعلامیه استقلال تایوان در قالب یک‌پرچم قرمز است که هیچ رهبری در سرزمین اصلی نمی‌تواند از آن چشم پوشی کند. این سیاست آمریکایی برای دلسرد کردن تایوان از این مسیر است؛ زیرا بازدارندگی طبیعی ممکن است در اوج عصبانیت کارگر نباشد. این خطرناک است؛ زیرا موضوعات مربوط به حاکمیت به ویژه در شرق آسیا حالتی خصمانه دارد.

بااین حال، بازدارندگی آمریکا می‌تواند به‌نوعی عامل انگیزه‌زدای قوی برای حمله چین به تایوان باشد. چالش ایالات متحده قالب بندی این عامل بازدارنده است تا نشان دهد خواهان جنگ نیست؛ اما [در صورت نیاز]اگر طرفی جنگ را آغاز کند می‌جنگد و پیروز هم می‌شود. اگر چین تصمیم بگیرد به تایوان حمله کند، احتمالا سعی خواهد کرد منطقه انحصاری را در اطراف خود قرار دهد، همان‌طور که انگلیسی‌ها در سال ۱۹۸۲ با فالکلند چنین کردند. این امر جنگ را به منطقه نزدیک اطراف جزیره محدود می‌کند و به پکن اجازه می‌دهد تا تجارت معمول خود را در جهان انجام دهد. اگر ایالات متحده بخواهد بازدارندگی واقعی ایجاد کند، رهبرانش باید این مساله را روشن کنند که چنین طغیانی کارگر نخواهد بود و اینکه هر جنگی با اطمینان از محاصره کامل چین یک نزاع منطقه‌ای بزرگ خواهد بود.

این امر باعث می‌شود چینی‌ها در موقعیتی قرار بگیرند که درگیری تشدید شود. ابزار‌های دستیابی به چنین محاصره ای، نظامی (و در درجه اول دریایی) و در عین حال اثرات آن برای چین فاجعه بار خواهد بود؛ چراکه این کشور دارای اقتصاد صادرات‌محور است. محاصره یک‌ساله، هزینه صد‌ها میلیارد دلاری فقط در زمینه صادرات به ایالات متحده خواهد داشت. علاوه بر این، محاصره این چنینی فعالیت‌های اقتصادی به ارزش بیش از ۲تریلیون دلار را در معرض خطر قرار می‌دهد. از آنجا که بیشتر این تجارت از طریق دریا انجام می‌شود، محاصره برای چین فاجعه‌بار خواهد بود. محدود و قابل مدیریت نگه داشتن جنگ‌ها برای رهبران سیاسی آمریکا اغواکننده است؛ اما این رویکرد به ندرت از نظر سیاسی یا نظامی درست عمل می‌کند. به عبارت دیگر، گرفتن «ژست» جنگ چاره کار نیست.

این امر، امید هری ترومن برای ریاست‌جمهوری موفق در طول جنگ کره را محکوم به شکست کرد. رویکرد ضمنی دوحزبی آمریکا برای محدود نگه داشتن جنگ در ویتنام به ویتنامی‌های شمالی اجازه داد تا پاسخ‌های آمریکا را به‌دقت ارزیابی کنند. از طریق ترکیبی از «وخامت» و «مذاکره»، رژیم کمونیستی در شمال توانست پتانسیل نظامی قابل توجه آمریکا را تا حد قابل کنترلی از بین ببرد و به هانوی اجازه دهد در انتظار اراده مردم آمریکا بماند تا آنچه را که به نظر می‌رسد مبارزه ناامیدکننده است ادامه دهد. هانوی محدودیت‌های «خودتحمیلی» را که آمریکایی‌ها در آن فعالیت و به طرز ماهرانه‌ای از آن‌ها سوءاستفاده می‌کردند، تشخیص دادند.

به همین ترتیب، در افغانستان، طالبان پی برد که ایالات متحده جنگ علیه آن‌ها را نمایشی از «جنگ جهانی خود با ترور» قلمداد کرده است. پس از چند سال، بنیادگرایان اسلامی متوجه شدند که می‌توانند در انتظار خروج آمریکایی‌ها بمانند. علاوه بر این، جنگ برای آن‌ها «آمد» داشت. خشخاش و کمک‌گرفتن از پاکستانی‌ها که مخالف هر دولت قوی و تحت حمایت ایالات متحده در کابل بودند، به طالبان کمک کرد تا اقدامات طولانی مدت خود را تامین مالی کنند. بار دیگر، اهداف محدود و عدم‌تعهد کامل، تلاش‌های جنگ واشنگتن را محکوم به شکست کرد. ایالات متحده توانایی محاصره با زیردریایی‌های تهاجمی و نیروی هوایی را دارد. چنین جنگ اقتصادی‌ای بی تردید به ایالات متحده آسیب می‌رساند؛ اما در طولانی مدت چین را ویران می‌کند. این جوهر بازدارندگی است.

ایالات متحده می‌تواند با شروع مجدد مجموعه «بازی‌های جنگ جهانی دانشکده جنگ دریایی» (GWG)، برساختن ژست بازدارنده معتبر را از نو آغاز کند. شواهد خوبی وجود دارد که نشان می‌دهد مجموعه GWG طی جنگ سرد موردتوجه برنامه‌ریزان اتحاد جماهیر شوروی قرار گرفت و آن‌ها را متقاعد کرد که ایالات متحده در مورد قصد و توانایی خود برای به زانو درآوردن اقتصادی و نظامی شوروی، از طریق اقدامات دریایی و زمینی تهاجمی، جدی است. این بازی‌ها مستقیما اتحاد جماهیر شوروی را تهدید نمی‌کردند؛ زیرا همیشه درگیری آغازشده از سوی شوروی را اصل فرض کرده بودند. کسی نمی‌خواهد شاهد جنگ چینی- آمریکایی بر سر تایوان باشد، اما بهترین راه برای ترغیب پکن به شروع‌نکردن جنگ، متقاعدشدن به این مساله است که این حمله [برای چین]بسیار پرهزینه خواهد بود.

برچسب ها: بازدارندگی چین
ارسال نظرات