به گزارش فرارو به نقل از اسپکتیتر، ماریا میگوید: "هنوز میتوانی بوی آن را در باد استشمام کنی". او به نوار نورپردازی نئون در امتداد ساحل بیروت به منطقه بندری تاریک درست روبروی جاده اشاره میکند جایی که فلز درهم و بتن شکسته در آسمان دیده میشود.
ماریا در روز ۴ آگوست ۲۰۲۰ میلادی از خانه مشغول به کار بود زمانی که ۲۷۵۰ تن نیترات آمونیوم که در انباری در بندر برای پوسیدن باقی مانده بود ناگهان منفجر شد و جان بیش از ۲۰۰ نفر را گرفت و قسمت اعظم پایتخت لبنان را با خاک یکسان کرد. او به صورت روزانه برای رفتن سر کار به عنوان خبرنگار یک روزنامه محلی به آن منطقه میرفت، اما در روز انفجار روزنامه به دلیل کمبود بودجه تعطیل شده بود. اگر آن روز به دفتر رفته بود قطعا جاناش را از دست میداد.
ماریا میگوید: "این بوی سوختگی است مانند پلاستیک. یک روز متوجه میشویم که تمام مان را مسموم کرده و همگی مان به سرطان مبتلا خواهیم شد".
ماریا ۲۶ ساله مانند اکثر جوانان لبنانی در یکی از باثباتترین کشورهای خاورمیانه بزرگ شد. جنگ داخلی ۱۵ ساله که مسیحیان و مسلمانان آن کشور را در مقابل یکدیگر قرار داد و شاهد حمله نظامیان اسرائیلی به کشور همسایه بود در سال ۱۹۹۰ میلادی نیم دهه پیش از تولد او پایان یافت. زخمهای ناشی از آن جنگ هنوز در مرکز شهر بیروت با ظاهر سوخته هتل "هالیدی این" که زمانی به عنوان لانه تک تیراندازان مورد استفاده قرار میگیرد بر فراز مرکز شهر با دیوارهای تیره شده توسط آتش توپخانه دیده میشود.
با این وجود، در اطراف آن ساختمانهای اداری مرتفع، بلوکهای آپارتمانی مجلل و حتی یک فروشگاه بزرگ لانه زنبوری که توسط "زاها حدید" طراحی شد ساخته شده بودند.
بیروت با تقویت سرمایه گذاری خارجی و بخش بانکی که از کمک به ایران برای دور زدن تحریمهای بین المللی وضع شده علیه آن کشور سود میبرد به سرعت به هیجان انگیزترین اقتصاد منطقه تبدیل شد.
توافق تقسیم قدرت به جنگ داخلی پایان داد و ثبات را به ارمغان آورد. سهمیههایی برای سیاستمداران از هر یک از گروههای قومی اصلی کشور تعیین شد. رئیس جمهور طبق قانون باید مسیحی مارونی، نخست وزیر مسلمان سنی و رئیس پارلمان شیعه باشد. برخی دیگر مانند ارمنیان، پروتستان ها، علویها و دروزیها دارای تعداد مشخصی از کرسیهای تضمین شده در پارلمان هستند. رای دهندگان تنها باید انتخاب کنند که چه کسی میخواهد کرسیها را پر کند. برای سالیان متمادی این معامله تضمین کننده صلحی شکننده بود که به مردم اجازه میداد تا زندگی خود را بازسازی کنند.
با این وجود، اکنون محلههای کارگری نزدیک بندر مملو از آوار است و ساختمانهای آپارتمانی خالی وجود دارند. ساکنان آن ساختمانها یا بر اثر انفجار جان باختند و یا وسایل شان را جمع کردند و از آنجا رفتند. یک پمپ بنزین فروریخته از روی پیاده رو جدا شده است و پس از گذشت تقریبا سه سال هنوز دست نخورده باقی مانده است.
با این وجود، برجهای مسکونی، برج شیشهای و فولادی منطقه مالی تعمیر شده اند و نگهبانان امنیتی خصوصی مسلح به کلاشنیکف در اطراف موانع سیم خاردار گشت زنی میکنند و از خانههای سیاستمداران، بانکداران و رهبران تجاری محافظت مینمایند.
"خالد" یک داروساز میانسال سابق که اکنون در خیابانهای بیروت مشغول رانندگی است میگوید:"همه آنان کلاهبردار هستند. دیگر هیچ مسیحی یا مسلمانی وجود ندارد تنها مردم عادی و سیاستمدارانی که از ما دزدی میکنند وجود دارند. ما دولت نداریم".
تقریبا هر روز او یک دسته ضخیم پول نقد به اندازه یک جلد کتاب را به مسئول پمپ بنزین تحویل میدهد. به گفته دولت لبنان یک دلار آمریکا ۱۵۰۰۰ لیره لبنان ارزش دارد. اما در زندگی واقعی مردم لبنان نرخهای مبادله بازار سیاه که در همه جا از گوشههای خیابان گرفته تا هتلهای لوکس در جریان است به ازای هر یک دلار امریکا با قیمت ۸۰ هزار پوند لبنان مبادله میشود.
بزرگترین اسکناس لبنان اسکناس ۱۰۰ هزار پوندی است که در گذشته نماد گرانبهایی از ثروت محسوب میشد. با این وجود، اکنون این اسکناس در دستان مردم عادی به عنوان اسکناسی بی ارزش میپرخد تا هزینه خرید خواروبار مورد نیازشان را پرداخت کنند. به گفته بانک جهانی اقتصاد لبنان یک "طرح پونزی" است که سالها به عنوان ابزاری برای "تصرف سیستماتیک منابع کشور" عمل کرد. این اقتصاد اکنون به معنی واقعی کلمه از هم فروپاشیده است. بانکهای متعلق به نخبگان ثروتمند وامهای ترجیحی را به سیاستمداران اعطا میکردند و از کسب و کارها برای ساختن پروژههای زیربنایی دولتی بزرگ حمایت میکردند. پول ناپدید شده و ساخت و ساز هرگز به پایان نمیرسید.
در نتیجه، علیرغم آن که ممکن است موجودی حساب افراد این گونه نشان دهند که وجوه زیادی در اختیار دارند، اما واقعیت آن است که بانکها دیگر پول نقد ندارند و صاحبان حساب میتوانند مبالغ ناچیزی را با نرخ رسمی برداشت کنند.
با نرخ تورم ۱۲۳ درصدی و اصرار دولت لبنان مبنی بر آن که همه چیز خوب پیش میرود پس انداز حاصل زحمات یک عمر مردم لبنان دود شده و به هوا میرود. حتی کالاهای اساسی در سوپرمارکتها بسیار گرانتر از توانایی خرید مردم هستند و خانوادهها مجبور شده اند تصمیم بگیرند کدام کالا را از سبد خرید خود کم کنند.
یک بازرگان ارمنی که امپراتوریای برای واردات قطعات خودروهای ساختمانی و ماشین آلات سنگین ساخته بود میگوید اکنون مجبور شده به شغلی جانبی روی آورد و نمیتواند به میلیونها دلاری که بانک اصرار دارد در حساب اش موجود است دسترسی داشته باشد. برخی دیگر با بی حوصلگی موجودی خود را در دستگاههای خودپرداز در خیابان چک میکنند و امیدوارند که روزی دوباره بتوانند به آن دسترسی داشته باشند.
در کشوری که استفاده از کارت نقدی به معنای پرداخت چهار برابر بیشتر از آن چه باید باشد قلمداد میشود پول نقد پادشاه معاملات است. دهها مورد از افراد ناامید که بانک حاضر به پرداخت موجودی حساب شان نمیشود و به پول نقد برای پرداخت هزینههای درمانی خویشاوندان شان نیاز دارند به بانکها حمله کرده اند مواردی که در اخبار به طور مرتب پخش شده اند. اکنون بانکها مانند پادگانهای نظامی مجهز به تجهیزات حفاظتی شده اند.
این عرصهای نیست که دولت لبنان در آن شکست خورده است. دولت لبنان در تامین برق نیز کارآمد بوده است. فساد و بی کفایتی در کنار یکدیگر باعث شده تا اعتماد مردم لبنان به دولت سلب شود.
مردم محلی به شوخی میگویند که زندگی آنان توسط پیمانکاران خصوصی بخش انرژی تعیین میشود. آنان میگویند علاوه بر پرداخت مالیات این پیمانکاران برنامه برق روزانه شان را تعیین میکنند این که چه زمانی میتوانند دوش بگیرند، آشپزی کنند و با آسانسور به طبقات مختلف آپارتمانهای مرتفع بروند.
کسب و کارهایی مانند کافهها و رستورانها روی ژنراتورها سرمایه گذاری کرده اند، اما خاموش شدن چراغها در زمانهای شلوغی و رفت و آمد زیاد امری غیر معمول نیست.
ماریا میگوید:"اگر مشکلی در لبنان وجود دارد پاسخ همیشه فساد است. پول و بودجه وجود ندارد؟ فساد. برق نداریم؟ فساد. چرا اتوبوس یا حمل و نقل عمومی مناسب نداریم؟ فساد. چرا صدها نفر در انفجار بندر جان باختند؟ پاسخ همواره یکسان است".
با این وجود، سیستم پیچیده تقسیم قدرت که برای جلوگیری از خشونت فرقهای طراحی شده بود به راحتی قابل خنثی شدن نیست. این نخبگان فرقهای و بانفوذ هستند که مسئول ایجاد بحران بوده اند. با این وجود، هیچ کسی در لبنان هرگز به دلیل تبدیل کل اقتصاد آن کشور به قلکی برای سیاستمداران و بازرگانان ثروتمند تحت پیگرد قانونی قرار نگرفته است کسانی که در پشت یک حلقه فولادی در مرکز بیروت فعالیت میکنند توسط ارتش محافظت شده و از عواقب سیستمی که خود ساخته اند مصون مانده اند.
در پشت پرده و در محافل خصوصی رهبران جامعه مسیحی و مسلمان معاملاتی انجام میدهند و کشوری را که مدعی رهبری آن هستند میسازند.
به همین ترتیب، تحقیقات در مورد علت انفجار بندر تقریبا از سه سال پیش به بن بست رسیده و مدیران کشور حاضر به بررسی دقیق نیستند. در ماه ژانویه قاضیای که وظیفه نظارت بر تحقیقات در مورد این پرونده را برعهده داشت به طور ناگهانی دادستان کشور و هم چنین روسای اطلاعات و تعدادی از مقامهای ارشد دیگر را متهم شناخت. دادستان نیز برای انتقام گیری دستور آزادی تمام مظنونان پرونده را صادر کرد که عمدتا کارکنان بندر را شامل میشد که به سهل انگاری متهم شده بودند.
بسیاری از آنان به خارج از کشور گریخته اند. به نظر میرسد عدالت در درجه دوم اولویتها پس از حمایت از نخبگان قرار گرفته است.
خالد داروساز که اکنون راننده تاکسی شده میپرسد: "چه کاری برای انجام دادن باقی مانده است جز این که تلاش کنید و زنده بمانید و شاید بتوانید از اینجا بروید؟ لبنان دیگر یک کشور نیست. اینجا یک کلاهبرداری در جریان است و ما هستیم که پرداخت آن را انجام میدهیم".
بیشتر کشورهای خاورمیانه چیدمان بخصوص خود را دارد مثل چنیش
مهره های شطرنج.
بازی کن و یا بازیکنان خارج از آن محدوه (خاورمیانه)
مهره ها را جابجا میکنند و در اینجا موقعیت کشورهای فوق دقیقا وابسته به حرکت بازیکنان است.
لبنان هم تحت شمول این فرمول است،
فرانسه چند دهه قبل بر اساس الگوی خود ساختار آن را پی ریزی کرد تا راهی برای دخالت در امور آن کشور برای همیشه داشته باشد.
احزاب و گروههای متشکل در آن کشور تا این تاریخ به آرامش نرسیده اند و هر از چند گاهی درگیری خونین در بین آنان صورت می گیرد.
استعمار قدیم در عصر جدید به روشهای نوین روی آورده و ثمره اش هم ناپایداری بیشتر کشورهای استعمار شده امروزی می باشد.
اگر نتواند خدمات عمومی مطلوب دهد مانند هر پیمانکار برکنار باید بشود و پیمانکار بعدی با دقت بیشتری انتخاب شود