به گزارش فرارو به نقل از فارین افرز، ما در عصر فناوری زندگی میکنیم و یا دست کم به ما این گونه گفته میشود ماشینها وعده میدهند تمام جنبههای زندگی انسان را متحول کنند: رباتها کف کارخانهها کار میکنند، خودروهای بدون راننده در جادهها رانندگی میکنند و هوش مصنوعی بر سیستمهای تسلیحاتی حکمرانی میکند. سیاستمداران و تحلیلگران نسبت به پیامد چنین پیشرفتهایی نگران هستند. آنان نگران آسیبهایی هستند که به صنایع و افراد وارد میشود. آنان استدلال میکنند که دولتها باید به مدیریت هزینههای پیشرفت کمک کنند. در این استدلالها تقریبا همواره تغییرات تکنولوژیک به عنوان مولفهای که باید با آن انطباق یافت قلمداد میشوند گویی که نیرویی از طبیعت است که به طور اجتناب ناپذیری خود را بر مفروضات زندگی مدرن تحمیل میکند. سرعت تغییر به نظر غیر قابل مهار است. فناوریهای تازه جوامع را از نو میسازند. تنها کاری که مردم میتوانند انجام دهند آن است که بفهمند بهترین راه برای مقابله با آن چیست.
این چشم انداز در هیچ کجا به اندازه بحث اتوماسیون و تاثیر آن بر مشاغل آشکار نیست. بسیاری از دولتها امیدوارند که ماشینها بتوانند اقتصادشان را از پیامدهای کاهش جمعیت و پیری نجات دهند. افراد خوش بین نسبت به پیشرفت فناوری استدلال میکنند که ایالات متحده و بسیاری از کشورهای ثروتمند دیگر به اتوماسیون برای جبران کاهش جمعیت در سن کار و شکافهای احتمالی در نیروی کار نیاز دارند.
با این وجود، در این بحث و استدلالها یک نکته بسیار ساده مورد بی توجهی قرار میگیرد. هر اندازه که لرزه انگیز به نظر برسد واقعیت آن است که تغییرات تکنولوژیک یک نیروی طبیعی نیست بلکه کار انسان است. البته فناوری زندگی انسانها را به طور اساسی بهبود بخشیده است: هیچ کس نمیخواهد بدون برق، توالتهای همراه با سیفون و سیستم گرمایش مرکزی زندگی کند. با این وجود، در موارد دیگر اکثر جوامع بیشتر به سیاستگذاریهای تازه و نه فناوریهای تازه نیاز دارند.
اتوماسیون اغلب یک راه حل در جستجوی یک مشکل است. این انتخابی است که مردم انجام داده اند در نتیجه اجتناب ناپذیر و یک ضرورت حتمی نیست. برای مثال، ایالات متحده با کمبود رانندگان کامیون مواجه است. انجمن حمل و نقل آمریکا تخمین زده که در سال ۲۰۲۱ میلادی ۸۰۰۰۰ راننده کمتر از کل مورد نیاز بوده است و با توجه به سن رانندگان فعلی بیش از یک میلیون راننده جدید باید در دهه آینده استخدام شوند.
بسیاری از غولهای فناوری از جمله "جف بزوس" بنیانگذار آمازون برای مقابله با این کسری روی تحقیق و توسعه وسایل نقلیه خودران سرمایه گذاری کرده اند فناوریای که تقاضا برای رانندگان را کاهش میدهد. برای بزوس چنین فناوریای برای شرکتها منطقی است. آمازون برای پایین نگهداشتن قیمتهای خود به هزینههای حمل و نقل پایین متکی است. با این وجود، این تصمیم منطق اقتصادی کلانی ندارد، زیرا برای حل آن مشکل کافیست که میلیونها نفر اجازه کار در خاک ایالات متحده را داشته باشند تا بتوانند در اینجا رانندگی کنند.
در سطح جهانی هیچ کمبودی برای جذب افرادی که بخواهند راننده کامیونهایی برای سفرهای طولانی مدت در امریکا باشند وجود ندارد در این کشور متوسط دستمزد برای چنین کاری ۲۳ دلار در ساعت است.
در کشورهای در حال توسعه رانندگان کامیون حدود ۴ دلار در ساعت درآمد دارند. با این وجود، به دلیل محدودیتهای مهاجرت شرکتها نمیتوانند کارگران خارج از کشور را حتی با دستمزدهای بالاتر جذب کنند. بنابراین، رهبران تجاری در ایالات متحده مجبور هستند ماشینها را به جای انسانها انتخاب کنند و مشاغل را با استفاده از فناوری ریشه کن کنند.
با این وجود، اگر آنان میتوانستند استخدام را در سطح جهانی انجام دهند انگیزه کمتری برای از بین بردن این مشاغل و جایگزینی افراد با ماشین آلات ایجاد میشد. واقعیت تسلیم ناپذیر مرزهای ملی، کسب و کارها را به سمت سرمایه گذاری در فناوری سوق میدهد که البته به کمبودهای جهانی پاسخ نمیدهد. هیچ کس به چنین اتوماسیونی نیاز ندارد.
آن چه برای رانندگی کامیون صادق است برای بسیاری از صنایع دیگر در دنیای صنعتی غنی که به کارگران غیرحرفهای در محیطهای کاری خاص نیاز دارند نیز صدق میکند. گزارش سال ۲۰۲۱ میلادی توسط شرکت خدمات مالی مرسر نشان میداد که ایالات متحده تا سال ۲۰۲۵ میلادی با کمبود ۶۶۰۰۰۰ دستیار بهداشتی خانگی، تکنسینهای آزمایشگاهی و دستیاران پرستاری مواجه خواهد شد. موانع مهاجرت باعث هدایت نادرست وحشتناک منابع میشوند.
نیروی کار خام مهمترین (و اغلب تنها) دارایی افراد کم درآمد در سراسر جهان است. تلاش برای ساخت ماشینهایی که نقشهایی را ایفا میکنند که به راحتی توسط انسانها انجام میشوند نه تنها هدر دادن پول است بلکه به باقی ماندن فقیرترین افراد در فقرشان دامن میزند.
مطمئنا برخی از نگرانیهای اجتماعی و سیاسی در رابطه با حرکت بین کشوری مهاجران اقتصادی از جمله نگرانیهای مربوط به نحوه مدیریت این جریان انسانی، تاثیر آن بر کارگران بومی فعلی و ایجاد تنشهای اجتماعی دغدغههایی قابل درک هستند. هم چنین، مدافعان حقوق مهاجران حق دارند نگران این موضوع باشند که چگونه کارگران مهاجر در برابر استثمار محافظت میشوند.
با این وجود، به نظر میرسد از منظر شرکتها و صنایع منفرد فهمیدن چگونگی دستیابی به هوش مصنوعی برای رانندگی کامیون آسانتر از کاهش موانع بوروکراتیک محدودیتهای مهاجرت است!
این در حالیست که انتخاب دستگاهها به جای افراد اشتباه است. این امر باعث میشود که جهان از دستاوردهای واقعی اقتصادی و بشردوستانه که به مردم اجازه میدهد به جایی که نیاز دارند بروند محروم شود و به جای آن تلاش برای اختراع ماشینهایی که میتوانند جایگزین انسانها شوند به امری متداول تبدیل شود. این محدودیتهای برای عبور از مرزهای ملی برای مهاجران اقتصادی وضعیت همگان به ویژه فقرای جهان را بدتر میسازد.
یک دیدگاه رایج در غرب معتقد است که دولتهای جوامع ثروتمند نیازی به آوردن کارگران بیش تری به کشورهای خود ندارند. آنان استدلال میکنند که دولتهای جوامع ثروتمند میتوانند به راحتی موانعی را ایجاد کنند، زیرا پیشرفت فناوری مشاغل به اصطلاح کم مهارت را از بین میبرد.
این در حالیست که بسیاری از کارهای غیرمعمول یدی چه به صورت خودکار و چه غیر خودکار بسیار دشوار هستند، زیرا به حضور فیزیکی مستقیم کارگر نیاز دارند. بنابراین، این مشاغل همچنان مورد تقاضا هستند و دستمزد آن مشاغل حتی در پی پیشرفتهای تکنولوژیکی قوی باقی مانده است.
بدون شک، تغییرات واقعا انقلابی در نحوه برقراری ارتباط، جستجوی اطلاعات، سازماندهی و پردازش دادهها و سرگرمی افراد رخ داده است. با این وجود، این تصور که تغییرات سریع فناوری در برخی از بخشهای اقتصاد در دهههای اخیر، دگرگونی کل اقتصاد را سرعت بخشیده کاملا دور از ذهن است. در واقع، رشد بهره وری اقتصادی در کشورهای صنعتی با معیار استاندارد رشد "بهره وری کل عوامل" (که بهره وری را با تقسیم کل تولید بر هزینهها یا نهادههای آن ارزیابی میکند) در دهههای اخیر بسیار کُندتر از میزان مشابه در فاصله اوایل قرن بیستم و دهه ۱۹۷۰ میلادی بوده است. تقریبا هر کشور توسعه یافته از سال ۱۹۸۰ میلادی به این سو کاهش قابل توجهی را در رشد بهره وری خود تجربه کرده است.
در همین حال، به دلیل کاهش چشمگیر نرخ باروری و افزایش سطح تحصیلات عرضه کارگران برای کارهای یدی در کشورهای صنعتی به طور قابل توجهی کاهش یافته است. تعداد مشاغل آزاد به طور فزایندهای با تعداد نامزدهای داخلی موجود برای پر کردن این مشاغل هماهنگ نیست. دفترچه راهنمای چشمانداز شغلی دفتر آمار کار ایالات متحده پیش بینی میکند که در فاصله سالهای ۲۰۲۱ تا ۲۰۳۱ میلادی گروههای شغلیای که کمتر از مدرک دانشگاهی نیاز دارند و میانگین درآمد آن مشاغل کمتر از ۴۰۰۰۰ دلار است شاهد افزایش خالص بیش از پنج میلیون شغل جدید خواهند بود.
با این وجود، بر اساس پیش بینیهای جمعیتی سازمان ملل متحد تعداد افراد با سن بین ۲۰ تا ۴۰ سال در ایالات متحده (بدون در نظر گرفتن هیچ گونه مهاجرتی) بیش از سه میلیون نفر در همان بازه زمانی کاهش خواهد یافت. آینده جمعیتی افراد بومی متولد شده در کشورهای صنعتی در میان مدت از پیش مشخص است: تا دهه ۲۰۴۰ میلادی میلیونها نفر از افراد بومی متولد شده در کشورهای توسعه یافته برای انجام تمام کارهای ضروری و یدی در اقتصاد در دسترس خواهند بود.
افزایش بیش از تریلیون برابری قدرت محاسباتی در قرن گذشته مشاغلی را که در آن افراد کارهای معمول و تکراری انجام میدادند به شدت تغییر داده است. دیگر هیچ رایانه انسانیای وجود ندارد و ماشینهایی که رایانه نامیده میشوند به طور قابل توجهی در محاسبات موثرتر از انسان هستند. با این وجود، برای بسیاری از وظایف هیچ افزایشی در قدرت محاسباتی آن را برای انجام ماشینها مناسبتر نمیکند. ماشینها در مراقبت شخصی بهتر نیستند، ماشینها آشپزهای بهتری نیستند و ماشینها لزوما بهتر از انسانها در رانندگی کامیونها نخواهند بود.
اگر کامیونهای خودران در نهایت در جادههای آمریکا افزایش یابند شاهدی بر حرکت بی امان پیشرفت علمی نخواهد بود. در عوض، استفاده از آن نشاندهنده چیز دیگری خواهد بود: پیامدهای موانع بر سر حرکت نیروی کار که انگیزههای مالی خصوصی عظیم ایجاد میکند که به نوبه خود افراد و شرکتهای قدرتمند را به سوی سرمایه گذاریهای عظیم منابع انسانی کمیاب در نوآوریهای فناوری سوق میدهد که نتیجه گستردهتر آن جایگزینی افراد با ماشین آلات خواهد بود. در نهایت، شرکتهای آمریکایی اتوماسیون را انتخاب میکنند، زیرا حل مشکلات فنی حتی بسیار دشوار مانند مشکلاتی که در مورد ماشینهای خود بازرسی کننده و وسایل نقلیه بدون راننده وجود دارند بسیار آسانتر از رفع موانع اجتماعی و سیاسی برای کشورها و اجازه دادن به اتباع خارجی برای انجام آن کارها خواهد بود.
حقایق خودسرانه تولد، ملیت و شهروندی عمیقا بر زندگی انسانها تاثیر میگذارد. جایی که افراد متولد میشوند و جایی که میتوانند حرکت کنند اساسا میزان درآمدی را که آنان میتوانند در طول زندگی خود کسب کنند تعیین میکند. محدود کردن رفت و آمد افراد به آن سوی مرزها تفاوت درآمدی عظیمی را بین کارگرانی که به همان اندازه مولد هستند ایجاد میکند.
موانع مهاجرت باعث کمبود مصنوعی نیروی کار میشود. بسیاری از صنایع در ایالات متحده برای یافتن کارگرانی با هزینههای نیروی کاری که میتوانند از عهده آنان برآیند در تقلا هستند. این کسری شرکتها را به سوی جستجوی راه حلهایی از طریق اتوماسیون و سایر فناوریهایی که غیر ضروری و ناکارآمد هستند تشویق میکند.
تجربه نشان میدهد که اجازه دادن به ورود بیشتر کارگران به یک کشور در واقع الگوهای نوآوری را تغییر میدهد. ایالات متحده پیشتر این آزمایش را برعکس انجام داده است. ایالات متحده در اواسط قرن بیستم اجازه مهاجرت فصلی کارگران مهمان کشاورزی از مکزیک را صادر کرد.
دولت امریکا در نهایت از سرعت این برنامه کاست و در نهایت در سال ۱۹۶۴ میلادی آن را به طور کامل متوقف کرد. با این وجود، ارزیابیها نشان داد که حذف این کارگران به هیچ وجه باعث افزایش اشتغال کارگران بومی در بخش کشاورزی نشده بود. درعوض، کشاورزان با تکیه بیشتر بر ماشین آلات و پیشرفتهای تکنولوژیک به مشکل ایجاد شده ناشی از کمبود کارگران پاسخ دادند. برای مثال، آنان به کاشت محصولات اصلاح شده ژنتیکی که میتوان آن را با ماشین آلات برداشت کرد روی آوردند محصولاتی مانند گوجه فرنگی با پوست ضخیمتر و از کاشت محصولاتی مانند مارچوبه و توت فرنگی که گزنیههای برداشت مکانیزه برای آن محدود بود دور شدند.
برای آینده قابل پیش بینی چالش پیدا کردن کارگران کافی برای پر کردن مشاغل پابرجا باقی خواهد ماند. حتی کشورهایی مانند ژاپن که به طور سنتی از مهاجران استقبال نمیکردند اکنون به شدت کارگران خارجی را جذب میکنند. آن کشورها میتوانند با آگاهی از این که مهاجران لزوما به دستمزد بومیان لطمهای وارد نمیسازند این کار را انجام دهند. بررسی آکادمی ملی علوم در سال ۲۰۱۷ میلادی نشان داد که تاثیر خالص مهاجرت بر میانگین دستمزد کارگران بومی در ایالات متحده صفر یا به احتمال زیاد اندکی مثبت است. مهاجران از نظر اقتصادی جایگزین کارگران معمولی آمریکایی نیستند بلکه مکمل آنان هستند به طوری که تعداد بیش تری از مهاجران در واقع باعث افزایش میانگین دستمزد شهروندان میشوند. برای مثال، داشتن دستیاران بیشتر دستمزد کارکنان ماهر مانند پرستاران را کاهش نمیدهد بلکه باعث افزایش دستمزد کارکنان ماهر میشود و زمان بیش تری را به کارهایی که به مهارتهای منحصر به فرد آنان نیاز وجود دارد اختصاص میدهند. محدودیتهای تحرک که باعث کمبود نیروی کار در کشورهای ثروتمند میشود فقر را برای میلیونها نفر که مایل و قادر به کار مولد هستند تداوم میبخشد.
راه حل این مشکل ایجاد سازوکاری جهانی برای تحرک نیروی کار است. باید کارگران را به طور منصفانه و بدون هزینههای گزاف استخدام کرد و بر اساس اطلاعات و قراردادهای معتبر آنان را در مشاغلی قرار داد که متناسب با تواناییهای شان باشد البته تحت مقرراتی که از آنان در برابر سوء استفاده در زمانی که دور از کشور خود هستند محافظت کند و با توافق نامههایی تحرک محدود زمانی آنان را تسهیل کند.