صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

مدیر پردیس سینمایی آزادی با بیان اینکه سینمای ایران در حال حاضر یک زندگی نباتی دارد، تاکید کرد: سینما را با پیش‌فرض‌ها و برنامه‌های دهه‌های ۷۰ تا ۹۰ خورشیدی نمی‌توان جلو برد و باید یک نقشه راه جدید تعریف شود.
تاریخ انتشار: ۱۵:۳۵ - ۱۲ اسفند ۱۴۰۱

این روز‌ها یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های سینمادار‌ها و نیز دیگر دست‌اندرکاران سینما آینده این هنر در کشور است که سرنوشت آن به مسائل متعددی گره خورده و باید برای آن چاره‌جویی شود. شهریور امسال و به بهانه روز ملی سینما میزگردی با بررسی وضعیت سینما و لزوم تغییر حکمرانی سینما تاکید شد. حالا پس از گذشت چند ماه که جامعه با ناآرامی‌هایی مواجه بود و بعد هم تنگنا‌های اقتصادی پیش آمد، بسیاری از فعالان سینما نسبت به شرایط این حوزه و آینده آن ابراز نگرانی می‌کنند. در این زمینه مدیر یکی از سینما‌های پرمخاطب کشور نکاتی را مطرح کرد.

به گزارش ایسنا؛ سجاد نوروزی در ابتدای این مصاحبه به وضعیت سینما در سالی که رو به پایان است اشاره کرد و گفت: ما نوروز ۱۴۰۱ را در شرایطی آغاز کردیم که وضعیت کرونا تا حدی شکننده بود، یعنی نه پاندمی در اوج بود و نه به طور کامل از آن گذر کرده بودیم. بعد از تعطیلات نوروز به ماه رمضان رسیدیم که فروش سینما‌ها هنوز خوب نبود. درواقع از دوران پاندمی دچار یک ریزش جدی مخاطب نسبت به سال ۱۳۹۸ شده بودیم که این ریزش از اواخر مردادماه امسال با توجه به اکران یک سبد متنوع از فیلم‌های گوناگون و استقبال مردم در حال جبران شدن بود تا اینکه به ناآرامی‌های اخیر رسیدیم. در آن مقطع امیدوار بودیم که می‌توانیم به وضعیتی با یک اختلاف ۳۰ درصدی نسبت به سال ۹۸ برسیم، ولی با شرایط جامعه این روند کاملا دچار مشکل شد و الان تقریباً در وضعیت مشابه با تیر ماه ۱۴۰۱ هستیم که اصلا شرایط خوبی نیست.

او در ادامه با طرح یک دسته پرسش بیان کرد: در حال حاضر مسئله اصلی این است که بدانیم ما چطور می‌خواهیم به سینما نگاه کنیم؟ سال آینده چطور می‌خواهیم فیلم تولید کنیم؟ چطور می‌خواهیم سینماداری کنیم؟ و اساساً آیا به مسئله‌ای با عنوان "صنعت سینما" با تمام ویژگی‌های علمی، شرایط ایجابی و استاندارد‌های ضروری‌اش قائل هستیم؟ این پرسش‌ها با آنچه در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ و ۹۰ مطرح می‌شدند متفاوت هستند، چون پرسش‌های آن مقطع دیگر موضوعیت خود را از دست داده و شرایط جدیدی پیش آمده است. پرسش‌های قدیمی کهنه شده‌اند و ما نمی‌توانیم مدیریت سینما را در سده جدید با جنس دغدغه‌های آن چند دهه مدیریت و راهبری کنیم. الان ماهیت جدید و رقبای جدیدی پیدا شده‌اند که پیش‌فرض‌ها و پرسش‌ها را عوض می‌کنند و وقتی این‌ها تغییر کنند، صورت مسئله هم عوض می‌شود و با تغییر صورت مسئله باید راه حل جدید پیدا کرد.

وی افزود: تمام آنچه امروز درباره سینما بحث می‌شود یک‌سری حاشیه است که در تبلیغات و نزاع‌های صنفی خلاصه شده و بیشتر سبب اتلاف وقت و دور شدن ما از مسئله اصلی است. ما این روز‌ها چند پیج اینستاگرامی پر زرق و برق داریم که جوری تولیدات سریالی و سینمایی را تبلیغ می‌کنند، انگار در دل هالیوودی نشسته‌ای و همه چیز مرتب است و تنها چیزی که کم داریم این است که بدانیم فلان سریال کِی پخش می‌شود یا چه اتفاقی در قسمت جدید آن قرار است رخ دهد. اگر هم به صحبت‌های مدیران سینمایی دقت کنیم، می‌بینیم بیشتر درباره این است که به کدام فیلم پروانه ساخت و نمایش داده شده یا نشده و به کدام فیلم فقط پروانه نمایش خارجی داده شده است. کاملا واضح است که هنوز درگیر نظام مدیریتی دهه ۷۰ و ۸۰ خود هستند و از آن طرف وقتی صنف را نگاه می‌کنید، انجمن سینماداران است که دو، سه سال است حتی انتخابات هم برگزار نمی‌کند و اساسنامه خود را کنار گذاشته و تقریباً غیرقانونی فعالیت می‌کند. واقعیت این است که اگر من به عنوان سینمادار یا کسی که سال‌هاست دغدغه فرهنگ و هنر دارم، در یکی از این موقعیت‌ها (مدیریتی، صنفی یا تبلیغاتی) قرار بگیرم هیچ راه حلی ندارم چراکه سینما در یک لوپ پرتناقض گیر کرده و بعد‌ها امکان فساد و رویکرد‌های شبهه‌ناک هم در آن وجود دارد.

نوروزی بیان کرد: پرسش بنیادین جدید است که آینده سینما چیست؟ چگونه می‌خواهید با سینما مواجه شوید؟ تلقی و فهم شما از ماهیتی به نام سینما، آن هم در حضور انواع و اقسام شبکه‌های نمایش خانگی چیست؟ پیش‌فرض اصلی این است که آیا می‌توان با موقعیت فعلی به آینده سینما نگاه کرد؟ صورت مسئله این است که آیا قرار است یک نقشه توسعه و رو به رشد برای سینمای ایران متصور شویم؟ اگر قرار است متصور شویم در این برنامه توسعه، موقعیت فعلی از منظر صنف، تبلیغات و مدیریت می‌تواند محل اثر باشد؟ آیا این موقعیت‌های سه گانه تاکنون راهگشا بودند؟ پاسخ این پرسش آخر حتما خیر است و می‌توان با عدد و ارقام درباره آن بحث کرد.

او ادامه داد: سینمای ایران قبل از شیوع کرونا و در سال ۱۳۹۸، ۲۹۰ میلیارد تومان فروش داشت که در معنای اقتصادی می‌توان آن را معادل قیمت دو آپارتمان در خیابان فرشته در آن زمان دانست. در آن سال حدود ۸۰ فیلم تولید شده بود که اگر برای تولید هر کدام به طور متوسط هزینه سه میلیارد تومان را درنظر بگیریم، به رقم ۲۴۰ میلیارد تومان می‌رسیم. از رقم فروش هم اگر حدود ۱۰ درصد مالیات بر ارزش افزوده کسر کنیم می‌شود ۳۰ میلیارد تومان و در نهایت از رقم فروش۲۶۰ میلیارد تومان باقی می‌ماند که ۵۰ درصد آن یعنی ۱۳۰ میلیارد تومان متعلق به سینمادارهاست. پس سیستم تولید در سینمای ایران در سه سال قبل، ۱۳۰ میلیارد تومان درآمد داشته، ولی ۲۴۰ میلیارد تومان برایش هزینه شده، آیا این سیستم ورشکسته نیست؟ چطور به حیات خود ادامه داده است؟ آیا در سال‌های پیش‌رو هم قرار است با همین فرمول پیش برویم؟

وی در ادامه به برخی دستمزد‌های عوامل تولید بویژه بازیگران اشاره کرد و گفت: نکته بعدی این است که خبر رسیده بازیگرانی در برخی سریال‌های شبکه نمایش خانگی ماهانه سه میلیارد تومان دستمزد دارند. این رقم با متوسط کار در هشت ماه حدود ۲۴ میلیارد تومان می‌شود. با یادآوری اینکه در بیزینس‌های فرهنگی و هنری بیشتر از ۱۰ درصد سود نمی‌توان متصور شد، باید گفت که ۲۵ میلیارد تومان دستمزد، حاصل یک چرخش مالی ۲۵۰ میلیارد تومانی است، در حالی‌که فروش کل سینمای ایران در روز‌های اوج خود در سال ۹۸، ۲۹۰ میلیارد تومان بوده پس نتیجه می‌گیریم دستمزدی که به یک هنرمند داده می‌شود تقریباً معادل سود یک سال سینمای ایران است؛ درواقع پرسش این است که با احتساب آن ۱۰ درصد سود، چه میزان سرمایه‌گذاری انجام شده تا ۲۹۰ میلیارد تومان فروش در سینمای ایران خلق شود؟ قطعا پاسخ یک سرمایه‌گذاری چند هزار میلیارد تومانی است که به یک چرخش مالی ۲۹۰ میلیاردی منجر شده و در نهایت سود آن دستمزد یک بازیگر شده است. البته تاکید میِ‌کنم صحبت کردن درباره اینکه این رقم دستمزد زیاد است یا کم، کاری احمقانه است، چون مسئله اصلاً این نیست، بلکه این است که تراز و توازن عقلانی کجاست؟ ما در مرحله ماقبل از این هستیم که بخواهیم درباره این دستمزد قضاوتی داشته باشیم. فعلاً در این مرحله هستیم که بدانیم در چه پدیده عجیب و غریبی سر می‌کنیم و با همین پدیده هم انگار قرار است در سال ۱۴۰۲ پیش برویم؛ بنابراین به سوال‌های اولیه خود برمی‌گردم؛ نقشه توسعه سینمای ایران کجاست؟ چه کسی باید این نقشه و برنامه را بنویسد؟ وزارت ارشاد؟ صنوف سینمایی؟ آیا بدون نقشه و طرح می‌توان به بقای هر بیزینس یا صنعتی امیدوار بود؟ آیا بیزینس و صنعت بدون نقشه‌ی راه داریم؟ آیا قرار است عمر و آینده ما همچنان صرف بحث بر سر ممیزی و فیلم‌های توقیفی و دعوا میان سینمادار و پخش‌کننده بگذرد؟

نوروزی در پاسخ به اینکه در حال حاضر بحث روز سینما، گرانی بلیت است و وقتی تجربه نشان داده برنامه‌ریزی‌ها به نتیجه چندان کارگشا و عملیاتی نرسیده چه باید کرد؟ گفت: معتقدم وقتی شما نقشه توسعه و آمایش محیط ندارید به طور طبیعی نمی‌توانید برنامه‌ریزی جدی و جدید داشته باشید؛ پس آنچه انجام می‌شود صرفا دست و پا زدن برای بقاء است نه توسعه، و این نقطه مرگ یک صنعت است. اینکه قیمت بلیت سینما چقدر باشد یک مسئله انحرافی است. اگر شما بگویید قیمت بلیت ۵۰ هزار تومان باشد، من می‌پرسم چرا؟ اگر بگویید ۱۰۰ هزار تومان باز هم می‌پرسم چرا؟ مسئله این است که چرا به این "چراها" جواب نمی‌دهیم؟ در کجای دنیا یک دستورالعمل واحد برای تمام مخاطب سینما اعمال می‌شود؟ آیا جز این است که بلیت سینما در هفته اول اکران یک فیلم یک قیمت دارد و در هفته‌های دوم و سوم، یک قیمت دیگر؟ برای معلولان و بازنشستگان و دانشجویان و فیلم‌های سه ساعتی و ... هم هر کدام نرخ‌های متنوع در نظر می‌گیرند. این تصمیم به این دلیل است که آن‌ها به پرسش‌های خود و نقشه توسعه پاسخ داده‌اند، ولی ما می‌خواهیم با پیش‌فرض‌های دهه ۷۰ برای سال ۱۴۰۲ برنامه‌ریزی کنیم، یعنی همان‌طور که معاونت سینمایی ارشاد بود و می‌نشستند دور هم تا در یک شیوه کلاسیک، پخش‌کننده و سینمادار توافق کنند که چه فیلم‌هایی اکران شود. پرسش اینجاست که کدام وضعیت زندگی و شئونات فرهنگی ما مشابه دهه ۷۰ است که با همان روش در سال ۱۴۰۱ کار کردیم؟

مدیر پردیس سینمایی آزادی در پاسخ به اینکه آیا در این وضعیت امیدی به تغییر دارد؟ بیان کرد: من به نسل جدیدی که فعالیت می‌کند امید دارم، ولی به آن‌ها میدان کار داده نمی‌شود. آن‌ها در بدنه سینما در حوزه‌های مختلف تهیه‌کنندگی، پخش، بازیگری، کارگردانی و سینماداری به اندازه خودشان کار می‌کنند و در نقاطی هم که فعالیت کرده‌اند موفق بودند منتها برآیند غالب سینما نیستند و جریان مدیریتی در ادوار مختلف به این طیف چندان توجه نکرده و نمی‌کند، چون این گروه یکسری بحث‌های حرفه‌ای دارند و ماهیتشان مثل دوران کلاسیک نیست و دنبال معامله نیستند.

او با بیان اینکه «نقشه توسعه باید برای مخاطب طراحی شود و خواست منِ پخش‌کننده یا تهیه‌کننده در این ماجرا محلی از اعراب ندارد» به آنچه در برخی سینما‌های زیرمجموعه حوزه هنری از جمله پردیس آزادی و هویزه مشهد انجام شده اشاره و اظهار کرد: در بخش معاونت توزیع سازمان سینمایی سوره سیستمی طراحی شد با عنوان "سفر مشتری" که برای متخصصان تبلیغات واژه‌ای آشناست. ما بررسی می‌کنیم که مثلا مردم پردیس آزادی را چطور ارزیابی می‌کنند و چه توقعی دارند. چردا عده‌ای به سینما نمی‌روند؟ چند درصد مخاطبان فیلم کمدی دوست دارند؟ چند درصد فیلم اجتماعی، دفاع مقدسی و اکشن؟ تمام این اطلاعات را استخراج کرده‌ایم که تبدیل به یک کتاب شده است و حالا می‌دانیم با چه ماهیتی مواجه هستیم و بر اساس میل مخاطب، نقشه توسعه را طراحی می‌کنیم. این الگو باید به کل سینما‌های کشور تعمیم داده شود و این همان چیزی است که آمایش محیطی گفته می‌شود. باید یک پژوهش ملی انجام شود تا طیف‌های مخاطب سینمای ایران در بیایند و بعد راه‌های رشد مخاطب استخراج شود. این نقشه، تولید، توزیع و اکران را دربرمی‌گیرد و در نتیجه تهیه‌کننده و پخش‌کننده و سینمادار را با هم شامل می‌شود و وظایف هر کدام مشخص خواهد شد. آن وقت در این نقشه توسعه دیگر نمی‌توانید یک نرخ بلیت تعیین کنید، چون صورت مسئله، توسعه است نه بقاء. من معتقدم درجا زدن در مرحله بقاء یعنی تمام شدن یا نهایتا یک حیات نباتی. این حیات نباتی دیگر زندگی یا رشد و توسعه نام ندارد و به همین دلیل با یک تکانه سیاسی و اجتماعی هم فاتحه آن را باید خواند.

نوروزی در بخشی دیگر از این گفتگو به فیلم جدید تام کروز «تاپ گان: ماوریک» اشاره کرد و گفت: متاسفانه این فیلم ضد ایرانی است، ولی صرفاً بر اساس نگاه حرفه‌ای آن را مثال می‌زنم. سازندگان این فیلم سه سال در دوران کرونا مقاومت کردند و اجازه نمایش آن را در VOD‌ها ندادند، چون معتقد بودند جای اکران این فیلم در سینما است و در نهایت آن را در سالن سینما اکران کردند و کل سینمای هالیوود را هم از رکود نجات داد؛ تا جایی که اسپیلبرگ بابت این اتفاق از تام کروز قدردانی کرد. این نشان می‌دهد وقتی حیات و رشد یک سیستم تامین و مخاطب به رسمیت شناخته می‌شود، اتفاقات شگفت‌انگیز رخ می‌دهد. مثال دیگر فیلم «تایتانیک» است که در بیست‌وپنجمین سالگرد اکرانش دوباره روی پرده رفت و ۶ میلیون دلار فروخت، آن هم فیلمی که به راحتی در موبایل مردم پیدا می‌شود. چرا این اتفاق می‌افتد؟ چون حفظ تعلق خاطر مخاطب به سالن سینما برجسته و طراحی نقشه توسعه و رویکرد‌های نوین در تبلیغات و توزیع اتفاق افتاده است، ولی ما هیچ کدام از این‌ها را نداریم و به جای آن قصد داریم در یک جلسه گعده‌ای قیمت بلیت را تعیین کنیم. تقصیر‌ها را هم اگر صنف باشی، گردن ارشاد می‌اندازی و اگر ارشاد باشی به گردن اغتشاش‌ها. در صورتی که فراموش می‌شود، وقتی ۹۰ درصد توان هنری سینمای ایران در یک چرخه اقتصادی معیوب در پلتفرم‌ها مشغول سریال‌سازی است، چرا باید فیلم بسازد؟ بخصوص آنکه در اینجا تنها چیزی که موجودیت ندارد، هنر است.

او در پایان تاکید کرد: اگر اراده‌ای وجود داشته باشد، ظرف سه تا چهار ماه این نقشه توسعه قابل طراحی است، ولی متاسفانه اراده‌ای برای آن وجود ندارد. اگر این نقشه طراحی شود از بنگاه‌داری معاملات دهه هفتادی باید خداحافظی کرد و آیا صنوف حاضرند از این شیوه خداحافظی کنند؟ یا همچنان می‌خواهند بدون فعالیت صنفی برمبنای رشد و توسعه و تجربه‌های جدید، صرفاً به دنبال بیمه و بیانیه‌های سیاسی و دعوا بر سر هیات مدیره و کار در پروژه‌های حکومتی باشند؟ البته این پرسش فقط مختص صنف نیست و وزارت ارشاد هم باید بداند که با یک دوره جدید روبه‌رو است.

ارسال نظرات