به گزارش فرارو به نقل از نیویورک تایمز، «آدریان چایکوفسکی» نویسنده داستانهای علمی -تخیلی بررسی میکند که انفجار محتوای تولید شده توسط هوش مصنوعی چه معنایی برای جامعه بشری و روح انسان دارد. در ادامه پاسخهای او به پرسشهای خبرنگار "نیویورک تایمز" آمده اند:
من نویسنده کتابهای علمی - تخیلی از جمله فرزندان تباهی" هستم که درباره تمدن پیشرفتهای است که توسط اختاپوسهای فوق هوشمند اداره میشود.
اختاپوسها بسیار شبیه به عنکبوتها از نظر شناختی بسیار پیچیده هستند. اختاپوسها قادر به انجام کارهای پیچیدهای هستند. اختاپوسها به نوعی شناخت توزیع شده دارند به طوری که یک مغز مرکزی دارند و هر بازو دارای گره مغزی خاص خود است و بازوها مقدار مشخصی از کار را انجام میدهند که نشان میدهد چگونه میتوانند آن چه را که اختاپوس میخواهد کاملا مستقل از مغز عملی سازد، زیرا از نظر فیزیولوژیکی فوق العاده پیچیده هستند.
منظورم این است که ما انسانها حسی به نام حس عمقی داریم که به ما میگوید وقتی به قسمتهای مختلف بدن مان نگاه نمیکنیم کجا هستند. بنابراین، اگر دست خود را پشت سرتان قرار دهید احساس میکنید که دستتان کجاست. تا آنجا که ما میدانیم اختاپوسها چنین چیزی را ندارند. بنابراین، بدن اختاپوس اساسا باید خود فکر کند. هم چنین، اختاپوسها کروماتوفورهای مختلفی دارند سلولهایی در پوست آنان میتوانند رنگدانههای مختلفی تولید کنند. بنابراین، اختاپوسها در زمینه استتار بسیار خوب عمل میکنند. هم چنین، اختاپوسها از پوست خود استفاده میکنند. بنابراین، نحوه برخورد من با ذهن اختاپوس این است که بازوها و ذهن، مغز مرکزی و پوست دارند؛ و همه این سه چیز در مورد اختاپوس در یک مورد با یکدیگر مشترک هستند: نحوه تعامل اختاپوس با محیط خود.
کتاب دیگر من تحت عنوان "فرزندان زمان" درباره تمدن پیشرفتهای است که توسط عنکبوتها ساخته شده است. آن کتاب درباره همدلی با دیگری است. این موضوع اصلی مجموعه به عنوان یک کل است. هیچ چیز در دنیا وجود ندارد که مردم بیشتر از عنکبوت از آن متنفر باشند. اگر با پستی در مورد عنکبوت در شبکههای اجتماعی مطلبی را منتشر کنید همه موضعی منفی خواهند داشت. بنابراین، اگر بتوانید کاری کنید که انسان با عنکبوتها احساس همدلی کند اقدام مهمی انجام داده اید. عنکبوتها موجواتی بسیار بصری و مبتنی بر بینایی و حرکت هستند. با این وجود، حس ارتعاش بسیار خوبی نیز دارند. بنابراین، نحوه ارتباط این عنکبوت ها، بیشتر از طریق سیگنالهای بصری و از طریق حس ارتعاشی است.
عنکبوتها برای برقراری ارتباط میرقصند و الگوهای ارتعاش به آنان اجازه میدهد با یکدیگر صحبت کنند. آنان در عین حال حس شیمیایی بسیار توسعه یافتهای دارند. بنابراین، توانایی چشیدن از طریق اندامهای حسی مختلف و موها در آنان بسیار شدید است و به مبنایی برای فناوری شان تبدیل میشود. بنابراین، عنکبوتها این توانایی را دارند که یک کیمیاگری علمی را صرفا با دست آزاد انجام دهند و این که میتوانند ظروف و ابزار و ماشینهای ساده را تنها با موادی که از بدن شان خارج میشود بسازند. تار عنکبوت تنها برای گرفتن طعمه نیست بلکه نوعی اندام حسی گسترده به منظور ارسال و دریافت سیگنال است.
من برای چند سال در خانهای در اوکلند زندگی کردم که کاملا در میان عنکبوتها و تارهای عنکبوت دفن شده بود. پیچیدگی عنکبوتها و سرعت شان در ایجاد تار برای من شگفت انگیز بود.
من فکر میکنم این موضوع تا حدودی نشان میدهد که چرا انسانها به طور غیرعادی از عنکبوت میترسند. چیزی بسیار ماورایی در مورد تار عنکبوت، عمل ایجاد آن و به دام انداختن توسط آن وجود دارد. مطمئنا از زمانی که کتاب را نوشتم تحقیقاتی انجام شده که پیچیدگی کامل تار عنکبوت را بررسی میکند.
این ایده که تار عنکبوت چیزی است که عنکبوت از آن برای انتقال بخشی از بار شناختی خود استفاده میکنند دقیقا به همان روشی است که من از گوشی تلفن همراه خود استفاده میکنم گوشی تلفن من اساسا جایی است که بخش اعظم حافظه ام از آن چه قرار است در هر زمانی انجام دهم را در خود جای داده است. تار عنکبوت در نحوه ساخت عنکبوت و نحوه حرکت ارتعاشات در امتداد آن تفکرات زیادی را برای عنکبوت انجام میدهد.
به طوری که عنکبوتها تقریبا هوش خود را به دلیل آن چه میتوانند بسازند تقویت میکنند. در نتیجه، در کتاب ام اشاره کرده ام که تار عنکبوت به فناوری ساخت تمدن عنکبوت تبدیل میشود تمدنی بدون بسیاری از تکیه گاههای انسانی، زیرا نیازی به آن ندارند و این موضوع نیز بدان خاطر است که تواناییهای حسی و ظرفیت فیزیکی شان از طریق یک سنتز شیمیایی و راه حل بیوتکنولوژی کارکرد بسیار بهتری دارد.
هم چنین، تار عنکبوت نحوه تعامل عنکبوتها با یکدیگر در جهان را نشان میدهد. در نتیجه، در کتاب ایده مرتبط بودن با هر چیزی و این که همه چیز بر چیز دیگری تاثیر میگذارد را مطرح کرده ام.
پادشاهی حیوانات به طور کلی در کتابهای مختلف من به اشکال مختلفی وجود دارد. از شما آن ایده قدیمی را دارید، یک ایده قدیمی وجود دارد مبنی بر آن که اگر یک شیر میتوانست صحبت کند ما نمیتوانستیم آن را درک کنیم که در عین حال استدلال بسیار درستی است و دقیقا موضوعی بوده که من هرگز از آن راضی نبودم. من به طور دائم از طریق کتابهای مختلف راههای مختلفی را به کار میبرم تا بتوانم این شکاف را بین ذهنهای بسیار متفاوت ساختارهای شناختی مختلف پر کنم بیگانگان، حیوانات بالنده و بیش از حد تکامل یافته.
ما در حال بررسی سیارات فراخورشیدی هستیم. به نظر میرسد بر روی بسیاری از آن سیارات به طور بالقوه امکان زندگی و حیات وجود دارد. این صرفا نگاه کردن به زندگیای است که ما آن را درک میکنیم و ممکن است زندگی زیادی در آنجا وجود داشته باشد که عمیقا از جهاتی با ما متفاوت باشد حوزه شیمی مولکولی به اندازه زیست شناسی یا روانشناسی.
دغدغه ذهنی من آن بوده که این پرسش را مطرح نمایم که تمدنی که توسط موجودی کاملا متفاوت ساخته شده چگونه خواهد بود و تا چه میزان دارای حسی متفاوت از حس تمدن ساخته شده توسط انسان است. تلاش کرده ام تا خواننده آثارم احساسی بسیار شبیه به موجودات دیگر داشته باشد.
در کتاب "فرزندان حافظه" درباره کورویدها (کلاغ واران) خانوادهای از پرندگان نوشتم که کلاغها و زاغ را شامل میشوند. کورویدها بسیار شبیه اختاپوس هستند. این حیوانات بسیار باهوش هستند و نه تنها قادر به حل مسائل و حتی ساختن ابزارهای اساسی هستند بلکه توانایی ارزیابی بصری یک پازل یا یک مسئله و سپس حل فوری آن را از خود نشان داده اند. در واقع، کتاب درباره تامل با یک سیستم هوش مصنوعی و شاید حتی بودن با آن است.
واقعیت آن است که فکر میکنم اگر بشریت یک شبه ناپدید شود و مسابقهای وجود داشته باشد که گونهای دیگر پس از انسان غالب شود به گمان ام کورویدها از شانس زیادی برخوردار هستند.
این کتاب درباره سردرگمی و سرگردانی در تعامل با یک دانشمند حل مسئله، باهوش و آموزش دیده تا حدی مبتنی بر انسان، اما نه لزوما هوش مصنوعی است. کاری که من در کتاب هایم انجام میدهم آن است که تصور کنم چگونه انواع دیگر ذهنها و انواع روشهای تجربه جهان به جهانهای دیگری منتهی میشوند و سپس به این فکر میکنم که یافتن آن جهان با انسانها و شیوهای که ما تجربه میکنیم چه میکند.
در حال حاضر هوش مصنوعی میتواند تصاویر بسیار زیبایی ایجاد کند. تعداد بسیار زیادی از هنرمندان بسیار عصبانی هستند چرا که احساس میکنند به نوعی کارهایشان دزدیده میشوند به نظر من این عصبانیت کاملا موجه است، زیرا کسی کاتالوگ آنان را برداشته و آن را در یک دستگاه قرار داده و سپس دستگاه تقلید مانند یک کلاژ اثری به سبک آنان خلق میکنند. با این وجود، در حال حاضر من فکر میکنم که هنوز تفاوت بین هنر تولید شده توسط هوش مصنوعی و هنر تولید شده توسط انسان وجود دارد، زیرا آن معنای اساسی وجود دارد که انسانها کار خود را با آن القا میکنند.
انجام کارهای فیزیکی احتمالا هم چنان مقرون به صرفهتر است که توسط انسان انجام شود. با این وجود، اگر یک هوش مصنوعی میتواند ۱۰۰۰ رمان و دو میلیون نقاشی را در ۲۰ دقیقه تولید کند حتی اگر تعداد زیادی از آن آثار خوب نباشند باز هم از نظر تجاری بسیار مقرون به صرفه خواهد بود.
هوش مصنوعی میتواند میلیونها نقاشی و داستان خلق کند و میتوانند شرکتهای ما را در نهایت اداره کنند، اما کاری که هوش مصنوعی نمیتواند انجام دهد آن است که یک روز گذراندن وقت در پارک را برای ما تجربه کند. کاری که هوش مصنوعی نمیتواند انجام دهند آن است که با بچه هایش جنگل قدم بزند. شاید هوش مصنوعی در نهایت بتواند این کار را انجام دهد، اما معنای مشابهی با قدم زدن ما نخواهد داشت.