صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

‌ Bonnie and Clyde به عنوان فیلمی که فصلی جدید در تاریخ سینمای ایالات متحده باز کرد، خشونت را در چهره‌ای جدید وارد سینما کرد. در مقابل، این فیلم الهام بخش فیملسازان آینده بود که از ارائه تصویر‌های غیرمعمول و پرتنش از خشونت در فیلم هایشان نترسند. در سال‌های پس از انتشار، این فیلم به عنوان یک اثر محبوب ضدفرهنگی و آغاز موج نو سینمای آمریکا مورد تحسین قرار گرفته است.
تاریخ انتشار: ۱۳:۵۴ - ۰۸ اسفند ۱۴۰۱

می‌گویند که هیچ عقیده‌ای کاملاً درست یا کاملاً غلط نیست که باعث می‌شود شغل نظر دادن و پست کردن آن بسیار چالش برانگیز باشد. در حالت ایده آل، منتقدان سینمایی به خاطر ابراز دیدگاهشان در مورد فیلم‌ها و سریال‌ها پول می‌گیرند، اظهارنظر‌هایی که از تحصیلات و آموزش‌های فراوان در صنعت سینما دریافت کرده و مردم عادی فاقد آن‌ها هستند.

به گزارش روزیاتو، در هر صورت، یک تفاوت عمیق بین نقدی است که توسط راجر ایبرت نوشته شده باشد یا یک کاربر معمولی وبسایت IMDb. این مفهوم قدیمی که منتقدان می‌توانستند با قدرت عقیده خود باعث شکست یا موفقیت یک فیلم شوند چندان هم درست نیست، به ویژه در این روزها. در حالی که نقد‌های مثبت و ستایش منتقدان می‌توانند یک فیلم در مقیاس کوچک را جذاب‌تر و پرفروش‌تر سازد، اما تاثیر نهایی و تاریخی نقد‌ها عموماً زیاد نیست.

فیلم‌هایی که بیرحمانه توسط منتقدان به چالش کشیده می‌شوند، ممکن است سال‌ها بعد با تفسیری متفاوت روبرو شده و جایگاه تازه‌ای به عنوان یک شاهکار پیدا کنند. در مقابل، پذیرش دوباره یک فیلم باعث می‌شود فیلمی که روزگاری یک فیلم بی کیفیت در نظر گرفته شده به سرعت به یک کلاسیک محبوب تبدیل می‌شود، فیلمی که به شکلی تراژیک در زمان اکران اولیه خود با سوء تفاهم منتقدان و سینمارو‌ها روبرو شد. در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با ۱۰ فیلم بی نقص کلاسیکی آشنا کنیم که منتقدان در ابتدا منتقدان از آن‌ها متنفر بودند، اما اکنون شاهکار‌های تاریخ سینما به شمار می‌آیند.

۱۰- It’s A Wonderful Life (۱۹۴۶)

بسیاری از منتقدان بر این باور بودند که فرانک کاپرا به عنوان یکی از چهره‌های سنگین وزن و افسانه‌ای هالیوود با فیلم کریسمسی پرزرق و برق جدیدش دیگر جذابیت و اعتبار خود را از دست داده است. فیلم It’s A Wonderful Life که مدت کوتاهی بعد از پایان جنگ جهانی دوم منتشر شد، قرار بود درامی تایید کننده زندگی و حال خوب کن باشد.

اما عمده منتقدان و سینمارو‌ها آن را فیلمی آبکی و بیش از حد شیرین دانستند و آن را از لحاظ احساسی و عاطفی جدی نمی‌دیدند. حتی بازی لیونل بریمور در نقش یک بانکدار شیطان صفت و شرور پای اف بی آی را نیز وسط کشید. در شرایطی که جنگ سرد از پیش آغاز شده بود، اف بی آی مدعی شد که شخصیت پاتر یک نمونه از پروپاگاندای کمونیستی طراحی شده با هدف ایجاد بی اعتمادی و نفرت علیه طبقه مرفه است.

نقد‌های منفی به مشکلات و شکست‌های تجاری فیلم افزود و فیلم حتی نتوانست هزینه‌های تولید را جبران کند. علیرغم چندین نامزدی اسکار، این فیلم برای مدت‌ها فراموش شد تا اینکه به دست عامه مردم رسید. از طریق لایسنس‌ها و بازپخش‌های متعدد در تلویزیون، این فیلم از سال ۱۹۷۶ بود شهرت و اعتباری بی سابقه پیدا کرد. بدین ترتیب بود که پروژه شخصی کاپرا ارزش خود را بازیافته و اکنون در زمره بهترین و مهم‌ترین فیلم‌های دوران تعطیلات سال نو میلادی قرار دارد.

۹- Scarface (۱۹۸۳)

این روز‌ها باورش سخت است، اما برایان دی پالما برای کارگردانی این فیلم که یکی از بهترین بازسازی‌های تاریخ سینماست، نامزد دریافت جایزه تمشک طلایی شد که به بدترین‌های هالیوود در طی یک سال داده می‌شود. با بازی آل پاچینو در یکی از معروف‌ترین و پرارجاع‌ترین نقش هایش، فیلم Scarface داستان تاریک رسیدن از فرش به عرشِ یک مهاجر کوبایی به نام تونی مونتانا و رسیدنش به قدرت، همراه با خشونت، در عرصه قاچاق کوکایین در فلوریدا را روایت می‌کند. به طول ۳ ساعت، فیلم Scarface یک فیلم حماسی پرتنش و خشن است که اکنون یکی از بهترین فیلم‌های ژانر گنگستری به شمار می‌آید. در هنگام انتشار اولیه، این فیلم به شدت توسط منتقدان به خاطر خشونت مفرط، سوء استفاده مواد مخدر در فیلم و دیالوگ‌های بی ادبانه مورد تقبیح قرار گرفت.

نقد‌های دیگری نیز نسبت به تصویری که از مهاجران کوبایی در آن برهه زمانی ارائه می‌شد وجود داشت، دورانی که بسیاری از کوبایی‌ها تلاش می‌کردند وارد خاک ایالات متحده شوند. الیور استون به عنوان سناریو نویس فیلم با این ایده مخالف بوده و می‌گوید که این فیلم قرار بود وارونه سازی تاریکی از رویای آمریکایی باشد و البته مطالعه شکوفایی قاچاق کوکایین در دهه ۸۰ در ایالات متحده.

علیرغم برخی نقدها، Scarface مورد توچه مخاطبان قرار گرفت و کمیک بوک ها، بازی‌های ویدیویی و ارجاعات بی پایانی از آن در دنیای موسیقی و به طور ویژه هیپ هاپ از آن الهام گرفته شد. منتقدان و بینندگان امروزی، اما این فیلم را به خاطر تنش بالا، بازی دیوانه کننده پاچینو و سبک روایی باشکوهش در به تصویر کشیدن اوج و حضیض شخصیت اصلی داستان می‌ستایند.

۸- The Thing (۱۹۸۲)

وقتی فیلم The Thing به سینما‌ها آمد، جان کارپنتر به عنوان چهره افسانه‌ای کنونی دنیای وحشت سینما در آستانه رسیدن به شهرت بود. علیرغم اعتبارش به عنوان یک شاهکار ترسناک در این روزها، این فیلم در ابتدا یک شکست تجاری و هنری بود. در آن روز‌ها فیلم E.T. the Extra Terrestrial توجه مخاطبان را به شدت جلب کرده و هضم یک برداشت تاریک و شیطانی از یک هویت فرازمینی برای مخاطبان بسیار دشوار بود. منتقدان این فیلم را به خاطر خشونت تکان دهنده، افکت‌های ویژه حال بهم زن و حال و هوای تاریک فیلم مورد تقبیح قرار دادند. نقد‌ها نسبت به این فیلم چنان بد بود که حتی مجله سینمایی Cinefantastique از آن به عنون منفورترین فیلم تمام دوران یاد کرد.

پس از این فیلم بود که قرارداد کارپنتر با کمپانی یونیورسال برای ساختن چند فیلم کنسل شد و او کارگردانی فیلم Firestarter در سال ۱۹۸۴ را نیز به همین خاطر از دست داد، فیلمی که به کارگردانی مارک ال لستر ساخته شد. کارپنتر، اما شکست فیلم خود را نتیجه رکود اقتصادی در آن دوران می‌داند که به بی علاقگی کلی نسبت به سینمای تند و تیزتر و ترسناک‌تر در بین سینمارو‌ها منجر شده بود. همانند بسیاری از دیگر فیلم‌های این فهرست، فیلم The Thing در بخش ویدیو‌های خانگی و تلویزیون مخاطب خود را پیدا کرد. علاقمندان به ژانر وحشت در دیدگاه خود نسبت به این فیلم بازنگری کرده و اکنون آن را اوج ژانر وحشت فضایی می‌دانند. سکانس نمادین پایانی فیلم هنوز هم یکی از ترسناک‌ترین و پربحث‌ترین پایان بندی‌ها در تاریخ سینماست.

۷- Psycho (۱۹۶۰)

آلفرد هیچکاک به عنوان سلطان اورجینال تعلیق، تازه موفقیت بلاک باستری North By Northwest را تجربه کرده بود که مخاطبان خود را با این فیلم ترسناک به شدت باکیفیت و غیرمنتظره زهره ترک کرد.

با انتقال به یک فیلم بسیار متفاوت با بودجه اندک، هیچکاک در این فیلم از بازیگران تلویزیون استفاده کرده و این اولین نسخه از فیلم‌های اسلشر در قالب سیاه و سفید ساخته شد تا هیچکاک بتواند بخشی از سانسور‌های محتوا‌های شنیع آن دوران را دور بزند. منتقدان از سکانس مشهور حمام فیلم، جامپ اسکرها، پیچش‌های داستانی و به طور کلی فضای تاریک فیلم خوششان نیامده بود. سی‌ای لجون از منتقدان سینمایی مجله The Observer چنان از این فیلم بدش آمده بود که به نشانه اعتراض به آن، از کارش استعفا داد اگر چه مشخص نیست استعفای او چه تاثیر بدی بر روی فیلم گذاشت.

اما به لطف محبوبیت فیلم هیچکاک در میان سینماروها، منتقدان مجبور شدند زبان به دهان گرفته و نظرشان را برای خودشان نگه دارند. با صف‌های طولانی و متعددی که برای تماشای این فیلم ساعت‌ها در پشت باجه فروش بلیط سینما‌ها تشکیل می‌شد، Psycho دنیای سینما را غافلگیر کرده و با گذشت زمان نسبت به آن بازنگری انتقادی صورت گرفت به طوری که اکنون یک شاهکار هنری تاریخ ساز و به شدت ترسناک است. با بازیگران طراز اول، به ویژه جنت لی و آنتونی پرکینز، استفاده فیلم از خشونت خونین، ترس‌های روانشناختی و نیشدار بودن دراماتیک داستان، Psycho دنیای ژانر وحشت را برای همیشه تغییر داد.

۶- The Shining (۱۹۸۰)

حتی استفن کینگ نیز طرفدار این اقتباس به شدت ناوفادار به یکی از پرفروش‌ترین داستان هایش نبود. او فیلم The Shining و استنلی کوبریک را مورد انتقاد قرار داد و گفت که او کسی است که «زیاد فکر می‌کند و کمتر احساس می‌کند». از بخت بد آقای کوبریک، منتقدان نیز به شدت با کینگ موافق بودند.

سرعت کند روایت داستان که اصلاً در فیلم‌های ترسناک آن زمان هنجار نبود و انحراف گسترده اش از داستان استفن کینگ باعث شد که منتقدان به فیلم کوبریک روی خوش نشان ندهند. بدین ترتیب بود که هم کوبریک و هم شلی دووال به عنوان بازیگر زن نقش اصلی فیلم نامزد دریافت جوایز تمشک طلایی در بخش‌های کارگردانی و بازیگری شدند. با موفقیتی نسبی در باکس آفیس، فیلم The Shining همانند دیگر آثار کوبریک، استقبال گرم تری در سال‌های بعد دریافت کرد.

به خاطر تاثیرگذاری بر فرهنگ عامه و نقش بسیار مناسبی که برای جک نیکلسون در قالب یک شخصیت سایکوتیک در نظر گرفته شده بود، این فیلم به یکی از شاهکار‌های منتقدان سینما تبدیل شد و تفسیر‌های متعددی در مورد سناریو آن شکل گرفت، از تئوری‌های توطئه در مورد فرود آمدن روی ماه تا نسل کشی بومیان آمریکا در تاریخ اولیه ایالات متحده. حتی راجر ایبرت فقید نیز در نهایت نظرش را در مورد این فیلم تغییر داد و نقد منفی خود را در سال ۲۰۰۶ به چهار ستاره برای این فیلم تغییر داد. در سال ۱۹۹۷، این فیلم به یکی از محبوب‌ترین کار‌های کوبریک تبدیل شده و اقتباس مینی سریالی وفادارتر کینگ نیز از نگاه منتقدان و بینندگان کیفیت بسیار کمتری نسبت به اثر کوبریک داشت.

۵- The Wizard Of Oz (۱۹۳۹)

به عنوان یکی از دو اثر رنگی ویکتور فلمینگ در سال ۱۹۳۹ (دیگری فیلم بحث برانگیز Gone With The Wind است) فیلم The Wizard of Oz یکی از نمادین‌ترین و ماندگارترین کلاسیک‌های هالیوود به شمار می‌آید. این فیلم با نقد‌های متفاوتی روبرو شد. در شرایطی که برخی به خاطر موزیک و دستاورد‌های فنی اش این فیلم را ستودند، برخی دیگر سبک، شخصیت پردازی و برداشتش از ژانر فانتزی را نامناسب می‌دانستند. فیلم The Wizard of Oz در زمان انتشارش برای کمپانی مترو گلدوین مایر یک شکست بود و علیرغم بزرگی مقیاس فیلم و بودجه اش نتوانست عامه مردم را به سینما‌ها بکشاند. اما سال ۱۹۵۶ همه چیز را تغییر داد وقتی که شبکه CBS این فیلم را در تلویزیون منتشر کرد.

به لطف موفقیت انفجاری پیتر پن در برادوی در سال قبل، علاقه جدیدی نسبت به فانتزی‌های موزیکال ایجاد شده بود که استقبال از فیلم فلمینگ، دهه‌ها بعد از انتشار اولیه اش را در پی داشت. با پخش‌های بی پایان در دهه‌های بعد، این فیلم به یکی از پربیننده‌ترین فیلم‌های تاریخ سینما تبدیل شده و تماشای آن به یک سنت خانوادگی در آمریکا تبدیل شده است. تاریخ با اقتباس باشکوه از رمان کودکانه کلاسیک ال فرانک باوم مهربان بوده و اکنون شاهکاری در زمینه استفاده از تکنولوژی تکنی کالر و تاثیرش بر ژانر‌های فانتزی، موزیکال و فیلم‌های کودکانه به شمار می‌آید.

۴- Fight Club (۱۹۹۹)

انگار که منتقدان کافی نبودند و مدیران اجرایی استودیو سازنده Fight Club نیز از آن خوششان نمی‌آمد. از ترس اینکه اقتباس سینمایی صورت گرفته از رمان چاک پالانیوک هیچ جاذبه‌ای برای مخاطب ندارد، آن‌ها تا جایی پیش رفتند که کارزار تبلیغاتی دیوید فینچر، کارگردان فیلم، را به طور کامل تغییر دادند.

اکنون این فیلم به عنوان یک فیلم اکشن آشفته و درجه دوم تبلیغ می‌شد که انواع نقد‌های منفی را در پی داشت، از تنفر آنی نسبت به خشونت داستان تا آرزوی سرطان پل توماس اندرسون برای دیوید فینچر به خاطر تصویرسازی که در فیلم از گروه‌های حامی بیماران سرطانی صورت گرفته بود. برخلاف آنچه در کارزار تبلیغاتی نامناسبی که برای فیلم صورت گرفته بود، Fight Club یک تفسیر فلسفی و نیشدار از مردانگی و مصرف گرایی دهه ۹۰ بود. علیرغم اینکه فینچر و بازیگرانش به خاطر چیزی که ساخته بودند به خود افتخار می‌کردند، این فیلم در دوران انتشار دور از رادار مخاطبان سینما قرار گرفت.

بعد از عملکردی متوسط در باکس آفیس، Fight Club در بخش رسانه‌های خانگی زندگی تازه‌ای یافت و به جایگاه یک فیلم کالت کلاسیک محبوب رسید. اکنون این فیلم به عنوان شاهکاری در به تصویر کشیدن شورش اجتماعی شناخته شده و با فیلم‌های انقلابی کلاسیکی مانند A Clockwork Orange, The Graduate و Rebel Without A Cause مقایسه می‌شود. جایگاه کالت کلاسیک این فیلم باعث شد که برخی منتقدان نظرشان را نسبت به فیلم تغییر داده و اکنون آن را در زمره بهترین فیلم‌های دهه ۹۰ میلادی قرار دهند.

۳- Bonnie and Clyde (۱۹۶۷)

روایت پر از خونریزی آرتور پن از مشهورترین زوج دوران رکورد اقتصادی آمریکا، بدنبال انتشارش همه را وحشت زده و غافلگیر کرد. این فیلم بحث‌های بسیار شدیدی را در پی داشت و بسیاری از منتقدان آن را به ارائه کردن تصویری باشکوه از تبهکاری و جنایت متهم کرده و خشونت محض فیلم را مورد تقبیح قرار دادند، فیلمی که با استاندارد‌های سال ۱۹۶۷ در اوج بیرحمی و خشونت سینمای هالیوود قرار می‌گرفت.

به عنوان یک شاهکار خفته، تبلیغات مثبت شخص به شخص باعث شد که برخی منتقدان نقد‌های قبلی را پس گرفته و نقد‌های منصفانه تری در مورد فیلم پن بنویسند. نیویورک تایمز با اخراج کردن بوزلی کروثر که یکی از منتقدان اصلی فیلم بود، سعی داشت اشتباهش را جبران کند و فکر می‌کرد که او عامدانه نقدی تند نسبت به فیلم داشته است.

Bonnie and Clyde به عنوان فیلمی که فصلی جدید در تاریخ سینمای ایالات متحده باز کرد، خشونت را در چهره‌ای جدید وارد سینما کرد. در مقابل، این فیلم الهام بخش فیملسازان آینده بود که از ارائه تصویر‌های غیرمعمول و پرتنش از خشونت در فیلم هایشان نترسند. در سال‌های پس از انتشار، این فیلم به عنوان یک اثر محبوب ضدفرهنگی و آغاز موج نو سینمای آمریکا مورد تحسین قرار گرفته است. پایان به شدت خونین و بیرحمانه هنوز هم یک سکانس نمادین است، بدون توجه به اینکه تا چه اندازه منتقدان سال ۱۹۶۷ را ناراحت کرد.

۲- Citizen Kane (۱۹۴۱)

فیلم Citizen Kane این روز‌ها در رتبه اول محبوب‌ترین و بهترین فیلم‌های تاریخ هالیوود از نگاه موسسه فیلم آمریکا قرار دارد، فیلمی که توانسته شاهکار‌هایی مانند The Godfather, Raging Bull و Lawrence of Arabia را برای قرار گرفتن در صدر این فهرست شکست دهد. تحسین‌های امروزی به خاطر ساختار روایی، فیلمبرداری، موسیقی و تدوین خلاقانه و خلاقانه فیلم بوده است.

امروزه، تاریخ نگاران ظهور اورسون ولز به عنوان یک بازیگر و کارگردان را بسیار بی سابقه و تغییر دهنده دورنمای سینما می‌دانند. اما اکران اولیه فیلم با استقبال بسیار سردتری مواجه شد. شخصیت چارلز فاستر کین بر اساس چند شخصیت ثروتمند آن زمان ساخته شده بود، به ویژه یک غول رسانه‌ای به نام ویلیام رودولف هیرست. به خاطر تصویرسازی شخصیتی شبیه او در فیلم همشهری کین، هیرست اشاره به این فیلم در روزنامه هایش را ممنوع کرد و از آن بدتر اینکه به روزنامه نگارانش دستور داد تا شروع به تقبیح ولز و فیلمش کنند.

فیلم اورسن ولز که در دشمنی منتقدان (منتقدانی که بسیاری از آن‌ها برای هیرست کار می‌کردند) گرفتار شده بود، با تاخیر در اکران همراه شد و نزدیک بود اکران آن به طور کلی منتفی شود تا اینکه در می ۱۹۴۱ به سینما‌ها آمد.

چندین منتقد، فیلم ولز را یک فیلم آبکی و کسالت بار نامیدند و رویکرد ولز نسبت به فیلمبرداری و پایان اخلاق گرایانه اش را ناخوشایند دانستند. علیرغم تمام این بدبیاری ها، خیلی زود مشخص شد که کسانی در صنعت سینما هستند که ارزش هنری و کیفیت فیلم را درک کرده اند. Citizen Kane علیرغم تمام تلاش‌ها و اعمال نفوذ‌های هیرست و همکارانش توانست جایزه بهترین سناریو اورجینال را به خود اختصاص دهد و در میان منتقدان خارج از کشور، که هیرست قدرتی برای اعمال نفوذ روی آن‌ها نداشت، مورد تحسین قرار گرفت.

۱- The Exorcist (۱۹۷۳)

The Exorcist از همان ابتدا نفرین شده به نظر می‌رسید. از ستاره‌های بسیاری که بازی در آن را نپذیرفتند تا درگیری‌های استودیویی، تا آتشی که بخش زیادی از دکور فیلم را از بین برد، به نظری می‌رسید که ویلیام فریدکین لقمه‌ای بزرگ‌تر از دهانش برداشته بود. فیلمبرداری فیلم دو برابر زمان تعیین شده زمان برده و دو برابر بودجه‌ای که به آن اختصاص داده شده بود، برای استودیو سازنده خرج داشت.

خوشبختانه، بدشانسی این فیلم زمانی به پایان رسید که سینمارو‌ها فیلم را دیدند. سکانس‌های طولانی در خیابان‌های سرد و زمستان زده، به نماد سینما‌ها در سراسر کشور تبدیل شده و کیسه‌هایی برای استفراغ سینمارو‌های نازک نارنجی در سینما‌ها توزیع شد. با فروشی در حد و اندازه‌های یک بلاک باستر، سختکوشی عوامل تولید نتیجه داده بود، هر چند نقد‌ها نسبت به فیلم همچنان دوقطبی بود.

در حالی که منتقدان شناخته شده‌ای مانند راجر ایبرت و استنلی کافمن، فیلم فریدکین را به خاطر فاکتور ترساندن و تنش احساسی اش ستودند، برخی دیگر آن را یک فیلم بی کیفیت بی مزه می‌دانستند. جلوه‌های ویژه قوی و به شدت تکان دهنده با واکنش‌های بسیاری مواجه شد و بسیاری خواستار قرار گرفتن فیلم در یک دسته بندی سینمایی بالاتر نسبت به دسته بندی استاندارد R شدند. محبوبیت و اعتیار این فیلم با گذشت زمان بیشتر نیز شد و بسیاری فضای ترسناک، بازی‌های منحصربفرد و رویکرد وحشت زا نسبت به موضوع ماوراءالطبیعه فیلم را از نقاط قوت آن می‌دانستند.

برچسب ها: فیلم سینمایی
ارسال نظرات