صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۶۱۲۴۵۴
سید حسن خمینی گفت: این گروه در دفاع از موضع خود می‌گویند «همه کسانی که در تاریخ حرف نو زده اند، ابتدا اکثریت نبوده اند.» این سخن کاملا درست است؛ «حقیقت» هیچ نسبتی با اکثریت ندارد، ولی باید توجه داشت که «اطاعت» نسبت مستقیم با اکثریت دارد. پس می‌توان گفت که حقیقت چیزی نیست که همه مردم می‌گویند؛ ولی اگر شما نتوانستید حرف خودتان را به دیگران برسانید باید بپذیرید که به «نظر جمعی» عمل کنید.
تاریخ انتشار: ۱۴:۴۳ - ۰۵ اسفند ۱۴۰۱

سید حسن خمینی در دیدار دبیرکل و اعضای شورای مرکزی حزب مردمسالاری گفت: اگر هیجان از حدّ معینی بالا برود جامعه دچار شکاف، گسل و دعوا می‌شود. اینکه فقط اطراف خودمان را ببینیم غلط است. ممکن است اطرافیان من یک طور فکر کنند و اطرافیان شما طور دیگر فکر کنند؛ فکر نکنیم جامعه یکسان می‌اندیشد.

به گزارش ایسنا، حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی شب گذشته در دیدار دبیرکل و اعضای شورای مرکزی حزب مردمسالاری در حسینیه جماران، با اشاره به اینکه امام حسین (ع) در مناظره با معاویه می‌فرمایند، «عقل به کمال نرسد مگر با پیروی از حق»، تعریف حق را یکی از سخت‌ترین امور برشمرد و افزود: همه ما باید تابع حقّ و عدالت باشیم؛ اما مصداق عدالت چیست؟ کمونیست‌ها عدالت را به «تساوی» معنا می‌کردند که تعریف غلطی بود و به نتیجه نرسید و شکست خورد. ارسطویی‌ها آن را به «وضع شیء فی محله» معنی می‌کنند. بعضی‌ها هم گفته اند، «عدالت یعنی آنچه که برای خودمان می‌خواهیم برای دیگران هم بخواهیم و چیزی که برای خودمان نمی‌خواهیم برای دیگران هم نخواهیم».

وی ادامه داد: ممکن است تعریف‌های دیگری هم برای عدالت باشد؛ و در مورد مفهوم «حق» هم همین طور است. همه خودشان را حق می‌دانند و کمتر کسی است که بگوید من ناحق هستم. البته در بعضی جا‌ها مسأله خیلی روشن است و طرف می‌گوید منافع من فلان تصمیم اقتضاء کند؛ مثل کاری که ترامپ با برجام و یا صدام با معاهده الجزایر کردند و گفتند به نفع ما نیست و ما آن را کنار می‌گذاریم، چرا که منافع ما در آن تأمین نشده است. یعنی بحث عدالت و حق را به یک نوع منفعت شخصی برگرداندند؛ روشن هست که فطرت بشری این را غلط می‌داند.

سید حسن خمینی با اشاره به اختلاف نظر در مسائل عادی کشور، تصریح کرد: نمی‌توانیم بگوییم همه کسانی که این اختلاف نظر‌ها را دارند می‌دانند که ناحق می‌گویند و عمدا بر ناحقشان پافشاری می‌کنند. ممکن است بگوییم تو منفعت داری و یا از سوی دیگر بگوییم تو دستت به گوشت نمی‌رسد و اگر می‌رسید فلان سخن را نمی‌گفتی. ولی نمی‌توان گفت همه کسانی که با یکدیگر متفاوت حرف می‌زنند حق را می‌شناسند و عامدانه بر باطل ایستادگی می‌کنند تا حق را از بین ببرند. اینجا بحث تضارب افکار پیش می‌آید؛ یعنی طبیعی است که من یک طور فکر می‌کنم و شما یک طور دیگری فکر می‌کنید، من به یک چیز باور دارم و شما به یک چیز دیگر.

وی اظهار داشت: به همین جهت باید بپذیریم که پیرامون این حقوق گفتگو کنیم؛ و بعد بپذیریم نتیجه‌ای در مقام عمل اعمال شود که برآیند کلی جمع ما است. این امر ساده و قابل فهمی است، اما در همین مطلب ساده دو مغالطه جدی ممکن است پدید آید. یکی اینکه گروهی بگویند، «حق» ربطی به مردم، اکثریت و مردمسالاری ندارد، بلکه حق آن چیزی است که با قواعد خاص خود شناخته می‌شود. پس اصلا نباید به نظر اکثریت توجه کرد». البته این سخن درست است؛ چرا که صحت آنچه من حق می‌دانم وابسته به نظر اکثریت افراد نیست و من با عقل خود به آن رسیده ام، ولی سوال اینجاست که چرا باید آن را به شما تحمیل کنم؟! یا شما هم عقیده من هستید که سخنم را قبول دارید و یا اگر قبول ندارید من نمی‌توانم اجبار کنم که تو هم باید مثل من بیندیشی.

یادگار امام افزود: این گروه در دفاع از موضع خود می‌گویند «همه کسانی که در تاریخ حرف نو زده اند، ابتدا اکثریت نبوده اند.» این سخن کاملا درست است؛ «حقیقت» هیچ نسبتی با اکثریت ندارد، ولی باید توجه داشت که «اطاعت» نسبت مستقیم با اکثریت دارد. پس می‌توان گفت که حقیقت چیزی نیست که همه مردم می‌گویند؛ ولی اگر شما نتوانستید حرف خودتان را به دیگران برسانید باید بپذیرید که به «نظر جمعی» عمل کنید.

وی گفت: مغالطه دیگر در زمینه تشخیص حقیقت این است که برخی می‌گویند هرچه همه مردم می‌گویند درست است. گالیله را که به دادگاه بردند، همه می‌گفتند زمین ثابت است، ولی پایش را به زمین زد و گفت من که می‌دانم تو می‌چرخی!

سید حسن خمینی سپس با اشاره به اینکه یکی از افتخارات تاریخ ایران امیرکبیر است، گفت: چنانکه برخی گزارش کرده اند، امیرکبیر در دوران خودش اصلا شخصیت محبوبی نبوده است؛ جامعه ایران اندیشه امیرکبیر را بر نمی‌تابیده و اتفاقا مردم طرفدار رقیبش بوده اند.

وی در بخش دیگری از سخنان خود در خصوص فعالیت احزاب گفت: متأسفانه احزاب یا جریان‌های سیاسی ما بین همین دوگانه دچار گیجی هستند؛ یا ضد مردمی می‌شوند، به این معنا که می‌گویند باید روی حقیقت بایستیم و مردم هیچ نقشی در زندگی سیاسی ندارند؛ و یا یکسره دنبال اکثریت راه می‌افتند. این در حالی است که احزاب نباید دنبال اکثریت بروند، بلکه باید به دنبال «جذب اکثریت» بروند. البته این را بدانند که صرفا اگر توانستند اکثریت را جذب کنند، قدرت می‌گیرند و اگر نتوانستند، باید دوباره سعی کنند تا با کسب نظر اکثریت قدرت را به دست بگیرند.

یادگار امام تأکید کرد: این هیچ ایرادی بر کسی نیست که نظر او تا یک روزی مورد اقبال اکثریت باشد و روزی دیگر آن‌ها از این اقبال برگردند و دوباره بعد از چند وقت بیایند؛ این دست به دست شدن قدرت طبیعی است. این طور نیست که هرچه همه می‌گویند، ما باید همان را بگوییم؛ ما باید حرف خودمان را تبلیغ کنیم، ولی در همان حال بگویم هر دیدگاهی که اکثریت می‌خواهد همان باید حکومت کند؛ نه اینکه لزوما من همان را بگویم که اکثریت می‌گوید. به همین جهت احزاب باید جوّزده نشوند و موج آن‌ها را نگیرد؛ باید خودشان را باور کنند، روی باوری که دارند بایستند و آن را بگویند.

وی ادامه داد: اینکه من از حق شما در آزادی بیان دفاع می‌کنم معنایش این نیست که از نظر من آنچه می‌گویی درست است؛ تو حق داری حرفت را بزنی، ولی ممکن است حرف تو اشتباه باشد. بعضی وقت‌ها گفته می‌شود، چون تو حق داری حرف بزنی، پس هرچه می‌گویی درست است؛ این سخن باطلی است. بلکه سخن صحیح این است که تو حق داری حرف بزنی، ولی حرف تو از دید من غلط است.

یادگار امام تصریح کرد: یک جریان سیاسی باید این جمله را با آب طلا بر سر در فعالیت‌های خود نصب کند که «برای من بسیار مهم است که شما من را دوست داشته باشید، ولی نه به اندازه عقیده ام». یعنی اگر قرار باشد من را بدون عقیده ام دوست داشته باشید، دیگر من نیستم.

سید حسن خمینی با تأکید بر اینکه حکومت باید برآیند کل خرد یک جامعه باشد، گفت: روی عقیده خودتان بایستید. آیت الله حسن صانعی نقل می‌کند که «سال‌های ۴۱ و ۴۲ یک روز داشتم به خانه برادر امام می‌رفتم و دیدم پشت در خانه امام اطلاعیه‌ای چسبانده اند و یک صفحه فحش غیرتکراری به امام داده اند. آقای صانعی گفت این را کندم و امام داشت کنار حوض وضو می‌گرفت و این اطلاعیه را در دست من دید و گفت صبح که رفتم قدم بزنم دیدم، اما نکندم؛ سپس گفتند، آدم زنده فحش می‌خورد».

وی تأکید کرد: تا زنده هستید فحش می‌خورید؛ چون منشأ اثر هستید. اصلا اینکه امروز هم امام مورد دشنام است به این خاطر است که زنده است. شخصیت سیاسی اگر یک روز فحش نخورد باید بداند که مرده است؛ کم یا زیاد مهم نیست، مهم این است که روی عقیده ات بایستی و فحش بخوری. امام در ادامه آن جمله به آقای صانعی گفته بودند، «تا فحش نخوریم کار پیش نمی‌رود».

یادگار امام سپس با توصیه به اینکه توجه کنید که از یک طرف بام نیفتیم و نگوییم ما روی حق هستیم، افزود: کسی که توانست رأی بیشتری جمع کند حکومت می‌کند. من اگر فکر می‌کنم بر حق هستم، روی حقم محکم می‌ایستم، حرفم را هم می‌زنم و تمام توانم را به کار می‌گیرم؛ اما اگر نتوانستم جامعه را اقناع کنم، کسی که توانست اقناع کند باید حکومت کند. از سوی دیگر، اگر نتوانستم جامعه را اقناع کنم، دلیل نیست که حق نیستم؛ حق بودن ربطی با اقناع ندارد. پس دوباره تلاش می‌کنم تا بتوانم.

سید حسن خمینی گفت: جامعه ما جامعه‌ای نیست که در آن یک طرف صد درصد و طرف دیگر صفر درصد باشد؛ بلکه جامعه‌ای با کلونی‌ها و مجامع فکری مختلف است. من در بیانیه‌ای که در اوایل حوادث اخیر نوشته بودم گفتم که اگر گفتگو نکنیم کار به دعوا می‌کشد و با وجود دعوا کشور صد سال عقب می‌افتد. این طور هم نیست که از دل دعوا یک طرف پیروز بیرون بیاید. باید حجم کینه را در جامعه پایین بیاوریم؛ این کار را صاحبان تجربه می‌توانند انجام دهند، یعنی کسانی که یک پیراهن بیشتر پاره کرده اند. آن‌ها نباید جوّزده شوند و نباید به هیجان بیفتند.

وی تأکید کرد: در فضای سیاسی کشور حتما باید کسانی باشند که در شرایطی که همه هیجان دارند، هیجان را کنترل کنند. یکی از شاهکار‌های مدیریتی امام روز ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ است. وقتی عراق بمباران می‌کند و همه به هم می‌ریزند، التهاب که بالا می‌رود، ایشان می‌گوید، «دزدی آمده و سنگی انداخته و در رفته است». ایشان با این سخن چنان هیجان را می‌خواباند که به جامعه آرامش می‌دهد. رهبران سیاسی در سطح بزرگ و در سطح احزاب باید جایی که لازم است هیجان را به جامعه تزریق کنند و جایی که باید هیجان را از جامعه جمع کنند، این وظیفه را انجام دهند.

یادگار امام در پایان گفت: اگر هیجان از حدّ معینی بالا برود جامعه دچار شکاف، گسل و دعوا می‌شود. اینکه فقط اطراف خودمان را ببینیم غلط است. ممکن است اطرافیان من یک طور فکر کنند و اطرافیان شما طور دیگر فکر کنند؛ فکر نکنیم جامعه یکسان می‌اندیشد.

ارسال نظرات