صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۶۱۲۳۳۷
باید توجه داشت که اکنون اوکراین به یکی از خط قرمز‌های جدی دولت آمریکا در عرصه نظام بین الملل تبدیل شده است. اگر آمریکا، اسرائیل را کنشگری محوری برای خود جهت رصد تحولات خاورمیانه می‌بیند، اوکراین نیز از موقعیتی مشابه برای این کشور در قاره اروپا و در همسایگی کشوری نظیر روسیه برخوردار است. مجموع این شباهت‌ها از این پتانسیل برخوردارند که به تدریج، اوکراین را به اسرائیلِ دوم برای دولت آمریکا تبدیل کنند.
تاریخ انتشار: ۰۸:۵۹ - ۱۴ اسفند ۱۴۰۱

فرارو- بر کسی پوشیده نیست که جنگ اوکراین نه فقط در قالب روابط دو کشورِ روسیه و اوکراین در یک منطقه خاص (قاره اروپا)، بلکه در سطح کلان نظام بین‌الملل نیز به تمام معنا یک نقطه عطف بوده است. جنگی که جدا از رقابت‌های ژئوپلیتیک و راهبردی میان قدرت‌های غربی و روسیه به عنوان یک قدرت نوظهور در شرق عالم، تبعات و پیامد‌های قابل توجهی را برای معادلات سیاسی، نظامی، اقتصادی و حتی فرهنگی و اجتماعی جهان به ارمغان آورده است.

به گزارش فرارو؛ غرب به رهبری آمریکا عملا سیلی از کمک‌های مالی و تسلیحاتی را به اوکراین سرازیر کرده و سعی دارد روس‌ها را به عنوان یکی از اصلی‌ترین و خطرناک‌ترین رقبای خود تا جای ممکن در باتلاق اوکراین زمینگیر و تضعیف کند. البته که به همین دلیل بسیاری معتقدند جهان دیگر به دوره قبل از ۲۴ فوریه سال ۲۰۲۲، یعنی همان تاریخی که جنگ اوکراین آغاز شد، بازنخواهد گشت.

در این فضا، هم روسیه و هم اوکراین تلاش‌های گسترده‌ای را در دستورکار قرار داده اند تا به هر نحو ممکن، جبهه گسترده‌تری از متحدان را برای خود ایجاد کرده و با ترجمه این مساله به اهرم‌های قدرت در میدان‌های جنگ، مزایا و دستاورد‌های بیشتری را نیز به خود اختصاص دهند.

اساسا به دلیل همین درگیر‌شدنِ طیف قابل توجهی از کنشگران در جنگ اوکراین است که بسیاری معتقدند جنگ اوکراین، یک "بحران بین‌المللی" است و حل و فصل آن نیز یک عزم بین المللی می‌طلبد. با این همه، یکی از نکات قابل توجه از زمان آغاز جنگ اوکراین تا به امروز، کنشگری‌های خاص "ولادیمیر زیلِنسکی" رئیس جمهور اوکراین بوده است.

رئیس جمهوری که پیشتر یک کمدین تلویزیونی بوده و پس از پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری اوکراین، بسیاری این پدیده را نتیجه ناامیدی طیف‌های قابل توجهی از مردم اوکراین از سیاستمداران و آینده سیاسی کشورشان تلقی و ارزیابی می‌کردند. با این حال، زیلِنسکی با آغاز جنگ اوکراین نشان داد که فردی ضعیف و بی‌تدبیر در مقام ریاست جمهوری یک کشور نیست.

در روز‌های نخستین جنگ علی‌رغم تمامی مسائلی که در مورد ضرورت خارج شدن وی از کیِف و رفتنِ او به مناطقی از اوکراین که از جبهه‌های درگیری دور بودند مطرح می‌شد، او از خود در فضای مجازی ویدئو منتشر می‌کرد و تاکید می‌نمود که قصد ترک پایتخت را ندارد.

او با مواضع صریح خود در رابطه با سخنان مقام‌های غربی همچون مقام‌های دولت آمریکا که از آمادگی خود جهت اعزام هواپیما برای خارج کردن زیلنسکی از اوکراین خبر می‌دادند، تاکید کرد که از اوکراین خارج نمی‌شود و به جای هواپیما، از غرب اسلحه می‌خواهد.

سخنرانی‌های احساسی وی به صورت مجازی در مجامع بین‌المللی و متعاقبا روانه شدن سیلی از تحسین‌های بین المللی به سمت او نیز عملا وی را به قهرمانی در میدان‌های جنگ روسیه و اوکراین تبدیل کرد.

آنچه که زیلنسکی تا به امروز به خوبی از خود نشان داده این بوده که وی هم قدرت نرم، هم قدرت سخت و هم قدرت هوشمند که ترکیبی از دو قدرت پیش گفته است را به خوبی می‌فهمد و می‌داند از آن‌ها چگونه استفاده کند. با این حال، شاید اوجِ کنشگریِ ظریف زیلنسکی به عنوان رئیس جمهور اوکراین در بحبوحه جنگ با روس‌ها، مواضع و رویکردهایش در قبال دولت آمریکا بوده است.

زیلنسکی به خوبی می‌داند که حمایت‌های بلوک غرب و به طور خاص دولت آمریکا از اوکراین از اهمیت فراوانی برخوردار است. البته که این مساله از ۳ منظر از اهمیت برخوردار است.

اولا، با توجه به موقعیت هژمونیکی که دولت آمریکا برای خود قائل است و روس‌ها را چالشگرِ این موقعیت می‌داند، کیِف می‌تواند کمک‌های گسترده مالی و تسلیحاتی را جهت تقویت گام‌های خود در معادله جنگ با روس‌ها جذب کند. موضوعی که عملا شبیه به پمپاژ جریان خون در رگ‌های اوکراینِ جنگ‌زده است.

دوما، تشدید رایزنی‌های دولت اوکراین با آمریکا در بحبوحه جنگ با روسیه می‌تواند معامله احتمالی قدرت‌های بزرگ بر سر اوکراین را تا حد زیادی به گزینه‌ای غیرمحتمل تبدیل کند و در نتیجه، منافع ملی اوکراین را بیش از پیش تامین و حراست کند؛ و در نهایت اینکه زیلنسکی با دیپلماسی عمومی خود که رویِ آن معطوف به کلیه کشور‌های غربی از جمله مردم آمریکا بوده به خوبی توانسته است جنگ اوکراین را به مثابه جنگِ آن‌ها تصویرسازی و برسازی کند.

موضوعی که سبب شده افکار عمومی در جهان غرب تا حد زیادی کمک به مردم و دولت اوکراین را به مثابه امری اخلاقی و درست در نظر گیرند و در بحبوحه فشار‌های اقتصادی ناشی از پاندمی ویروس کرونا و یا بحران انرژی جهانی، فشار‌های کمتری را به دولت‌های خود وارد سازند. با این حال، یکی از مهمترین تحرکات زیلنسکی در ارتباط با دولت و مردم آمریکا این بوده که وی سعی داشته و دارد تا اوکراین را به جایگاهی خاص در منظومه سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا برساند.

این مساله به قدری مهم و برجسته بوده که پیشتر برخی رسانه‌های روسی و البته به تازگی شماری از رسانه‌های غربی همچون پایگاه خبری-تحلیل "نشنال اینترست" در گزارشی به آن پرداخته اند و تاکید کرده اند که برنامه اصلی و مهم زیلنسکی این است که اوکراین را به "اسرائیل دومِ آمریکا" تبدیل کند.

حال سوالی که در این نقطه مطرح می‌شود این است: اهرم‌ها و دستورکار‌های وی جهت تحقق این مساله چه هستند. به نظر می‌رسد در این رابطه، حداقل تا به امروز زیلنسکی ۳ جلوه عینی از کنشگری‌های میدانی و راهبردی را از خود نشان داده است. اولا، وی به اقدامات مختلفی متوسل شده تا آمریکایی‌ها را از حیث احساسی در معادله جنگ اوکراین با روسیه درگیر سازد.

در این رابطه، سخنرانی اخیر وی در کنگره آمریکا و همچنین دیگر سخنرانی‌های زیلنسکی که به زبان انگلیسی انجام می‌شوند و مخاطب عمده و اصلی آن‌ها جهان غرب و به خصوص آمریکایی‌ها هستند، نقشی قابل توجه را در پیشبرد این دستورکار بازی کرده است. نباید فراموش کرد که در جریان سفر اخیر جو بایدن رئیس جمهور آمریکا به اوکراین نیز که تنها ۵ ساعت به طول انجامید، بسیاری از ناظران و تحلیلگران معتقدند که یکی از اهداف اصلی زیلنسکی این بوده تا بتواند آمریکایی‌ها را بیش از پیش از حیث احساسی در جنگ اوکراین درگیر سازد.

به طور خاص پیاده‌روی زیلنسکی-بایدن که اتفاقا در فضایی اتفاق افتاد که آژیر خطر نیز در کیِف پخش شد، نه فقط از جنبه‌های احساسی برخوردار بود بلکه عملا ارائه تصویرسازی‌های قهرمانانه که می‌توانند تاثیرات مثبتی را برا افکار عمومی نیز داشته باشند، در بر می‌گرفت.

در عین حال، نوعِ خاص کنشگری‌های زیلنسکی در جریان جنگ اوکراین سبب شده تا مساله اوکراین جز معدود مسائلی باشد که سیاستمداران شناخته شده از دو حزب دموکرات و جمهوریخواه، تا حد زیادی در مورد آن اشتراک نظر دارند و معتقدند که دولت آمریکا و بلوک غرب باید از اوکراین به مثابه سنگری مستحکم در برابر آنچه خیزش قدرت‌های شرقی می‌خوانند، دفاع و حراست کنند.

این فضا که اوکراین در قالب آن هم حمایت احساسی افکار عمومی آمریکا و هم حمایت‌های گسترده سیاستمداران این کشور را دارد، دقیقا همان چیزی است که زیلنسکی و تیم وی در ریاست جمهوری اوکراین مایل به تحقق آن بوده اند. زیرا در این حالت، واشینگتن کم کم به مسیری می‌رود که در حمایت از اوکراین، حسابِ هزینه-فایده را کنار می‌گذارد و اوکراین را به مثابه بخشی از خاک خود می‌نگرد.

در این رابطه برخی ناظران و تحلیلگران بر این باورند که زیلنسکی به دنبال آن است تا نگاه نخبگان سیاسی و افکار عمومی آمریکا به اوکراین، همچون نگاهشان به یکی از ایالت‌های آمریکا باشد. طبیعتا آن‌ها نمی‌توانند نسبت به وضعیت نامساعد یکی از ایالت‌های کشورشان و یا هموطنان خود بی تفاوت باشند و یا این محاسبات را در پیش گیرند که چه چیزی از قِبل این رابطه عاید کشورشان می‌شود. در این نقطه، زیلنسکی به عنوان یک فرد یهودی، تا حد زیادی الگوی روابط اسرائیل با آمریکا را مد نظر دارد.

فراموش نکنیم که حتی در زمان "هری ترومن" رئیس جمهور سابق آمریکا که رژیم اسرائیل ایجاد شد، برخی نخبگان شناخته شده سیاست خارجی آمریکا تاکید داشتند که به رسمیت شناختن اسرائیل می‌تواند حامل چالش‌های جدی برای آمریکا در روابط آن با متحدان عربی اش باشد. با این حال، با گذشت زمان و به طور خاص رخداد جنگ سال ۱۹۶۷ میان اعراب و اسرائیل، آمریکا پس از تحرکات فراوانی رهبران اسرائیلی و لابی‌های همراه و متحد با آن‌ها در خاک آمریکا که تبلیغات و اقدامات روانی زیادی را به نفع اسرائیل در آمریکا انجام می‌دادند، به تدریج اسرائیل را به مثابه بخشی از موجودیت و ارزش‌های آمریکایی پذیرفت و حتی به قیمت ناراضی شدن اعراب و انفجار احساسات ضدآمریکایی در میان کشور‌های عربی، از اسرائیل در جنگ با اعراب حمایت کرد.

این همان چیزی است که زیلنسکی نیز قویا به دنبال آن است. نباید فراموش کرد که اکنون اوکراین نیز به یکی از خط قرمز‌های دولت آمریکا در عرصه نظام بین‌الملل تبدیل شده است. اگر آمریکا اسرائیل را کنشگری محوری برای خود جهت رصد تحولات خاورمیانه می‌بیند، اوکراین نیز از موقعیتی مشابه برای این کشور در قاره اروپا و در همسایگی کشوری نظیر روسیه برخوردار است. مجموع این شباهت‌ها از این پتانسیل برخوردارند که به تدریج، اوکراین را به "اسرائیلِ دوم برای دولت آمریکا" تبدیل کنند.

در این میان زیلنسکی تاکید می‌کند که حتی پس از پایان جنگ کیِف با روسیه، "مسائل امنیتی و نظامی" جز اولویت‌های اصلی اوکراین حداقل برای یک دهه خواهند بود. با این همه، زیلنسکی در پیشبرد دستورکار مذکور، با محدودیت‌هایی نیز رو به رو است که شاید مهمترین آن‌ها این باشد که اکنون حتی اسرائیل نیز جایگاه پیشین خود در راهرو‌های قدرت در واشینگتن را ندارد.

حال اینکه طرح و برنامه زیلنسکی برای چاره کردن این مساله چیست و اینکه آیا او می‌خواهد مدلی متفاو‌ت‌تر را در ادامه راه عرضه کند، موضوعی است که تنها گذشت زمان آن را مشخص می‌کند.

ارسال نظرات