صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

به نظرم موضوع اصلا پیچیده نیست. به جای اتهام زدن به این و آن و پای سازمان‌های امنیتی را وسط کشیدن کافی است کمی فرهنگی بیندیشیم و ذره‌ای از نگاه انحصارطلبانه خود فاصله بگیریم و به فکر ایران باشیم. وقتی اسم ایران را می‌شنویم به محدوده کوچک خود فکر نکنیم. سلیقه خودمان را هم بگذاریم کنار. مخاطب ایرانی این روز‌ها از این آثار استقبال می‌کند و اگر از آثار شما استقبال به عمل نمی‌آید، فکر کنیم مشکل کار کجاست؟ این آثار اندک اندک راه خود را پیدا می‌کنند به شرط آنکه به آن‌ها فرصت بدهیم.
تاریخ انتشار: ۰۹:۳۱ - ۲۶ بهمن ۱۴۰۱

سید عبدالجواد موسوی در روزنامه اعتماد نوشت: من هم مثل آن عده از عزیزانی که از شنیدن توفیق دیگران خوشحال می‌شوند از شنیدن خبر حضور یک سریال ایرانی در جشنواره معتبر بین‌المللی خوشحال شدم. همان‌طور که قبل‌تر‌ها از شنیدن جایزه گرفتن اصغر فرهادی خوشحال می‌شدم. خوشحالی‌هایی از این دست مضاعف است، چراکه علاوه بر توفیق سازندگانش پای ایران نیز در میان است و حتی کسانی که به دلایل روانشناسی خیلی چشم دیدن توفیق دیگران را ندارند آنجا که نام ایران وسط می‌آید دست و دل‌شان می‌لرزد. اینجا دیگر بحث حسادت و مشکلات شخصی را باید کنار گذاشت و از ته دل برای آبرو و سربلندی این سرزمین زخم خورده دعا کرد.

این چیز‌ها را که گفتم نکاتی بدیهی است و فهم و درکش برای هر ایرانی غیرتمندی قابل فهم است. با این حال نکته اینجاست که آیا این بدیهیات را شخصی مانند رییس سازمان صدا و سیما نمی‌فهمد؟ بی‌شک اگر پرده سیاست‌زدگی حجابی بر دیدگان جناب رییس نیفکند او نیز می‌تواند همانند هر ایرانی دیگری شریک این شادمانی‌ها باشد. اما متاسفانه او نه تنها شریک رنج‌ها و شادی‌های مردم سرزمینش نیست، بلکه به دلیل سیاست‌زدگی مفرطی که به آن دچار است خیلی وقت‌ها درست روبه‌روی خواسته‌ها و آرزو‌های مردمش می‌ایستد. نمونه‌اش همین برخوردی که با پلتفرم‌های خصوصی دارد و خیلی وقت‌ها با سینما. در واقع او با هر آنچه بیرون از سازمان اتفاق می‌افتد و به ویژه در بخش خصوصی، سر ستیز دارد، چراکه آن‌ها را رقیب و دشمن خود می‌داند، چراکه صدا و سیما را نه یک رسانه ملی که ملک شخصی خود می‌داند و همه مشکلات از همین تصور سرچشمه می‌گیرد.

اگر صدا و سیما حقیقتا یک رسانه ملی بود، رییس آن هم در مقام یک شأن و شخص ملی ظاهر می‌شد و آن وقت به همه چیز و همه کس از دید منافع ملی نگاه می‌کرد. درست مثل یک وزیر خارجه یا حتی یک رییس‌جمهور وطن‌پرست. اگر این‌گونه بود صدا و سیما با همه کسانی که برای اعتلای نام و آبروی ایران به ویژه در حوزه فرهنگ تلاش می‌کردند از در مهر و دوستی در می‌آمد و به جای آنکه زیرپای آن‌ها را خالی کند دست‌شان را به گرمی می‌فشرد و به آن‌ها قوت قلب می‌داد تا قوی‌تر و باشکوه‌تر ظاهر شوند.

آیا جبلی این استعداد و بزرگواری را دارد که در قامت یک مدیر ملی خود را به ما نشان بدهد و به جای چوب لای چرخ دیگران گذاشتن به توانمندی آن‌ها مدد برساند؟ تا اینجای کار که این‌گونه نبوده و نه جبلی که اسلاف او نیز این بزرگواری و کرامت را نداشتند که به بیرون از سازمان نگاه مشفقانه داشته باشند.

همه مزاحمت‌هایی که در این سال‌ها برای سینما، نشر، موسیقی و هر آنچه در بخش خصوصی اتفاق افتاد و صدا و سیما چشم دیدن آن‌ها را نداشت به دلیل همان فقدان روحیه ملی بود. الان هم بخش خصوصی به‌رغم همه این نامهربانی‌ها دارد کار خودش را می‌کند و بار خودش را می‌برد و با توجه به شناختی که از جبلی و امثال او دارد خود را محتاج کمک صدا و سیما نمی‌داند ولیکن فرمود: مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان! صدا و سیما سال‌هاست که به دلایل مختلفی که از حوصله این یادداشت خارج است، توان تولید یک اثر با کیفیت را از دست داده است. آفتابه لگن هفت دست شام و ناهار هیچی مصداق تام و تمام حال و روز رسانه ملی است. با این همه هزینه‌های گزاف در تمامی این سال‌ها جز سریال یوسف که آن هم دلایل فرامتنی ندارد هیچ کدام از تولیدات صدا و سیما نتوانسته است به بازار‌های جهانی راه پیدا کند.

جبلی بهتر از هر کس دیگری می‌داند تولید یک اثر که توفیق راه یافتن به جشنواره‌های بین‌المللی را داشته باشد در صدا و سیما منتفی است. با این حال اگر نگاه او یک نگاه ملی بود الان باید از توفیق یک اثر ولو در بخش خصوصی خوشحال می‌شد، اما نیست. کانه بخش خصوصی هووی اوست. کانه توفیق بخش خصوصی به معنای شکست اوست. او فعالان بیرون از سازمان را نه به چشم حتی رقیب که به چشم دشمن می‌نگرد. او اگر حتی می‌توانست آن‌ها را رقیب خود بداند از توفیق آن‌ها استقبال می‌کرد و از یک فضای رقابتی برای رونق سازمان زیر نظرش بهره می‌برد. اما او به فکر حذف بخش خصوصی است و گمانش بر این است اگر آن‌ها را حذف کند برای خود مشتری دست و پا می‌کند یا دست‌کم مشتریانش را بیشتر از این از دست نمی‌دهد.

البته من با بخش دوم این گزاره موافقم. اگر قرار باشد تلویزیون کماکان بر همین منوال اداره شود قطعا بخش خصوصی که چابک‌تر است و موانع و محدودیت‌های تلویزیون را هم ندارد، مخاطبان بیشتری را جذب خواهد کرد، اما آیا این تنها روش حفظ مخاطب است؟ علاوه بر این مگر آن همه کانال ماهواره‌ای بیکار نشسته‌اند که آقای جبلی مثلا با ابوالقاسم طالبی و امثال او مخاطبانش را حفظ کند. خوش‌مان بیاید یا نیاید دنیای امروز به مثابه یک بازار است و به قول باباطاهر:

متاع کفر و دین بی‌مشتری نیست
گروهی آن گروهی این پسندد

اصلا همه عالم متاع‌شان متاع کفر و متاع آقای جبلی و دوستانش متاع دین! آیا به جای مصداق:

گر تو قرآن بدین نمط خوانی
ببری رونق مسلمانی

بهتر نیست به فکر کیفیت متاع خودمان باشیم و حالا که نمی‌توانیم مددیار هموطنان‌مان باشیم بر سر راه موفقیت آن‌ها مانع ایجاد نکنیم؟

به نظرم موضوع اصلا پیچیده نیست. به جای اتهام زدن به این و آن و پای سازمان‌های امنیتی را وسط کشیدن کافی است کمی فرهنگی بیندیشیم و ذره‌ای از نگاه انحصارطلبانه خود فاصله بگیریم و به فکر ایران باشیم. وقتی اسم ایران را می‌شنویم به محدوده کوچک خود فکر نکنیم. سلیقه خودمان را هم بگذاریم کنار. مخاطب ایرانی این روز‌ها از این آثار استقبال می‌کند و اگر از آثار شما استقبال به عمل نمی‌آید، فکر کنیم مشکل کار کجاست؟ این آثار اندک اندک راه خود را پیدا می‌کنند به شرط آنکه به آن‌ها فرصت بدهیم. افتخار به سربلندی ایران را فدای مطامع شخصی خودمان نکنیم.

برچسب ها: پیمان جبلی
ارسال نظرات