به گزارش فرارو به نقل از فارین پالسی، در طول دوران تسلط آمریکا واشنگتن توانایی بیسابقهای برای تحمیل درد بر کشورهایی که از نظرش بازیگران سرکش در نظم بین المللی هستند کسب کرده است. ایالات متحده توانسته از طریق جعبه ابزار تحریمها و اقدامات درجه دو و سه بسیاری از کشورها یا شرکتها را از شبکه تجارت جهانی جدا سازد.
در طول یک سال گذشته ایالات متحده تحریمهای پویا و فزایندهای را برای آسیب رساندن به "ولادیمیر پوتین" رئیس جمهور روسیه و متحدان اش آغاز کرده است. این اقدامات مانع از شروع جنگ پوتین در اوکراین نشد، اما به شدت به اقتصاد روسیه آسیب وارد ساخت. با این وجود، طبق پیش بینی صندوق بینالمللی پول اقتصاد روسیه در سال ۲۰۲۳ میلادی رشدی ۰.۳ درصدی خواهد داشت این در حالیست که کشوری مانند بریتانیا در سال جاری میلادی شاهد کاهش تولید ناخالص داخلی خود خواهد بود. آیا این بدان معناست که تحریمهای امریکا علیه روسیه کارساز نبوده اند؟
پاسخ اصلی در این باره مرتبط با سیاست روسیه است. کشورهای تحت تحریم منفعل نیستند. غرب آموخته که به خوبی با بحرانهای مالی مقابله کند و سایر کشورها نیز این جعبه ابزار را در اختیار گرفته اند و موفق شده اند از بروز بحران بزرگ مالی جلوگیری نمایند.
علاوه بر آن، در یک سال آشفتگی اقتصادی عمومی که پس از کووید بهبود یافته است موقعیت روسیه به عنوان یک صادرکننده بزرگ کالا به این کشور اهرم خاصی در مقایسه با سایر کشورها بخشید. روسیه بیش از آن چه ما انتظار داشتیم تجارت داشته و در این میان از کانالهای پشتی نیز برای این منظور استفاده کرده است. این موارد در کنار یکدیگر دلیل کارایی کمتر مورد انتظار تحریمها علیه روسیه بوده اند.
البته واضح است که جنگ اوکراین در حال تبدیل شدن به یک جنگ فرسایشی است و وارد دومین سال خود میشود. تلاش غرب از تحریمها ایجاد یک کارزار بلند مدت مخرب برای روسیه است. اگر هدف سختتر کردن اوضاع برای روسیه میباشد پس بدیهی است که تحریمها کارساز بوده اند. تحریم غرب باعث تحقیر اقتصاد روسیه شده است.
اکنون بحث در مورد تحریم چین نیز مطرح شده است. یکی از پرسشهای کلیدی در مورد تحریم چین آن است که آیا شرکای تجاری آن کشور در نقاط دیگر جهان میتوانند به تحریمهایی که غرب علیه چین اعمال میکند بپیوندند یا این که تلاش میکنند موضع غیرمتعهد یا بیطرفانه اتخاذ کنند مانند موضعی که در قبال تحریم روسیه اتخاذ کرده اند. تجارت چین با بسیاری از این کشورها در قارههای آمریکای لاتین، آفریقا و آسیا چندین برابر بیش از تجارت آن کشورها با روسیه است بنابراین، منطقی است که آنان تلاش کنند تا بخشی از استقلال خود را حفظ کنند.
غرب اهرمهایی در اختیار دارد میتواند برای آسیب وارد کردن به چین از آن استفاده کند و مهمترین ابزار اتکای چین به دلار در سیستم مالی آن کشور است. چین به شدت به دلار وابسته است. با این وجود، بسیاری موارد به واکنشها در عرصه سیاستگذاری بستگی خواهند داشت.
یک پرسش بزرگ درباره تحریم و محدودیت دسترسی چین به ریزتراشههای پیشرفته آن است که آیا سود کوتاه مدت جدا ساختن چین از ریزتراشه بیش از فقدان و از دست رفتن بازدارندگی در بلند مدت خواهد بود؟ احتمال وابستگی چین به فناوری امریکا کاهش خواهد یافت و باید از خود بپرسیم آیا ارزش دارد که این اتفاق رخ دهد؟ تصمیم امریکا در مورد ممنوعیت دسترسی چین به ریزتراشهها در پاییز اتخاذ شد زمانی که به نظر میرسید چین در سیاست کووید صفر به دلیل قرنطینه گرفتار شده و نمیتواند از آن راه گریزی داشته باشد. با این وجود، پس از آن چین نشان داد به سرعت میتواند پاسخ دهد و سیاست پیشین خود را کنار گذاشت.
واقعیت آن است که تفاوتهایی میان آسیب رسانی تحریمها بر اقتصادهای بزرگی، چون چین و اقتصادهای متوسط و کوچکی مانند کره شمالی، ایران و میانمار وجود دارند. یکی از مسائلی که در مورد اقتصادهای کوچکتر وجود ندارد لزوم ایجاد یک ائتلاف تحریمی بین المللی بسیار بزرگ است، زیرا به سادگی میتوان بخش بزرگی از جامعه بین المللی را برای اعمال تحریمها علیه اقتصادهای کوچکی، چون ونزوئلا و کره شمالی با خود همراه ساخت. اثرات سرریز ناشی از تحریم چنین اقتصادهایی برای جهان چندان قابل توجه نیست در نتیجه آن بخش از معادله آسانتر است.
با این وجود، این لزوما بدان معنا نیست که در دراز مدت از نظر سیاسی شاهد آن نوع تغییراتی در سیاستگذاری باشیم که میخواهیم از کشورهای تحریم شده ببینیم مانند پایان گسترش تسلیحات هستهای یا بهبود وضعیت حقوق بشر. منابع دیگری نیز وجود دارند که همگی اقتصادی نیستند. بسیاری از کشورهای تحریم شده موفق میشوند از ایدئولوژی و تجربیات تاریخی خود برای ایجاد نوعی مقاومت مردمی استفاده کنند.
نکته دیگر فناوری فرار از تحریم است. این فناوری ممکن است در مقیاس مالی و نظامی کوچک باشد، اما اکنون واضح است که تعداد فزایندهای از کشورهای تحت تحریم در حال تبادل و به اشتراک گذاشتن تکنیکهای فرار از تحریم هستند.
هیچ کس یک سال پیش نمیتوانست پیش بینی کند که بخش عمده صادرات نفت روسیه توسط ناوگان ونزوئلا و ایران انجام خواهد شد. با این وجود، این انتقال و صادرات خیلی سریع رخ داد. بنابراین، هنوز پیوندهایی وجود دارد که اقتصادهای کوچکتر را به تجارتهای بزرگتری متصل و مرتبط میسازد.
طیف وسیعی از ابزارها وجود دارند که کشوری مانند ایالات متحده میتواند از آن استفاده کند، اما ما باید یک قدم به عقب برداریم و به این فکر کنیم که طیف کامل ابزارهای موجود در جعبه ابزار ما واقعا چه هستند. دیپلماسی در برابر تهدید به اقدام نظامی یکی از ابزارها است. اگر بتوانید مشکلی را بدون اقدام نظامی حل کنید همیشه گزینه بسیار بهتری است. با این وجود، تحریمهای ایده آل زمانی واقعا کار میکنند تحریمهایی هستند که به اندازهای قدرتمند باشند که صرفا نمادین نباشند هم چنین به قدری قدرتمند نباشند که بیهوده دشمنی و خصومت ایجاد کنند و نوعی واکنش مستحکم را در اهداف ایجاد کنند. این بدان معناست که تحریمها باید همراه با مجموعهای از خواستهها باشند. به نظر من این بهترین راه برای عملی کردن تحریم هاست.
ابزارهای مثبتی نیز وجود دارد و من فکر میکنم در حال حاضر برای مثال، به اوکراین کمک میکنند. ما صرفا با تمرکز بر بازسازی اقتصادی اوکراین در درازمدت کار بیش تری برای کمک به اوکراین انجام میدهیم، زیرا آن کشور یک سوم تولید ناخالص داخلی خود را از دست داده است بنابراین اندیشیدن به این که واقعا چگونه میتوانیم به متحدان مان کمک کنیم گاهی حتی مهمتر از آن است که چگونه میتوانیم متجاوزان را مهار کنیم.
در مورد چین میتوان گفت که نیاز به حفظ تعادل و توازن بین حمل یک چماق بزرگ و ادامه اثبات تعامل با آن کشور وجود دارد. از نقطه نظر بازدارندگی اگر به این فکر کنید که چه چیزی چین را از حمله به تایوان باز میدارد مطمئن نیستم که جداساختن آن کشور از نیمه هادیها و ریزتراشهها راه درستی برای جلوگیری از بروز درگیری بین چین و تایوان باشد. در واقع، بهترین کار میتواند آن باشد که چین را از نظر نظامی متوازن سازیم و در عین حال به حداکثر تعامل اقتصادی با آن کشور ادامه دهیم تا چین تا حد امکان به غرب وابسته بماند. بنابراین، سیاستگذاران باید در مورد طیف وسیعی از گزینهها و نه تنها در مورد اجرای فنی تحریمها فکر کنند.