سالهاست که در دنیای مجازی این بحث در جریان است که آیا میتوان بدون هواپیماهای شکاری و صرفا با اتکا به موشکهای زمین به زمین و زمین به هوا، از آسمان یک کشور مراقبت کرد؟ پاسخ طبیعتا منفی است و واقعیت این است که کشورهای دارای دشمنان متعدد، به یک نیروی دفاعی-تهاجمی ترکیبی شامل هواگردهای قوی و موشکهای قدرتمند و هم پدافند ضدهوایی نفوذ ناپذیر نیاز دارند.
به گزارش هفت صبح، برای کشوری پهناور نظیر ایران نیز این گزاره صدق میکند، اما چه شد که ایران بیشترین سرمایهگذاری را روی موشک و پهپاد کرد؟ پاسخ به این سوال تنها یک کلمه است. تحریمها.
ایران از سال ۱۳۵۸ با موج گستردهای از تحریمهای تسلیحاتی بهویژه در بخش شکاری بمبافکنها مواجه شد و این روند تا امروز ادامه دارد. در این مدت بهجز تعداد محدودی میگ ۲۹، سوخو ۲۴، سوخو ۲۵، اف ۷ چینی و میراژهای عراقی چیزی به دارایی هوایی کشور اضافه نشد.
امروز نیز نزدیکترین خرید هوایی به ما احتمالا خرید ۲۴ فروند سوخو ۳۵ است. طبیعتا به همین دلیل فرماندهی نیروهای مسلح کشور تنها راه چاره را در توسعه موشکی و پهپادی ایران از دهه ۶۰ خورشیدی دید و امروز پس از ۴ دهه کشور در این دو بخش به پیشرفتهای بسیاری دست یافته است. اما درباره برتری موشک یا هواپیما به یکدیدگر، دو دیدگاه تقریبا متضاد وجود دارد.
یک دیدگاه بر تداوم سرمایهگذاریهای سنگین بر موشک و پهپاد و اتکا به آنها برای افزایش قدرت دفاعی-تهاجمی تکیه دارد و نگاه دیگر میگوید حتی بهرغم تحریمها میتوانیم با یک دیپلماسی فشرده و همکاریهای امنیتی نظامی، بخش بیشتری از بودجه نظامی را به خریدهای گسترده هواپیما اختصاص دهیم و این کار شدنی است. در مطلبی که در ادامه میخوانید، به ضعف و قوت هردو سیستم دفاعی موشک محور و هواپیما محور اشاره میشود.
استفاده جدی از موشک به جنگ دوم جهانی و به ویژه توسط ارتش آلمان باز میگردد. زمانی که در سال ۱۹۴۵ میلادی، سال آخر جنگ، آلمان نمیتوانست در برابر بمبارانهای گسترده متفقین از نیروی هوایی کمتوان خود استفاده کند (به دلیل حجم بالای هواپیماها و پدافند حریف) به پرتاب موشکهای وی-۱ و وی- ۲ روی آورد. آن زمان آلمان نتوانست با این موشکها روند جنگ را تغییر دهد، اما امروز موشکها بسیار دقیقتر و مرگبارتر شده و میتوانند شرایط جنگ را تغییر دهند.
امروز موشکهای زمین به زمین با قیمت ارزانتر از جنگندهها و با دقتی بیش از بمبهای سقوط آزاد میتواند از «سرزمین خودی» به سمت هدفی حتی در چند هزار کیلومتری شلیک شود و با دقتی گاهی کمتر از ۱۰ متر هدف را نابود کند.
موشک به دلیل سطح مقطع راداری کم به سختی قابل شناسایی و هدفگیری است و پدافند دشمن نمیتواند آن را تا آخرین ثانیهها رهگیری کند. موشکهای معمولی حرکتی افقی دارند و ارتفاع چندانی از سطح زمین نمیگیرند، اما موشکهای بالستیک اساسا بیشتر مسیر را از جو خارج شده و در مرحله پایانی حرکت، سرعتی معادل ۶ ماخ پیدا میکنند. نظیر موشک قدر ۱۱۰. طبیعتا رهگیری و انهدام آنها تقریبا غیرممکن است.
گاهی یک موشک ارزان نظیر «نپتون» ناو گرانقیمتی نظیر موسکوا را به زیر آب میفرستد. در جنگ ایران و عراق فقدان موشک به ایران زیان فراوانی زد. بهطور مثال موشکهای اگزوست ضد کشتی، دهها نفتکش و کشتی تجاری ایران را زیر آب برد یا موشکهای «اسکاد بی» (بعدها با نام الحسین توسعه یافتند) ارزانقیمت به تهران و سایر شهرهای ایران آسیب زیادی وارد کرد.
در مقابل ایران برای ناامنسازی شهر بغداد مجبور شد ۴ خلبان بزرگ خود را به خطر انداخته و در تیر ماه ۱۳۶۱در مانور بر آسمان بغداد آنها را برای انهدام پالایشگاهی در حومه بغداد اعزام کند و در نتیجه سرهنگ خلبان عباس دوران شهید و کمک او سروان کاظمیان ۹ سال اسیر شود و اگر مهارت سرگرد اسکندری نبود، شماره دوی این پرواز نیز از دست میرفت.
این اتفاق تا پایان جنگ بارها رخ داد و دهها خلبان ما برای زدن اهداف معمولی به خطر افتاده و اسیر یا شهید شدند. امروز موشکهای ارزانقیمت، کار همه را آسان کرده است. اوکراین برای زدن اهداف نظامی روسها و روسها برای زدن اهداف زیربنایی اوکراین، خود را به دردسر نمیاندازند و از هواپیما استفاده نمیکنند. پهپادها و موشکها این کار را انجام میدهند.
ایران به مدد توان موشکی خود توانست به پایگاه عینالاسد آمریکا به گونهای حمله کند که این ابر قدرت نظامی حتی نتوانست یک موشک از خانواده فاتح (احتمالا فاتح ۱۱۰ و فاتح ۳۱۳) را رهگیری کرده یا مورد اصابت قرار دهد و اگر قضیه مشکوک خبردار شدن صدها پرسنل پایگاه آمریکایی در دقایق آخر نبود، حداقل ۱۰۰ آمریکایی کشته میشدند. در حالی که اگر ایران با پیشرفتهترین هواپیماها به این پایگاه حمله میکرد از لحظه بلند شدن هواپیماها از پایگاههای غربی (مثلا همدان یا دزفول) در رصد اواکسها و رادارهای پیش اخطار این کشور و عراق قرار میگرفتند.
موشک سلاحی «یکبار مصرف» است و نمیتوان از یک موشک چند بار استفاده کرد. همچنین موشک قادر به متوقف ساختن یک ارتش صدهزار نفره که در حال ورود به یک کشور قربانی است، نیست. موشکها قابلیت انعطاف در مقابله با نیروهای متحرک را ندارند. به عبارتی اپراتور یک گردان موشکی میتواند خوابگاه یا محل تجمع دشمن را هدف بگیرد، اما نمیتواند با لشکر مکانیزه یا دهها هزار سربازی که در جنگل یا کوهستان در حال پیشروی هستند، به خوبی مبارزه کند.
در بخش موشکهای زمین به زمین نیز قیمت موشکها از بمبهای هدایتشونده گرانتر است. همچنین موشکها گاهی به سادگی منحرف و اسیر جنگ الکترونیک میشوند؛ به ویژه موشکهای هدایت راداری. اتفاقی که بهسادگی درباره هواپیما رخ نمیدهد. بهطور مثال یک هواپیمای نسل ۴+ با سامانه رادار قوی میتواند موشکهای ضد هوایی را منحرف کند و گاهی تا دهها موشک به سمت یک هواپیما شلیک میشود و یکی از آنها هم به جنگنده اصابت نمیکند.
در جنگ، عراق گاهی ۱۰ موشک به سمت یک فانتوم شلیک میکرد و فانتومهای مدل E ایران با پاد الکترونیکی همه آنها را منحرف میکرد. اسراییل نیز در نبرد دره بقا صدها موشک و پایگاه موشکی سوریه را تنها با دو فروند تلفات هوایی از بین برد. بین سالهای ۱۹۹۲ تا ۲۰۰۳ میلادی نیز هزاران موشک ضد هوایی عراق نیز تلفات بسیار اندکی از ارتش آمریکا گرفتند.
با پایان جنگ دوم جهانی کشورهای بلوک شرق بیشتر به سمت توسعه صنعت موشکی متمایل شده و بالعکس غرب و ناتو به سمت توسعه صنایع هوایی تمایل پیدا کردند؛ به همین دلیل ارتشهایی نظیر آمریکا، انگلستان و فرانسه بهتدریج هواپیماهایی به بازار ارائه کردند که به اصطلاح «همه فن حریف» بودند. اف ۵، اف ۱۰۵، میراژ یک، اف ۴، اف ۱۶، گریپن، رافائل و اف ۱۵ همه محصول ۴ دهه توسعه هوایی غرب بوده و هستند.
این هواپیماها میتوانند طیف وسیعی از انواع موشک هوا به هوا نظیر سایدوایندر، اسپارو، ماترا، سوپرماترا، فونیکس، امرام ۱۲۰ و بمبهای ناپالم، مارک ۸۲ تا مارک ۸۴ و بیال سقوط آزاد تا موشکهای هوا به زمین لیزری، ماوریک، اگزوست، تاروس، خا ۵۹ و استورم را حمل کنند. امروز یک هواپیمای اف ۱۵ استرایک ایگل میتواند از ۲۵۰ کیلومتری موشک هوا به زمین استورم شدو را شلیک کرده و اصلا وارد مناطق پر خطر حریف نشود. این هواپیما یا نظایر او میتوانند تا ۲۰ بمب اسدی را از ۱۰۰ کیلومتری رها کرده و ۲۰ هدف را از بین ببرد.
درحالی که برای هدف قرار دادن ۲۰ هدف با موشک بالستیک باید حداقل ۱۵ الی ۲۰ میلیون دلار هزینه شود. در ابتدای جنگ تحمیلی، ۴۰۰ فروند شکاری بمبافکن ایران روزانه بین ۲۰۰ تا ۳۰۰ بار به خاک عراق یا علیه نیروهای متجاوز دشمن پرواز انجام داده و بین ۱۶۰۰ تا ۲۰۰۰بمب برسر دشمن فرو میریختند و در نتیجه دهها هزار سرباز عراقی به همراه صدها تانک آن کشور حتی قبل از آنکه با نیروهای «غیر آماده زمینی ایران» برخورد کنند از بین رفتند. طبیعتا با موشک نمیشد جلوی این حجم سرباز و ستون زرهی را گرفت.
ارتش ایران تا ۲ ماه با نیروی هوایی و هوانیروز (نیروی هوایی نیروی زمینی) توان تهاجمی ارتش عراق را به اندازهای کاهش داد که این کشور ترجیح داد از اواخر آبان به بعد بیشتر به دفاع بپردازد البته بهای این قهرمانی نیز شهادت بیش از ۱۲۰ خلبان و از دست رفتن ۹۰ هواپیما بود. همچنین در دفاع هوایی، قدرت پایش یک هواپیما بسیار بهتر از رادارهای زمینی است و خرید اف ۱۴پیش از انقلاب با همین هدف انجام شد و احتملا خرید سوخو ۳۵ نیز با همین هدف انجام میشود.
همچنین یک هواپیمای ضربتی نظیر سوخو ۳۰ یا اف ۱۵ و اف ۱۶ میتوانند طیف وسیعی از انواع بمب و موشک را حمل کنند که گاهی تا ۸ تن میرسد. نفرات فنی میتوانند بسته به نوع خطر، بمب و موشک متفاوت زیر هواپیما نصب کنند. این انعطاف برای بخش موشکی به این شکل گسترده نیست.
نقطه ضعف هواپیما هزینه بالای آن است. شاید خوانندگان ندانند، اما گرانترین بخش یک گردان شکاری، خلبانهای آن هستند. یک خلبان از بین صدها داوطلب استخدام میشود و با دورههایی که میبیند و زنجیرهای از تجهیزات که همراه با او فرسوده میشود بهای تربیت و آمادهسازی یک سروان یا سرگرد خلبان با ۱۲ سال سابقه را به صدها میلیون دلار میرساند. این درحالیست که تنها پیکره خالی یک هواپیمای خوب هم قیمتی بین ۶۰ تا ۹۰ میلیون دلار دارد.
این هواپیما با هزینههای جانبی هنگام بلند شدن بیش از ۲۰۰ میلیون دلار قیمت دارد. حال تصور کنید این هواپیما قرار است به منطقهای پر خطر برود و مثلا ۵ تانک ۵۰۰هزار دلاری را نابود کند یا یک کارخانه کوچک را بزند. یکی از دلایلی که روسها هواپیماهای خوب خود را برای زدن اهداف سخت در اوکراین به خطر نمیاندازند همین است.
آنها ترجیح میدهند این اهداف را با پهپاد و موشکهای ارزان نابود کنند. جثه هواپیما و شکل بالهای آن شکاریها را مبدل به اهدافی آسان برای پدافندها میکند. حتی در جنگهای تمامعیار، تلفات جنگندههای نسل پنجم موسوم به استیلتها کم نیست. آنها نیز اگرچه در شب پرواز میکنند، اما کاملا مخفی نیستند و به محض شلیک موشک یا رهاسازی بمبها محل آنها کشف میشود.
حتی فرماندهان با تجربه نیروی هوایی ارتش نیز میگویند در ابتدای جنگ تنها به دلیل صدمه به ساختار نیروی زمینی، آنها مجبور به رفتن به جنگ تانکها و سربازان عراقی شدند در حالیکه یک هواپیمای گران قیمت باید به اهداف استراتژیک، پایگاههای هوایی دشمن و شناورهای عراقی حمله کند. مشکل دیگر شکاریها، نیاز آنها به پایگاههای با ارزش و گران است که ممکن است در همان ابتدای جنگ توسط دشمن بمباران شود و شکاریها بدون رادار، بخش فنی، باندپروازی، ایستگاههای سوخترسانی، تانکرها و…
ارزش عملیاتی ندارند حال آنکه موشک چنین مشکلی ندارد. معضل دیگر هواگردهای شکاری به ویژه برای ایران وابستگی شدید آنها به کشور سازنده است حال آنکه صنایع موشکی برای ایران و کشورهایی نظیر پاکستان، کره شمالی و حتی اوکراین یک فناوری بومی است؛ و در پایان اینکه نیروی هوایی بهطور کلی بخش بسیار پر خرج نیروهای مسلح هر کشوری است و عمده این هزینه به دلیل هزینه تعمیر و نگهداری شکاری –بمبافکنهای آن است. به عبارت دیگر تنها کشورهای ثروتمند میتوانند نیروی هوایی «جنگنده محور» داشته باشند.
در یک کلام میتوان گفت کشورهایی نظیر ایران با دشمنان متعدد (اعم از مرزی و فرامرزی) مجبورند در کنار یک نیروی هوایی با تعداد زیادی شکاری، یک نیروی موشکی و پهپادی هم در اختیار داشته باشند. اگر امروز میانگین عمر شکاریهای ما بالا رفته این به دلیل تحریم و فشار دشمنان ما بوده است و به محض ایجاد شرایط مناسب، باید به سمت نوسازی این ناوگان رفت.
البته همانطور که گفته شد شکاریها همه چیز نیستند. گاهی موشکها و پهپادهای ارزان از عهده ماموریتهایی برمیآیند که یک شکاری از عهده آن ناتوان است. در سپتامبر ۲۰۱۹، آرامکو توسط یک حمله ترکیبی از موشک و پهپاد بهگونهای مورد حمله قرار گرفت که ۵۰ درصد ظرفیت صادرات عربستان برای یک ماه از بین رفت. با آن حجم اواکس، شکاری و پدافند پاتریوت این حمله نه از یمن ساخته بود و نه از هیچ ارتشی در منطقه.