تجارت فردا نوشت: بنا به گفته مظاهری، مقام معظم رهبری پس از شنیدن سخنان او میگویند: «چنین مجوزی را به رئیسجمهور ندادهام.» مظاهری میگوید: «نامه رئیسجمهور را که همراهم بود، خدمتشان دادم که خواندند و باعث تعجبشان شد. سپس پرسیدند: چه مبلغ پرداخت کردهای؟ گفتم یک سنت هم پرداخت نکردهام. گفتند: کار شما هم از نظر قانونی و هم از نظر مدیریت، تدبیر درستی بوده است.
طهماسب مظاهری رئیسکل پیشین بانک مرکزی در کتاب خاطرات خود روایتی عجیب از شیوه دور زدن تحریمها در دولت محمود احمدینژاد مطرح کرده است.
در اوج تحریمها محمود احمدینژاد این ایده را مطرح میکند که بخشی از ذخایر ارزی را در اختیار افرادی که امین ایشان هستند قرار داده شود تا آنها بتوانند در قالب معاملات شخصی، نیازهای کشور را تامین کنند و بدین وسیله تحریمها را دور بزنیم.
او دو نفر شخص حقیقی را معرفی میکند که هرکدام یک نامه امضاشده از سوی احمدینژاد در دست دارند. در نامهها دستور داده شده که به یکی ۱۲۰ و به دیگری ۱۵۰ میلیون دلار از ذخایر بانک مرکزی پرداخت شود. دلیل، عنوان، محل مصرف یا موضوع مشخصی هم برای پرداختها عنوان نمیشود. آن دو نفر هم کاغذبهدست میآیند و در دفتر رئیسکل مینشینند که پول را بگیرند. مظاهری به آن دو میگوید «باید با آقای احمدینژاد صحبت کنم، شما تشریف ببرید تا با آقای رئیسجمهور صحبت کنم بعد خبر دهم.»
ابتدا قبول نمیکنند و میگویند مامور هستیم و باید ارزها را بگیریم و ببریم. مظاهری میگوید: «اشتباه به عرضتان رساندهاند. اینجا این خبرها نیست. هرکس مایل باشد، میتواند اینجا بیاید، اما چنین نیست که اینجا بنشیند تا ارز مورد درخواست خود را وصول کند.»
مظاهری در دیدار با احمدینژاد میگوید: «روشن نیست که این روشها برای دور زدن تحریمها کارساز باشد. این اقدام نیازمند قانون است. برای این پرداختها، علاوه بر «موضوع پرداخت»، باید مجوز قانونی هم وجود داشته باشد، و بدون مجوز قانونی نمیتوان حتی یک دلار به این اشخاص پرداخت کرد. ایشان گفتند موضوع پرداخت، «امانتداری» است. گفتم در سوابق و طبقهبندیهای حسابداری ارزی، چنین موضوعی تعریف نشده و شناختهشده نیست.
در مورد مجوز پرداخت هم گفتند مجوز پرداخت را هم اخذ میکنم. گفتم علاوه بر روشن کردن «موضوع پرداخت»، باید مجوز قانونی را قبل از پرداخت، به بانک مرکزی ارائه دهید تا چنانچه در آن شرط و شروطی باشد، آن شروط رعایت شود و اصل مجوز هم در سوابق و مدارک بانک ثبت و حفظ شود. اگر هم صلاح بدانید، متن مجوز مورد نیاز را برایتان پیشنهاد میکنم. گفتند نیازی نیست، خودم تنظیم میکنم. تاکید کردم در نامه به بانک مرکزی، یک کپی از آن را ضمیمه کنید.»
احمدینژاد دو روز بعد دو نامه میفرستد و دستور پرداخت به آن اشخاص را تکرار میکند، با این تفاوت که در انتهای نامهها، یک خط اضافه میکند و مینویسد که مجوز رهبری برای این پرداختها گرفته شده است. مظاهری نامهها را از افرادی که آوردهاند تحویل میگیرد، اما مجدداً نزد احمدینژاد میرود و میگوید: «حالا درست شد، فقط لطف کنید نسخهای از آن مجوز را هم بدهید تا پیوست دستور پرداختهای ارزی باشد.»
احمدینژاد با تندی پاسخ میدهد: «این موضوع به شما مربوط نمیشود و نامه رهبری نزد خودم محفوظ خواهد ماند. همین که من نوشتهام که مجوز گرفتهام برای شما کافی است.»
آن روز احمدینژاد به شدت عصبانی میشود و دیدارشان بینتیجه پایان مییابد، اما مظاهری نمیتواند از کنار این موضوع بیاعتنا بگذرد. به این ترتیب دو روز بعد با قرار قبلی به دفتر رهبری میرود و با سید علیاصغر حجازی، دیدار میکند و ضمن شرح ماجرا، از ایشان میخواهد نسخهای از آن مجوز را به او نیز بدهند تا از محتوای آن مطلع شود.
علیاصغر حجازی از وجود چنین مجوزی بیخبر است و میگوید از مقام معظم رهبری سوال میکنم. همان موقع به اتاق ایشان میرود و موضوع را در میان میگذارد. وقتی بازمیگردد از رئیسکل بانک مرکزی میخواهد به دیدار ایشان برود و شخصاً ماجرا را تعریف کند.
بنا به گفته مظاهری، مقام معظم رهبری پس از شنیدن سخنان او میگویند: «چنین مجوزی را به رئیسجمهور ندادهام.» مظاهری میگوید: «نامه رئیسجمهور را که همراهم بود، خدمتشان دادم که خواندند و باعث تعجبشان شد. سپس پرسیدند: چه مبلغ پرداخت کردهای؟ گفتم یک سنت هم پرداخت نکردهام. گفتند: کار شما هم از نظر قانونی و هم از نظر مدیریت، تدبیر درستی بوده است.
دو، سه روز بعد احمدینژاد رئیسکل بانک مرکزی را به دفترش فرا میخواند و میپرسد: «شما گزارشهایی را که برای من میفرستید، آیا به دفتر رهبری نیز ارسال میکنید؟» مظاهری میگوید: «همه را نه. گزارش اخیر، که بنا به خواست و ابلاغ دفتر ایشان تهیه و ارسال شد، یک رونوشت هم برای شما فرستادم؛ بنابراین هیچ مکاتبهای با دفتر رهبری نداشتهام که شما از آن مطلع نباشید.
احمدینژاد سرش را تکان میدهد و میگوید: «اینطور نمیشود ادامه دهیم.»
مظاهری هم پاسخ میدهد: «بله، من هم میدانم که این وضع قابل ادامه نیست.»
اگر همه داستان این بود
میلیون ها از این غلط ها کردن
خخخخخخخ.. . خخخخخ ...خخخخخخخ
بیچاره فقط بچه هاااا چون باید اینها رو ب عنوان تاریخ معاصر بخونن
واقعااا
سوال امتحانشون چیه چند نمونه از رانت ها و فسادها رو فقط ذکر کنید؟
بدترین دولت؟
و سوالاتی از این قبیل
ولی نابودی مملکت و ملت مجازاتی نداره و میتونه عضو مجمع تشخیص هم باشه!! جل الخالق ،،، منتشر کن فراروی بی وجود
یعنی این قدر بی قانون؟؟؟
اصرار به فساد داشته
رهبری نزدیکتر از نظر دوست و یار ۵۰ ساله رهبری یعنی هاشمی رفسانجانی بود ؟
مگر رهبری نفگته بودند که زمانی که روسای جمهوری قبلی برای سخنرانی به خارج از کشور میرفتند ما نگران بودیم که مبادا چیزی بگویند که .... اما در مورد احمدی نژاد چنین نگرانی نداریم ؟
دولت احمدی نژاد بیشترین فروش نفت در طول تاریخ معاصر ایران را داشت اما پولها چی شدند ؟
در زمان احمدی نژاد بود که پرونده انرژی اتمی ایران به از سازمان انرژی اتمی که هیچ قدرت مجازات نداشت به شورای امنیت سازمان ملل که توانایی اعمال مجازات را داشت فرستاده شد و تحریمهای وحشیانه اقتصادی علیه کشورمان یکی بعد از دیگری اعلام و تصویب شد.
در زمان احمدی نژاد بود که خرافه پرستی در دین رواج پیدا کرد و مسجد جمکران که تا زمانی که بنیانگزار ایت الله خمینی در قید حیات بودند حتا یکبار به ان مسجد نظری هم نکردند ناگهان شکوفا شد و مردم سینه خیز به سمت ان صدوقهای سبز میخزیداند و در چاه نامه میانداختند و ...
زمان احمدی نژاد بود که دکلهای نفتی گم شدند و بابک زنجانیها مثل قارچ های سمی از زیر خاک سر برآوردند و غارت اموال مردم شدتش بیشتر و بیشتر شد و ...
زمان احمدی نژاد بود که روزنامه ها بصورت فله یی تعطیل شدند و روزنامه نگارها بازداشت شدند و دانشجوها فقط به اتهام انتقاد از رییس جمهور ستاره داره شدند و ...
حالا خبر از شیوه حیرت انگیز دور زدن ... میدهید ؟ که چی ؟ خانه از پی بست ویران است و با این مقاله های آبکی نمیشود جلوی خراب شدنش را گرفت .
خود اوشون هم که دارن مصلحت جامعه و 85 میلیون ایرانی را تشخیص می دهند.
و این چنین شخصی در مجمع مصلحت نظام چه می کند؟؟؟!!!
با همکاری مجلس و رهبری
ولی از 84 تعارف و تظاهر کنار گذاشته شد
با یک راس بز همه کار کرد
ولی الان همه وزراشو داده به رئیسی
ولی نه بزی، نه خری و گاوی که کار راه انداز باشه را بهش نداده
می بینید که اوضاع روز به روز بدتر میشه
ولی از حق نگذریم ا. ن. زیرساختی فاتحه کشور را خوند
کاری که مغول با این کشور نکرد
ا.ن. با حمایتهای امثال جنتی ) و مصباح )( و ... انجام داد.
یعنی بعد ا.ن. خیلی ها گفتند این کشور دیگه کشور نمیشه
داستان هم بگم بد نیست
یک روز یک گدایی نشسته بود کنار دیواری و یک تکه نون هم گذاشته بود کنار خودش
یک کشاورز با گاوش از اونجا رد می شد و گاوه نون گدا را خورد
گدا شروع کرد به گربه و شیون
کشاورز گفت مردک چرا گریه و داد و بیداد می کنی
بیا این پول نونت
گدا میگه من برای خودم که گریه نمی کنم
من برای تو گریه می کنم
کشاورز می گه چرا؟
میگه آخه این گاو تو که دهانش به نون گدایی خورد دیگه برات کار نمی کنه
حالا هم ا.ن. کارهایی کرد که این کشور دیگه کشور نمیشه