صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۶۰۶۳۷۸
محمدصادق جوادی‌حصار چالش‌های پیش روی انقلاب در ۴۴ سالگی را بررسی می‌کند
مساله اصلی استبداد سیاسی بود. عمده‌ترین شعار محوری دوران انقلاب هم توسط امام و هم توسط روشنفکران و سایر چهره‌های تاثیرگذار انقلاب مثل دکتر شریعتی، شهید مطهری و مرحوم آیت‌الله طالقانی، شعار احیای استقلال کشور و دوری از استبداد فردی بود. همه ملت از اینکه یک نفر در راس هرم قرار داشته باشد و به جای همه ملت تصمیم بگیرد، گریزان بودند. مردم از این روش حکومت‌داری به تنگ آمده و به دنبال به دست آوردن استقلال سیاسی و استبدادستیزی معنادار مبتنی بر جامعه مدنی یا جمهوری عرفی بودند.
تاریخ انتشار: ۰۸:۴۱ - ۱۳ بهمن ۱۴۰۱

کدام گزاره‌ها انقلاب اسلامی مردم ایران در بهمن ماه ۵۷ را شکل دادند؟ آیا شکل‌گیری این عوامل در هر دوره دیگر باعث شکل‌گیری دگرگونی‌های عظیم از جنس انقلاب خواهد شد؟ دوگانه جمهوری اسلامی در برابر حکومت اسلامی از چه زمانی شکل گرفت؟ جمهوری اسلامی برای تداوم حیات و ثبات بیشتر و ایجاد اقناع عمومی چه باید بکند؟ این پرسش‌ها و سایر پرسش‌هایی از این دست این روز‌ها و در آستانه ۴۴ سالگی انقلاب به کرات طرح می‌شوند و لازم است به آن‌ها پاسخ داده شود.

به گزارش اعتماد، برخی معتقدند، انقلاب در آستانه ۴۴ سالگی خود نیازمند یک بازنگری کلی و نگاهی به مسیر طی شده است تا بتواند ایرادات خود را برطرف ساخته و به سمت ثبات بیشتر در آینده گام بردارد. گروه دیگری هم هستند که با رویکرد‌های براندازانه اصل انقلاب را زیر سوال می‌برند و آن را پایان یافته تلقی می‌کنند. محمدصادق جوادی‌حصار، فعال سیاسی اصلاح‌طلب و عضو شورای مرکز حزب اعتماد ملی از جمله تحلیلگرانی است که ضمن واکاوی دلایل ظهور انقلاب می‌گوید: «سیاستگذاران باید به سمت ایجاد ساز و کار‌هایی حرکت کنند که مردم بار دیگر کشور و انقلاب را از آن خود بدانند و برای بهبود وضعیت آن تلاش کنند.»

این روز‌ها با توجه به شرایط کشور بسیاری به دنبال یافتن پاسخی برای این پرسش هستند که اساسا انقلاب‌ها چگونه و در چه بستری شکل می‌گیرند. به بهانه آغاز ایام دهه فجر بد نیست، درباره دلایلی که انقلاب بر بستر آن شکل گرفت، صحبت شود. شما ریشه‌های شکل‌گیری انقلاب سال ۵۷ را چه مواردی می‌دانید؟

اجازه بدهید صحبتم در این گفتگو درباره دهه فجر را با این آیه شریفه قرآن آغاز کنم که «ربِّ أدْخِلْنِی مُدْخل صِدْقٍ وأخْرِجْنِی مُخْرج صِدْقٍ» و، اما بعد... اساسا انقلاب اسلامی ایران محصول حداقل ۵ دهه مبارزه ضد استبدادی و استقلال‌طلبانه ملت ایران به رهبری «جامعه روشنفکری»، «جامعه دینی سنتی» و البته «روحانیت مبارز ایران» است. عمدا از لفظ روحانیت مبارز استفاده می‌کنم، چون در همان ایام روحانیونی بودند که وضع موجود (یعنی ادامه نظام شاهنشاهی) را تایید کرده و با تداوم مشی براندازانه علیه حکومت پهلوی همراهی نداشتند. ذیل این ۳ عنوان (روشنفکران، جامعه دینی و روحانیت مبارز)، مبارزات دانشجویی، صنفی و سیاسی بازار و حوزه‌های علمیه و... هم قرار داشتند. در آستانه پیروزی انقلاب که اتفاقا بسیار سریع هم به نتیجه رسید و هیچ کس انتظار وقوع و پیروزی آن را نداشت، مولفه‌های قدرت براندازانه ذیل ۳ شعار اصلی استقلال، آزادی و جمهوری (با صفت اسلامی) تجمیع شده بودند، چراکه اصل بر تغییر حکومت از مطلقه فردی به حکومتی مبتنی بر رای و اراده ملت بود.

شناخته شده‌ترین عنوان برای این شکل از حکومت جمهوری است، چون رهبری این حرکت به‌طور مشخص با یک مرجع دینی علی‌الاطلاق امام (ره) بود. اتفاق نظر کاملی هم در همه جوانب پیرامون ایشان صورت گرفته بود و ایشان تاکید موکدی بر مبانی اسلامی و بنیانگذاری حکومتی بر اساس آموزه‌های دینی داشتند، نهایتا این حکومت بدل به جمهوری اسلامی شد. این حکومت (جمهوری اسلامی) به خاطر ظلم و ستم سیاسی ۵۰ ساله رژیم قبلی (به عمد می‌گویم، مشکلات سیاسی، چون در بسیاری از حوزه‌های دیگر در زمان پهلوی کار‌های خوبی صورت گرفته بود که انکارناپذیرند) تلاش کرد تا شکل تازه‌ای از حکمرانی را پیش روی افکار عمومی ایرانیان تصویرسازی کند.

اشاره داشتید که در برخی حوزه‌ها در زمان پهلوی دستاورد‌هایی ثبت شده بود. این دستاورد‌ها شامل چه مواردی بودند؟

برخی از این دستاورد‌های قبلی انکار نشدنی است. مثلا در زمان رضا شاه، قبل از جنگ جهانی دوم، تلاش شد پراکندگی، جنگ‌های داخلی و سیستم ملوک‌الطوایفی جای خود را به یک قدرت مرکزی با محوریت استبداد نظامی دهد و توانست از پراکندگی و هرج و مرج جلوگیری کند و کشور را در مسیر توسعه اقتصادی مبتنی بر پشتوانه‌های فردی و نظامی قرار دهد. در دوره پهلوی دوم هم ایران به خاطر رشد قیمت نفت و مشارکت با امریکایی‌ها در مسیر نوآوری‌های علمی و فرهنگی و... قرار گرفت.

آیا به نظر شما استبداد نظامی را می‌توان دستاورد تلقی کرد؟

به هر حال بخشی از مشکلات ایران در این برهه حل شدند و کشور در مسیر توسعه اقتصادی قرار گرفت. اما مساله اصلی استبداد سیاسی بود. عمده‌ترین شعار محوری دوران انقلاب هم توسط امام و هم توسط روشنفکران و سایر چهره‌های تاثیرگذار انقلاب مثل دکتر شریعتی، شهید مطهری و مرحوم آیت‌الله طالقانی، شعار احیای استقلال کشور و دوری از استبداد فردی بود. همه ملت از اینکه یک نفر در راس هرم قرار داشته باشد و به جای همه ملت تصمیم بگیرد، گریزان بودند. مردم از این روش حکومت‌داری به تنگ آمده و به دنبال به دست آوردن استقلال سیاسی و استبدادستیزی معنادار مبتنی بر جامعه مدنی یا جمهوری عرفی بودند.

این مبارزه اجتماع با آن متد‌های مستبدانه جاری در حکومت شاه، باعث شد تا اکثریت به ستوه آمده کشور در سال ۵۷ پیرامون یک مولفه متحد شوند. نخست، نخواستن وضع موجود و نه گفتن به حکومت شاه بود. یعنی تقریبا از چپ مارکسیستی تا راست سنتی از نیروی نظامیِ استقلال‌طلب تا نیروی سیاسی جمهوری‌خواه و حتی روحانیون مدرن و سنتی مبارزه علیه شاه، همه در یک مفهوم متحد شدند و آن نخواستن ادامه حکومت شاه بود.

این اتحاد در نخواستن آیا به نظر شما امر مثبتی بود یا اینکه آن را یک نارسایی ارزیابی می‌کنید؟

به هر حال این شعار محوری در نفی شاه از یک سو و رهبری قابل اعتماد و قابل اتکا و دینی سالم امام (ره) باعث شد تا انقلاب به پیروزی برسد. مردم هم اعلام کردند شاه را نمی‌خواهیم و حکومت دینی با رهبری امام (ره) می‌خواهیم.

اما نگفتید، چرا این اتحاد به پراکندگی سال‌های بعد بدل شد؟

هرچند مردم در اینکه چه می‌خواهند به اتحاد رسیده بودند، اما در اینکه چه نمی‌خواهند اتحادی با هم نداشتند. این روند در ادامه چالش‌های بزرگی آفرید. برخی جمهوری دموکرات و برخی دیگر حکومت سوسیالیستی و... را می‌خواستند. این روند حتی در حوزه نظر هم باقی نماند و به جدال‌های جدی میدانی، درگیری مسلحانه و نبرد‌های خیابانی و ترور رسید. ریزش‌ها از پیرامون نظریه دینی از همین نقطه آغاز شد. ریزش‌ها افزایش پیدا کرد تا اینکه اتفاقی مانند جنگ ۸ ساله با عراق مانع گسترش آن شد. وقوع جنگ باعث اتحاد شد و ضرورت حفاظت از تمامیت ارضی کشور، مردم را ذیل یک هدف جمع کرد. در مراحل بعدی هم دیدگاه‌های سیاسی و فرهنگی و... که در کشور نشو و نما پیدا می‌کردند، زمینه را برای تضرب آرا و نظریات مختلف شکل داد. تعارض بین رییس‌جمهوری و نخست‌وزیر در دوره امام از جمله این تضاد‌ها در حوزه مدیریتی بودند. آیت‌الله خامنه‌ای با نخست‌وزیری میرحسین موسوی موافق نبود و امام به ادامه حضور دولت میرحسین موسوی اصرار کردند.

مخالفت‌های پنهان و آشکار با این شیوه امام (ره) به جایی رسید که در ماجرای ۹۹ نفر، نامه‌ای نوشته شد و مخالفت‌هایی صورت گرفت. حتی برخی عنوان کردند اگر قرار است مجلس نقشی نداشته باشد، امام به تعداد نمایندگان پوزبند بفرستند مجلس تا ما خفه شویم. امام هم واکنش نشان دادند و با شدت برخورد کردند و نامه مهم این تذهبون را به نگارش درآوردند. اعلام شد صدایی که از مجلس شنیده می‌شود صدای اسراییل است و... از اینجا کم‌کم اختلافات مدیریتی، جناحی و رویکردی در شیوه حکومت‌داری ظهور و بروز بیشتری پیدا کرد و منجر به تقسیم جامعه روحانیت مبارز به دو دسته مجمع روحانیون مبارز و جامعه روحانیت مبارز شد. روحانیون مبارز با محوریت امام (ره) و دیدگاه‌های امام (ره) نزدیکی بیشتری به سمت جمهوریت نظام داشتند و جریانات دیگر با حمایت ضمنی آیت‌الله خامنه‌ای و برخی دیگر از چهره‌های دینی و سیاسی، جریان راست سنتی در کشور را پیش بردند.

نقش جریانات روشنفکری در این میان چه بود. از چه زمانی این طیف تاثیرگذاری در روند کلی حوادث کشور را آغاز کردند.

پس از عمق گرفتن رخداد‌ها و تضارب‌ها، جریانات روشنفکری بیشتر تاثیرگذار شدند و جریاناتی مانند جریان دکتر سروش و جریان روشنفکری دینی، خود را بازتولید کرد و در برابر نگاه غلبه یافته دینی بر امر حکومت مطرح شد. جریانات انتخاباتی و سیاسی یکی پس از دیگری ایجاد شده و جدایی دو رویکرد نسبت به زمامداری را عمق بخشیدند. به مرور زمان فاصله بین رویکرد غالب حکومت (به ویژه پس از رحلت امام (ره)) و سایرین باعث شد موضوع این مواجهه، شکل مبارزه علیه حکومت مرکزی را پیدا کند.

اما جدایی این دو رویکرد که یکی معتقد به تداوم وضع موجود (محافظه‌کاران) و دیگری خواستار اصلاح وضع موجود (اصلاح‌طلبان) بودند، چه شرایطی را ایجاد کرد؟

بر اثر غلبه این فضا جریان غالب حکومت، منتقدان خود را دیگر منتقد نمی‌دانستند، بلکه مخالف حکومت جمهوری اسلامی معرفی می‌کردند. این رویکرد باعث جدایی بیشتر جریانات منتقد و ناسازگار با حاکمیت شد و ریزش‌ها را یکی پس از دیگر به وجود آورد. در کنار این گزاره‌ها مشکلات اقتصادی که بر اثر تحریم‌ها به وجود آمده بودند، فاصله بین حکومت مرکزی با مطالبات مردم را نمایان‌تر کرد تا جایی که به درگیری‌ها و اعتراضات متعدد طی سال‌های بعد منجر شد. مهم‌ترین رخداد‌های اعتراضی، مخالفت آشکار مردم در انتخابات ۷۶ و ظهور اصلاح‌طلبان است. مردم به فردی رای دادند که حکومت نظری روی آن نداشت. در این زمان برخی تحلیلگران متوجه فاصله ایجاد میان مردم و حکومت شدند.

مطالباتی که جریان اصلاح‌طلبان را ایجاد کرد و برای مدتی کشور را در آرامش قرار داد. اما در دولت روحانی و رییسی آغاز مخالفت‌های جدی بین‌المللی، مشکلات اقتصادی، مخالفت‌های نمایان با هیات حاکمه و... منجر به بروز درگیری‌های سال ۹۶، ۹۸ و نهایتا ۱۴۰۱ شد. عدم پاسخگویی به مطالبات به درجه‌ای رسیده که پاره‌ای منتقدان و مخالفان به جرگه براندازان پیوسته و اعلام کرده‌اند، حکومت توانایی اصلاح از درون را از دست داده است، بنابراین چاره‌ای جز اصلاحات ساختاری وجود ندارد. این دسته عنوان برانداز را برای خود برگزیده‌اند و این روز‌ها تلاش می‌کنند افکار عمومی را به خود جلب کنند.

با عبور از این دوران پر فراز و فرود در آستانه چهل و چهارمین سال پیروزی انقلاب به نظر شما مهم‌ترین موضوعی که سیستم باید به آن‌ها توجه کند، چه مواردی هستند؟

به نظرم در آستانه دهه فجر امسال، بیشتر از هر گزاره دیگری زمامداران باید کاری کنند که مردم احساس کنند، انقلاب برای آن‌ها بوده و خواهد بود تا بتوانند به یک همراهی، همدلی و هم‌اندیشی و بازنگری در رفتار‌های عمیق اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی برسند.

برچسب ها: شکل گیری انقلاب
ارسال نظرات