روزنامه جوان نوشت: اللهشکور پاشازاده، رئیس اداره دولتی مسلمانان قفقاز در کشور آذربایجان است. او هر از چند گاهی به بهانههای مختلف سخنانی علیه ایران بر زبان میراند.
موضوع حمله به سفارت آذربایجان در تهران که به دلیل شخصی صورت گرفت، باز برای او بهانه ایجاد کرد تا علیه ایران سخنانی بی ربط با موضوع بر زبان بیاورد. او گفته که «ایران برادر ما نیست. من بسیار متأسفم که کشور همسایه ما گامهای خصمانهای علیه کشور ما برمیدارد. امروز ۴۰ میلیون آذربایجانی که برادران ما هستند در ایران هستند و زندانی در دست رژیم فارس ایران»!
او در خصوص موضع ایران در قبال جنگ آذربایجان و ارمنستان هم انتظار داشت ایران حقانیت و نیز منافع کشور خودش را به خاطر آذربایجان قربانی کند و طرف آذربایجان را بگیرد و برای همین هم دوگانه مسلمان- ارمنی را در این ماجرا پررنگ کرد و گفت: «هرچند اسم آن جمهوری اسلامی ایران است، رزمایش آنها در مرزهای ما غیرقابل قبول است. من در تلویزیون دیدم که وقتی سربازها سوار هواپیما شدند، یک روحانی آمد و با قرآن کریم برای آنها دعای خیر کرد. اما این دعای خیر برای چیست؟ کجا اعزام میکنید؟ به آذربایجان؟ آنها را به مرز کشور مسلمان میفرستد تا نمایش قدرت بدهد. این عمل شایسته یک مسلمان نیست. چرا شما یک بار این رزمایش را در مرز ارمنستان انجام ندادید؟ ما ۳۰ سال منتظر این بودیم. زمینهای ما را اشغال کردند، مساجدمان را سوزاندند.»
موضعگیریهای او علیه ایران البته چندان عجیب نیست. او بخشی از پازل رابطه خوب مقامات آذربایجان با صهیونیستهاست و گرچه برای ایران دوگانه دروغین مسلمان-ارمنی میچیند، اما خودش در دوگانه واقعی مسلمان-صهیونیست طرف صهیونیستها ایستاده است.
حدود سه ماه پیش اللهشکور پاشازاده با خاخام ارشد رژیم صهیونیستی مارک اشنایر دیداری صمیمانه در بحرین داشت. اشنایر مؤسس بنیاد تفاهم قومی مسلمان با یهود و تأثیرگذارترین شخص در عادیسازی روابط کشورهای اسلامی با اسرائیل جعلی میباشد. پاشازاده همچنین در راستای پروژه عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی بهمن ۹۹ با سفیر رژیم صهیونیستی دیدار و گفتگو کرد. او در طول ۳۰ سال یک بار هم نشده از منافع مسلمانان و مقدسات اسلام دفاع کند و حتی در سرکوب اعتراضات شیعیان نسبت به ممنوعیت حجاب و آیینهای مذهبی و نصب پرچمهای امام حسین همکاری کامل با رژیم الهام علیاف را داشته است.
چرا شما آذربایجان نشین های آن سوی ارس اینقدر بی غیرت هستید که به قول شما 40 میلیون آذری در این سوی ارس اسیر ایرانیان شده اند ولی شما مثل سگ پا سوخته فقط واق واق می کنید ؟؟؟؟؟
خب یکبار برای آزادی این هم میهنانتان ارتش خود را عازم فتح و ظفر به جنوب ارس کنید
ما با فرش قرمز منتظر شما هستیم
مرگ یکبار و شیون یکبار
ایران بزرگ برای بقا خودش نیاز به قربانی در منطقه دارد بسم الله شما داوطلب قربانی شدن بشوید تا درس عبرت برای دیگران و تاریخ باشید.
ای مردم ایران ! همگی تند زبانید ،
خوشنطق و بیانید ،
هنگامِ سخن گفتن برنده سنانید ،
بگسسته عنانید .
در وقت عمل کُند و دگر هیچ ندانید ،
از بس که جفنگید از بس که جَبانید .
گفتن بلدید اما کردن نتوانید ،
هنگامِ سخن پادشهِ چین و ختایید .
ارباب عقولید ،
در فلسفه اهلِ کُره را راهنمایید ،
با رد و قبولید .
هنگامِ فداکاری در زیرِ عبایید .
از بس که فضولید،
از بس که جهولید .
از بس چو خروسِ سحری هرزه درایید .
گر روی زمینرا همگی آب بگیرد ،
ای ملتِ هشیار !
دانم که شما را همگی خواب بگیرد .
ای مردمِ بیکار !
ور این کُره را دانش و آداب بگیرد ،
براین تنِ بیعار،
هرگز نکند کار .
کی راست شود چوب اگر تاب بگیرد !؟
گر روی زمین پر ز جدل گشته
به ما چه !؟
ملت به شما چه !؟
ور موقعِ خذلانِ دُوَل گشته ،
به ما چه ؟
دولت به شما چه !؟
عالم همه پر کید و دغل گشته
به ما چه !؟
آقا به شما چه !؟
مولا به شما چه !؟
ور بینِ دوکس رد و بدل گشته
به ما چه !؟
ما عرضه نداربم کزین جنگِ عمومی
گردیم زیاده ،
عز و شرف افزاید بلغاری و رومی ،
ما باده و ساده !!
ما را نبوَد صنعتی از شهری و بومی
جز کبر و مناعت،
جز ناز و افاده !!
فریاد ازین مسکنت و ذلت و شومی .
گوییم که کیخسروِ ما
تاخت به کلدان
در سایهٔ خورشید .
گوییم که اگزرسس ما رفت به یونان
با لشکرِ جاوید .
گوییم که بهرام درآویخت به خاقان .
آن یک چه بر این کرد،
این یک چه ازآن دید .
گر بس بود این فخر به ما،
وای بر ایران !!
گر کورشِ ما شاه جهان بود،
به من چه !؟
جان بود !؟
به تن چه !؟
گشتاسب سرِ پادشهان بود،
به من چه !؟
دندان به دهن چه !؟
ور توسنِ شاپور جهان بود ،
به من چه !؟
شاپور چنان بود،
بر کلب حسن چه !؟
جانا، تو چه هستی؟
اگر آن بود، به من چه !؟
ای وای دریغا که وطن مرد ندارد ،
کس درد ندارد ،
روبینتنی اندر خورِ ناورد ندارد ،
همدرد ندارد .
در خاک وطن خصم همآورد ندارد .
هم جمع ندارد،
هم فرد ندارد .
جز دیدهٔ گریان و رخِ زرد ندارد .
ای مفتخوران !
مفتخوری تاکی و تا چند !؟
کو حس و حمیت ؟!
ای رنجبران دربدری تاکی و تا چند !؟
بیچاره رعیت .
ای هموطنان کینه وری تا کی وتا چند !؟
کوعرقِ نژادی ،
کو آن عصبیت !؟
این مزرعه خشکید،
خری تاکی و تا چند !؟
خاکم به دهن ، ملت ایران همه شیرند .
هنگامِ مکافات ،
از بهرِ نگهداری این خاک دلیرند .
پیشِ صفِ آفات ،
چون جان به لب آید
همه از جان شده سیرند .
یکباره بشویند اوراقِ خرافات
اوراق بشویند و بمانند و نمیرند .
امیدکه جنبش کند این خونِ کیانی
در ملتِ آرین .
گیرند ز سر مرد صفت تازه جوانی ،
چون مردمِ ژرمن !!
در ملک نگهداری و در ملک ستانی ،
کز سطوتِ جمشید وز قدرتِ بهمن ،
دارند بسی بر ورقِ دهر نشانی !!!!!
به این مردک باید گفت برو کمی تاریخ بخون بین اونجا که نشستی متعلق به کدوم کشوره و اسمش از دها قرن پیش چه بوده است!
برای مقابله و تودهنی زدن به پان ترکیسم متوهم قبل از هرچیز باید این امارسازی های مضحکشون رو به سخره گرفت