صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۶۰۶۰۶۰
عباس عبدی نوشت: برخلاف تصور پیشین که گمان می‌کردند عدول از شعار محاکمه صدام، یا جنگ جنگ تا رفع فتنه، یا جنگ حتی اگر ۲۰ سال طول بکشد، موجب شکست و سرخوردگی می‌شود، نه تنها چنین نشد، بلکه روحیه‌ها احیا و امید برقرار شد، چون همه متوجه شدند که مدار امور بر عقلانیت است و نه فقط آرزوها.
تاریخ انتشار: ۰۸:۵۹ - ۱۲ بهمن ۱۴۰۱

عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: کسانی که سال ۱۳۶۷ را به یاد دارند، به احتمال فراوان وضعیت جبهه‌های جنگ را نیز در خاطر دارند. هر چند در آن زمان اخبار مأیوس‌کننده وضعیت نیرو‌ها در جبهه‌ها، انتشار عمومی نمی‌یافت و حتی برخلاف آنچه در میدان بود، در رسانه رسمی حرف از جنگ جنگ تا رفع فتنه و ۲۰ سال ایستادگی بود، ولی کسانی که به جبهه می‌رفتند یا تماسی با آنان داشتند، می‌دانستند که دیگر از آن رزمندگان شجاعی که برای شب عملیات لحظه‌شماری می‌کردند، خبری نبود و نیرو‌ها کاملا مأیوس بودند و بسیاری نیز ترک جبهه کرده و حتی در برابر دشمن فرار می‌کردند.

چرا چنین شده بود؟ و از آن مهم‌تر اینکه چگونه این نیرو بازسازی شد؟ واقعیت این است که پس از سال ۱۳۶۴ و به ویژه پس از عملیات کربلای ۵ در سال ۱۳۶۵، جنگ در بن‌بست قرار گرفت و حکومت می‌بایست در مسیر قطعنامه ۵۹۸ همراهی می‌کرد و شاید می‌توانست امتیازات بیشتری هم بگیرد و طبعا جنگ هم زودتر تمام می‌شد.

ولی از آنجا که مرغ سیاست ما یک پا داشت، این تغییر موضع شکست تلقی می‌شد و جامعه را آماده پذیرش آن نمی‌دانستند، چون هنوز جنگ به مراحل بدتر و بن‌بست کاملش نرسیده بود، ولی این وضعیت فرسایشی برای رزمندگان معنای دیگری داشت، از اینجا بود که کم‌کم بی‌معنی بودن ادامه جنگ برای آنان شکل گرفت.

در واقع بیش از اینکه رویگردانی آنان از جبهه ناشی از ترس و بزدلی باشد، ناامیدی و بی‌معنایی ادامه جنگ بود که آنان را منفعل کرد. این فروپاشی ذهنی و تحلیلی، وضعیت جنگ را در ۵ ماه آخر به شدت بحرانی کرد و حتی اقدامات برای بسیج نیرو به جبهه هم به شکل بدی شکست می‌خورد. آنان که در سال‌های ابتدایی جنگ با دست بردن در شناسنامه خود، سن خویش را بالا می‌بردند تا به جبهه بروند، اکنون بی‌تفاوت شده بودند و به فراخوان‌ها پاسخ نمی‌دادند.

ولی جالب بود که در فضای عمومی و رسانه‌ای هیچ کس به این موارد اشاره نمی‌کرد، سهل است که همچنان سخنرانی‌های پرشور و خالی از عینیت در صدا و سیما منتشر می‌شد. تا اینکه ساعت ۱۴ روز ۲۷ تیر ۱۳۶۷، دقیقا دو روز مانده به زمان یک سالگی صدور قطعنامه ۵۹۸ که در سال ۱۳۶۶ صادر شده بود، رادیو خبر پذیرش قطعنامه را با پیام رهبری انقلاب منتشر کرد. خبری که هیچ پیش‌زمینه‌ای در فضای عمومی نداشت. این خبر همه را میخکوب کرد. خیلی‌ها متأثر شدند و جا خوردند، بهت ناشی از این شوک فراموش نشدنی است.

هفته بعد از آن مجاهدین از مسیر غرب کشور از سرپل‌ذهاب و اسلام‌آباد به ایران حمله کردند، ولی چه شد که آن نیرو‌هایی که در ۵ ماه گذشته منفعل بودند و فرار را برقرار در جبهه ترجیح می‌دادند، یک‌باره با انگیزه‌ای جدید و از دل و جان عازم کرمانشاه و اسلام‌آباد شدند و طومار عملیات فروغ جاویدان را بستند و پذیرش قطعنامه‌ای که می‌توانست یا تصور می‌رفت به معنای شکست ایران و نابودی روحیه رزمندگان باشد، معنای متفاوتی پیدا کرد؟ علت این تحول چه بود؟ در درجه اول اصل پذیرش قطعنامه است که نشانه شجاعت فرماندهی سیاسی جنگ بود.

برخلاف تصور پیشین که گمان می‌کردند عدول از شعار محاکمه صدام، یا جنگ جنگ تا رفع فتنه، یا جنگ حتی اگر ۲۰ سال طول بکشد، موجب شکست و سرخوردگی می‌شود، نه تنها چنین نشد، بلکه روحیه‌ها احیا و امید برقرار شد، چون همه متوجه شدند که مدار امور بر عقلانیت است و نه فقط آرزوها. در نتیجه هنگامی که یک گروه بدنام مثل مجاهدین وارد میدان شدند، همگان عازم جبهه شدند با همان شور و شوقی که در عملیات آزادی خرمشهر عازم جبهه می‌شدند.

این یادداشت تحلیل نظامی و عملیاتی نیست، چراکه با آن هیچ آشنایی ندارم، این تحلیل سیاسی و توضیح نتایج تصمیمات شجاعانه سیاسی است. این نمونه‌ای از تصمیمی است که پیش از اتفاقات اخیر باید درباره حجاب و پوشش زنان گرفته می‌شد، آنگاه متوجه می‌شدیم که جامعه چه استقبالی از این شجاعت نشان می‌داد. این تصمیمی است که امروز درباره عملکرد رسانه و استقلال قضایی و رویکرد شورای نگهبان هم باید اتخاذ شود. تردید نکنیم که اتخاذ چنین رویکرد‌هایی جامعه را به نشاط می‌آورد.

ارسال نظرات