صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کامل دلپسند، جامعه‌شناس اقتصادی می‌گوید: «دولت یا دولت پنهان، مادر تمام موج‌های اقتصادی در ایران است. اقتصاد غیررسمی یا همان دولت پنهان بزرگ‌ترین کنشگر اقتصادی جامعه ایرانی است. این کارگزار همه جا هست، اما هیچ‌جا دیده نمی‌شود.»
تاریخ انتشار: ۰۹:۵۴ - ۱۰ بهمن ۱۴۰۱

«تاریخ همواره تکرار می‌شود و ملتی که تاریخ نداند محکوم به تکرار دوباره آن است.» شاید این جمله کاملا درست نباشد و مارک تواین، این جمله را اینگونه اصلاح می‌کند: «تاریخ هرگز تکرار نمی‌شود، اما آهنگ مشابهی می‌نوازد.» از این جمله تواین می‌توان این برداشت را کرد که اگرچه برهه‌های تاریخی جزئیات متفاوتی دارند، اما مضامین و سازوکار‌های بنیادین برهه‌های تاریخی، یکسان است.

به گزارش هم میهن، چرخه بازار‌های مالی هم اگرچه کاملا یکسان بروز و ظهور نمی‌کنند، اما آهنگ مشابهی می‌نوازند و به یاد داشتن برخی ویژگی‌های بازار‌های مالی می‌تواند سرمایه‌گذاران را از فاجعه‌ای مانند سقوط بورس در مردادماه سال ۹۹ باخبر کند. در ادبیات سرمایه‌گذاری از شروع روند صعودی قیمت تا نزول قیمت را یک چرخه می‌نامند و آن کسی برنده بازار است که قبل از شروع صعود قیمت یک دارایی، روی موج بازار سوار شود و در سقف قیمتی، یعنی دقیقا قبل از شروع نزول قیمت، دارایی خود را بفروشد. اما مشکل اینجاست که اکثر سرمایه‌گذاران زمانی به فکر سرمایه‌گذاری می‌افتند که قیمت دارایی در سقف خود قرار دارد و دیگر برای موج‌سواری دیر است.

اینجاست که پای کاسبان رویا به ماجرا باز می‌شود؛ آن‌هایی که ادعا می‌کنند می‌توانند آلارم‌ها را به شما نشان دهند و زمان مناسب خرید و فروش را به شما بگویند. آن‌ها از شما پول می‌گیرند تا روی این موج سوارتان کنند. شغلی تقریبا جدید که تقریبا در دهه ۹۰ و بعد از تحریم‌ها جان گرفت.

این روز‌ها هر کسی به دنبال راهی است که دارایی خود را از شر تیغ تیز تورم حفظ کند. همین موضوع باعث شده که رشد بازار‌های مختلف، انگیزه سرمایه‌گذاری در مردم را تقویب کند، اما مردم عادی زمانی متوجه رشد یک بازار می‌شوند که دارایی دیگر رشد خود را کرده است و زمان مناسب خرید نیست.

عموم افراد سواد اقتصادی ندارند، با اینکه از بازار که رشد خود را کرده جاماندند، اما باز هم سرمایه خود را وارد بازاری می‌کنند که رشد خود را کرده بود و خیلی زود ریزش بازار، سرمایه آن‌ها را می‌بلعد. مثال بارز این اتفاق، هجوم مردم به سرمایه‌گذاری در بورس سال ۹۹ است.

رشد بورس از سال ۹۸ استارت خورد و تعداد کد‌های بورسی که سهام می‌خریدند روزبه‌روز در حال افزایش بود. صداوسیما هر روز به روش‌های مختلف بورس را محل سرمایه‌گذاری تعریف می‌کرد، مقامات مسئول، مردم را به سرمایه‌گذاری در بورس تشویق می‌کردند و سلبریتی‌های اقتصادی هم هر روز در صفحات مجازی خود از پول‌های بادآورده بورس و بازدهی‌های عجیب و غریب این بازار حرف می‌زدند.

این روند در نهایت باعث شد که تعداد کد‌های بورسی فعال از ۱۰ میلیون کد در سال ۹۸ به ۳۶ میلیون کد در سال ۹۹ برسد. این آمار نشان می‌دهد که بیش از ۲۶ میلیون نفر از سرمایه‌گذاران در سال ۹۹ به بازار بورس اضافه شدند. اما عمر خوشحالی خریداران بورس سال ۹۹ زیاد نبود و در مردادماه همان سال، شاخص کل بورس سقوط کرد و دیگر هیچ‌یک از سرمایه‌گذاران بورس اوراق بهادار تهران روز خوش ندیدند.

اما برباد رفتن رویای ۲۶ میلیون نفر در بورس، پایان تراژدی سرمایه‌گذاری در ایران نبود. تشنگان سرمایه‌گذاری، بعد از شکست در بورس و ناامیدی از برگشت دوباره این بازار به مدار صعود، سراغ ارز‌های دیجیتال رفتند.

مشخص شد رویافروشانی که تا دیروز فعالان قدیمی بورس بودند، از قدیم‌الایام در بازار رمزارز‌ها هم فعالیت می‌کردند و پکیج‌فروشی، سیگنال‌فروشی و تربیت تریدر‌های ارز دیجیتال اوج گرفت و براساس گزارش اتاق بازرگانی تهران، بیش از ۱۲ میلیون ایرانی به بازار رمزارز‌ها پناه بردند و گردش مالی این بازار در اوج خود به سه تا پنج هزار میلیارد تومان در روز رسید، اما طولی نکشید که این بازار هم به سرمایه‌گذاران ایرانی پشت کرد و بیت‌کوین از ۶۹ هزار دلار شروع به ریزش کرد و در عرض چند ماه به کمتر از ۲۰ هزار دلار رسید و آتش به ته‌مانده دارایی سرمایه‌گذاران زد.

چگونه گول رویافروشان را نخوریم؟

«هیچ‌چیز به اندازه مشاهده ثروتمند شدن یک دوست، مخل آسایش یک فرد نیست.» این جمله دقیقا شرح حال سرمایه‌گذاران جامانده از بازار است. طمع برای کسب سود آن هم زمانی که یک دارایی رشد زیادی کرده، حکایت سرمایه‌گذاری ایرانیان در بورس سال ۹۹ و ارز دیجیتال سال ۱۴۰۰ است.

زمانی که روند یک بازار صعودی است همه می‌گویند: ریسک؟ کدام ریسک؟ به نظرم جای نگرانی نیست! ریسک دوست من است. هرچقدر بیشتر ریسک کنم بیشتر سود می‌کنم. اما سرمایه‌گذاران در اغلب اوقات فراموش می‌کنند که هر صعود، سقوطی در پی دارد و زمانی که سقوط بازار فرا می‌رسد، می‌گویند: «برایم مهم نیست که یک ریال سود کنم. فقط می‌خواهم بیش از این ضرر نکنم.»

روند بازار را تمایلات جمعی اعضای فعال یک بازار مشخص می‌کند و در حقیقت بازار میان ترس و طمع نوسان می‌کند و این یک مسابقه طناب‌کشی میان خوشبین‌ها و بدبین‌هاست. زمانی که تیتر‌های مطبوعاتی نوید از شرایط خوب بازار می‌دهند، همه در حال خرید دارایی هستند و سرخوشی افزایش پیدا کرده است، زمان فروش است. اما زمانی که قیمت یک دارایی ریزش زیادی کرده، بازار بدبین است و ترس غالب شده، احتمالا در کف چرخه بازار قرار داریم و وقت مناسبی برای خرید دارایی است.

هاروارد مارکس در کتاب چرخه بازار می‌گوید: «بازار‌های صعودی با بدبینی شروع می‌شوند. در شک و تردید رشد می‌کنند. در خوش‌بینی بالغ می‌شوند و در سرخوشی می‌میرند. دقیقا زمانی که اکثر سرمایه‌گذاران به آینده بازار خوشبین هستند و قیمت‌ها هر روز رشد می‌کنند، در حقیقت زمان فروش است.»

یکی دیگر از نشانه‌های اینکه احتمالا یک بازار به‌زودی سقوط می‌کند، حباب است. این اصطلاح از نظر فنی یعنی، قیمت یک دارایی بیش از ارزش واقعی خود رشد می‌کند. حباب یعنی فوران غیرمنطقی قیمت یک دارایی و زمانی که این فوران ایجاد می‌شود، احتمالا سرمایه‌گذاران باید هرچه سریع‌تر از بازار خارج شوند. ریسک یک دارایی زمانی زیاد می‌شود که قیمت یک دارایی به حدی افزایش پیدا کرده که دیگر نمی‌توان قیمت را بر مبنای عوامل بنیادی تعریف کرد.

بزرگ‌ترین رویافروش اقتصاد

برای اینکه گول رویافروشان را نخوریم اول باید ببینیم چه کسی رویا را ایجاد می‌کند؟ زمانی که رویا ایجاد می‌شود، عده‌ای هم روی موج سوار می‌شوند و در صفحات مجازی خود شروع به رویافروشی می‌کنند. رشد بورس با تبلیغات صداوسیما و تشویق مسئولین به سرمایه‌گذاری در این بازار شروع شد.

بعد از آن سلبریتی‌های اقتصادی در صفحات مجازی خود، مردم خسته از تورم را به سرمایه‌گذاری در بورس تشویق کردند و مردم هم بدون پیش‌زمینه اطلاعات قبلی در مورد بورس، سرمایه‌گذاری کردند و رویای رویافروشان محقق شد. کارشناسان بزرگ‌ترین رویافروش اقتصاد ایران را دولت می‌دانند، اما در این میان صفحات مجازی که برای منافع شخصی سنگ بورس را به سینه می‌زدند، کم نبودند. بعد‌ها گمانه‌هایی مطرح شد که دولت روحانی برای تامین کسری بودجه در شیپور بورس دمید.

در نهایت باوجود تبلیغات گسترده دولت برای سرمایه‌گذاری مردم در بورس، مردمی که زیربار تورم دنده‌هایشان نرم شده بود، مقصر ماجرا شدند و همه گفتند: بورس جای آدم کارنابلد نیست. حالا سه سال از واقعه خانمان‌سوز سقوط بورس در سال ۹۹ می‌گذرد و هنوز پورتفوی سهامداران بورسی آن دوره قرمز است و با تمام این وجود دولت عقیده دارد مقصر باخت سرمایه در بورس خود مردم هستند.

اگرچه سرمایه‌گذاران زیادی سرمایه خود را در بورس از دست دادند، اما دولت بخشی از کسری بودجه خود را از محل بورس تامین کرد و رویافروشان هم پول زیادی از مردم به جیب زدند و حالا جملگی به مردم دهن‌کجی می‌کنند و همه چیز را گردن مردم می‌اندازند.

دانشمندی که گول موج بازار را خورد

البته ایرانیان تنها نیستند. به نقل از کتاب چرخه بازار آن زمان که نیوتن، رئیس ضراب‌خانه انگلستان شد، خرید سهام شرکت دریای جنوب بسیار داغ بود. نیوتن مقداری از سهام این شرکت را خریداری کرد، اما بعد از مدتی که از حباب زیاد این سهم مطلع شد، سهام خود را فروخت.

از او در مورد دلیل فروش سهامش آن هم در شرایط صعودی بازار سوال کردند. پاسخ داد: «من قادرم حرکات اجرام آسمانی را محاسبه کنم، اما از محاسبه جنون بشر عاجزم.» بعد از چند سال حباب سهام شرکت دریای جنوب ترکید و قیمت این سهام بیش از ۸۰ درصد سقوط کرد. اما مشخص شد که نیوتن بعد از اینکه سهام خود را فروخت و متوجه ادامه رشد بازار شد، دوباره سهام این شرکت را خریده بود. او در این معامله بیش از ۲۰ هزار پوند ضرر کرد. این نشان می‌دهد که حتی یکی از بزرگ‌ترین دانشمندان تاریخ هم گاهی گول موج‌های بازار را می‌خورد.

هر کنشگری وارد بازی دولت شود، می‌بازد

از آنجا که تورم به سرطانی همه‌گیر در نظام اقتصادی بدل شده، ترس اجتماعی ناشی از فقیر شدن، باعث خطا‌های بزرگ اقتصادی از سمت کنشگران اقتصادی ایران می‌شود. این ترس اجتماعی همه‌گیر تقریبا در همه دوره‌های تاریخی مختلف، هم از سمت دولت مستقر و هم از سمت دولت پنهان برای مردم ایجاد شده است.

کامل دلپسند، جامعه‌شناس اقتصادی می‌گوید: «دولت یا دولت پنهان، مادر تمام موج‌های اقتصادی در ایران است. اقتصاد غیررسمی یا همان دولت پنهان بزرگ‌ترین کنشگر اقتصادی جامعه ایرانی است. این کارگزار همه جا هست، اما هیچ‌جا دیده نمی‌شود.»

‌سرمایه‌گذاران در دوره‌های مختلف به بازار‌های متفاوت هجوم می‌برند. دلیل گرایش گسترده مردم به بازار‌های مختلف چیست؟

موضوعی که مردم را برای سرمایه‌گذاری هرچه بیشتر در بازار‌های مختلف تحت تاثیر قرار می‌دهد تجربه زیسته اقتصادی ناشی از شهروند ایرانی بودن است. همه ما در ایران زندگی می‌کنیم و می‌دانیم که روزبه‌روز همه چیز در حال تغییر و دگرگونی است و ترس از همسو نبودن با ناپایداری اقتصادی موجود در کشور باعث می‌شود که از مردم کنش‌هایی سربزند که متاسفانه در حوزه اقتصادی چندان عاقلانه نیست.

ما در اقتصاد ایران بازیگری تحت عنوان کارگزار دولت داریم. این کارگزار هم به صورت شفاف و بدیهی و هم به صورت پنهان در اقتصاد ایران حضور دائمی دارد. اکثر مواقع در وهله اول مشخص نیست این کارگزار چه هدفی را دنبال می‌کند، اما با گذشت زمان قصد و نیت این بازیگر همیشه در صحنه، مشخص می‌شود. اگر بخواهم ساده بگویم، یعنی با گذشت زمان برای همگان آشکار می‌شود که در اقتصاد ایران، دولت عامل هر آتشی است که برپا می‌شود.

طی سالیان گذشته اطمینان مردم به دولت به‌عنوان یک کارگزار اقتصادی مورد اعتماد از بین رفته است. اعتماد ازدست‌رفته به این دلیل است که کارگزار دولتی در مواقع بحران سرمایه‌های سرگردان و در گردش مردم را به سمت بازار‌هایی سوق می‌دهد که برای کسب نقدینگی برنامه‌ریزی شدند. دولت ادعا می‌کند که برای تامین نقدینگی بازار‌های رسمی مانند اوراق مشارکت یا اوراق بدهی را دارد، اما واقعیت این است که کارگزار دولتی در اقتصاد ایران، سرمایه را به سمت بازار‌هایی سوق می‌دهد که از قبل برای تامین نقدینگی برنامه‌ریزی شده است.

‌در دوره‌های زمانی مختلف، موج‌های صعودی در بازار‌ها ایجاد می‌شود. به نظر شما منشأ این موج‌ها چیست؟

نظر شخصی بنده این است که دولت یا دولت پنهان، مادر تمام موج‌های اقتصادی در ایران است. اقتصاد غیررسمی یا همان دولت پنهان بزرگ‌ترین کنشگر اقتصادی جامعه ایرانی است. این کارگزار همه جا هست، اما هیچ‌جا دیده نمی‌شود. اگر یادتان باشد در دوره‌ای که بورس در اوج بود بزرگترین تحریک‌ها از سمت دولت و رسانه ملی صورت گرفت.

همین تحریک‌ها در نهایت شهروندان را به سمت دره بورس هل داد، تاجایی که حتی کم‌ریسک‌ترین افراد هم سرمایه خود را وارد بورس کردند. لذا، چون که اقتصاد در جامعه ایرانی اساسا ناپایدار است و اساسا تورم به سرطانی همه‌گیر در نظام اقتصادی بدل شده، ترس اجتماعی ناشی از فقیر شدن، باعث خطا‌های بزرگ اقتصادی از سمت کنشگران اقتصادی ایران می‌شود. این ترس اجتماعی همه‌گیر تقریبا در همه دوره‌های تاریخی مختلف، هم از سمت دولت مستقر و هم از سمت دولت پنهان برای مردم ایجاد شده است.

اصل ماجرا این است که بی‌اعتمادی اجتماعی کامل، نسبت به دولت از سمت مردم وجود دارد. همین بی‌اعتمادی مطلق، دولت را وارد بازی‌هایی می‌کند که از مسیر‌های احساس نیاز اجتماعی، کنشگران اقتصادی را به سرمایه‌گذاری در بازار‌هایی ترغیب کند که برایش برنامه‌ریزی کرده و اطمینان دارد می‌تواند نقدینگی سرگردان را در این بازار‌ها جمع و نقدینگی خود را تامین کند؛ لذا من مادر همه موج‌های اقتصادی را کارگزاران دولت و کارگزاران دولت پنهان می‌دانم.

از سوی دیگر یکی از مقصران اصلی بانک‌ها هستند. بانک‌ها در بسیاری از بخش‌ها ذی‌نفع دولت هستند و بخشی از ابزار‌های مشروع برای ایجاد موج‌ها را فراهم می‌کنند. دولت از حیث دیگری هم در این ماجرا مقصر است. کارگزاران دولتی هیچ آموزشی در حوزه اقتصاد به مردم نمی‌دهند و به نظر من نفع دولت در ناآگاهی اقتصادی مردم است.

‌چرا دولت در بازار‌ها موج ایجاد می‌کند و چگونه این کار را انجام می‌دهد؟

جامعه‌شناسان می‌گویند نیاز سرچشمه توسعه است. دولت در ایران این مفهوم را خوب فهمیده است. کسری بودجه برای دولت همان نیاز است و برای تامین این کسری هر بازی‌ای را انجام می‌دهد و قربانیان این بازی همواره مردم هستند. دولت این موج‌ها را برای تامین کسری بودجه، تامین نقدینگی و جمع کردن پول از دست مردم ایجاد می‌کند.

این کارگزار از طریق ابزار‌هایی از قبیل بیگ‌دیتاها، رسانه و افکار عمومی که در اختیار دارد به‌شدت توانمندانه از خلأ ناآگاهی اقتصادی شهروندان ایرانی سوءاستفاده می‌کند و سرمایه‌های مردم را به روش‌های کاملا قانونی جمع‌آوری می‌کند. در نهایت هم به مردم می‌گویند خودتان مقصر هستید و هیچ‌کس مقصر ضرر شما در بازار‌های مالی نیست.

‌با توجه به تکرار مکرر سقوط بازار‌ها در دوره‌های صعودی قبلی، چرا مردم دوباره در دام بازار‌های دارای حباب گرفتار می‌شوند؟

فراموشی تاریخی ذهن کنشگر اقتصادی، باعث می‌شود این کنشگر دوباره در دام بیفتد. مردم فراموش می‌کنند در سال ۶۷ چند نفر به‌خاطر نوسان بازار دلار خودکشی کردند. مردم فراموش می‌کنند که به‌خاطر سرمایه‌گذاری در بورس بخش اعظمی از زنان خانه‌دار طلا‌های خود را فروختند و هیچ به دست نیاوردند. هنوز از سال ۹۹ مردم دارند اقساط وام‌های سرمایه‌گذاری شده در بورس را پرداخت می‌کنند. آیا دولت در این شرایط از مردم پشتیبانی کرد؟

‌با وجود بی‌اعتمادی عمیق سرمایه‌گذاران حقیقی به بازار سرمایه کشور، به نظر شما دولت باز هم می‌تواند از این بازار‌ها نقدینگی تامین کند؟

دولت خرگوش را با ارابه می‌گیرد. این ضرب‌المثل کردی به این اشاره دارد که دولت ابزار‌های مهمی در اختیار دارد. خرگوش را نمی‌توان بدون تله یا امکانات شکار کرد و دولت هم امکانات زیادی در اختیار دارد. دولت توان تکنیکی و بیگ‌دیتای زیادی دارد و این اطلاعات قابلیت پیش‌بینی برای کارگزاران ایجاد می‌کند. دولت از این اطلاعات استفاده می‌کند تا نقدینگی جیب شهروندان را به شیوه‌های به ظاهر مشروع که حتی ردپای خودش در این اقدام نیست، جذب کند.

دولت‌ها به لحاظ آگاهی به واسطه ابزار و اطلاعاتی که در اختیار دارند دو قدم از مردم جلوتر هستند و می‌دانند مردم چه نیازی دارند و به سمت کدام بازار حرکت می‌کنند. به نظرم دولت باز هم می‌تواند با بازی رسانه‌ای و تهییج مردم، موج‌هایی مانند موج بورس ۹۹ را ایجاد کند. کنشگر اقتصادی ایرانی به‌رغم تجربه زیسته قبلی باز هم وارد بازی‌های اقتصادی کارگزاران دولتی می‌شود.

‌رسانه‌ها چه نقشی در ایجاد موج در بازار‌های مالی دارند؟

رسانه دو کارکرد در این فرایند دارد. از طرفی ابزار تبلیغات و مشروع‌سازی اقدامات دولت است و هم از سوی دیگر به ابزاری برای مقصر معرفی کردن سرمایه‌گذار به جای دولت بدل می‌شود. دولت بدون ابزار رسانه نمی‌تواند مردم را به سمت بازار‌های مدنظر خود بکشاند. مگر یادتان رفته که در ماجرای شاندیز مشهد چه رسانه‌هایی تبلیغ می‌کردند؟ بزرگ‌ترین تریبون تبلیغات در ماجرای شاندیز رسانه ملی یا همان صداوسیما بود.

مگر می‌شود بنگاه اقتصادی که مجوز نداشته باشد این همه قرارداد با صداوسیما برای تبلیغات ببندد. جدای از این موضوعات اصلا مگر رسانه آزاد در کشور داریم که امر واقع را بازنمایی کند؟ حال سوال درست اینجاست که رسانه‌ای که آزاد نباشد چگونه می‌تواند از کنشگران اقتصاد خصوصی حمایت کند؟

اساسا دولت‌ها غیرقابل اعتمادترین کنشگران اقتصادی برای مردم هستند، اما متاسفانه مردم دوباره وارد بازی دولت‌ها می‌شوند. هر کنشگر اقتصادی که وارد بازی دولت شود، همچنان می‌بازد. دولت‌ها اساسا نمی‌توانند به وعده‌های خود عمل کنند، چون دولت منادی وعده‌هایی است که در توانش نیست. عمل نکردن دولت به وعده‌های خود، باعث انباشت نااطمینانی در مردم می‌شود.

‌برای اینکه مردم در دام امواج مصنوعی گرفتار نشوند و اشتباه‌های گذشته مانند بورس سال ۹۹ را تکرار نکنند چه توصیه‌ای دارید؟

ساده و کوتاه بگویم. هرزمان دولت پیشنهاد سرمایه‌گذاری در بازاری را داد، مردم باید در درجه اول نسبت به آن بازار آگاهی کسب کنند. اگر تا الان برای مردم ثابت نشده که دولت با ارابه خرگوش می‌گیرد، از این به بعد هم سر مردم کلاه می‌رود. مثلا در سال ۹۹ دولت اعلام کرد سهمی را با ۲۰ درصد تخفیف عرضه می‌کند، اما کسانی که این سهام را خریدند ضرر زیادی کردند. تا زمانی که کنشگر ایرانی به لحاظ تجربه سرمایه‌گذاری و اقتصادی فراموشکار باشد، سرش کلاه می‌رود. آگاهی اقتصادی کلید حل مشکل است. آگاهی مبتنی برعمل، تجربه تاریخی و عدم تکرارشوندگی می‌تواند مردم را از شر دولت‌ها مصون نگه دارد.

از سوی دیگر هر زمانی که موج در یک بازار ایجاد شد و همه در آن بازار سرمایه‌گذاری کردند، بهتر است از آن بازار دوری کنند. بگذارید این موضوع را با یک داستان توضیح بدهم. روزی تاجری ثروتمند که بخش زیادی از ثروت خود را در بورس سرمایه‌گذاری کرده بود، برای واکس زدن کفش‌هایش به یک کفاش مراجعه می‌کند. آن زمان افراد زیادی در سودای ثروتمند شدن سهام بورس خریده بودند. تاجر از او می‌پرسد تو چرا سهام نخریدی؟ کفاش می‌گوید: هر زمان که مردم به سمت چیزی هجوم می‌برند، احتمالا یک جای کار می‌لنگد. مدتی بعد بورس به‌شدت سقوط می‌کند و تنها برنده بازار کفاشی بود که سهام نخریده بود.

ارسال نظرات