حتی افرادی که از پرداخت مالیات خود فرار میکنند، نمیتوانند از مرگ فرار کنند. همه ما میمیریم، و وقتی این اتفاق میافتد، بدن ما آنطور که باید، عمل نمیکند.
به گزارش خبرآنلاین، مرگ واقعی، "بالینی" به عنوان توقف عملکرد تمام "اندامهای حیاتی" شما، از جمله قلب، مغز و ریهها تعریف میشود.
پدیده لازاروس، در موارد بسیار نادر، افراد پس از توقف CPR به زندگی "باز میگردند"، حتی اگر برای چند دقیقه مرده اعلام شده باشند. برای اکثر بیماران، "پدیده لازاروس" خیلی دوام نمیآورد و مدت کوتاهی پس از آن میمیرند. با این حال، یک بررسی از ۳۸ مورد نشان داد که ۳۵ درصد از بیماران بدون آسیب عصبی جدی به زندگی بازگشتند.
اغلب، زمانی که بیماران پس از ایست قلبی، معمولاً از طریق شوک الکتریکی به قلب، از مرگ "بازگردانده" میشوند، از "مرگ" کوتاه مدت خود "آگاه هستند"؛ در این موارد، به نظر میرسد که مغز قادر به حفظ اطلاعات است، و برخی از بیماران حتی میتوانند قبل از احیا، مرگ خود را به یاد بیاورند.
در زمان مرگ تمام ماهیچههای بدن شل میشوند. نتیجه آن میتواند یک حرکت نهایی روده باشد، زیرا اسفنکترها شل میشوند و موادی که در آن نگه داشته اند آزاد میشوند. این اتفاق در خیلی اوقات رخ نمیدهد، اما اگر رودهها پر باشد، این احتمال را افزایش میدهد که هر چیزی که در داخل است بیرون آید.
برای اکثر افرادی که پوست روشن دارند، اولین نشانه مرگ، رنگ پریدگی است؛ مویرگهای بدن گردش خون را متوقف میکنند و پوست را رنگ پریده میکنند که ۱۵ تا ۲۵ دقیقه پس از مرگ قابل توجه است. این اولین مرحله از یک فرآیند بسیار طولانیتر است که زمانی اتفاق میافتد که قلب از تپش باز میایستد.
بعد از pallor mortis، اتفاق بعدی که بعد از مرگ برای بدن شما میافتد، livor mortis است که به تغییر رنگ دوباره اشاره دارد؛ وقتی قلب دیگر نمیتپد، خون بدن شروع به احساس اثر گرانش کرده و به سمت زمین حرکت میکند. قسمتهایی از بدن که نزدیک به زمین است، با فرو رفتن خون تیرهتر میشوند.
به طور معمول، دمای بدن انسان در حالت استراحت حدود ۳۷ درجه سانتیگراد (۹۸.۶ درجه فارنهایت) است و این به دلیل انرژی است که برای زنده نگه داشتن شما صرف میکند؛ هنگامی که قلب از تپش باز میایستد، جسد به طور کلی تا دمای محیط در فرآیندی به نام algor mortis یا "سردی مرگ" خنک میشود.
پس از مرگ، ماهیچههای بدن در فرآیندی به نام rigor mortis یا «سفتی مرگ» شروع به سخت شدن میکنند؛ ماهیچهها به دلیل یک واکنش شیمیایی که زمانی رخ میدهد که سیستم عصبی دیگر قادر به انجام کار خود نباشد، سفت میشود. Rigor mortis دو یا سه ساعت پس از مرگ اتفاق میافتد و تا زمانی که بدن شروع به پوسیدگی کند ادامه مییابد.
حتی پس از مرگ، بسیاری از بافتها و سلولهای بدن برای مدت کوتاهی زنده میمانند. از آنجایی که باکتریهای روده شروع به تجزیه بخشهایی از بدن میکنند (به جای غذا)، این بافتها به روشهای عجیب و بدبو واکنش نشان میدهند و واکنشهای شیمیایی در داخل جسد باعث نفخ شکم میشود.
همانطور که باکتریها و آنزیمها در بدن به کار خود ادامه میدهند و نفخ همچنان رخ میدهد، واکنشهای شیمیایی که در بدن رخ میدهد در نهایت چشمها را از حدقه بیرون میکشد. البته این نوع اتفاق برای اجسادی که بعد از مرگ مومیایی شده و از آنها مراقبت شده است، اتفاق نمیافتد.
یکی از پیامدهای فرآیند پوسیدگی که پس از مرگ در داخل بدن رخ میدهد این است که در نهایت زبان از دهان بیرون میآید. با ادامه تجزیه بافتهای بدن و واکنشهای شیمیایی درون جسد برای تولید گازهای اضافی، زبان متورم میشود و از دهان خارج میشود.
همانطور که پوسیدگی شروع میشود و بدن شروع به تجزیه و مایع شدن میکند، پوست جسد تاولهایی میزند؛ جسد به بیماری پوستی مبتلا نشده است. بلکه فقط پای طبیعت در کار است. در این مرحله، پوست به قدری شکننده و کم آب است که هر لمسی احتمالاً باعث ریزش آن میشود.
گازی که در اثر تجزیه بدن ایجاد میشود نه تنها باعث نفخ بدن میشود، بلکه بدبو نیز است. وقتی شخصیتهای برنامههای تلویزیونی به بوی جسد اشاره میکنند، به این موضوع اشاره میکنند. باکتریها از بافتها و اندامهای بدن تغذیه میکنند و این واکنش گازی بسیار بدبو ایجاد میکند که در نهایت از بدن خارج میشود.
بدون گلوکز، سلولهای عصبی که باعث رشد ناخنها و موهای شما میشوند، در عرض چند دقیقه از کار میافتند، به این معنی که رشد هر دو مانند یک فرد زنده متوقف میشود. با این حال، پوستی که موها و ناخنهای شما را احاطه کرده است، پس از مرگ شروع به عقب نشینی میکند، زیرا رطوبت خود را از دست میدهد و این توهم را ایجاد میکند که ته ریش و ناخنهای دست پس از مرگ همچنان رشد میکنند.