صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

رییس سازمان بورس در دفاع از عرضۀ خودرو در بورس کالا قرعه‌کشی خودرو را لاتاری ملی به تمام معنا دانسته است. اما چرا بخت‌آزمایی در ایران در هر دوره به یک شکل بازتولید‌می‌شود؟ به خاطر کسب پول به روش آسان و بدون زحمت کار یا راهی اجتناب ناپذیر برای جبران کاهش فاحش ارزش پول اما همین که 11 میلیون نفر -که می تواند شامل این نویسنده وشمای خواننده یا بستگان ما هم باشد- برای 20 هزار خودرو ثبت نام می‌کنند یعنی همچنان میل به آزمایش بخت در مردمان زنده است ولو بخت‌آزمایی برگزار نشود و شاید از منظری بالاتر تصمیم‌گیرانی به این نتیجه رسیده باشند که به هر حال در جامعه‌ای به شدت طبقاتی شده راه هایی باید باز باشد تا افراد به خاطر آنها امیدوار باشند.
تاریخ انتشار: ۰۳:۲۷ - ۳۰ دی ۱۴۰۱

مهرداد خدیر در عصر ایران نوشت:‌ ثبت نام 11 میلیون نفر در طرح قرعه‌کشی خودرو برای سه گروه متقاضیان عادی، طرح مادران و خودروهای فرسوده تنها یک روز پس از این اظهار نظر صورت پذیرفت: «‌قرعه‌کشی خودرو یک لاتاری ملی به تمام معناست. در یک بخت‌آزمایی می‌خواهیم خودرو بفروشیم، یک توزیع رانت بی‌هدف. 20 هزار خودرو برای 11 میلیون متقاضی».

اینها سخنان یک مرجع‌تقلید نیست تا مانند نوبت قبل که مسابقه‌ای تلویزیونی با اجرای محمد‌رضا گلزار را به سبب شایبۀ قمار به محاق ببرد، قرعه‌کشی خودرو را تعطیل کند بلکه مجید عشقی رییس سازمان بورس در «میزگرد تبیین و بررسی اثرات عرضه خودرو در بورس کالا» این جملات را گفته تا عرضه در بورس کالا را نسبت به قرعه‌کشی خودرو شیوۀ درست‌تری بداند.

با‌مزه اما این است که نه ایشان ولی برخی بیست سال قبل، خود همین بورس را قمارخانه می‌دانستند و حالا برای اجتناب از امری که شبه قمار توصیف شده به جایی توصیه می‌شود که دیگرانی خود آن را نوعی قمار می‌دانستند هر چند دربارۀ بورس هیچ‌گاه فتوایی صادر نشده و شمار سهام‌داران هم چنان است که دیگر کسی در خفا یا علن هرگز چنین تمثیلی را به کار نمی‌برد و حالا به عکس از بورس کالا در مقابل قرعه‌کشی خودرو به مثابه بخت‌آزمایی یا لاتاری دفاع می‌شود.

مراد از لاتاری این است که افراد متعدد یک بلیت را با قیمت کم خریداری می‌کنند تا یک نفر از جمع خریداران برندۀ جایزۀ ممتاز با ارزشی بسیار بیشتر شود. شیوه‌ای که کسی احساس مال‌باختگی هم ندارد چرا که هزینۀ خرید بلیت اندک است و آن را در کنار سایر هزینه‌ها می‌گذارد و چون نام برنده اعلام می‌شود و خود آن فرد هم بخت داشته و باز هم محتمل است ظن کلاه‌برداری هم نمی‌برد.

با این حال چون پس از انقلاب لاتاری تعطیل شده از این تشبیه دربارۀ قرعه کشی خودرو در مقام نقد استفاده و به جای آن بورس کالا توصیه شده چندان که آقای عشقی معتقد است اگر عرضۀ خودرو در بورس کالا ادامه‌دار باشد و افزایش یابد، خود بازار به انتقادات در این حوزه پاسخ می‌دهد و نیاز به لاتاری نیست. البته به شرط اینکه عرضه‌ها منظم باشد تا بتواند پاسخ مشتریان را بدهد زیرا به گفتۀ او تقاضای واقعی خودرو این اعداد نیست.

اطلاعات آماری او دربارۀ ثبت‌نامی‌های خودرو هم قابل توجه است: در حالی قریب 11 میلیون نفر برای 20 هزار خودرو ثبت نام کرده‌اند که از 85 میلیون ایرانی 73 میلیون نفر چون یا زیر 18 سال‌اند یا خودرو دارند یا شرایط دیگر را ندارند و طبعا نمی‌توانستند شرکت کنند، در واقع از 12 میلیون نفر باقی‌مانده 11 میلیون نفر شرکت کرده‌اند!

فارغ از این که قرعه‌کشی خودرو را مصداق لاتاری یا بخت آزمایی بدانیم یا نه، به این بهانه اگر نگاهی جامعه‌شناختی به قضیه فرای بحث خودرو و بورس کالا بیندازیم، خالی از لطف نیست.

از ویژگی‌های دنیای سرمایه‌داری بر خلاف الگوهای اقتصاد بسته خودترمیمی و ایجاد جذابیت‌های متنوع در آن است. مثلا همه می‌دانند در بریتانیا پادشاه یا ملکه ثروت زیادی در اختیار دارد اما در همین انگلستان به صورت طبیعی یا تصنعی این بستر برای یک نویسنده به نام خانم جی.کی. رولینگ هم که معلم ساده‌ای بوده فراهم می‌آید تا با مجموعه کتاب‌های «هری‌پاتر» نه تنها به شهرت فراوان جهانی بلکه به ثروتی نزدیک به ملکه فقید دست پیدا کند. شاید تا جامعه نپندارد خاندان سلطنتی راه کسب ثروت را به روی دیگران بسته است. یا پیشتر یک فوتبالیست به نام دیوید بکام نیر مجال بروز استعداد خود را تمام و کمال یافته بود و او هم در ردیف ثروت‌مندترین‌ها قرار گرفت و شاید هنوز هم باشد. منتها همه که استعداد خاص نویسندگی یا بازی فوتبال در سطحی چون بکام را ندارند. پس بورس هم ناگهان کسانی را از فرش به عرش می‌رسانَد. با این حال خرید و فروش سهام نیز کار همه نیست. پس برای این که همه را در بازی جست‌و‌جوی خوش بختی دخالت دهند لاتاری ابداع شد تا یک شهروند عادی بی هیچ استعداد ویژه و کاملا بر اساس بخت و اقبال، بتواند ناگهان ثروت‌مند شود و شهروندان احساس نکنند تا پایان عمر محکوم به زندگی در همان طبقه هستند و بخت تغییر طبقه را ندارند. (هر چند که در سال‌های اخیر اعلام نام برنده، گاه جان فرد را به خطر انداخته و یا توقع از شخص برنده را در خانواده به شدت بالا برده و نه تنها خوش‌بخت نشده‌اند که گاه احساس نگون‌بختی دارند! از این رو کم‌کم به جای اعلام نام و انتشار عمومی شماره کارت اعلام می‌شود ولی باز هم چون بستگان نزدیک می‌دانند، دردسرهای خاص خود را تولید کرده ولی مرغ سرمایه‌داری یک پا ندارد و راهی تازه پیدا می‌کنند تا نه سیخ بسوزد نه کباب!)

به هر رو و فارغ از تبعات،وقتی فردی که میراثی نداشته و در آن جامعه از خاندان سلطنتی هم نیست، نویسندگی و خوانندگی و فوتبال حرفه‌ای هم نمی‌داند، خرید و فروش سهام در بورس را هم بلد نیست می‌تواند به کارت‌های لاتاری دل‌خوش کند.

در ایران نیز بخت‌آزمایی اگرچه به صورت موردی و مثلا برای ساخت آرامگاه فردوسی سابقه داشته ولی به صورت مستمر در دهه های 40 و 50 خورشیدی ابتدا با نام اعانه ملی و بعد بخت‌‌آزمایی این داستان به راه افتاد و پرویز صیاد هم در سال 1354 فیلم «صمد، خوش‌بخت می‌شود» را با تم بخت‌آزمایی ساخت و داستان آن هم از این قرار بود: صمد را برای کار در خانهٔ مرد متمولی به نام "آقای مقامی" به شهر می‌فرستند. او که مرد سرشناسی بود ناگهان برندۀ جایزۀ ممتاز بلیت بخت‌آزمایی می‌شود؛ اما دوست ندارد عکس او منتشر شود و از صمد می‌خواهد خود را صاحب بلیت معرفی کند. صمد جایزه را دریافت می‌کند و باقی قصه.

روزهای چهارشنبه هم در رادیو نام برندگان بخت‌آزمایی را اعلام می‌کردند و یکی از مجریان مشهور رادیو اجرای آن را بر عهده داشت و هر گاه فرد کم بضاعتی برنده می شد تبلیغ بیشتری بر روی وی صورت می‌پذیرفت. موارد پراکنده‌ای هم خارج از آن ساختار البته وجود داشته مثلا سازندۀ یک پاساژ برای تأمین نقدینگی اقدام به انتشار کارت‌هایی کرد با وعدۀ تحویل یک واحد به برنده و این کار را هم انجام داد و طبعا قیمت کارت‌ها خیلی بیشتر بود.

تصاویری وجود دارد که نشان می‌دهد در تیر 1313 بلیت‌هایی برای تکمیل ساختمان آرامگاه و برگزاری جشن هزارۀ فردوسی و ذیل عنوان بانک ملی ایران متشر شد تا هم کمک کرده باشند و مشارکت کنند و هم در پایان جایزۀ قابل توجهی دریافت کنند. مثل کاری که در زمان ما برنامه‌های تلویزیونی به اسم مسابقات پیامکی و با طرح یک پرسش ساده که پاسخ آن از عهدۀ همه برآید انجام می‌شود و بعد اپلیکیشن‌ها برای تبلیغ خود به این شیوه روی آوردند و البته هیچ‌گاه متهم به بخت‌آزمایی نشده‌اند چون مخاطبان مثلا در یک مسابقه شرکت کرده‌اند و بلیتی نخریده‌اند. هر چند که روشن است این شیوه در انحصار افراد یا دستگاه های خاصی است و چه بسا اگر صدا وسیما انحصاری نبود اجازه نمی‌دادند.

اشاره شد که قبل از دهۀ 40 هم اگرچه موردی سابقه داشته ولی به صورت سامان‌مند و سازمان‌یافته و در آغاز دهۀ 1340 فردی به نام مهندس هرمزی بود که طرحی به سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی (‌تأسیس 1326 خورشیدی) ارایه داد. ریاست عالیۀ این سازمان با شخص شاه بود و نیابت آن با خواهرش اشرف و به همین خاطر با نام اشرف شناخته می‌شد که بدنام‌ترین عضو خانواۀ سلطنتی بود (و کم نیستند کسانی که معتقدند شاه را اشرف به فنا داد).

این طرح که در پی اجرای ایدۀ لاتاری به صورت ایرانی بود، در آغاز با عنوان اعانۀ ملی انجام می‌شد و بعد نام بخت‌آزمایی به خود می‌گرفت. به این شیوۀ آسان و همه کس فهم و نه مثل بورس پیچیده که افراد بلیت‌های ارزانی می‌خریدند با توجیه کمک به دیگران و در واقع به امید برنده شدن جایزۀ بزرگ که در آغاز 100 هزار تومان پول نقد یا شکل تبلیغاتی پارو کردن پول در یک دقیقه بود و ادعا می‌شد بقیه عواید صرف خدمات اجتماعی می‌شود. 

چون هم شایبۀ قمار داشت و هم به هر حال وابسته به سازمانی که زیر مجموعه اشرف پهلوی بود هم مذهبی‌ها و هم سیاسیون چپ و مخالفان رژیم آن را خیمه شب‌بازی می‌دانستند برای فریب افکار عمومی خصوصا این که شروع آن در سال 1342 و در سالی بود که 15 خرداد اتفاق افتاد. با این حال وسوسه‌برانگیز و مهیج بود و استقبال از آن فراوان و چهارشنبه‌ها هوش و حواس و گوش همه به اعلام نام فرد خوش‌بخت.

در پی پیروزی انقلاب 57 به لحاظ سیاسی از هر کاری که شایبۀ رفتارها و تبلیغات در رژیم گذشته را تداعی می‌کرد پرهیز و نکوهش می‌شد و مشخصا بخت‌آزمایی که به لحاظ شرعی هم شایبه داشت و از نظر برخی مراجع قمار تلقی می‌شد طبعا تعطیل شد اما شبیه آن بدون شایبه قمار در قالب ثبت‌نام اتومبیل در تیراژ محدود و نه مثل حالا یا بعد از جنگ هشت ساله با افتتاح حساب در بانک‌ها و تبلیغ وسیع در تلویزیون دوام داشت و این هم سوژۀ سریال نوروزی مهران مدیری شد تا این که مدل کارت‌های ارمغان بهزیستی یا ارمغان سبز ابتدا با کسب مجوزهای شرعی لازم به اجرا درآمد و از آن استقبال هم شد منتها مثل خیلی کارهای دیگر برخی اصول‌گرایان این کار را (شاید چون در دولت اصلاحات عملی شده بود) برنتافتند و آن هم تعطیل شد وگرنه قاعدتا رییس وقت بهزیستی مرحوم دکتر راه‌چمنی و همکاران او افراد متشرعی بودند و قطعا با مراعات همۀ جوانب این ابتکار را به خرج داده بودند. البته با نظر برخی مراجع هم بر قمار بودن آن یا دست‌کم شایبه‌ناک بودن ارمغان سبز اعلام و متوقف شد ولی معمولا به صرفِ نظر مراجع استناد و اکتفا نمی‌شود کما این‌که دربارۀ بهرۀ بانکی چنین است و اگرچه برخی حرام اعلام می کنند پرداخت سود متوقف نشده است و با توجه به تورم 40 درصدی شذنی هم نیست.

نزدیک‌ترین شکل بخت‌آزمایی در سال‌های اخیر اما اما شبه‌مسابقه‌ای بود با اجرای محمدرضا گلزار. جالب این که علی فروغی هم که تازه رییس شبکۀ سه شده بود حساب ویژه‌ای روی آن باز کرده بود ولی واقعا این یکی دیگر بخت‌آزمایی بود چون افراد برای کسب پول و به شیوه‌های شبیه بخت‌آزمایی وارد می‌شدند وموضع صریح آیت‌الله مکارم شیرازی را در پی داشت و متعاقب آن شخص رهبری هم در اردیبهشت 98 در دیدار با کارگران گفتند:‌ «‌باید فرهنگ کار و تولید و تلاش را ترویج دهیم و روحیۀ انتظار برای ثروت بادآورده را از بین ببریم و روش‌هایی شبیه بخت‌آزمایی را ترویج نکنیم که دستگاه‌های مختلف از جمله صدا و سیما باید متوجه این معنا باشند.»

با این همه کسب پول به روش آسان و بدون زحمت کار یا راهی برای جبران کاهش فاحش ارزش پول همواره جاذبه دارد و این که 11 میلیون نفر برای 20 هزار خودرو ثبت نام می‌کنند یعنی همچنان میل به آزمایش بخت در مردمان زنده است ولو بخت‌آزمایی برگزار نشود و شاید از منظری بالانر تصمیم‌گیرانی به این نتیجه رسیده باشند که به هر حال در جامعه‌ای به شدت طبقاتی که کثیری از آن سرخورده شده‌اند راه هایی باید باز باشد تا افراد به خاطر آنها امیدوار باشند و شب را با رؤیای برنده شدن در لاتاری ملی خودرو به صبح برسانند.

خوش به حال‌مان که از هر اقتصادی عیوب آن را برداشته‌ایم و ملغمه‌ای درست کرده‌ایم که خودمان هم نمی‌دانیم چیست. اگر بگویی کمونیستی است پس این همه دلالی و نقدینگی چیست. اگر بگویی سرمایه‌داری است، پس چرا دولت این همه در تمام شئون اقتصاد دخالت دارد. با این نگاه از منظر اجتماعی و نه اقتصادی شاید صلاح در ادامۀ لاتاری ملی باشد! بی‌سبب نیست که می‌گویند هنر، نزد ایرانیان است و بس. چون مراد از هنر همین هنرِ برداشت عیوبِ سیستم‌هاست و نه هنرهای مصطلح و مشهور که جز ادبیات و شعر در باقی فاصلۀ بسیار داریم.

ارسال نظرات