صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

اینگرید برگمن هم در خاطراتش می‌گوید: «هر روز تعویض‌هایی در فیلمنامه می‌شد و به ما دیالوگ‌های تازه می‌دادند که بگوییم. هیچ‌کس نمی‌دانست که داستان دارد به کدام جهت می‌رود و پایان فیلم چه خواهد بود. هر روز می‌پرسیدیم «خب، ما کی هستیم؟ اینجا چه‌کار می‌کنیم؟»
تاریخ انتشار: ۱۳:۰۶ - ۰۸ دی ۱۴۰۱

بخشی از فیلمبرداری انجام شده، اما بازیگر هنوز نمی‌داند باید عاشق چه کسی باشد؛ آن‌هم در یک فیلم عاشقانه! از کارگردان هم که می‌پرسد، او هم سردرگم است. در واقع کل فیلمنامه هنوز روی هواست. بازیگران عصبی‌اند، نویسندگان و تهیه‌کننده دائما دعوا دارند و در یک جمله بخواهیم خلاصه کنیم: «خر تو خر است»!

به گزارش روزنامه هفت صبح، حالا باورتان می‌شود این پشت صحنه چه فیلمی باشد؟ وقتی خاطرات دست‌اندرکاران فیلم را می‌خواندم، لحظه‌ای با خودم گفتم نکند دارد درباره سینمای ایران حرف می‌زند. چون همفری بوگارت به‌قدری عصبی است که اکثر اوقات داخل کابینش می‌رود و بیرون نمی‌آید. بیچاره اینگرید برگمن هم که اصلاً نمی‌داند این وسط باید عشقش را به کدام نقش ابراز کند. خودش در خاطراتش می‌گوید. تهیه‌کننده هم از جنجال‌های مدام پشت صحنه می‌گوید.

ضمن اینکه اداره سانسور هم چندین ایراد گرفته که یکی از یکی مزخرف‌تر است. به سانسور‌هایی که در فیلم «کازابلانکا» باید اعمال می‌شد نگاه کنید: «اواخر آوریل ۱۹۴۲، رئیس اداره سانسور فیلم به جک وارنر نوشت «این فیلمنامه شامل مواردی می‌شود که از نظر اداره سانسور غیر‌قابل قبول هستند. ما نمی‌توانیم قبول کنیم که کاپیتان رنو برای دادن ویزا به زن‌ها آن‌ها را فریب می‌دهد…»

صفحه پنجم، جمله «دخترک فردا صبح آزاد خواهد شد» عوض شود به «دخترک بعداً آزاد خواهد شد»، صفحه ۷۵ جمله «تو از جنگ لذت می‌بری، من از زن‌ها لذت می‌برم» تغییر کند به «تو جنگ را دوست داری، من زن‌ها را دوست دارم».» (کتاب «پشت پرده هالیوود»، ص ۲۲) به این‌ها اضافه کنید جار و جنجال و بحث بین کارگردان (مایکل کورتیز) و بازیگر اصلی، همفری بوگارت.

اینگرید برگمن هم در خاطراتش می‌گوید: «هر روز تعویض‌هایی در فیلمنامه می‌شد و به ما دیالوگ‌های تازه می‌دادند که بگوییم. هیچ‌کس نمی‌دانست که داستان دارد به کدام جهت می‌رود و پایان فیلم چه خواهد بود. هر روز می‌پرسیدیم «خب، ما کی هستیم؟ اینجا چه‌کار می‌کنیم؟» و مایکل کورتیز می‌گفت «مطمئن نیستم، بیایید این صحنه امروز را بگیریم تا ببینیم فردا چه می‌شود»!»

بعد هم به‌تدریج به خروجی کار می‌رسند و هیچ‌کس نمی‌داند از این آش شله‌قلمکار قرار است چه چیزی دربیاید. دارم از کتاب «پشت پرده هالیوود» (ماجرا‌های پشت پرده ساختن ۳۴ فیلم مشهور سینما) حرف می‌زنم؛ کتابی که به‌تازگی با جمع‌آوری، اقتباس و ترجمه علی موسوی از سوی نشر «ایجاز» چاپ شده است.

کتابی فوق‌العاده پر از نکات جالب درباره پشت صحنه فیلم‌های معروف. البته بخش‌هایی از این نکات در سایت‌ها و مطبوعات و نشریات پیش‌تر منتشر شده و با ترجمه‌های مختلف آن‌ها را خوانده‌اید. اما نکته مهم درباره کتاب این است که بخش‌هایی تازه دارد و پیش‌تر نخوانده‌اید. ضمن اینکه در هر فصل از کتاب، به یکی از فیلم‌های مشهور پرداخته شده.

خواندنش را به هر کسی که شیفته فیلم‌های مشهور است توصیه می‌کنم؛ به‌ویژه کسانی‌که دوست دارند بدانند پشت صحنه چه گذشته است. از‌جمله فیلم‌هایی که در این کتاب به آن‌ها پرداخته شده می‌توان به «دکتر ژیواگو» (دیوید لین)، «قصه عشق» (آرتور هیلر)، «جن‌گیر» (ویلیام فریدکین)، «راکی» (جان جی اویلدسون)، «رفقای خوب» (مارتین اسکورسیزی)، «نیمه‌شب در پاریس» (وودی آلن) و… اشاره کرد.

 

ارسال نظرات